مسئله‌ی پوشش زن ایرانی/ انگیزه غرب برای مبارزه با حجاب چیست؟

تاریخ انتشار:

اصولا برای استعمارگر غربی یک واقعیت واحد درباره‌ی زن شرقی وجود ندارد و تعریف وی از زن شرقی با توجه به شرایط سیاسی روز تغییر می‌کند.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه به نقل از  سرویس زنان «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یکی از مواردی که در حوزه‌ی هویت جوامع می‌توان بدان پرداخت مسئله‌ی پوشش است. و امروزه مسئله‌ی نوع پوشش زنان در بسیاری از مناطق جهان با چالش‌هایی رو به رو شده است. در این گزارش که به مسئله پوشش بانوی شرقی و به طور ویژه ایرانی پرداخته خواهد شد در آغاز پرسش‌هایی مطرح شده و سپس برای یافتن برخی پاسخ‌ها تلاش خواهد شد. پرسش‌های اصلی از این قرار هستند: نخستین بار چه کسانی و به چه علت به این نتیجه رسیدند که پوششهای گوناگون زن شرقی -جامه هایی که بر اساس فرهنگ، جامعه، اقلیم و جغرافیای وی در طول هزاره‌ها شکل گرفته‌اند – سلب کننده‌ی آزادی وی اند؟

ارتباط دادن مسئله‌ی انواع گوناگون لباس‌هایی که در طول هزاره‌ها زن شرقی در آن زیسته و بالیده است با مفهوم آزادی از کجا سرچشمه می‌گیرد و چرا تصور می شود تغییر آن به طور خودکار منجر به آزادی می‌شود؟ و با فرض این که نوع پوشش زن شرقی را سرکوبگر و نیازمند اصلاحات بدانیم چه کسانی و چرا پوشش زن مدرن غربی را ایده آل و الگو قرار داده‌اند و بر پایه‌ی کدام معیارها؟ چرا پوشش زن غربی را متضمن آزادی مدنی می‌دانیم؟

در گزارش قبل از این پرونده اشاراتی به جاذبه‌های تاریخی پوشش زن ایرانی و همچنین مسئله حجاب و همچنین تصویر تحریف سازی شده غربی‌ها از مظاهر و هویت تمدن‌های استعمار شده در زمینه پوشش شد که در لینک روبرو می‌توانید مطالعه کنید ( جزئیات بیشتر)

سناریوی غرب برای وارونه جلوه دادن هویت زنان

لوئیز بارنت در کتاب “وحشی حقیر” می‌گوید:”جعل کلیشه‌های نژادی و وحشی انگاری بومیان برای جهان بینی استعماری حیاتی بود. به عنوان مثال، در استعمار آمریکا، تلاشی سیستماتیک برای نشان دادن چهره‌ی بومیان آمریکا به عنوان ربایندگان زنان، قاتل کودکان، و جمع آورندگان پوست سر می‌شد -برای توجیه وحشیگری و خشونت سفیدپوستان (مهاجر)” از آنجا که یکی از اصول آغازین استعمار هیولاسازی از مستعمره است.

بسیاری از استعمارگران اروپایی تا پیش از سده‌ی نوزدهم زن شرقی را در سفرنامه‌ها و گزارش‌هایشان بی اخلاق و بی حیا توصیف کرده‌اند و دلیلشان برای این توصیف عدم پوشش کافی و همچنین حضور و گردش زن در خارج از خانه و در جامعه بود.

در فاصله‌ی بین سال‌های 1700 تا 1950 حدود 60000 جلد کتاب فقط درباره‌ی اعراب در غرب منتشر شد که هدف اصلی تمام آنها عقب مانده نشان دادن عرب‌های مسلمان و نیاز مبرم آن‌ها به دخالت انسان سفید پوست و برتر غربی برای توسعه و پیشرفت بود. و در چنین فضایی مرد سفید غربی آنچه در میان اعراب با نام حرم شناخته می‌شد را به عنوان زندان زن عرب به تصویر کشید، و واژه‌ی حرم که در زبان عربی معنای مکان مقدس نیز می‌دهد را در غرب به منفی ترین شکل ممکن توصیف کرد.

تصویر سازی سیاسی از زن

اصولا برای استعمارگر غربی یک واقعیت واحد درباره‌ی زن شرقی وجود ندارد و تعریف وی از زن شرقی با توجه به شرایط سیاسی روز تغییر می‌کند. برای مثال همانطور که پیشتر اشاره شد در دوران پسا جنگهای صلیبی که شرم و حیا و پوشیدگی و خانه نشینی زن از مظاهر تمدن در اروپا محسوب می‌شد زن شرقی را بی حیا و بی بند و بار توصیف کرده و به طور کلی جامعه‌ی خاورمیانه و شمال آفریقا را بر پایه‌ی دو شاخصه‌ی شهوت و خشم تصویر می‌کردند.

زیرا در آن زمان برای نشان دادن جامعه‌ی شرقی به عنوان جامعه‌ی عقب مانده که شایستگی اداره‌ی خود را ندارد نیاز به فاکتورهایی بود که در غرب آن روزگار نشانه‌ی عقب ماندگی و وحشیگری باشد. اما هر چه به دوران امپریالیزم مدرن نزدیکتر می‌شویم دیگر حضور زن در جامعه، شهوت و پوشش شهوانی زنان و آزادی جنسی مظهر عقب ماندگی نیست، بلکه این امور از مظاهر مدرنیته و آزادی مدنیست، پس نظر استعمارگر غربی درباره‌ی زن شرقی تغییر کرده و وی را برده‌ای پوشیده شده در حجاب و به دور از جامعه و مظاهر تمدن معرفی می‌کند، تا این بار به این بهانه برای نجات وی بشتابد.

استعمارگر و امپریالیست غربی -بسته به شرایط روز- زمانی برای نجات زن شرقی از منجلاب شهوت و بی‌بند و باری جنسی می شتابد و زمانی دیگر برای آزاد کردن وی از قید و بند حجاب و پستوی خانه و پرده نشینی. غافل از این که در هر دو مورد تصویر ساختگی از زن شرقی در راستای منافع استعمار و برای توجیه حضور استعمارگر در سرزمین‌های شرقیست.

بنابراین برنامه‌ی استعمار و امپریالیزم در شرق همواره هیولاسازی بوده است. در طول سده‌های استعمار آفریقا، هند و خاورمیانه سفید پوست استعمارگر با نشان دادن انسان مستعمره به عنوان موجودی “کمتر از انسان”، عقب مانده و ناتوان، وی را مستحق مالکیت دارایی های سرزمینی خود (معادن طلا و سنگهای قیمتی در آفریقا و هندوستان و نفت و گاز در خاورمیانه و نیز خاک سرزمینی که ژئوپولتیک را شامل می‌شود) نمی‌دانست، پس موجود ضد انسان و عقب مانده‌ی شرقی نیاز به زعیم و ولی دارد و خود شایستگی و توان استفاده از منابع و جغرافیای خود را ندارد، و القا این موضوع به وی و همچنین به افکار عمومی شهروندان غربی از الزامات پیشبرد اهداف امپریالیزم است.

باید توجه داشت که اقناع افکار عمومی جامعه‌ی غربی و متقاعد کردن اندیشمندان پرسشگر غربی نیز بخش مهمی از ماجراست، و استعمار می‌بایست برای اقناع افکار عمومی خود انسان شرقی را نیازمند به سرپرست و ولی معرفی کند تا نقش ولایتی که برای خود در نظر گرفته است را توجیه کند. در همین راستا و در زمینه‌ی حجاب هما هودفر می گوید: “چهره‌ی منفی زن مسلمان به طور دائم به زن غربی ارائه می‌شود تا خوشبختی وی (زن غربی) یه او یادآوری شود.

این یادآوری همچنین هشداریست به زن غربی برای این که از درخواست زیاده خواهانه‌اش برای تساوی با مردان چشم پوشی کند.” نکته قابل تامل این است که با مشغول کردن زن غربی به مسئله‌ی پوشش بخش بزرگی از جریان اصیل فمنیزم غربی نیز توسط مرد سفید پوست به محاق برده می‌شود. بنابراین این که روزانه به زن غربی القا شود که به واسطه‌ی رهایی از پوششی مشابه پوشش زن شرقی -که زمانی در غرب نیز رایج بود- به منتهی درجه‌ی انسانیت و تکامل رسیده است و ترساندن وی از احتمال بازگشت آن سبک پوشش –عمدتا توسط مهاجران خاورمیانه‌ای- راهی برای مهار اهداف مهمتر جنبش فمنیزم در جامعه‌ی کاپیتالیست و مردسالار غربی است.

تنفر زن شرقی از نوع پوشش خود را نمی‌توان در سیر طبیعی تحول پوشاک بر اساس اقلیم، فرهنگ و دین بررسی کرد. این تنفر و میل به تغییر پوشش شرقی به پوشش غربی برآیند تحقیریست که در طول دو سده‌ی گذشته از سوی استعمارگر غربی اعمال شده است. تصور این که هر چه ظاهر جامعه به ظاهر جامعه‌ی غربی شبیه تر باشد، جامعه از تحقیر انسان غربی مصونتر خواهد بود در واقع تصور درستی است.

انسان شرقی به ویژه از قرن گذشته برای در امان ماندن از تحقیر توسط استعمارگران ترجیح داد در ظاهر خود را شبیه آنان کند (مثلا از راه کشف حجاب و نیز تغییر خط در ایران و ترکیه). باید توجه داشت که نوع پوشش مردمان در جوامع یکی از بیرونی ترین و ظاهری ترین عوامل سازنده‌ی منظره‌ی جامعه است. اگر امروز در لندن تمام زنان با لباس زن محجبه‌ی شرقی ظاهر شوند منظره‌ی شهر لندن کاملا شبیه یک شهر خاورمیانه‌ای معمولی خواهد شد.

امروزه زن ایرانی برای فرار از تحقیر امپریالیسم تلاش در شبیه کردن ظاهر خود به زن غربی دارد، زیرا همین امروز و در قرن 21 اندیشه‌ی واپسگرا و خودبرتربین امپریالیزم روزانه و مسلسل وار پوشش زن شرقی را عقب مانده، محدود کننده و واپسگرا معرفی می‌کند.

اگر به اسناد و نوشتارهای باقی مانده از دوران پهلوی اول مراجعه شود، خواهیم دید که یکی از انگیزه‌های قوی سیاستمدارانی که این قوانین را وضع می‌کردند شبیه شدن به اروپایی‌ها به جهت التیام احساس تحقیر شدگی است. برای نمونه در نامه محرمانه فروغی از استانبول به تیمورتاش، به تاریخ 8 اردیبهشت 1307خورشیدی چنین آمده است:” … احتیاطا از خاطر شریف مسبوق و تعیین تکلیف شود راجع به لباس رسمی؛ آیا بهتر نیست که در خارجه یا لااقل در ممالک دموکراتیک مثل روسیه و ترکیه که خودشان لباس رسمی مخصوص ندارند، ما هم مثل آنها لباس رسمی را همان «فراک» و کلاه «هوت رفرم» ‌قرار دهیم؟ گذشته از اینکه لباس رسمی دیپلماتیک ما چیز مضحکی است و در ممالک دموکراتیک امروزه آلت مضحکه است…”

همانطور که دیده می‌شود حتی سیاستمداران رده بالا که قاعدتا به واسطه‌ی جایگاه اجتماعی می‌بایست از درجاتی از اعتماد به نفس برخوردار باشند نیز درباره‌ی جامه‌ی رسمی خود از واژه‌ی مضحک استفاده کرده و خود را در برابر ممالک غربی و یا غربی شده مضحکه می‌پندارند.

و در مقاله‌ی “لباس متحدالشکل: بازنمایی قدرت و مدرنیته” چنین می‌خوانیم:” دولت از سنت‌های پوشاک قومی احساس بیزاری و حتی شرم می‌کرد و به قول کاتوزیان «از این می‌ترسید که داوری اروپاییان درباره ما بر مبنای شکل و قیافه و رخت و لباس و طرز زندگی ما استوار باشد.» …با اعمال قانون حذف حجاب برای زنان اهمیت سیاسی متحدالشکل کردن لباس بسیار جدی‌تر شد. دستورات دولت به حکام ولایاتی که عشایرنشین داشتند گواه این هستند که زنان اقوام مختلف نیز باید علاوه بر ترک حجاب، انواع لباس محلی را هم ترک کنند و «از اشکال مختلفه بیرون آمده و به شکل بانوان متمدن دنیا درآیند.»

تصور شرق از غرب:

در اینجا باید به نکته‌ی مهم و متفاوتی اشاره کرد و آن نظر زن خاورمیانه‌ای قرون گذشته درباره‌ی پوشش زن غربیست، مسئله‌ای که اصولا نادیده گرفته می‌شود. نکته‌ی جالب توجه اینجاست که پیش از این که استعمارگران پروپاگاندای خود درباره‌ی نحوه‌ی پوشش زن شرقی را چنان پیش ببرند که وی گمان کند پوشش‌اش زندان وی است، در مواردی زن شرقی پوشش زن غربی را زندان می پنداشته است.

زنان قاجاری از دیدن لباس زنان غربی بسیار متعجب بودند و گمانشان بر این بود که مرد غربی بسیار نامهربان و خودخواه است زیرا با پوشاندن کرست‌های بسیار تنگ و لباس‌های سنگین زن را وادار به تغییر شکل بدنش کرده است. در مورد دیگری جودی مابرو در کتاب Veiled Half-Truthsچنین می نقل می‌کند:”هنگامی که بانو ماری مونتاژ با اصرار بانوان در یک حمام ترکی برای ملحق شدن به آنها مواجه شد دکمه‌های پیراهنش را باز کرد تا زیر جامه‌اش (کرست) را به آنها نشان دهد (هدف وی این بود که به زنان اصرار کننده نشان بدهد درآوردن آن لباس به آن سادگی که آنان گمان می‌کنند نیست!)، همین امر باعث شد زنان در حمام گمان کنند که منظور او این است که در یک ماشین که کلید آن در دستان همسرش است زندانیست.”

مورد دیگری که مابرو نقل می‌کند مکالمه‌ای بین سر جان ملکم و یک مرد ایرانی درباره‌ی شرایط زنان است. سر جان ملکم با تائید این که زنان رسمی و دختران خانواده حق و حقوقی دارند، درباره سرنوشت فرزندان کنیزان و دیگر اعضای حرم می پرسد.

در پاسخ، فرد ایرانی می‌گوید در انگلستان چه اتفاقی برای فرزندان غیر رسمی (طبق متن انگلیسی حرامزاده) می‌افتد؟ و از میرزا ابوطالب که به انگلیس سفر کرده بود نقل می‌کند و می‌گوید شمار بسیار زیادی از زنان شما و فرزندانشان در شرایط بسیار بدی از نظر درجه‌ی اجتماعی قرار دارند (که شبیه آن را در ایران نداریم.) مرد ایرانی سپس جمله‌ی بسیار جالبی می گوید:” شاید میرزا ابوطالب اغراق کرده است، معمولا سفرنامه نویسان عادت به اغراق گویی دارند.”

دکتر آزاده احسانی؛ دکتری ادیان دانشگاه کنکوردیا مونترال

ادامه دارد …