کسی که مرگ را فراموش کند از زندگی اصیل بهره‌ای نمی‌برد

تاریخ انتشار:

قرآن کریم در آیات متعددی تلاش می‌کند مرگ را به مرحله‌ای از مراحل زندگی تبدیل کند نه نقطه پایان زندگی.

عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب با بیان اینکه از نظر قرآن کریم، مرگ به زندگی معنا می‌دهد یعنی به آن ارزش هنجاری می‌دهد، گفت: بر اساس مرگ می‌توانیم بگوییم چه چیزی خوب و چه چیزی بد است در نتیجه شاهد کنترل‌گری مرگ بر زندگی خواهیم بود لذا مرگ نه مقابل زندگی بلکه سازنده آن است و در نتیجه زندگی باید تابع مرگ باشد و کسی که مرگ را فراموش کند به روایت قرآن از زندگی اصیل بهره‌ای نمی‌برد.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه به نقل از  ایکنا، نشست رمضانیه با موضوع «زندگی و مرگ در قرآن» توسط انجمن مباحث قرآنی و با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر مهراب صادق‌نیا، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد.

در ادامه گزیده سخنان وی را می‌خوانید:

بنده ابتدا درباره دامنه موضوع صحبت می‌کنم و بعد مدعای خود را بیان خواهم کرد. مراد ما از کلمه مرگ قاعدتا مرگ به معنای اتفاقات پس از مرگ همانند حساب و کتاب و رستاخیز و نسبت بین آنها نیست بلکه مراد ما دقیقا کلمه مرگ یا به عبارت دیگر پدیده مردن است و نکته دیگر اینکه منظور ما درباره تأثیر مرگ یک مادر یا پدر بر فرزندان نیست بلکه مراد «مرگِ من» است و در اینجا بحث می‌کنیم که مرگ ما چه ارتباطی با زندگی ما دارد؟

نکته دیگر اینکه مرگ یک معنای فیزیکی و یک معنای فرهنگی دارد. معنای فیزیکی مرگ در اینجا مد نظر ما نیست. گاهی مراد از مرگ، مرگ فرهنگی است بدین معنی که یک جامعه یا گروه اجتماعی یا مذهبی، مرگ را چگونه تعریف می‌کنند چون مرگ در فرهنگ‌های مختلف معنای متفاوتی دارد و خود ما هم در هر دوره از زندگی ممکن است معنای متفاوتی از مرگ در نظر داشته باشیم.
دلیل تفاوت شهادت و هلاکت

وقتی یک کشیش مسیحی با لباس سفید بر جنازه یک ایمان‌دار مسیحی می‌ایستد و عبادت می‌کند با اقدام ما که با لباس سیاه می‌ایستیم متفاوت است و این امر ناشی از تفاوت‌های فرهنگی است. برخی مرگ‌ها جنبه شهادت یا برخی جنبه هلاکت پیدا می‌کنند. اینها تفاوت در مرگ فیزیکی نیست بلکه تفاوت در مرگ فرهنگی است در اینجا یک مدل زندگی منجر به شهادت و یک مدل زندگی منجر به هلاکت می‌شود یا وقتی می‌گوییم فلانی از هلاکت گریزان است منظورمان این است که فلانی طالب سبکی از زندگی است که منجر به هلاکت برای وی نشود. امام حسین(ع) را که ما شهید می‌نامیم به همان مرگ فیزیکی از دنیا رفت که دشمنان وی در لشکر مقابل کشته شدند اما به دلیل تفاوت در مرگ فرهنگی، ما یکی را شهادت و یکی را هلاکت می‌نامیم.
اما مدعای بنده در این جلسه این است که مرگ، همراه خود انبوهی از نابودی و گسست را به همراه دارد اما قرآن، مرگ را نه پایان زندگی بلکه سازنده زندگی می‌داند چراکه مرگ به زندگی معنا می‌دهد. وقتی قرآن را ورق می‌زنیم آیات زیادی درباره مرگ وجود دارد که به صراحت درباره این پدیده فرهنگی صحبت می‌کنند. کلمه موت ۱۶۵ بار در قرآن به کار رفته که به همان معنای مردن است. کلمه قتل ۱۷۰ بار به کار رفته که ۱۵۰ بار درباره مردن و ۲۰ بار به جهاد و جنگ و ستیزه و امثالهم اشاره دارد. کلمه هلاکت ۶۸ بار در قرآن به کار رفته که در بسیار از مواقع به همان معنایی است که ما از مرگ در نظر داریم همانند معنایی که در آیه ۳۴ سوره غافر به کار رفته است. بنابراین نتیجه می‌گیریم در قرآن آموزه‌ای درباره مرگ وجود دارد.
تفاوت نگاه مسیحی و اسلامی به مرگ

رساله دکتری بنده درباره مرگ و معنای زندگی در دو جامعه اسلامی و مسیحی بود که در تحقیقاتم متوجه شدم تفاوتی بین گروه عامی مسلمان و مسیحی در زمینه مرگ وجود ندارد اما وقتی سراغ کشیش‌های مسیحی و روحانیون مسلمان رفتم به این نتیجه رسیدم که روحانیون مسلمان از مرگ توجیه اخلاقی و کشیش‌ها از مرگ توجیه الهیاتی می‌کردند؛ مثلا روحانیون مسلمان می‌گفتند وقتی یاد مرگ می‌افتیم اخلاقی‌تر زندگی کرده و مثلاً نمازها و روزه‌های قضای خود را به جای می‌آوریم اما کشیش‌های مسیحی می‌گفتند وقتی یاد مرگ می‌افتیم سعی می‌کنیم ایمان خود را قوی‌تر کنیم.

از نظر مسیحیان، مرگ نتیجه گناه نخستین است و چون این گناه همواره در عالم هستی وجود دارد بنابراین گناه نیز وجود دارد. ولی اسلام این خوانش را نمی‌‌پذیرد بلکه آن را با زندگی مرتبط می‌داند و در واقع آن را زندگی‌ساز می‌داند. از نظر هایدگر، مرگ حالت رسیدن زندگی است نه پایان زندگی، لذا کسی که درباره زندگی مطالعه می‌کند زندگی اصیل دارد. این زندگی اصیل، دو خصوصیت دارد که فقط از مرگ به دست می‌آید؛ اولین مورد خودمختاری است یعنی جوری زندگی کنیم که فکر کنیم درست است. دومین مورد تمرکز است یعنی به چیزی بپردازیم که باید بپردازیم. این خودمختاری و تمرکز، زندگی را اصیل می‌‌کند. دقیقا از نظر قرآن کریم معنادهی به مرگ نیز وجود دارد چراکه مرگ به زندگی انسان ارزش کیفی و هنجاری می‌دهد.
معنای مرگ در قرآن کریم

قرآن کریم در آیات متعددی تلاش می‌کند مرگ را به مرحله‌ای از مراحل زندگی تبدیل کند نه نقطه پایان زندگی. در آیه ۴۰ سوره غافر آمده است: «مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ؛ هر كه بدى كند جز به مانند آن كيفر نمى‏ يابد و هر كه كار شايسته كند چه مرد باشد يا زن در حالى كه ايمان داشته باشد در نتيجه آنان داخل بهشت مى ‏شوند و در آنجا بى‏‌حساب روزى مى‏ يابند». در آیات ۱۴ تا ۱۶ سوره مؤمنون نیز می‌خوانیم: «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ ۚ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَٰلِكَ لَمَيِّتُونَ ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ؛ آن‌گاه نطفه را علقه و علقه را گوشت پاره و باز آن گوشت را استخوان ساختیم و سپس بر استخوانها گوشت پوشانیدیم (و پیکری کامل کردیم) پس از آن (به دمیدن روح پاک مجرد) خلقتی دیگرش انشا نمودیم؛ آفرین بر (قدرت کامل) خدای که بهترین آفرینندگان است.باز شما آدمیان همه خواهید مرد. و آن‌گاه روز قیامت به یقین تمام مبعوث خواهید شد» در این آیات مرگ به عنوان یکی از مراحل زندگی معرفی شده است. در این آیات قرار دادن مرگ در کنار سایر مراحل رشد، به ما می‌رساند که خداوند معنایی از مرگ ارائه می‌دهد که نقطه مقابل زندگی محسوب نمی‌شود. علامه طباطبایی هم در جلد نوزدهم تفسیر المیزان می‌فرماید این آیات نشان دهنده این هستند که مرگ قطعی است اما به معنای پایان یافتن حیات نیست.

در آیات قرآن گاهی از مرگ به مثابه ایده کنترلی استفاده می‌شود. همانند آیات ۴ و ۵ سوره مطففین که خداوند می‌فرماید: «أَلَا يَظُنُّ أُولَٰئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِيَوْمٍ عَظِيمٍ؛ آیا آنها نمی‌دانند که (پس از مرگ برای مجازات) بر انگیخته می‌شوند، در روزی که آن بسیار روز بزرگی است؟» خداوند در چنین مواردی تأکید دارد که اگر گمان می‌کردید مرگی در کار است این کارها را انجام نمی‌دادید چنین تلقی از مرگ می‌تواند ما را کنترل کند. بنابراین به این دلیل که مرگ در قرآن کریم سویه‌های اخلاقی دارد و در حقیقت، اخلاق را متراکم و تقویت می‌کند لذا به نظر می‌رسد اگر بخواهیم یک چیز درباره مرگ و رابطه آن با زندگی بگوئیم آن این است که مرگ به زندگی معنا می‌دهد یعنی به آن ارزش هنجاری می‌دهد لذا بر اساس مرگ می‌توانیم بگوییم چه چیزی خوب و چه چیزی بد است در نتیجه شاهد کنترل‌گری مرگ بر زندگی خواهیم بود لذا مرگ نه مقابل زندگی بلکه سازنده آن است و در نتیجه زندگی باید تابع مرگ باشد و کسی که مرگ را فراموش کند به روایت قرآن کریم از زندگی اصیل بهره‌ای نخواهد برد.