نخستین نشست از دوره جدید سلسله نشستهای پژوهشکده ادیان و مذاهب با عنوان «بررسی نظرات ایرانشناسان درباره دین زرتشتی» و با سخنرانی دکتر سید سعیدرضا منتظری برگزار شد.
وی در ابتدا به تاریخچه مختصری از مطالعات دین زرتشت اشاره کرد و گفت: نخستین ترجمه اوستا را شخصی به نام ژاک آنتیل دوپرون در 1770 میلادی انجام داد. زمانی که انگلیسیها به هند راه یافتند، با متون اوستا و پارسیان هند آشنا شدند و مطالعات دین زرتشت از این دوره آغاز شد.
دکتر منتظری افزود: بعدها این تحقیقات توسعه یافت و محققانی مانند کارل فریدریش گِلدنر، آرتور آپهم پوپ، کریستیان بارتولومه، هرمان لومل، آبراهام والنتاین ویلیامز جکسون، هرتل، جیمز دارمستتر ظهور کردند. گلدنر تحصیح منقحی از اوستا انجام داد که اکنون هم به عنوان یک کتاب مرجع مطرح است. بارتلومه نیز یک فرهنگ واژگان اوستایی نوشت. جکسون هم دستورزبان اوستایی را نوشت که آن هم به عنوان مرجع مورد استفاده قرار میگیرد.
وی سپس به معرفی نظریات مختلف در خصوص زرتشت و دین زرتشتی پرداخت و در معرفی اولین مکتب گفت: اولین مکتب، مکتب سنتگرایان است. مهمترین محقق این مکتب، مارتین هوک است. او برای مطالعات زرتشتی سیری در نظر گرفت و به سه نکته مهم رسید. به عقیده او، زرتشت، پیامبر و مصلحی دینی بود که چندگانهپرستی کهن آریایی را منسوخ کرد و اهورامزدا را به عنوان خدای برتر معرفی کرد. به عقیده او دین زرتشت دین وحدانی بود. دومین نکته این بود که در گاهان هیچ اشارهای به دیگر خدایان نشده و اهورامزدا و امشاسپندان مورد توجه قرار گرفتند اما به مرور در اوستای متأخر ایزدان هند و اروپایی معرفی و وحدانیت به نوعی به ثنویت تغییر پیدا کرد. در متون پهلوی هم تقریباً ثنویت محض را میتوانیم ببینیم و اهورامزدا به وضوح در مقابل اهریمن قرار میگیرد.
این استاد دانشگاه ادیان و مذاهب سپس به دسته دوم اشاره کرد و گفت: دسته بعدی پیروان آنتوان نیه هستند. او در سال 1925 گفت که هخامنشیان در واقع مزداپرست بودند نه زرتشتی. به نظر آنتوان نیه، زرتشت یک شخص اصلاحطلب بود که در برابر درندهخویی اشراف جنگجو قد علم کرد و باورهای صلحطلبانه زرتشت را مطرح کرد. او معتقد بود که اهورامزدا را زرتشت معرفی نکرده است. بر اساس یک کتیبه آشوری اسم مزدکه آمده است که به نظر وی همان مزدا است.
دکتر منتظری در ادامه گفت: شخصیت بعدی، امیل بندونیست است که در سال 1929 ظهور کرد. او تحقیقاتش را بر اساس متون یونانی قرار داد و چهار تفسیر ارائه کرد. نظریات وی بر کتیبههای هخامنشیان، استرابون و پلوتارک از مورخان یونانی استوار بود.
مکتب بعدی که دکتر منتظری به آن اشاره کرد، مکتب پیروان آنتوان میله بود. وی درباره این نظریه گفت: میله تحت تأثیر نظریه دومیزر بود. او این نظریه را مطرح کرد که دین زرتشتی در سه سطح متفاوت از سه دایره متحدالمرکز وجود داشته است. عقیده اول عقیده رمزآمیز جمع اندکی از روحانیان بود که زرتشت را اسطوره تلقی میکردند. دوم، دین مزدایی را به عنوان آیینی اجتماعی است که با قدرت سیاسی در ارتباط است و این را از کتیبهها و اوستای متأخر به دست آورد. و سوم، دین عمومی که هرودوت شواهد آن را بیان کرده است و شامل مردمان عادی یعنی کشاورزان و دامداران است.
وی همچنین به مکتب ساموئل نیبرگ، ودینگنن و استیگ ویکاندر اشاره کرد و گفت: این مکتب به مکتب اسکاندیناوی معروف است. این مکتب تحت تأثیر رافائلله پتاتزوننی محقق تاریخ ادیان ایتالیایی است. مهمترین نظر نیبرگ این بود که زرتشت یک شمن بوده که در ساحل رود جیحون در جامعهای نیمه بدوی میزیسته است. دو باور شمنی و مهرپرستی در آنجا رایج بود. به دلیل قدرتی که آیین مهرپرستی به دست آورده بود و این آیین را بیشتر جنگآوران از آن حمایت میکردند و خاصیتشان خشونت بود، زرتشت اهورامزدا را که خدایی عاطل و بیاهمیت بود را به عنوان بزرگترین اهوره مطرح کرد. مکتب بعدی هم مکتب ژرژ دومیزرد و ژاک دوشنگیمن است. دوشنگیمن کتابی با نام ادیان ایران باستان نوشت. او آرای خود را بر اساس نظرات دومیزرد قرار داد. او پیرو مکتب سنتی زرتشت بود و زادگاه زرتشت را منطقه خوارزم میدانست.
دکتر منتظری در پایان ضمن اشاره به دو نظریه مطرح در خصوص زادگاه زرتشت، به آخرین مکتب در خصوص زرتشتیپژوهی اشاره کرد و گفت: مکتب بعدی، مکتب والتر هنینگ و ایلیا گرشویچ است. هنینگ کتابی به نام زرتشت سیاستمدار یا جادوگر دارد که به فارسی هم ترجمه شده است.
در ادامه این نشست، دکتر منتظری به سؤالات استادان و دانشجویان پاسخ گفت.
گفتنی است در ابتدای نشست، دکتر جاودان ریاست پژوهشکده ادیان و مذاهب از انتشار سخنرانیهای سلسله نشستهای پژوهشکده در آینده نزدیک خبر داد.