سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین نواب در اجلاس سنت اجیدیو

بحران زیست بوم؛ سرنوشت مشترک و رسالت ادیان

تاریخ انتشار:

به گزارش روابط عمومی دانشگاه، حجت‌الاسلام والمسلمین سید ابوالحسن نواب رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب در سی و سومین اجلاس جهانی سنت اجیدیو در مادرید اسپانیا شرکت و به ایراد سخنرانی با عنوان «بحران زیست‌بوم؛ سرنوشت مشترک و رسالت ادیان» پرداخت.

متن سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین سید ابوالحسن نواب چنین است:

 

بحران زیستبوم؛

سرنوشت مشترک و رسالت ادیان

«وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (جاثیه: 13)

مسائل و معضلات زیست‌محیطی پدیده‌ای نوظهور نیست، از زمان پیدایش انسان بر زمین، آدمی همواره در پی بهره جستن از طبیعت بوده و در این میان، چه‌بسا دانسته یا نادانسته بر زیست‌بوم خویش جفا کرده است. با این حال رویای مهار طبیعت، تنها در سده‌های اخیر و به موازات رشـد چشم‌گیر تكنولـوژی و علوم تجربی به واقعیت نزدیک شد و بالتبع ظهور بحران محیط زیست را در سطحی جهانی رقم زد. بحرانی که ابعاد خطیر و دامنه وسیع‌اش، جامعه بشری روزگار حاضر را همچون یک کلّ منسجم، با جدّیت تمام دغدغه‌مند زیست‌بوم انسان کرده است.

امروزه چالش‌هاي‌ بزرگِ‌ ناشي‌ از بحران‌ زيست‌محيطی، در جنبه‌هاي‌ پيچيده‌ و در هم تنیده‌اش، همواره‌ مورد بحث و محل تضارب آرا‌ است‌. مصادیق پرشمار این بحران از انفجار بی‌رویه جمعيت‌ و نابودي‌ منابع‌ زیستی و زیرزمینی گرفته تا کلیشههای نابه‌هنجار مصرف‌ گرایی، گسترش‌ رو به ازدیاد فقر، آلودگي‌ فراگیر زیست‌بوم و صنعتي‌شدن‌ افسارگسيخته‌ جوامع، همگی چالش‌هاي‌ بزرگي‌ را پيش‌ روی‌ ما نهاده که هر روز در نشست‌های  تخصصی، هم‌اندیشی‌های منطقه‌ای و گردهمایی‌های جهانیِ سیاست‌گذاران و رهبران ادیان مورد بحث و تبادل نظر قرار می‌گیرد.

بروز بحران‌های زیست محیطیِ عظیمی که اکنون با آن دست به گریبانیم، درد مشترک امروز بشر است و هرگونه انفعال و ناکارآمدی نسبت به آن سرنوشتی مشترک و صد البته ناگوارتر برای فردای بشر در سطحی فراگیر رقم خواهد زد که از مسیر اصلاح بسی دورتر خواهد بود. آنچه‌ در پس این هیاهوی عظیم هویداست و نياز به‌ آن‌ بيش‌ از پيش‌ احساس می‌شود، اصلاح‌ رابطه‌ انسان‌ با زیست‌بوم خویش است‌ و دقیقا همین‌جا است که پای ادیان و رسالت مشترک‌شان به میان کشیده می‌شود.

 

ادیان و محیط زیست: خیانت یا خدمت؟

اگر بپذیریم که جوهره ادیان در ژرف‌ ترین بعد آن سامان دادن به رابطه آدمی در سه قلمرو مهم، یعنی ارتباط با خداوند، ارتباط با خویشتن، و ارتباط با جهان است، باید پذیرفت که ادیان رسالتی عظیم در تصویر و تبیین رابطه انسان با طبیعت بر عهده دارند. از این جهت، بی دلیل نیست که به ویژه در نیم قرن اخیر شاهد شکل گیری مناقشات فراوان در باب نقش سازنده و یا مخرب ادیان در مواجهه با چالش‌های زیست محیطی هستیم. از یک سو صاحب‌نظرانی در نقد و طعن ادیان سخن گفته و ریشه‌های بحران محیط زیست را در تأکید فراوان آموزه‌های دینی بر محوریت انسان و سلطه وی بر طبیعت می‌جویند و در سوی دیگر اندیشمندانی، دقیقا در نقطه مقابل، رواج نا به‌جای زندگی سكولار و به حاشیه رانده شدن دین و آموزه‌های آن از سپهر عمومی جوامع بشری را در شمارِ علل‌ عمده‌ ظهور و رواج این بحران می‌دانند. با این حال در این مناقشه و دست کم در جهان‌بینی حاکم بر ادیان ابراهیمی و توحیدی می‌توان مستندات و مویدات فراوان به نفع نقش مثبت و سازنده ادیان در مواجهه با بحران‌های زیست محیطی یافت.

تردیدی نیست که متون مقدس ادیان توحیدی شأنی ویژه‌ برای انسان قائل‌ اند و در قبال طبیعت، آدمی را بر صدر می‌نشانند. چنان‌که در سفر پیدایش آمده است: «و خداوند ایشان (آدم و حوا) را برکت داد و بدیشان گفت: بارور باشید و تکثیر شوید، زمین را پر سازید و بر آن تسلط یابید. بر ماهیان دریا، پرندگان آسمان و همه جانوارنی که بر روی زمین زندگی می‌کنند سروری کنید» (آیه 28، باب اول، سفر پیدایش). شگفت آن‌که مشابه این مفهوم را در آیات متعددی از قرآن نیز می‌توان سراغ گرفت، آن‌جا که خداوند مظاهر طبیعت همچون ستارگان و روز و شب و حتی در تعبیری فراگیر هرآنچه در زمین و آسمان است را در خدمت و مسخّر انسان فرموده است.

با استناد به چنین آیاتی، آنان که ادیان ابراهیمی را در پیدایش و شیوع بحران‌های محیط زیستی متهم می‌دانند، اغلب از دو منظر به این مسأله نگریسته‌اند. نخست آن‌که در متون مقدس اسلام، مسیحیت و یهودیت انسان سرور کائنات و اشرف مخلوقات معرفی گردیده که اساساً بر صورت خداوند آفریده شده است. در نتیجه آدمی با این پنداشت که محور آفرینش است و عالم مسخر اوست خود را مُحِقّ دانسته که طبیعت را زیر سلطه بگیرد و بی آنکه در اندیشه عواقب آن باشد، در استثمار و بهره کشی بی رویه و ناروا از جهان آفرینش تا آنجا که در توان داشته پیش رود. اين تصور از نوع رابطه انسان و طبيعت آنگاه كه با پیشرفت علوم تجربي، تحولات صنعتی و ابزار نيرومندي چون فن‌آوري مدرن همراه مي‌شود، البته مي‌تواند راه را براي بهره كشي افراطي انسان از طبيعت هموار کند.

دوم آنکه در هر سه سنت ابراهیمی فوق، دنیا همچون معبر و محل گذار تصویر شده است و نه مقصد و محل استقرار. در نتیجه آدمی به زعم اینکه دنیا طفیلی آخرت است و فی نفسه ارج و اعتباری ندارد، رسالتی در قبال آن احساس نکرده و رفتاری از سر بی مهری و مسئولیت گریزی نسبت به طبیعت در پیش گرفته است. در واقع دیدگاه نخست حق تجاوز و بهره‌کشی از محیط زیست را به انسان عطا کرده و دیدگاه دوم هرگونه تکلیف در برابر محیط زیست را از وی ساقط می‌کند و مدعای ناقدان ادیان در بحران زیست محیطی آن است که این هر دو، ریشه در جهان‌بینی ادیان وحیانی دارد.

با این حال پرسش اینجاست که آيا هرگونه انسان محوري به معني نفي اخلاق محيط زيست اسـت؟ آيـا تسـلط و سروري انسان بر کائنات لزوماً به معناي بی اعتنایی به دیگر ارکان آفرینش و تباه كردن طبیعت است؟ و آيا انتفاع از طبیعت بـا تخريـب آن هم سو و هم سان است؟ درست است که ادیان ابراهیمی اخلاقياتي‌ انسان‌مدار را بنا نهاده‌اند و دنیا را گذرگاه آخرت می‌شمارند،‌ اما در عین حال منابعي‌ غني‌ از ديدگاه‌هاي‌ مثبت‌ درباره‌ محيط‌ زيست‌ در سنت‌ روایی عهد عتيق‌، در الهيات‌ مسيحی و نیز در منابع اسلامی قابل اصطیاد است.

 

طبیعت: مظهر خداوند

این واقعیت عمدتا مغفول مانده که در نگاهی کلان، توصیف متون وحیانی از زیست‌بوم و پدیده‌های طبیعی آمیخته با حرمت و قداست است. در سنت یهودی و در ارجاعات برخی آیات عهد عتیق‌ به طبیعت،  شأن و حرمت ویژه‌ای برای محیط زیست دیده می‌شود تا آنجا که در مکاشفه یوشع‌ نبی (ع)، از عهد و پیمان خداوند با جانوران‌ و گیاهان‌ برای حفظ صلح در آفرینش یاد شده است. نیز در آیاتی دیگر به‌ نوح‌ (ع) فرمان‌ داده‌ می‌شود تا همه‌ حیوانات‌، اعم‌ از پاک‌ و ناپاک‌ را حفظ نماید که حاکی از اهمیت آفرینش در نگاه دینی فارغ از فایده آن برای انسان است.

در عهد جـدید، مـرگ‌ و رستاخیز عیسی‌ (ع‌) با پژمرده ‌شدن‌ و شکوفایی‌ طبیعت‌ همراه‌ شده‌ که‌ از‌ خصلت‌ کیهانی‌ مسیح حکایت دارد. چنانچه در بخشی دیگر از عهد عتیق، از مشارکت تمام خلقت‌ در موضوع فدیه یاد شده و سهیم بودن طبیعت در حیات دینی را به تصویر می‌کشد. این نگاه با بینش قرآنی نیز هم سو است که سراسر جهان و ذرات هستی را کلمه الهی می‌داند. از این جهت، عجیب نیست که یک هشتم از آیات قرآن یعنی بالغ بر 750 آیه، ناظر به پدیده‌های طبیعی است و مومنان را به تأمل پیرامون جهان آفاقی و تدبر بر گونه‌های مختلف آن دعوت کرده تا آنچه خداوند در آفرینش به ودیعه نهاده را دریابند و درک کنند.

قرآن ‌‌مجید نگاهی بس‌ عمیق به‌ طبیعت‌ دارد؛ نه‌ روا می‌دارد که‌ بشر طبیعت‌ را حقیقت غایی بداند و در برابرش به‌ سجده‌ در افتد و نه‌ آنکه آن را موجودی‌ طفیلی و فاقد هرگونه‌ قداست‌ و روح‌ بپندارد؛ پدیده‌های طبیعی‌ را آفریده خداوند و مظاهر الهی معرفی‌ می‌کند و انسان‌ را از راه تأمل بر آن ها به‌ سوی آفریدگار یکتا متوجه‌ می‌سازد: «وَمِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ» (فصلت: 37). در این نگاه تمام ذرات هستی از آنِ خداوندند و دقیقا به‌علت‌ نحوه‌ رابطه‌ای‌ که‌ با خداوند دارند مقدس‌اند. قرآن‌ تمام آفرینش و مظاهر طبیعی را‌ همواره‌ تسبیح‌‌گوی‌ حق‌ می‌داند؛ همه‌ در برابر خداوند به ستایش ایستاده و عبادت‌ او را به‌ جای‌ می‌آورند، چنان‌که بارها فرموده است: «يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ».

با این فرض جایی برای متهم کردن ادیان به اهمال زیست‌بوم و بی‌اعتنایی نسبت به طبیعت باقی نمی‌ماند. اما این پرسش همچنان باقی است که جایگاه انسان در این میانه چیست و حق و تکلیف او نسبت به محیط زیست و رابطه او با طبیعت چگونه است؟

 

انسان: خلیفه خداوند

در جهان‌بینی وحیانی و در متون مقدس ادیان ابراهیمی آیات متعددي به چشم می‌خورد كه به نوعي خلقت همة كائنات را براي انسان، و تمامي موجودات را در تسخير انسان قلمـداد مي كند؛ فی المثل خداوند در سوره جاثیه فرموده است: «وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ». اما نباید از یاد برد که تمام هستی از آن خداست و همین امر محدوديت انسان را در نوع بهره برداري و تعامل با جهان نشان می‌دهد. در واقع چنان‌که در آیه فوق نیز تصریح شده، از منظر توحیدی، مالك مطلق هسـتي خداوند است و از این جهت بر مسئوليت انسان در عالمي كه نه متعلق به او بلكه متعلـق بـه خداونـد متعال است، تأكيد شده است.

در نگاه دینی مفهوم مالكيت انسان، مفهومی نسبی است یعنی هر فردي نسبت به آنچه دارد در قياس با ساير انسان‌ها مالك اسـت ولي هيچكس نسبت به داشته‌هایش در قياس با خداوند مالك نيست، بلكه به منزلة امين در نگهداري و نايـب در تصـرف است. بر اساس آيات قرآن، زمين و آنچه در آن است ملك خداونـد اسـت و انسان خلیفه الهی است. مفهوم‌ خلیفه‌ خدا بودن‌ انسان‌ بر روی‌ زمین‌ حاکی از آن است که‌ انسان‌ برتری‌ها، مسئولیت‌ها و الزامات‌ خاصی‌ نسبت‌ به‌ طبیعت‌ دارد و زمین و مواهب زیست محیطی آن به امانت در اختیار او قرار گرفته است. از این رو از او خواسته شده تا در آبادانى و عمران امانتى که در دست او به ودیعه سپرده شده کوشا باشد و آفرینش را از هر گونه گزند و تباهى حفظ کند: «هُوَ أَنشَأَکُمْ مِنْ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا» (هود: 61).

پیامد چنین الگویی، تغییر در نگرش انسان است نسبت به آنچه در اختیار دارد تا عمیقا درک کند که او امانت دار است و امکانات و منابع طبیعی و زیست محیطی را که براساس مصالحی در اختیارش نهاده شده، تنها در جایی می‌تواند استفاده کند که مالک حقیقی آن اجازه می‌دهد.

تصویر رابطه انسان با طبيعت در ادیان ابراهیمی بر پايه همين الگو بنا شده است. در حقيقت الگوي خلافت الهی انسان در زمین و سرپرستي او بر طبیعت ضمن مبنا قرار دادن مالکیت تام خداوند و قداست طبیعت، تفسير متفاوت و منعطفی از سروری انسان بر کائنات به دست می‌دهد که مسئولیت همیشگی انسان را در قبال زیست‌بوم یادآوری می‌کند. اين اصل نيز كه «انسان بر صورت خدا» آفريده شده است، در همین راستا قابل تفسیر است، یعنی سروری انسان بر طبیعت در امتداد و سایه‌ای از ربوبیت الهی است و جايگاه ممتاز انسان در نظام خلقت مشعر به سرپرستي و مسئولیت او نسبت به طبیعت است.

 

رویکرد منظومه‌وار در مسأله زیست‌بوم

رویکرد وحیانی به مسأله زیست‌بوم، رویکردی جامع و منظومه‌وار است. بنای آفرینش بر توازن است: «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ» (قمر: 49). هر چیزی به مقدار آفریده شده و هر آفریده در ارتباطی تنگاتنگ با دیگر آفریده‌هاست، چنان‌که هر تأثیری بر یک جزء، بالمآل مجموعه آفرینش را متأثر می‌سازد. آدمی نیز برآمده از همین هستی است و پیوندی ناگسستنی با آن دارد. در عین حال، برخوردار از عطیه خرد و روح الهی است و دارای مقام خلافت خداوند بر زمین.

از نگاه ادیان پذیرفتنی است كه انسان نسبت به سایر آفريده‌ها برتري دارد؛ بر صورت خداوند آفریده شده و رشحه‌ای از روح الهی در او دمیده شده است. با این همه، اين برتري در نظام آفرینش و در نگاه منظومه‌ای به جهان‌بینی توحیدی بیش و پیش از آنکه ناظر به برتري در حق و حقوق باشد، به برتري در تكليف و مسئوليت تفسیر می‌شود. به بیان دیگر انسان گرچه موجود محوری عالم است اما محور عالم نیست. محور و مرکز عالم از تنها خداوند است و انسان در بهترین حالت خلیفه او در زمین است.

تعاليم اصيل اديان همچون قداست طبيعت، مظهريت آفرینش، همبستگي ميان موجودات و جانمندي همه آفريده‌هاي خداوند، منظومه ای فکری را رقم می زند که رسالتی مشترک بر دوش انسان دین دار می نهد. با الهام از چنين منظومه‌ای، مي‌توان نقش انسان در ارتباط با طبيعت را نقشي كاملاً فعالانه و مسئولانه دانست، بدين صورت كه انسان نه فقط حق بهره كشي غيرضرور از طبيعت را ندارد، بلكه وظيفه دارد كه از هرگونه آسيبي که به نوعی می‌تواند تهدیدی برای طبيعت محسوب شود، جلوگيري كند.

از این رو به‌ نظر می‌رسد که بحران‌ زيست ‌محيطي‌ نشانه‌اي‌ است‌ از يك‌ فاجعه‌ بزرگتر يعني‌ دورشدن‌ انسان‌ها از زندگي مطابق‌ با خواست‌ خداوند. چیزی که ادیان با تمام قوا از آن تحذیر داده اند و قرآن پیامد آن را «تگنای معیشت» خوانده است: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا» (طه 124).

بحران زیست‌بوم نمونه‌ای روشن از تنگنای زندگی امروز انسانی است که شأن خلافت خود را از یاد برده و تجلی خداوند را در مظاهر طبیعت نمی‌بیند. ادیان همچنان با ارائه منظومه‌ای فکری و معرفتی از رابطه انسان و جهان، رسالت مشترک خویش را به جا آورده‌ و مسئولیت انسان را یادآور می‌شوند. آنچه همواره نسبت به آن کوتاهی شده، توجه بشر به حقیقت آموزه‌های وحیانی و جدیت در نهادینه کردن جهان‌بینی توحیدی در زندگی دین‌داران است که بی‌تردید در برون رفت از این بحران راهگشا است.

واقعیت این است که انسان با افتادن در ورطه خودمحوری روزافزون و منفعت‌گرایی بیشینه، دیگر آدمیان و آیندگان را فراموش کرده و به بهره‌کشی بیش‌تر و بیش‌تر از محیط زیست می‌پردازد فارغ از این‌که طبیعت میراثی ازلی و ابدی برای تمامی انسان‌هاست. امروزه چالش‌های بزرگ ناشی از بحران زیست‌محیطی، در جنبه‌های پیچیده و در هم تنیده و مصادیق پرشمارش، از انفجار بی‌رویه جمعیت و نابودی منابع زیستی و زیرزمینی گرفته تا ناههنجاری‌های مصرف‌گرایی، گسترش رو به ازدیاد فقر، آلودگی فراگیر زیست‌بوم و صنعتی شدن افسارگسیخته جوامع، همگی چالش‌های بزرگی را پیش روی جامعه جهانی امروز و آیندگان قرار داده است.

برادران و خواهران، این‌جاست که اهمیت دانشمندان اخلاق، بزرگان و عالمان دین در نجات محیط زیست آشکار می‌شود.  اجازه دهید مانند پاپ فرانسیس که در سال 2015 فراخوانی برای مردم جهان و به ویژه مسیحیان در حمایت از محیط زیست اعلام کرد، همه شما عالمان و اندیشمندان را برای تلاش در نجات «خانه مشترکمان»  (our common home) دعوت نمایم.

امروز شما عالمان دین و وارثان انبیاء الهی وظیفه دارید با گوشزد کرد تعالیم دین خود در راستای احترام و حفظ محیط زیست به تمامی مردم دنیا، گامی اساسی در جهت نجات بشر از فاجعه‌‌ای قطعی، بدارید و با یادآوری تعالیم اصیل ادیان همچون قداست طبیعت، هم‌بستگی میان موجودات و جان‌مندی همه آفریده‌های خداوند، انسان را به یک روش زندگی مطابق با خواست خداوند بازگردانید. بیایید و در کنار هم هم‌نوا با رسولان الهی انسان را به سرنوشت مشترکی روشن هدایت کنیم.

مطالب مشابه