دکتر محمد مهدی تسخیری بیان کرد؛

هر کسی شهادتین را گفت، خون و مالش مصون می‌شود

تاریخ انتشار:

باید به دنبال فقه مشترکات و تقریبی پیش برویم. اکنون خیلی‌ها مدعی فقه تقریبی هستند، اما موانعی جلوی‌شان است.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه؛ حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد مهدی تسخیری معاون ارتباطات و امور بین الملل دانشگاه ادیان و مذهب در گفت‌وگو با احمد سواری «دبیر پرونده دین در دنیای معاصر نشریه حریم امام» با اشاره به اینکه با توجه به آیات قرآن و احادیث معصومین علیهم‌السلام، وحدت امت اسلامی یک ضرورت است گفت: وقتی صحبت از مراد از وحدت می‌شود، بعضی‌ها این‌گونه وحدت را تفسیر می‌کنند؛ که همه باید پیرو ما باشند و هر چه را که می‌گوییم تبعیت کنند.
مشروح کامل این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانیم:
با توجه به شرایط پیچیده و چالش‌برانگیز جهان اسلام در عصر حاضر و تهدیداتی که وحدت و انسجام مسلمانان را هدف قرار داده است، لطفاً به‌طور جامع دربارۀ ضرورت و اهمیت تقریب مذاهب اسلامی در این برهۀ زمانی توضیح دهید.

بدون شک یکی از معضلات بزرگ اسلام، عدم توجه جدی به بحث تقریب است. وقتی به وضعیت جامعه اسلامی نگاه می‌کنیم و می‌بینیم که به کجا رسیده‌ایم، نیاز به تدبر داریم، باید به یاد داشته باشیم که ما مدعی هستیم که هفت قرن تمدن جهان بشری را در دست داشتیم، با وجود تمام اشکالاتی که بر حاکمیت در قرن‌های اول هجری بود، جهان اسلام به عنوان رهبر و پرچم‌دار بشریت شناخته می‌شد. اما ملاحظه می‌فرمایید، امروزه به جای آنکه دادرس دیگران باشیم، کار ما به جایی رسیده که فریادمان بلند است، که چرا کسی به دادمان نمی‌رسد؟ چرا سازمان‌های بین‌المللی اقدامی نمی‌کنند؟ چرا دادگاه لاهه به داد مردم غزه و لبنان و مسلمانان نمی‌رسد؟ در بررسی این مسائل، معمولاً یک سؤال اساسی و یک چرای جدی را فراموش کرده‌ایم؛ پاسخ چرای اصلی در پیش ماست، نه دیگران!!. این‌که صهیونیست‌ها و آمریکا قتل‌عام می‌کنند و آمارها نشان می‌دهد که در سال گذشته 1200 پرواز تسلیحاتی از آمریکا به کمک رژیم صهیونیستی، یک پل هوایی را تشکیل داده، تازه این‌ها غیر از پشتیبانی مالی و غذایی کشتی‌های تسلیحاتی که به پایتخت این رژیم کودک كش رسیده است، پرواضح است که برای قدرت‌های سلطه و غرب‌نشینان به سرکردگی آمریکا کشورهای اسلامی یک وجود اضافی تلقی می‌شوند، اصل براى آنان حفظ رژیم صهیونیستی است. آن چرای اساسی این است، که چرا ما متحد نیستیم و جلوی دکان‌های کاسبی تفرقه‌افکن نمی‌ایستیم؟ وقتی خودمان به داد خود نرسیم، انتظار داريم ديگران به دادمان برسند!! این‌گونه نیست که خداوند فقط دعاهای توخالی و غیر جدی را مستجاب کند؛ بلکه دعایی مستجاب می‌شود که همراه با اراده جدی باشد. یعنی اگر زمینه‌اش را فراهم نسازیم، دعا کردن به تنهایی کافی نیست. (لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ۗ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ). یک چالش اساسی در جامعه اسلامی وجود دارد، کی می‌خواهیم این تلاش‌ها و نگاه‌های تفرقه‌انگیز را کنار بگذاریم؟! آیا نمی‌خواهیم خودمان به داد خودمان برسیم؟.
با توجه به آیات قرآن و احادیث معصومین علیهم‌السلام، وحدت امت اسلامی یک ضرورت است، اما وقتی صحبت از مراد از وحدت می‌شود، بعضی‌ها این‌گونه وحدت را تفسیر می‌کنند؛ که همه باید پیرو ما باشند و هر چه را که می‌گوییم تبعیت کنند!!.
حال آنکه نگاه قرآن این است که «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»، ای صاحبان ادیان و مذاهب مختلف، ای قومیت‌ها و نژادهای مختلف، ما شما را این‌گونه آفریدیم تا حرف یکدیگر را گوش کنید، ارزیابی کنید و نکات مشترک را پیدا کنید. اصل قضیه همین است: ما برای چه دنبال تقریب و وحدت هستیم؟ برای این‌که منافع این جامعه از بین نرود و عزتمند و آبرومند باشیم.
تعاریف مختلفی از تقریب مذاهب اسلامی ارائه شده است. از نظر حضرت‌عالی، مهم‌ترین تفاوت بین این تعاریف چیست و کدام یک از این تعاریف جامع‌تر و دقیق‌تر است؟

بعضی‌ها وقتی حرف از تقریب می‌زنند، تصور می‌کنند معنایش این است که شما باید از مبانی فکری و اعتقادات و از متن و نص قرآنی و حدیثی که باور دارید، دست بردارید و چشم‌پوشی کنید. اما تقریب این نیست که ما دو مذهب را کنار هم بگذاریم و یک مذهب جدید درست کنیم؛ این تقریب نیست، بلکه تلفیق است.
تقریب این است که شما موارد پذیرفته شده در اسلام را بپذیرید، آغاز حرکت پیامبر (ص) با این فرمایش است: «قولوا لا اله إلّا الله تفلحوا». این قانون همۀ انبیا و ادیان است (وَلَقَد بَعَثنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسولًا أَنِ اعبُدُوا اللَّهَ وَاجتَنِبُوا الطّاغوتَ ۖ فَمِنهُم مَن هَدَى اللَّهُ وَمِنهُم مَن حَقَّت عَلَيهِ الضَّلالَةُ ۚ فَسيروا فِي الأَرضِ فَانظُروا كَيفَ كانَ عاقِبَةُ المُكَذِّبينَ) خدا را بپرستید، و از طاغوت دوری کنید، با یکدیگر زندگی کنید. ما نمی‌گوییم همۀ حرف‌ها ما درست است؛ بلکه می‌گوییم وقتی که مذهبی مشروعیت داشته باشد، آزادی انتخاب مذهب با خود فرد است. هر کسی شهادتین را گفت، خون و مالش مصون می‌شود؛ یعنی می‌توانیم در کنار هم زندگی کنیم. حالا بقیۀ مسائل را در سبد منطق بیاورید، وراست آزمایی کنیم.
میان این مذاهب، مشترکات فراوانی وجود دارد. مرحوم علامه دکتر حسین علی محفوظ پژوهشگر تاریخ شناس معروف عراقی می‌گوید: «من بررسی کردم و دیدم در فقه ما بیش از 90 درصد مشترکات داريم، در اخلاق و عرفان 100 درصدیم و در معتقدات نسبت بالاى 90 درصد است». کدام عاقل براى پیدا کردن یک هزار تومانی گم شده در تاریکی، بیاید 7-8 تا ده هزار تومانی را آتش بزند تا آن هزار تومانی را پیدا کند؟! ما می‌گوییم مشترکات را جمع کنید و بر اساس مشترکات راهکار ارائه دهید، در مواردی که اختلاف داریم به دیدگاه یکدیگر احترام قائل شویم.
مگر در یک خانوادۀ واحد، – فارغ از مباحث اعتقادی و مذهبی- در همه چیز مشترک هستیم؟ قطعاً این‌طور نیست؛ هر کدام از اعضای خانواده یک طرز فکر دارند. پس چطور آنجا را بر اساس زندگی مسالمت‌آمیز و پشتیبانی از هم بنا گذاشته‌ایم؟ خدای نکرده اگر برادری یا خواهری مریض شود، ما حاضریم چندین روز را در بیمارستان کنارش باشیم تا شفا پیدا کند. چرا اینجا می‌پذیریم و آنجا نمی‌پذیریم؟
حرف تقریب این است که ما پذیرفته‌ایم کسانی که شهادتین را می‌گویند مسلمان هستند. دیگر بقیه‌اش را به بحث بگذارید و بر اساس مشترکات جلو برویم. در مورد مهم‌ترین عبادت که نماز است، ما 90 درصد مشترکات داریم و آن را قبول داریم؛ نسبت به درصد کمتر اگر گفتگو به توافق نرسید، به دیدگاه و اجتهاد یکدیگر احترام بگذاریم، چون مسئله فرعی است و از اصول دین نیست.
مثلاً از دید برخی که نگاه فقهی متفاوت دارند، ممکن است یک موضوعی باعث باطل شدن نماز شود؛ و نزد دیگری چنین نیست. مثلاً در نماز بعضی از فقها، یک مرتبه تسبیحات را در رکعت سوم و چهارم کافی می‌دانند و بعض دیگر سه مرتبه را واجب می‌دانند. یکی می‌گوید باید سه تا باشد و دیگری می‌گوید یک مورد کفایت می‌کند. حالا از نظر کسی که می‌گوید یک مورد کفایت نمی‌کند، آیا آن نماز باطل است؟ قطعاً خیر، چون بر اساس اجتهادش این برداشت را کرده است، در فقه بحث اجتهاد مطرح است. پس چطور اینجا را قبول داریم و آنجا را قبول نداریم؟
یعنی شما می‌فرمایید که باید در فقه ما تجدیدنظری صورت بگیرد؟

باید به دنبال فقه مشترکات و تقریبی پیش برویم. اکنون خیلی‌ها مدعی فقه تقریبی هستند، اما موانعی جلوی‌شان است. در حال حاضر روایات مشترک را جمع کرده‌اند؛ به این معنا نیست که همه را قبول داریم. بعضی مواقع فقهای شیعه‌ به احادیثی از اهل سنت استناد می‌کنند، که ممکن است بعضی از فقهای اهل سنت، به آن‌ها استناد نکنند، ولی ما می‌گوییم این احادیث درست است و با مبانی ما همخوانی دارد.
در ابتدای صحبتتان اشاره کردید که هدف ما از تقریب ایجاد یک مذهب جدید نیست، اما از باقی صحبت‌ها این‌گونه برداشت می‌شود که دست‌کم به دنبال یک فقه جدید هستیم. برای مثال، ما وضو را به شیوه‌ای خاص می‌گیریم و اهل سنت به شیوه‌ای دیگر. در این شرایط، وقتی بحث از احکام جدید یا تجدیدنظر در احکام و اجتهاد مطرح می‌شود، آیا این به معنای تلاش برای ایجاد یک فقه جدید نیست؟

خیر این‌گونه نیست که فقه جدیدی را پدید آوریم بلکه نگاه فقهی را با توجه به مشترکات ببینیم، و اختلاف در فتاوی امری است طبیعی و مشکلی را به وجود نمی‌آورد. به عنوان مثال؛ در غسل، بعضی از فقها بر این باورند که ابتدا سر و گردن و سپس کل بدن (چپ و راست تفاوتی ندارد) باید شسته شود، ولی بسیاری از علما می‌گویند ابتدا سر و گردن و سپس طرف راست و بعد طرف چپ باید شست‌وشو گردد، حالا آن کسی که قبول ندارد سر و گردن و کل بدن را شسته، چه کند؟
پس غسل بر اساس یکی از دیدگاه‌ها باطل است؟ ولی از دیدگاه خودشان درست است. و هر کدام به دیگری می‌گوید چون شما استنباط کردید، از نظر شما غسل درست است؛ اگر غسل طرف مقابل را باطل بداند آنگاه است که تمام روزه‌ها و نمازها باید باطل باشد. و اگر غسل را باطل بداند یعنی بدون طهارت مانده و نماز و روزه بدون غسل واجب، باطل خواهد بود.
بنابراین شما می‌فرمایید در درون فقه شیعه هم اختلاف‌نظر وجود دارد.
بله. اگر بخواهیم تعمیم بدهیم، باید خودمان را نیز شامل این تعمیم کنیم.
اگر من بدانم که این امام جماعتی که به نماز ایستاده، به سبک دو قسمتی غسل کرده و من هم اجتهاداً یا تقلیداً بر این باورم که غسل دو قسمتی باطل است؛ آیا باز هم می‌توانم اقتدا کنم؟ جواب این است که بله، می‌شود اقتدا کرد، حرف من همین است و همۀ فقها هم این را قبول دارند. منظور من این است که چرا ما در بین خودمان این اختلاف فقهی را قبول داریم، اما برای اهل سنت آن را نمی‌پذیریم؟.
در مباحث تراجیح مطلبی وجود دارد. احادیثی داریم که یکی از مرجحات، مخالفت با اهل سنت است؛ حال اگر منظور از مخالفت با اهل سنت، منظور وعاظ سلاطین باشد مشکل حل می‌شود همان‌گونه که رأی بعضی از فقها همین است.
وگرنه در کتاب (الدروس الشرعية في فقه الإمامية) شهيد أول محمد بن مكي العاملي، ما داریم، حدیثی از امام صادق (ع) که: «من صلی معهم فی الصف الاول کان کمن صلی خلف رسول الله (ص) فی الصف الاول»، کسی که در صف اول نماز جماعت اهل سنت شرکت نماید، مانند آن است که در صف اول پشت سر پیامبر (ص) نماز خوانده باشد. می‌فرمایند: که اگر یکجایی نماز شیعه داشته باشیم و همان جا هم نماز اهل سنت برگزار شود، شما در نماز جماعت اهل سنت شرکت کنید، مانند این است که پشت سر رسول‌الله نماز خوانده‌ای. منظور این است که باید به این باور برسیم.
حالا من عرض کردم که اول باید این را باور کنیم. اگر بخواهیم در فقه خودمان به اجتهادات مختلف پایبند باشیم، یعنی غسل و وضو و نماز شما درست نیست؛ و معنایش این است که من نمی‌توانم پشت سر شما نماز بخوانم، در حالی که هیچ‌کس این حرف را نمی‌زند. شما می‌دانید کسی که قائل به این هست که یک تسبیحات کفایت می‌کند و دیگری قائل به این است که حتماً باید سه تا باشد. آیا می‌تواند پشت سر او نماز خواند؟ بالاتفاق می‌گویند بله می‌شود.
آیا این‌طور نیست که اختلافات درون مذهب شیعه یا هر مذهبی جزئی تلقى می‌شود؟، اما وقتی وارد اختلاف با دیگری می‌شویم، اختلافات بین مذاهب ملموس‌تر است؟

عرض کردم آن اختلافات بیشتر به بحث اعتقادی برمی‌گردد، وگرنه، مگر ما الان نمی‌گوییم «شیعه انگلیسی»؛ شیعه است. یک مرجع ممکن است مرجع دیگری را تکفیر کند و بگوید «ضال و مضل» و «خارج عن المذهب الاثنی عشری». یک فقیه در حق فقیه دیگر این سخن را بگوید، که برای خود حجتی دارد، و برعکس ‌دیگری هم می‌تواند بر اساس استنباط خو همین سخن را به رقیبش بگوید. با آنکه مورد اختلاف یک مسئله تاریخی است؛ حالا شما می‌خواهید با این چه‌کار کنید؟
مراجعه كنيد به فرمايشات مرحوم آیت‌الله ميرزا جواد تبريزى رحمت‌الله عليه ونيز فرموده آیت‌الله وحيد خراسانى ادام الله ظله در رابطه مرحوم آیت‌الله فضل‌الله در خصوص يك واقعه تاريخى كه چگونه ایشان را ضال و مضل می‌داند!! این‌ها بسیار قابل تأمل است؛ هر دو در جهان اسلام معروف هستند و مقلد و پیرو دارند.
خوب مقلدان این بزرگواران چه عکس‌العملی با این دیدگاه‌ها باید داشته باشند؟!
یا آن آقای شیرازی که در لندن نشسته و ادعای آیت‌اللهی می‌کند، می‌گوید مطهری، سیستانی، خامنه‌ای و بهجت کافرند، با اینکه همۀ این‌ها شیعه هستند. خوب تکلیف مردم عادی با این مقوله‌ها چیست؟.
پس این‌گونه نیست‌ که فقط میان پیروان مذاهب این سخنان وجود دارد بلکه در یک مذهب واحد هم ممکن است ابن تکفیرها و لعن‌ها نسبت به یکدیگر صورت بگیرد و حتی در میان خود حنفی‌ها وحنابله ومالکیها و … هم اختلافات زیادی وجود دارد.
سخن ما این است که این بحث‌ها همه‌اش به فقه برنمی‌گردد.
اختلافات فقهی، کلامی و اصولی در تمام مذاهب وجود دارد و این‌ها را تا یک سقف مشخص بین خودشان حل می‌کنند، اما مشکل بالاتر از این‌هاست.، حاکمان‌ نمی‌خواهند اختلاف در حد بحث و نقد و مخالفت بماند، بلکه این اختلاف را به صحنه عمل و درگیری می‌کشانند تا مردم متوجه انحرافات و کارهای نامشروع کارگزاران نباشند و به درگیری داخلی بپردازند، و حاکمان به اهداف خود برسند.
حاکمانی که نه فهمی از اسلام دارند و نه شریعت، و اکثرا گوش به فرمان اجنبی بعضی از آن‌ها را می‌شناسیم که اگر دو جمله عربی را درست بخوانند، باید جایزه نوبل به ایشان داده شود؛ مجرور را با ضمه می‌خوانند و مرفوع را با کسره.
عمدۀ اختلافات فقهی در یک مذهب واحد وجود دارد، و در مذاهب مختلف نیز اشتراکات زیادی داریم. باید رفت و بررسی کرد؛ اکثر اعمال حج را مذاهب مختلف از فرمایش امام محمدباقر (علیه‌السلام) گرفته‌اند و به آن استناد می‌کنند. در مباحث اعتقادی، توحید و خدا و کعبه اختلاف چندانی وجود ندارد. فقط بحث ما درباره ولایت، امامت و خلافت است که بعضی می‌گویند اول، دوم، سوم و چهارم؛ در حالی که ما می‌گوییم اول شخص دیگری است.
تازه علمای بزرگی هم مانند آیت‌الله العظمی بروجردی داریم که می‌گویند بحث‌هایی که در گذشته بوده، اکنون مورد ابتلا نیست، و اکنون مورد ابتلا چیز دیگری است. لذا ایشان پیشنهادی داشتند که مرجعیت علمی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را باید مطرح و دنبال کرد، و گفته‌اند شما بیایید بحث کنید آیا امامان ما در زمان خودشان عالم‌ترین بوده‌اند یا خیر؟ شما وقتی که توانستید ثابت کنید، که ائمه و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در زمان خودشان اعلم الموجودین بوده‌اند و این باور در جامعه به وجود بیاید؛ دو سه نسل که بگذرد، نتیجه‌اش مشخص می‌شود چیست.
لذا می‌گویند بیایید روی مرجعیت علمی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) کار کنید. کسی را نداریم که بگوید در زمان امام باقر ع یکی از او اعلم‌تر بود یا در زمان امام صادق یکی از او اعلم‌تر بود.
آیا این ادعا درست است که شیعیان نسبت به اهل سنت تأکید بیشتری بر تقریب مذاهب دارند؟ برخی بر این باورند که این تأکید ناشی از این است که شیعیان به نوعی نیازمند تعامل و نزدیکی با اهل سنت هستند، در حالی که اهل سنت، به عنوان اکثریت، اهمیت چندانی برای ایجاد تقریب با گروه اقلیت قائل نیستند. آیا این دیدگاه صحیح است؟
این درست نیست، و این‌گونه نیست که فکر کنید اجلاس‌های تقریب فقط در ایران برگزار می‌شود. عربستان، اردن، لبنان و سوریه، لندن، امریکا و آفریقا و …، نیز چنین اجلاس‌هایی را برگزار می‌کنند و مرادشان تقریب مذاهب است.
برای حاکمان دولت‌های اسلامی مهم نیست، چون آنجا یک قانونی وجود دارد و مفتی در همه کشورهای اسلامی تحت امر حاکم است.
مثلاً هلال هرماه قمری را دولت‌ها اعلام می‌کنند و نه مفتیان و علما.
کدام یک از علمای اهل سنت بر مسئلۀ تقریب تأکید می‌کند؟ ما در بین شیعیان افراد شاخصی داریم که به تقریب تأکید داشته‌اند؛ به عنوان مثال مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی و مرحوم آیت‌الله تسخیری. حتی یک مجمع در ایران تشکیل شده است. آیا این‌ها بدان معنا نیست که ما شیعیان بر مسئلۀ تقریب بیشتر از اهل سنت تأکید داریم؟
در نظر داشته باشید که دار التقریب سال‌ها پیش از مجمع جهانی تقریب تأسیس شده و هم آقای شیخ محمود شلتوت، شیخ الأزهر بود و مذهب تشیع را به رسمیت شناخت.
دربارۀ سؤال شما، این حرف اصلاً درست نیست؛ بلکه آن‌ها ده برابر ما مجالس تقریب برگزار می‌کنند.
بعضی‌ها می‌گویند آن‌ها نیازی به تقریب ندارند چون اکثریت هستند، در حالی که آن‌ها نیاز دارند چون بین خودشان هم اختلافاتی وجود دارد. آن‌ها هم در متصوف، هم در متکلمین و هم در میان فقها با هم اختلاف دارند. این‌ها می‌خواهند بگویند اختلافاتی که موجود است باعث نشود وحدت ما دچار خلل شود؛ تقریب یعنی نزدیک‌سازی اندیشه‌های اسلامی و مذاهب به یکدیگر.
چطور باید به هم نزدیک شویم؟ حرف سر این است که ما دایره‌های اشتراکی را می‌خواهیم به هم نزدیک کنیم. فرض کنید در فقه، کل فقه شامل هزار مسئله است؛ 900 تا را با هم مشترک هستیم یا ده هزار حدیث داریم که هفت هزار تا را هم ما گفته‌ایم و هم شما. حالا سه هزار حدیث باقی می‌ماند که باید مرجحات را بیاوریم و چند مورد باقی می‌ماند که همدیگر را نسبت به باورشان محترم بشماريم.
در بین خود ما در بحث عرفی این موضوع پذیرفته شده است؛ در بحث اجتهادی نیز یکی می‌گوید برداشت من از فقه این است. آیا شما الان در زندگی‌تان به برادر یا همسرتان اعتماد نمی‌کنید؟ یعنی حرفی که من برای شما می‌آورم بیشتر اعتبار دارد یا حرف آن‌ها؟ قطعاً اعضای خانواده‌ات مرجح‌تر هستند.
این‌ها نیز به رواياتی اعتماد کرده‌اند و بر اساس قول آنان فتوا صادر می‌کنند؛ حالا از نظر شما آن راوی یک آدم نامطلوب است. یا اینکه می‌گویید 125 راوی دروغ‌گو را شناسایی کردیم، و یا معتقد به اینکه عبدالله بن سبأ یک اسطوره خیالی ساخته و پرداخته شده است، خوب احادیث او به کجا برمی‌گردد. حال آنكه طرف مقابل می‌گوید برای من وجود او مسلم است و قبولش دارم.
در زندگی روزمره این امور را قبول داریم و در فقه هم همین‌طور است. در کلام نیز همین‌طور است. حالا در مباحث عقلی آدم عقلانی بحث می‌کند.
یکی از اشکالاتی که مطرح می‌شود این است که در بُعد عملی تقریب، اگر رویکرد مشترکی وجود نداشته باشد، عملاً آن نتیجه‌ای که باید و شايد حاصل نمی‌شود. یعنی حداقل در جریان شیعی می‌گویند که شیعه در بحث تقریب خیلی بیشتر مایه گذاشته، ولی اهل سنت آن‌طور که باید این رغبت را در عمل نشان نداده‌اند و این به ضرر ما تمام می‌شود، چون باید دوطرفه باشد. مثلاً وقتی مصر به قدرت رسید، به هیچ وجه رویکردهای تقریبی را دنبال نکرد. یا در بین اهل سنت خود ایران هم می‌بینید که بعضاً این‌طور انتقاد می‌کنند و می‌گویند تنازل‌هایی وجود دارد، ولی آن‌ها با رویکردهای غیرتقریبی پیش می‌آیند و سعی می‌کنند اقلیت مؤثر خود را به نحوی حفظ کنند تا روی مسائل اجتماعی تأثیرگذار باشند، نه اینکه در یک جامعه بزرگ‌تر به نام ایران حل شوند.
آیا برای این صحبت مصداق‌هایی دارید؟ کنشگری بزرگان اهل سنت از مصداق‌ها هستند. شما به من بگویید کدام یک از مراجع ما گفته‌اند می‌توانید به مذاهب اهل سنت رجوع کنید؟ هیچ کدام. در حالی که آن‌ها گفته‌اند می‌شود به مذهب شيعه رجوع شود و اين را در قوانين مصر و سوريه و … مشاهده می‌کنیم. آقای شيخ محمود شلتوت فتواى داده و بسيار از علما اهل سنت اين را تأیید کرده‌اند. وهم اکنون در محاکم مصر و … بدان رجوع می‌شود، مثلاً در مورد سه طلاقه کردن در مجلس واحد، برای خیلی از آن‌ها مشکل به وجود می‌آورد و وقتی به چالش می‌افتند، به فتوای مذهب جعفری رجوع می‌کنند.
حال بفرماييد کدام یک از مراجع ما می‌گوید می‌توانید به فتوای حنبلی رجوع کنید؟ مگر آنکه موافق فقه شیعه باشد.
آن‌ها می‌گویند این‌طور نیست که شما بر ما پیشی گرفته‌اید و ما مذهب شما را قبول کرده‌ایم، اما شما ارجاع نمی‌دهید به فتاوی مذاهب اهل سنت.
بعضی تندروهای اهل سنت خطاب به علمای تقریبی خود می‌گویند: شما چقدر برای شیعه‌ها کوتاه آمده‌اید؟ مذهبشان را قبول کرده‌اید و به آرای شیعه احترام می‌گذارید.
اما در صحنۀ عملی؛ آمار اهل سنت در ایران چقدر است؟ بعضی‌ها می‌گویند 20 میلیونیم، و بعضی‌ها می‌گویند 7-8 میلیون هستند. نگاه کنید به شیعه‌هایی که در کشورهای مختلف هستند؛ برخی از شیعه‌ها در کشورهایی که حاکمیت
اهل سنت است، در وزارتخانه‌ها و مراکز حضور دارند، ولی اهل سنت اينجا چگونه‌اند؟ یکی از اشکالاتی که مطرح می‌کنند این است که چرا ما در تهران که چندین هزار اهل سنت داریم، یک مسجد نداریم؟ بعضی به آن‌ها پاسخ می‌دهند و می‌گویند چرا در ریاض برای شیعیان مسجد نیست؟ خوب، پاسخ آن‌ها این است که اینجا دولت اسلامی است، و با عربستان جاهای دیگر قابل مقایسه نیست!
می‌خواهم بگویم یک کلیت درست می‌کنند که این کلیت انتزاعی و ذهنی است و وجود خارجی ندارد.
بدون شک محافل تقریب اهل سنت اگر از ما بیشتر نباشد کمتر نیست (مناطق اندونزی، تایلند، هندوستان، چین و کشورهای اروپایی و آفریقایی را در نظر بگیرید تا عمق سخن روشن گردد) و تقرب آن‌ها به ما بیشتر است با اینکه ما به آن‌ها بیشتر نیاز داریم، چون اکثریت مسلمانان را تشکیل می‌دهند.
اگر شما بعضی وقت‌ها ادعایی ندارید؛ می‌گوییم درود بر شما. اما شما ادعا دارید و آن ایجاد حاکمیت اسلامی و زمینه‌سازی ظهور بقیه‌الله هستید، پس ما ادعا داریم که حکومت مهدی باید جهانی باشد. حکومت جهانی را چه زمانی می‌توان تشکیل داد؟ آیا به تنهایی و با اقلیت می‌توان به این هدف رسید؟ باید دیگران از مذاهب مختلف کمکتان کنند؟ حکومت جهانی باید زمینه‌های لازم برای تشکیل داشته باشد؛ یعنی یک باوری در اکثریت نسبت به اندیشۀ اقلیت، باید ایجاد شود. شما در اقلیت هستید و نهایتاً چه یک هفتم و چه یک چهارم باشید؛ بیشتر که نیستید. کجای دنیای دموکراسی به شما اجازه می‌دهد که حاکمیت اقلیت بر اکثریت داشته باشید؟!
در اینجا شما باید حاکمیت بر دل‌ها و مغزها را داشته باشید. تا زمینه حکومت سراسری پیش آید.
آیا من با شما می‌توانم به بحث و گفتگو در شرایط نامناسب بنشینم؟ هنگامی‌که به مقدسات به یکدیگر توهین کنیم آیا می‌شود گفتگو کرد؟
بعضی توجیه می‌کنند که سب نباید کرد طبق فرمایش حضرت امیر علیه‌السلام و این با لعن متفاوت است!!
انسان می‌گویید «لعنت بر تو» یعنی از رحمت خدا دور باش. وقتی که از رحمت خدا دور هست، یعنی در قعر جهنم است. اما سب یعنی همان فحش یا ناسزا.
لعن در عرف امر که از هزار سب و فحش بدتر است، چون بعد معنوی و اخروی دارد، سب و فحش ممکن است زود اثر خود را از دست بدهد به خلاف لعن.
در حالی که شما می‌دانید فتوای مقام معظم رهبری، ممنوعیت سب و لعن هر دو با هم است.
این آرایی که می‌شنوید، در مراجع دسته یک نیست؛ نه رهبر و نه آیت‌الله سیستانی. تصریح کرده‌اند آیت‌الله سیستانی می‌فرماید: «لاتقولوا لهم اخواننا بل قولوا انفسنا»؛ به اهل سنت نگو برادر، بگو جان ما! آیا به نظر شما مراجع بزرگ ‌ما این احادیث لعن و امثالهم را نخوانده‌اند؟ شما آمده‌اید چند تا رأی شاذ را در برابر کل مرجعیت روز قرار داده‌اید!! در هر زمان، چه زمان آقای حکیم و چه آقای خویی، یک رأی بیاورید که این‌ها بگویند لعن کنید یا هر مرجع بزرگ دیگری!! حالا فرض کنید احادیث به شرایط خاص خودشان برمی‌گردد؛ آیا این مراجع ما این احادیث را نخوانده‌اند؟
می‌گفتند از روی تقیه! مرد حسابی، اگر تقیه است، امروز تقیه ما باید بیشتر از روزهای گذشته باشد چون شرایط ما سخت است. الان حرف‌هایی که من و شما داریم می‌زنیم بدون اینکه ضبط شود، باید مطمئن باشیم چون حرف می‌رود و دو روز دیگر می‌گویند آقای ربانی این حرف را زد. دیگر نمی‌توانید تقیه کنید؛ لذا اگر بناست تقیه کنید، باید خیلی دقیق‌تر باشید.
شما از تقریب حتی در فقه گفتید و فقط به مباحث کلامی مربوط نمی‌شود؛ اگر در فقه بخواهیم تقریب کنیم، اگر در فقه عبادی باشد، چیزهایی که شما فرمودید درست است اما در فقه معاملات گاهی وقت‌ها تعارضات جدی وجود دارد؛ یعنی در فقه طرف مقابل خواندیم مثلاً در باب احکام جزا یک چیز است و ما چیز دیگری می‌گوییم و این تعارض ایجاد می‌کند یا در باب طلاق و ازدواج. بحث من بیشتر در اینجا است؛ پس نیاز به یک فقه جدید داریم که این تعارضات را جمع کند.
در همین فقه معاملات، بحث طلاق را نگاه کنید. اختلاف بین زن و شوهر است؛ وقتی بر اساس قوانین دادرسی به نتیجه نمی‌رسند، سراغ یکی از مراجع می‌روند و او را به عنوان حاکم شرع تلقی می‌کنند و آن آقا حکم طلاق را می‌دهد. محاکم را ملزم می‌کنند چون یک مرجع او را طلاق داده است. لذا می‌گویند حکم حاکم ارجحیت دارد؛ در بقیۀ کشورها هم همین‌طور است. کدام فقه آنجا حاکم است؟ حنفیه! بعد اگر دادگاه نتوانست به فتوای یک فقیه رجوع کند، مشکل را حل می‌کنند و لذا به مذاهب دیگر هم رجوع می‌کنند.
می‌خواهم بگویم این نیست که نشود؛ اصلاً باب مسدودی در کار نیست.
اگر فردی در مذهب خودم راهی پیدا نکند فتوای مشکل‌گشا پیدا ‌نکند سراغ مذهب دیگری می‌رود و راه‌حلی مناسبی را آنجا پیدا می‌کند، تا به بن‌بست نرسد.
ما یک مجمع جهانی تقریب داریم که در سال 74 تأسیس شده است. می‌خواهم دربارۀ توفیقات این مجمع بپرسیم آیا در این سال‌ها به اهدافی که در رسالت تأسیس مجمع آمده، توفیق نائل آمده یا خیر؟

اصل تأسیس مجمع التقریب به حدود 80 سال پیش برمی‌گردد، زمانی که دارالتقریب توسط علامه شیخ محمدتقی قمی تأسیس شد. ایشان در واقع نمایندگی از مرحوم آیت‌الله بروجردی داشتند و مجمع ادامه‌دهنده را تقریب است.
خود مفهوم تقریب در دنیای معاصر را سید جمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبدو مطرح کردند و معتقد به وحدت و تقریب بودند. آقای محمد عبدو بیشتر به دنبال ایجاد یک تفاهم فرهنگی و علمی بود، زیرا اعتقاد داشت اگر تفاهم فرهنگی ایجاد شود، سایز مسائل قابل حل است در عرف علما تقریب یعنی پیگیری مشترکات مذاهب اسلامی، تقریب در زمینۀ فکر و اندیشه است و وحدت در زمینۀ موضع‌گیری سیاسی است. ما تقریب را به وجود می‌آوریم تا مردم به هم نزدیک‌تر شوند و موضع واحدی را در برابر دشمنان داشته باشیم. وحدت یعنی اتخاذ موضع واحد در برابر دیگران و تبیین تصویری واحد از جامعه اسلامی برای دیگران؛ تقریب بیشتر در زمینۀ اندیشه و علوم و فرهنگ است.
دار التقریب مصر تحت تأثیر قضیۀ اختلافی که میان جمال عبدالناصر و شاه قرار گرفت، و باعث شد تا عملاً متوقف گردد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، امام روی چند محور تأکید می‌کرد: یکی محور پیروان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در کل دنیا، و محور مسلمانان جهان، و محور ادیان الهی و دیگری محور فرهنگ و مستضعفین.
ایران برای دوستداران اهل‌بیت (علیهم‌السلام) مجمع جهانی اهل‌بیت را تأسیس کردند و برای پیروان مذاهب اسلامی، مجمع جهانی تقریب را مطرح کردند. همچنین برای مقوله ادیان مرکز گفتگوی ادیان ایجاد شد.
مجمع تقریب که تأسیس شد، از علمای کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، که مسلمانان در آن زندگی می‌کنند، دعوت کردند و سعی کردند اعضایی به عنوان شورای عالی مجمع تقریب انتخاب کنند. اساسنامۀ مجمع مشخص است و دنبال این هستند که بر مشترکات بین مسلمانان را تأکید کنند. آن‌ها به این نتیجه رسیدند که اختلافات نتیجۀ عملی ندارد و مسلمانان چه گناهی کرده‌اند که چوب این اختلافات را بخورند؟ بیایید تخلفات تاریخی را نقد کنیم؛ خود قرآن کریم از ما می‌خواهد که درگیری را به نزاع نکشانیم. این اختلافات زمان خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم وجود داشت.
پس رسالت مجمع این است که بتوانیم مشترکات را جمع کنیم و نسبت به موارد اختلافی بحث‌ها را به نوعی حل کنیم. اگر نتوانستیم، حداقل کار را به اختلاف در موضع‌گیری نکشانیم. همه جا باید وحدت در موضع‌گیری را از این مجمع استخراج کنیم؛ لذا می‌بینید ده‌ها کتاب دربارۀ احادیث، فتاوی و اقتصاد مشترک در طی این سه دهه چاپ شده است.
همین اجلاسی که برگزار شد، به عنوان نمونه می‌خواهم مشخصاً بیان بفرمایید آیا این اجلاس باعث شده که مشکلاتی که سابقاً وجود داشت، دیگر وجود نداشته باشد؟

کسانی که چهل سال پیش زندگی می‌کردند به یاد دارند که چند شخص از علمای اهل سنت می‌توانستند در قم ببینند؟. الان وضعیت به جایی رسیده که مراجع، اجلاس وحدت را در قم تشکیل می‌دهد. لذا امروزه رفت وآمد علمای اهل سنت به شهر مقدس قم یک امر طبیعی است و باید هم چنین باشد.
یعنی خود علمای اهل سنت به قم می‌آیند؟
بله.
به دعوت مجمع می‌آیند؟
مجمع زمینه‌ساز این فرهنگ شد. وقتی که به تهران، قم، مشهد و جاهای دیگر دعوت کردند، آرام آرام رفت و آمد این‌ها برای یک طلبۀ قمی یا فرزند قمی طبیعی شد. وقتی یک فرد اهل سنت را می‌بیند، برایش غریبه نیست. الان نشستن و بحث کردن و نوشتن کتاب مشترک یک امر بسیار طبیعی است. در صدر اسلام هم این امر طبیعی بود، اما با ایجاد اختلاف، دیواری هزار ساله بین مسلمانان کشیده شد. مجمع توانست این‌ها را با هم جمع کند؛ خود جمع کردن یک برکت است. شما ببینید کسی مثل آقای قرضاوی که به عنوان مغز متفکر شماره یک جهان اهل سنت شناخته می‌شد، وقتی تصوری نادرست از تشیع داشته باشد، شما از بقیه چه انتظاری دارید؟
یک زمانی بسیاری از مردم در این فکر بودند که اهل سنت دشمن اهل‌بیت (علیهم‌السلام) هستند و گاهی تصور می‌کردند که همۀ اهل سنت ناصبی‌اند. برعکس آن‌ها نیز تصور می‌کردند که شیعه رافضی و مشرک هستند، برخی می‌گفتند شیعه از یهودی بدتر است و بعضی از شیعه‌ها نیز باور را نسبت به اهل سنت داشتند کما اینکه هنوز این تفکرات در میان وهابی‌ها وجود دارد.
برعکسش هم صورت گرفته که علمای شیعه در کشورهایی که بیشترشان اهل سنت هستند بروند؟
بله. مثلاً قبلاً کجا عربستان بحث تقریب را مطرح می‌کرد؟ بعد از انقلاب این جریان پیش آمده و همه از برکات انقلاب است. حالا برخی می‌خواهند مغلطه کنند و بگویند قبلاً هم می‌رفتند. درست است که عدۀ کمی می‌رفتند،
اما آیا این مجمع توانسته تمام مشکلات اختلافی را حل کند؟ خیر. مگر مجمع چقدر امکانات دارد؟ مگر سیاست چقدر اختیارات می‌دهد؟ هر مفتی‌ای را که دعوت می‌کنند باید رئیس‌جمهور اجازه بدهد. همین صدام اجلاس علمای تقریب را در بغداد راه انداخت. موانعی وجود دارد که اجازه نمی‌دهد همه چیز تحقق پیدا کند؛ چه در مباحث اقتصادی، چه در مباحث بین‌المللی و در همۀ زمینه‌ها.
برخی می‌گویند حوادث سوریه و داعش و طالبان را دیدید؟! خوب اگر تلاش تقریبی مجمع نبود، وضعیت بدتر از این‌ها بود. بعضی از علمایی که در حوزۀ تقریب بودند بعد از قضیه سوریه با ما زاویه گرفتند یا در قضیه عراق، بااینکه آمریکا 150 هزار نیرو در داخل عراق داشت، اما شایع بود که جمهوری اسلامی در عراق تسلط پیدا کرده و نسبت به اهل سنت ظلم می‌کند. این تبلیغات عمدتاً برای کسی است که قدرت تبلیغاتی دارد آسان صورت می‌گیرد
شما فکر می‌کنید تمام دنیا رژیم صهیونیستی را مجرم می‌داند؟؛ در صورتی که چنین چیزی نیست. مدتی قبل در یونان بودیم با یکی از رهبران مسیحی دربارۀ فلسطین صحبت می‌کردیم. وقتی بحث غزه را مطرح کردیم، او گفت: ببینید یک مشت بیچاره را شبانه گروگان گرفتند؛ گفتیم الان سی چهل هزار نفر را دارند قتل عام می‌کنند؛ یک کلمه بگو! ولی جرئت نمی‌کند.
الان تبلیغاتی سختی علیه مسلمانان که در خارج از کشور وجود دارد،
کدام دولت در غرب اسرائیل را محکوم کرده است؟ و از اسرائیل یک ذهنیت خاصی دارند و ادعا می‌کند با هفت کشور در حال جنگ است، در حالی که دروغ می‌گوید؛ 50-60 کشور هستند که با اسراییل همدست هستند. و همین آمریکا به تنهایی 1200 هواپیما طی سال گذشته غیر از کشتی‌ها تسلیحات برده است. اسرائیل به تنهایی نمی‌جنگد بلکه 50-60 کشور در برابر 5-6 کشور قرار دارند.

پس شما می‌فرمایید که مجمع مؤثر بوده، اما موانعی وجود دارد و نبود مجمع این موانع را بدتر می‌کرد.
قطعاً همین‌طور است. مجمع منشأ تجمع علمایی در لبنان و ایجاد جمعیت‌های تقریبی در کشورهای مختلف، جهان بوده است. البته آن‌هایی که ضد جمهوری اسلامی و تشیع هستند نیز یک تجمع‌های تقریبی درست کرده‌اند و علمای شیعه‌ای که ضد جریان هستند، وارد این فضا شده‌اند.
یک دیدگاهی مطرح است که می‌گوید در بین اهل سنت، وقتی جریان‌های مایل به اسلام سیاسی قدرت می‌گیرند، معمولاً رویکردهایشان خیلی تقریبی نیست و از ما فاصله می‌گیرند؛ اما وقتی جریان‌های سکولار یا مایل به تصوف در اهل سنت قدرت می‌گیرند، با ما بهتر کنار می‌آیند. لذا چنین رویکردی وجود دارد که ما باید سعی کنیم اسلام سیاسی را در بین اهل سنت ترویج ندهیم و بیشتر روی بخش‌های سکولار یا متمایل به صوفی‌ها سرمایه‌گذاری کنیم. برای مثال، وقتی اسلام سیاسی در مصر قدرت گرفت، از ما خیلی فاصله گرفت؛ آیا این نگاه را تأیید می‌کنید؟
این یک نظر است، ولی شما خودتان می‌دانید متأسفانه بعضی از نظریه‌ها تا پشتیبانی رسانه‌ای نداشته باشند موفق نیستند. مثلاً نظریۀ جدایی دین از سیاست یا برعکس، نظریۀ «سیاست ما عین دیانت ما»؛ کدام یک در دنیا الان رایج است؟ حرفشان این است که می‌گویند این‌ها از دین سوءاستفاده می‌کنند. ما هم قبول داریم و می‌گوییم سیاستی که می‌خواهد از دین به عنوان مرکب استفاده کند، قطعاً رد می‌کنیم و برعکس دینی که از سیاست به عنوان مرکب استفاده کند نیز رد می‌کنیم.
ما بر این باور هستیم که دین حق از سیاست حق دفاع می‌کند و سیاست حق از دین حق دفاع می‌کند. حرف ما این است که دین ما عین سیاست ماست. آن کسی که می‌گوید دین از سیاست جداست، چون نمونه‌هایی را می‌آورد که چگونه عده‌ای با لباس دین ظلم‌هایی در مسیحیت و اسلام کرده‌اند، تقریباً می‌گوید پس دین باید از سیاست جدا باشد؛ این را هم ما قبول نداریم. حالا نسبت به این وضعیت، نظریه‌ای که شما مطرح کردید مبنی بر اینکه هر جا حاکمیت‌های سکولار داشتیم، فعالیت ما بیشتر بوده، یک نوع فکر انحرافی است. کدام فعالیت‌ها را اجازه می‌دادند؟ فعالیت‌های طایفه‌ای و مذهبی را اجازه می‌دادند، ولی با فعالیت‌های حق‌طلبی را مخالفت می‌کردند. طایفه‌ای که از حق دفاع نکند صد سال ارزش ندارد؛ تشیعی که بخواهد در خدمت انگلیس باشد چه تشیعی است؟ تسننی که بخواهد در خدمت آمریکا باشد چه تسننی است؟
در خود قضیۀ عراق، وقتی آمریکا وارد شد گفتند ما یک تشیعی به شما نشان می‌دهیم که چگونه دین باید از سیاست جدا باشد؛ الان 20 سال است که در عراق قتل و کشتار شده و هنوز یک دولت سرپا ایجاد نشده است. وقتی هم که اعتراض می‌کنیم، می‌گویند شما دارید خرابکاری می‌کنید. آیا ما در عراق خراب کردیم؟ آیا در مصر و تونس هم ما خراب کردیم؟! این نظریه از نظر پشتیبانی رسانه‌ای حمایت بسیار قوی دارد، ولی یک راه انحرافی است.
الان در قاهره جریان جوان اخوان المسلمین انگشت تأسف به دندان گذاشته‌اند که چرا از فرصت به دست ما خوب استفاده نکردند و بعضی از رهبران آنان چراغ سبز آمریکایی‌ها را به فال‌نیک گرفتند، وعدم خصومت با اسراییل را در آن زمان اعلام کردند و نامه‌ای به نخست‌وزیر اسراییل فرستادند‌ و دست همکار با سلفی‌های وهابی دادند و هنگامی که آقای محمد مرسی ریس فقید مصر به ایران آمد آن موضع و برخورد نامناسب را از خود نشان داد و عملاً همکاری قابل توجهی از خود با جمهوری‌ اسلامی ایران از خود نشان نداد، که متأسفانه آمریکای فریبکار و صهیونیست‌های عهدشکن برخورد آن‌چنانی را از خود نشان دادند و به حکومت اخوان را نه فقط در مصر بلکه در جاهای دیگر نارو زدند.
ایران بر اساس تجربه تاریخی که از دشمنان اسلامی دارد، تمام تلاش خود را می‌کند تا فریب وعده‌های نابجای غرب و آمریکا را نخورد، کافی است نگاهی به دیدگاه رهبری به هنگام گفتگوهای برجام داشته باشیم، ضمن آنکه احترام و اعتماد کامل به مذاکره‌کنندگان ایرانی داشتند، می‌گفتند: جدّاً دغدغه دارم؛ این دغدغه ناشی از آن است که طرف مقابل به شدّت اهل فریب و دروغ و نقض عهد و حرکت در خلاف جهت صحیح است. این یعنی بصیرت نگری است.
یک خاطره را برای شما نقل کنم، در جلسه‌ای که با مرحوم علامه فضل‌الله (ره) داشتم، ایشان گفتند: بعد از (توافق اسلو) به دیدن رهبری رفته بودم؛ رهبری از او پرسید بودند، نظرش دربارۀ اسلو و وضعیت فلسطین چیست؟ همان‌طور که می‌دانید در لبنان خواب و خوراکشان سیاست است و در دیدگاه‌های سیاسی کم‌نظیر هستند. آقای فضل‌الله گفت بودند؛ طبق برآورد ما بعد از توافق اسلو 4-5 سال قضیه فلسطین جمع خواهد شد چون آن زمان شوروی سقوط کرده بود و آمریکا تک قطب قدرت جهانی بود. ایشان اضافه کردند: آقا چند ثانیه‌ای سر به زیر انداخت و یک نگاهی کرد و گفت؛ شما درست می‌گویید ولی در درون ما چیزی وجود دارد که می‌گوید این امر به این راحتی امکان‌پذیر نیست. آقای فضل‌الله ادامه داد: الان 7 سال گذشته و اوضاع فلسطین خراب‌تر از 7 سال قبل شده است.
متأسفانه اخوان المسلمین خوب آمریکا را نمی‌شناخت و حتی فریب سلفی‌ها را هم خوردند.
الان خیلی‌هایشان پشیمان هستند؛ اما یک جریان جدیدی از اخوان به وجود آمده که شاید تا ده سال دیگر خودش را نشان بدهد.
و ما امیدواریم جهان اسلام تجربه خوبی را اندوخته باشد، تا بتواند در خیزش بعد یک دستی و انسجام بیشتری را شاهد باشیم، و بتوانیم طرح جدید مستکبران را در منطقه خنثی کنیم، و همه نقشه‌های شوم آنان در غزه و لبنان و سوریه و … نقش بر آب‌ گردد (ومکروا ومکر الله والله خیر الماکرین).

مطالب مشابه