دکتر عباس خامه‌یار بیان کرد؛

مفاهیم اساسی وحدت، باید براساس تعاریف وحدت اسلامی بازگو شود

تاریخ انتشار:

مقبولترين تعريف از وحدت و تقريب، وحدت پيروان مذاهب اسلامي، به معناي هم زيستي هواخواهانه آنان نسبت به يكديگر است.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه، به همت مرکز صلح و گفتگوی دانشگاه ادیان و مذاهب نشست علمی مفاهیم اساسی و تمایزات گفتمانی تقریب با حضور و سخنرانی دکتر عباس خامه‌یار دستیار ویژه و مشاور رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب در امور بین الملل برگزار شد.

دکتر عباس خامه یار با طرح سوال وحدت اسلامی از چه زمانی برای امت اسلامی تبدیل به مسئله و دغدغه شد؟ بیان کرد: ببنيد حتما ما یک مشکل و چالشى در جهان اسلام داشته‌ايم، یک حالت واگرایی وجود داشته که اینقدر ما به این سمت حرکت کردیم. احساس نیاز به یک گفتگوی متقابل وجود داشته؛ بنابراین ما یک چالشی داشتیم که این ضرورت را برای دو طرف به وجود آورده است. ابتدا باید ببینیم که این گفتگو و این تبادل فکری با چه عللی و در چه شرایطی و با چه هدفی در گذشته انجام شده است. قبل از اين تاريخ هم، پس از دوران صفويه كه جنگ‌هاي مذهبي صفوي ـ عثماني به اوج خود رسيده بود و علماي طرفين هم دست به تكفير و تفسيق يكديگر زده اديبات تفرقه‌افكنانه‌اي را خلق كرده و نشر دادند، تا درآمد و نداي وحدت شيعه و سني سر داد و علماي قوم را جمع كرد و… ولي به نتيجه‌اي نرسيد.

وی گفت: اینطور که من تحقیق کردم از سده 13 هجری یعنی 19 میلادی بحث وحدت یا همسازگری اسلامی مطرح بود. یک عنوانی هم داشت: اتحاد اسلام. آن موقع پان اسلامیسم مطرح بود. شبیه پان ترکیسم و پان عربیسم. اگر با فرهنگ امروزین خواسته باشیم همسانی کنیم با واژه اسلام گرایی مترادف است. البته خیلی ابا داشتند که عنوان پان اسلامیسم را به کار ببرند. واژه خوبی برای اسلام گرایان نبود ولی بعد عادی شد و تبدیل به یک مطالبه عمومی نخبگان و علما شد. جنبش اتحاد  اسلام همزمان با جنبش اتحاد اسلاو و اتحاد ژرمن در اروپا پديد آمد اما با آن دو جنبش تفاوت ماهوي داشت. هدف، رهايي جهان اسلام و سرزمين‌هاي اسلامي از سيطره اقتصادي، و سياسي و نظامي اروپا بود. وبه عبارتی یک نوع استعمار زدایی بود.

مفاهیم اساسی وحدت را بایستی بر اساس  تعاریفی که از وحدت اسلامی وجود داشته، بازگو کرد

دستیار ویژه و مشاور رئیس دانشگاه در امور بین الملل دانشگاه ادیان و مذاهب تصریح کرد: مقبولترين و شايد وجيه‌ترين تعريف از وحدت و تقريب كه معمولترين آن نيز مي‌باشد، وحدت پيروان مذاهب اسلامي، به معناي هم زيستي هواخواهانه آنان نسبت به يكديگر است، به عبارتي ديگر، همدلي و همسازگري و همگرايي اسلامي است. لازمه اين تعريف اين است كه مسلمانان در مذاهب مختلف، پيروان ساير مذاهب را به عنوان مسلمان به رسميت بشناسند و دست به تكفير آنان نزنند. براساس اين تعريف، پيروان مذاهب اسلامي با حفظ و تأكيد بر هويت مذهبي خود، در كنار يكديگر قرار مي‌‌گيرند. و اين برگردان همان تعريفي است كه داعيه داران اتحاد اسلام، از «وحدت اسلامي» به معناي «اتحاد بين مذاهب» داشتند. و با چنین تعریفی، مفهوم همزیستی مسالمت آمیز و پذیرش دیگری و پرهیز از نزاعات طایفه ای بدست می آید.

وی ادامه داد: تعريف ديگري از وحدت اسلامي، در آمدن تمامي مسلمانان به يكي از مذاهب اسلامي است، ايجاد وحدت اسلامي با تك مذهبي ساختن مسلمانان. عده‌ای دانسته یا ندانسته این جنبش را نهضت تبدیل همه مذاهب به یک مذهب می‌دانستند. یعنی اینکه ما بیاییم همه مذاهب را در یک مذهب ترکیب کنیم و مذهب واحد ایجاد کنیم. در تاریخ معاصر ما احسان طبری اندیشه اتحاد اسلام را به عنوان بازگرداندن 72 ملت تفسیر می‌کرد. بازگرداندن 72 ملت به یک ملت واحدِ محمدی. با همان آداب و رسومِ یک مذهب. در کتاب «فروپاشی نظام سنتی و زایش سرمایه داری در ایران» به این مسئله تاکید دارد که منظور همان ایجاد یک مذهب واحد است. این باور ناشی از یک نوع خلط رایج بین «اتحاد بین مذاهب» و «وحدت مذاهب» است.

دکتر خامه یار اظهار کرد: عمر بن عبدالعزيز هشتمين خليفة اموي، و ياووز سليم نهمين سلطان عثماني، دو نمونة برجسته در تاريخ اسلام از عملكرد دو ديدگاه متفاوت نسبت به «اتحاد اسلام» مي‌باشند كه بي‌ترديد، درنگ و تأمل در اين دو راه متفاوت وحدت اسلامي، براي درك تفاوت دو تعبير «اتحاد بين المذاهب» و «وحدت المذاهب» را رهگشا مي‌تواند باشد. عمربن عبدالعزيز، سياستش در قبال پيروان مذاهب اسلامي را به معناي يكسان سازي مذهبي مسلمانان تعبير مي‌كرد. يعني معتقد به «وحدت مذاهب» بود. عمر بن عبدالعزيز، وحدت‌گرا بود حتي با خوارج، از گذشته هم تبری می‌جست. اما برعكس، سليم و قبل از او اسماعيل اول صفوي که تعصب زيادي داشتند و به دنبال چیره ساختن مذهب خود بر سایر مذاهب بودند. در زمان عمر ابن عبدالعزيز هنوز مذاهب اسلامي ـ جزء خوارج كه آنها هم هنوز به شكل يك مذهب مدون داراي عقايد و فقه مستقل نبودند ـ شكل نگرفته بود. مذاهب اسلامي از ابتداي قرن دوم هجري به وجود آمدند ـ ابوحنيفه، مالك، شافعي، احمد حنبل و…. در قرن دوم و ابتداي قرن سوم فعاليت علمي داشتند.

وی گفت: وحدت اسلامي در تعريفي ديگر به خلق مذهبي جديد، برآمده از مذاهب موجود مي‌انجامد. مذهبي مبتني بر جمع مشتركات و تفريق اختلافات مذاهب. یک تعریف دیگری وجود دارد که بر مبنای آن، تمامی مذاهب انکار می‌گردد. یعنی اسلام بلا مذهب. نکته بسیار مهمی که مطرح است مبنای تعریف اول از وحدت است که همچنان امروز هم بین اهل سنت و هم بین خود ما مطرح است واین مفهوم مترقی از آن حاصل می شود، همان عبارت زيبا و مشهور «قاعدة طلايي المنار» از سيد رشيد رضا، شاگرد مشهور شيخ محمدعبده، از رهبران بزرگ جنبش اتحاد اسلام ـ كه از فرط توجه و تأكيد حسن البناء بنيانگذار جماعت اخوان المسلمين به آن، بعنوان قاعدة مبنايي، (گاه به وي منسوب مي‌گردد)، مي‌توان شعار اين هر دو تعريف و در حقيقت شعار راهبردي وحدت و تقريب، شمرد: «نتعاون فيما اتفقنا فيه (عليه) و يعذر بعضنا بعضاً فيما اختلفنا فيه: بر آنچه اتفاق نظر داريم همكاري مي‌نماييم، و در آنچه اختلاف داريم، يكديگر را معذور مي‌داريم.»

دکتر خامه یار ادامه داد: جمعيت اخوان المسلمین که همیشه به عنوان معتدل ترین و میانه رو ترین جریان اسلامی اهل سنت که به تشیع و انقلاب اسلامی نزدیک و شناخته میشود، تفکر و مفهوم تقریبی آنها بر همین قاعده طلایی المنار استوار است. هم شیخ محمد غزالی روی این قاعده تاکید داشت و هم تمامی دبیران کل یا مرشدان کل جنبش اخوان المسلمین كه در طى يك قرن گذشته جانشين مرحوم حسن البنا شدند. رجال جنبش «اتحاد اسلام» مانند سيدجمال الدين، محمد نامق كمال، و شيخ محمد عبده ورجال «دارالتقريب» از باورمندان به اين تعريف هستند.در زمانة ما هم بيشتر داعيه‌داران وحدت و تقريب، اين تعريف را دنبال مي‌كنند. اما برخي‌ها، نگاه ابزاري دارند. یعنی مصلحت جويانه و براساس شرايط روز و شرايط سياسي، دعوت به وحدت مي‌كنند. ولی دعوتي كه از دل بر نمي‌خيزد، لاجرم بر دل نمي‌نشيند.(فلسفه محبوبیت فوق العاده آیت الله تسخیری در جهان اسلام بر این پایه استوار است).

ادوار تاریخی تعاملات میان مذاهب مختلف

رایزن سابق فرهنگى جمهورى اسلامی ایران در لبنان با بررسی تاریخی تعاملات بین مذاهب اسلامی گفت: در دوره صفویه و عثمانی «تجزيه فرهنگ مذهبي» نهادينه شد. این تجزیه خیلی عميق تر از آن بود كه تلاش‌هاي همسازگرايانه عصر «جنبش اتحاد اسلام» و در امتداد آن «عصر بيداري اسلامي» يا زمانة ما به راحتي قادر به ترميم آن باشد. در اواخر حکومت عثمانی، سلطان عبدالحميد دوم از آغاز سلطنت (و به تعبيري خلافت)، سياست‌هاي راهبردی «اتحاد اسلامي» را پيش گرفت و پس از درگذشت سيدجمال‌الدين تا زمان خلع از سلطنت (1327 ـ 1918) به آرمان جنبش اتحاد اسلام كه مهمترين آن را مي‌توان اتحاد مسلمانان، استعمار ستيزي، اصلاحات و خلافت اسلامي، نام برد وفادار ماند. البته با قرائتي و مفهومی كه خود از آن داشت.

وی ادامه داد: ترديدي در اين نيست كه سياست‌هاي اتحاد اسلامي سلطان، در راستاي تأمين منافع امپراطوري عثماني، به ويژه مصونيت آن به اجرا در مي‌آمد. البته در آن دوران از سوي همه علماي اهل سنت و بزرگان شيعه تفاوتي ميان منافع امپراطوري عثماني و منافع جهان اسلام وجود نداشت. لذا غالب‌‌ علمای نجف به شدت از آستانه حمايت مي‌كردند. علمای نجف علیرغم اینکه احساس می‌کردند که یک جفایی از سوی خلفای عثمانی به آنها روا داشته شده ولی سردمدار جنبش اتحاد جهان اسلام بودند و نقش بزرگی در ضرورت نگه داشتن مرزها و حدود و ثغور و یک پارچگی عثمانیها داشتند. این نکته حائز اهميت بسیارى است.

دادن حکم جهاد به نفع عثمانی ها

دکتر خامه یار افزود: علمای نجف، حکم جهاد به نفع عثمانی ها داده دادند. اطلاعیه ها و بیانیه‌های مشترکی دادند. البته ناگفته نماند که عبدالحمید هم به مذاهب آزادی عمل بیشتری می‌داد، مدارا می‌کرد و تفاهم داشت. پست اداری و قضایی در حوزه امپراطوری را به خود شیعیان می‌داد، کتاب‌ها و منابع تشیع از قبيل «ينابيع المّوده» اثر شيخ سليمان بلخ قندوزي را منتشر می‌کرد. عزاداری‌های سید الشهدا و شهدای کربلا در آن موقع آزاد شد، درحالی که در زمان نادر افشار اینها همه ممنوع بودند. یک ملاقات دوستانه با آخوند ملا محمد کاظم خراسانی داشت که آن موقع مرجع تقلید شیعیان بود. علاوه بر ميرزا ابوطالب مجتهد زنجاني (متوفي 1329 هـ.ق) كه از ديرگاه با انديشه‌هاي سيدجمال آشنا بود، علماي ديگري چون ملا محمد فاضل شربياني (بعد از درگذشت ميرزاي شيرازي)، آقا نجفي از علماي بزرگ اصفهان و…. برخي‌ها بر لزوم اتحاد بين دو دولت اسلام يعني ايران و عثماني تأكيد داشتند. عبدالحميد دوم، خود را پيش و بيش از آنكه سلطان عثماني بداند، خليفة مسلمين مي‌شمرد. او باور داشت هميشه عنوان «امیر المومنینی» مي‌بايست مقدم بيايد. و عنوان پادشاه عثماني مي‌بايست در مرتبه دوم قرار گيرد. او علاقه داشت كه اسلامبول يا آستانه، در ميان مسلمانان به نام «دارالخلاقه» خوانده شود.

وی ادامه داد: مهمترين و بارزترين سياست‌هاي راهبردي سلطان عبدالحميد در روياروي با معضلات و تهديدهاي متعدد دروني و بيروني، پيوند زدن ميان خلافت عثماني با جنبش اتحاد اسلام بود، احسان ثريا سيرما، پژوهشگر معاصر تركيه بر اين باور است كه از آنجايي كه سلطان عبدالحميد تنها اميد نجات دولت عثماني را كه داشت تكه تكه مي‌شد و تمامي اروپا به آن چشم داشت، در اتحاد مسلمانان مي‌ديد، تكاپوي ديني ـ سياسي خاص خود را به اجرا در آورد. هدف او از اين سياست جديد، پيوند دادن تمامي مسلمانان خارج از آناطولي به خود بود و مي‌خواست آنان را در مقابل امپرياليزم جهاني متحد نمايد. «براي انجام اين خواسته او از صفت خلافت خود بهره مي‌جست، سياست پان اسلام وي همين است». سلطان كم و بيش در زدن چنين پيوندي كامياب شد و اقدامات مهمي در راستاي اجراي سياست راهبردي «اتحاد اسلامي» انجام داد. او در این راستا در صدد بر آمد طرح رسمي كردن زبان عربي در كنار زبان تركي را به اجرا درآورد، که با مخالفت و مقاومت پان ترك‌ها مواجه شد. همچنین مراكز آموزش مذهبي، فرهنگي و تبليغات ديني داخل و خارج را گسترش داد. مانند تأسيس دانشگاه حميديه پكن و  طرح اصلاح آموزش ديني از تدابير او بود. شيخ محمد عبده از اين طرح حمايت و همكاري مي‌كند و نامه‌هايي با عناويني چون «حضرت ظل اللهي»، «جناب خلافت پناهي»،‌ «حامي حقيقي امت اسلامي»، «اميرالمؤمنين» برای سلطان عبدالحمید می‌نویسد. شيخ محمد عبده مي‌نويسد: در ميان مسلمانان، هر فرد با وجداني، حفاظت از دولت عثماني را، پس از ايمان به الله و رسولش، در بنيان‌هاي ايمان ديني، سومين اصل مي‌پذيرد. نكته مهم اين است كه سلطان عبدالحميد دوم (و چند سلطان پيش از او) و خلافت عثماني در اين دوران، بيشتر از سوي جريان‌هايي از دنياي اهل سنت و بويژه سرزمين‌هاي عربي، تهديد مي‌شد تا دنياي شيعيان. بويژه از طرف سلفي‌ها و وهابيت، مورد تهدید قرار می گرفتند و نه ايرانيان، ساكنان صحراها بودند كه سلطة عثماني را در عراق تهديد مي‌كردند و اينها مورد حمايت استعمار غرب هم قرار مي‌گرفته اند (دقیقا عین اتفاقاتی که امروزه دارد در منطقه به وقوع می پیوندد _ حوادث غزه وحمایت صرف شیعیان از فلسطینی ها و مبارزه با صهیونیستها).

اقدامات وحدت خواهانه سیدجمال الدین اسدآبادی

دکتر عباس خامه یار گفت: تقریبا همزمان با این اتفاقات سیدجمال الدین اسدآبادی هم، اقدامات وحدت خواهانه خود را شروع می‌کند که رویکرد سید در پیگیری این مسئله بسیار قابل توجه و متمایزانه است. جمال الدين اسدآبادي (متوفاي 1351 ق (احتمالاً 1314 قمر / 1275 شمسي)) و محمد عبده (متوفاي 1323) از رهبران نسل اول تجدد خواهان اسلامي هستند و وحدت اسلامي را يكي از مهمترين اهداف آرمانی خود مي‌شمردند و تلاش فراواني براي وحدت شيعه و سني بخرج دادند. جنبش وحدت اسلامي در آن زمان بيش از آنكه ماهيتي صرفاً مذهبي (كلامي و فقهي) داشته باشد برخوردار از جوهره‌اي سياسي ـ فرهنگي بود، هر چند سيدجمال الدين رهبر مذهبي بود اما هدف اوليه شان هدف سياسي بود. آنها مي‌خواستند به نفوذ و سلطة غرب بر جهان اسلام پايان بخشند و جهان اسلام را متحد سازند.

وی ادامه داد: مسئلة همسازگرايي در جهان اسلام از نيمة دوم سدة 12 هـ ق/18م به بعد به شيوه‌اي روشن‌تر در پيوند با استعمار غرب قابل بررسي است. بهر حال، بي‌ترديد سيدجمال الدين، برجسته ترين چهرة جنبش وحدت اسلامي در دوران جوشش اين جنبش است (نيمة دوم سدة سيزدهم و نيمه اول سدة چهاردهم است) نام وي با جنبش اتحاد اسلام و بيدارگران و اصلاح طبان برجسته پيوند خورده است. مي‌توان گفت از شكل‌گيري دولت صفوي تا پايان عصر قاجار، هيچ انديشه‌گر ايراني، همانند سيد توجه و علاقه جهان اسلام را به خود جلب نكرده است. نويسندگان و بزرگان زياد درباره او نوشته‌اند. شيخ محمد عبده يار و ياور سيد كه خود از پرآوازه‌ترين رجال جنبش اتحاد اسلام است مي‌گويد: «…. او گوهري است كه گوهر شناس نمي‌تواند بهايي براي او بينديشد…». البته غیر از سیدجمال الدین اسدآبادی شخصیت برجسته دیگری هم وجود داشت  که در این دوران به تولید ادبیات در حوزه وحدت اسلامی دست زده بود. در ميان ميراث مكتوب اتحاد اسلام، يا نهضت بيداري و وحدت اسلامي آن دوران مي‌توان گفت، رساله «اتحاد اسلام» اثر مشهور ابوالحسن ميرزا شيخ الرئيس قاجار، در شمار مهمترين و جالب توجه‌ترين ادبيات مكتوب اتحاد اسلامي است. متني است علمي ـ كاربردي كه موجب غناي ادبيات مكتوب وحدت اسلامي شده است. جايگاه علمي و اجتماعي مؤلف به عنوان عالمي شيعي و شاهزاده‌اي ايراني بر اهميت اين تأليف افزوده است. او با سيد در استانبول همراه با سلطان عبدالحميد به عضويت انجمن اتحاد اسلام در مي‌آيد. در مساجد و مدارس سخنراني مي‌كند و مورد حمايت سفارت عثماني در ايران قرار مي‌گيرد. رساله اتحاد اسلام براي وحدت اسلامي را كه طرح مي‌دهد، و شايد بهترين رسالة فارسي است كه راه اصلاح مسائل اسلامي را در قرن 19 نشان داده است.و در كاهش ناهمسازگرايي مسلمانان و تلطيف فضاي ميان پيروان مذاهب اسلامي به ويژه ميان اتباع ايران و عثماني بي‌تأثير نبوده است. وي با صراحت مفهوم اتحاد اسلام را بازگو مي‌كند: «شايد بعضي گمان مي‌كنند كه بنده مي‌خواهم عقايد راسخه شعب مختلفه اسلام را متحد كنم، پر واضح است كه اين امري است صعب المنال و در اعلي درجة اشكال، تبديل معتقدات ثابته مشكل‌تر از نزع روح است و قابض الارواح ديگري است: «ولكل امه اجل» بديهي است مقصود نه اين است كه شيعه سني شود يا سني راه تشيع گيرد: «لكل وِجَهة هو مُوّليها». شيخ الرئيس، خلافت سلطان عبدالحميد دوم را محور طرح وحدت اسلامي معرفي كرده و به سوي او دعوت مي‌كند و صريحاً اعلام می کند كه وظيفة همه مسلمانان اين است كه «خليفة عثماني» را مركز دنياي اسلام بدانند و علماي مقيم عتبات را به اين امر توجه داد.

با توجه به اینکه ایده وحدت اسلامی ربط وثیقی با خلافت عثمانی داشت، بعد از فروپاشی خلافت، آن ایده  هم، یعنی (وحدت اسلامی)، سرنوشت دیگری پیدا کرد.

دستیار ویژه و مشاور رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب بیان کرد: در سال 1924، آتاتورك خلافت را به طور كلي ملغي و خليفة وقت و وابستگان او را از تركيه اخراج كرد. و كشورش را لائيك اعلام كرد و بخش عمده‌اي از مسلمانان براي نخستين بار پس از 1340 سال خود را بي‌خليفة مي‌ديدند. شانزده تن از علماي الازهر به اين بهانه كه كل ترك‌ها بيش از 2% مسلمانان را تشكيل نمي‌دهند، تصميم لغو خلافت را محكوم و غيرقابل قبول اعلام كردند و با اين استدلال كه «من مات و ليس في عنقه بيعه مات ميتة الجاهلية» باقي گذاشتن مسلمانان و جهان اسلام را بدون خليفه مجاز ندانستند. نهضت اخوان المسلمين، محصول يكي از دوره‌هاي پيچيدة تاريخ و تنها 4 سال پس از فروپاشي دولت عثماني يعني در سال 1928 تشکیل شد. اوضاع جهان اسلام هم به لحاظ سیاسی و هم فکری دچار آشفتگی شدیدی بود.  در این فضا نهایتا آن حرکت حسن البنا آغاز شد و برای ایجاد یک موج یا ایجاد یک مقاومت در برابر موج تجددخواهی (خیلی با تحفظ می‌گویم) یا گسترش فساد از منظر اخوان، اینها یک حرکت هایی را شروع کردند، یک جمعی را آغاز کردند.

وی گفت: اینکه اخوان المسلمین نامگذاری شد علتش این بودکه می‌گفتند ما با چه عنوانی حرکت کنیم، تحت چه تشکلی؟ با چه نامی؟ گفتند ما همه مسلمانیم، برادریم پس بگذاریم “اخوان المسلمین”. یعنی حرکت به این شکل از اسکندریه مصر شروع شد. چون بافت مردم مصر بافت مذهبی بود به شدت این فکر رواج پیدا کرد. برنامه‌های مختلف، مراکز مختلف در شهرهای مختلفی ایجاد شد و بعد منجر شد كه اینها به سمت پايتخت ( قاهره ) بیایند و مرکزیتشان را در قاهره متمرکز کنند. مهم ترین پایه اندیشه اخوان المسلمین در این شرایط که بحث مدنظر ما هم هست، تاکیدشان بر وحدت و تقریب بین مذاهب اسلامی و پرهیز از هرگونه اختلاف فرقه‌ای است که از اصول ثابت و محکمات اخوان به شمار می‌رفت. ردپایی از تمایلات و آثار فرقه گرایی مذهبی در هیچ یک از نوشته‌های رهبران اخوان وجود نداشت. قاعده طلایی المنار که مورد تاکید حسن البنا بود هم چنان به عنوان قاعده اصلی هست و معیار موفقیت سایر تشکلات اسلامی اهل سنتی که به عنوان جریان‌های تاثیر گذار بعد از اخوان یا در خود اخوان مطرح شد معیارشان دوری از اندیشه وحدت گرایانه حسن البنا و مرشدهای بعدی اخوان بود. حسن البنا هنگام زیارت خانه خدا در حج 1948 با آیت الله کاشانی دیدار کرد و میان آن دو تفاهم و اتفاق نظر حاصل شد. علاقه اخوان المسلمین به برخی رهبران حرکت اسلامی ایران از جمله آیت الله کاشانی به حدی بود که گفته میشود ایشان از سوی برخی اخوانی‌های مصری نامزد رهبری اخوان شده بود. نواب صفوی هم روابط بسیار نزدیکی با اخوانی‌ها داشت و این خود مفهوم همسانی از وحدت میان دو فرقه اهل تسنن و تشیع ایجاد کرد که تداعیات فوق العاده ای به دنبال داشت.

انقلاب اسلامی، پدید آورنده مفهوم شگرف و متمایزی در وحدت و روابط میان ابنای امت اسلامی

دکتر خامه یار ادامه داد: نقش انقلاب اسلامی در اين امر بسیار حیاتی است. با پیروزی انقلاب اسلامی، انقلابیون ایرانی صفحه جدیدی در روابط خود با جهان تسنن گشودند و به نظریات و اندیشه‌های وحدت جویانه خود عینیت بخشیدند، و مفهوم نوین و ساختار شکنانه ای و متمایزی از تقریب ارائه دادند.  و در این راستا گام‌های بسیار بلندی برداشتند. مثلا در نخستین سال پیروزی انقلاب امام در پيامى به مناسبت حج، حجاج ایرانی و شیعیان سایر کشورها را به شرکت در جماعات اهل سنت ترغیب می‌کنند  و آنان را از برگزارى نمازهاى  جماعت موازى بر حذر مى‌دارند. همچنین در بخشی از اين پیام می‌فرمایند : «در وقوفین متابعت از حکم قضات اهل سنت لازم و مجاز است اگرچه قطع به خلاف داشته باشید.» بسیاری از صاحب نظران وتحليلگران اهل سنت همچون فهمی هویدی فتوای فوق را به مثابه انقلابی در روابط شیعه و سنی می‌دانند. بسيارى از شخصیت هاى تأثير گذار  اهل سنت، به انقلاب اسلامی اقبال نشان داده و از رویکرد وحدت گرایانه آن استقبال کردند. شيخ محمد غزالي، راشد الغنوشي، ابراهيم المصري، فتحي يكن، شيخ سعيد شعبان، امام بخارى، كليم صديقى و… از جمله این شخصیت‌ها هستند.

دارالتقریب و مفهوم وحدت

وی گفت: دارالتقریب در پی ملاقات نمایندگان چهار گروه معروف اهل سنت و نمایندگان دو گروه شیعه امامیه و زیدیه در مصر پایه ریزی شد و بیانیه‌ای به این شرح منتشر کرد: «اجتماع کنندگان در این موارد به توافق رسیدند که فرد مسلمان کسی است که به خداوند یگانه و به محمد ص پیامبر و فرستاده او که پیامبری پس از او نیست، و به قرآن کتاب آسمانی و به کعبه قبله گاه و خانه مستور و به ارکان شناخته شده پنج گانه و ایمان به معاد و به عمل به فروع دین اعتقاد کامل داشته باشد . این ارکان مورد اتفاق نمایندگان مذاهب معروف چهارگانه اهل سنت و نمایندگان مذاهب دوگانه شیعه امامیه و زیدیه قرار گرفته است.» در این نهاد علاوه بر عضویت شیخ بزرگ الازهر و مرجع عظیم الشان وقت و مفتی بزرگوار امام عبدالمجید سلیم و امام مصطفی عبدالرزاق و شیخ محمود شلتوت، حسن البنا و شیخ محمدتقی قمی نیز عضویت و نقشی برجسته داشتند. عضویت این دو، مدخلی برای ارتباطات بعدی دو جنبش شد. بعد به آیت الله بروجردي خبر داده شد و بعدا ايشان تأييد و همراهي كرد. شیخ محمدتقی قمی یک جوان عربی دان بود که توسط قوام السلطنه به مصر فرستاده شد. او از سال 1324 ماموریت داشت بحث تقریب را به سرانجام برساند. قضیه این بود که بعد از استفراغ یکی از حجاج ایرانی در مسجدالحرام به نام ابوطالب یزدی و گردن زدن او توسط حکومت سعودی سه سال حج شيعيان تعطیل شد. در پی این اتفاق قوام السلطنه به فکر بازسازى روابط باعربستان افتاد.

دکتر خامه یار اظهار کرد: البته اول “رجال التقریب” شکل گرفت و بعد اسم آن به ” دارالتقریب ” تبدیل شد. گفته مى‌شود كه کلمه تقریب نیز ابتکار حسن البنا بود. فراز و نشيب دارالتقريب بستگي به روابط سياسي ايران و مصر داشت. در زمان جمال عبدالناصر این روابط به هم خورد و خلل هایی در تقریب به وجود امد. اما در زمان انور سادات بهتر شد. اما پس از پيروزى انقلاب اسلامى، تحولات بزرگى در اين مقوله ايجاد شد. همانطور که از نام اولیه تقریب نمایان است (رجال التقریب)، بیشتر حالت نخبگی داشت و جالب است که امام خمينى(ره)  هيچگاه واژه “تقریب” را به کار نبردند . نگاه امام به تقريب يك نگاه كاملاً  مردمی و توده ای و به تعبیر عرب‌ها  “جماهیری” بود. یعنی همان نگاهی که ايشان  به اسرائیل داشتند:  اسرائيل را  “غده سرطانی” مى‌ناميدند، مفهوم غده سرطانی برای عموم مردم کاملا آشنا وقابل فهم وهضم است. یک بیماری هولناک و خبیثی است که باید از بین برود. یعنی راه مداوا و معالجه اش از بین بردنش است. یا تعبیری که اگر هر مسلمانی یک سطل آب به اسرائیل بريزد اسرائیل غرق مى‌شود. یعنی تماماً مفاهیم مردمى یا مردم فهم مورد استفاده امام بوده است. به نظر مى‌رسد و بر اساس فهم و برداشت بنده، امام رویکرد نخبگانی به وحدت نداشتند. من کلمه تقریب را در سخنان امام نيافتم. آن مفهومی که مد نظر امام بود از مقوله تقریب و وجه تمایز بارزی هم داشت با پیشینیان فعال در این حوزه، یک حرکت جهادی فراگیرِ مردمی است. این نگاه مبتنی بر تحقق مصالح عالية امت اسلام بود. ایشان شعارهاي مردمي بزرگي را مطرح كردند تا همة توده‌ها، درگير وحدت شوند. همچون آزادي قدس، مبارزه با صهيونيزم و…(به کتاب اینجانب « ایران و اخوان المسلمین، عوامل همگرایی و واگرایی مراجعه شود). اصولاً قبل از امام، تقریب، اصولاً  یک بحث سیاسی نبود. آن زمان بيشتر  یک بحث فکری بود. بحث مشترکات ما واهل سنت بود. بحث پاسخگویی به ابهامات بود، المراجعات علامه شرف الدين را ملاحظه بفرماييد. در کنفرانس های اخیر وحدت،  متوليان کشورمان به این نتیجه رسیدند که اساساً  ما دیگر از اين مقوله  عبور کرده‌ايم. ما طی بیش از دهه از برگزارى کنفرانسهاى تقريبى و وحدت، همه حرف‌های همگرایی مان را با اهل سنت زده‌ايم، مشترکات فقهی، مشترکات اعتقادی، قبله و کتابِ واحد، پروردگار واحد، همه اینها  به تفصيل بحث شده است. در حال حاضر اختلافات بیشتر اختلافات سیاسی است تا اختلافات مذهبى. اين اختلافات سیاسی است که زمامداران دنبال آن هستند که به دان رنگ مذهبی بدهند. یعنی نوعی تبدیل گسل سیاسی به گسل‌های مذهبی .. به همین علت هم در سالهای اخیر  عناوین کنفرانس های وحدت یا “فلسطین” بودند و یا با رنگ و لعاب فلسطین (حتی قبل از هفت اکتبر). لذا همراهى، مشاركت و مباحث اين كنفرانس، خيلى موثرتر از کنفرانس‌های قبل در سال‌های گذشته بوده است و واقع بینانه تر به یک موضوع فراگير و مبتلا به جهان اسلام بدان پرداخت گرديد. کالبدشکافی دقيقى بر اساس مقتضيات روز کردیم و نکات ضعف و قوتمان را مطرح کردیم و به ضرورت وحدت پیرامون «قدس» که قدس الاقداس است رسیدیم.

نقش مسئله فلسطین در گردآمدن ابنای امت اسلامی

وی افزود: همواره موضوع فلسطین و قدس شریف، به عنوان “قدس الاقداس” مسلمانان عامل همگرایی ما با جهان اهل سنت بوده است، یعنی اگر فلسطین، امروز وجود نداشت، ما بایستی  شاهد شلیک تیر خلاص هم فکری و هم سازی مذهبی را می بودیم. البته مسئله قدس از ابتدا وجود داشت. امام قبل از 1967 که جنگ شش روزه است و قبل از اینکه جولان، سینا، مسجد الاقصی، کرانه غربی و غزه که اعراب همه اینها را در جنگ شش روزه واگذار کردند، یعنی سال 42 در مدرسه فیضیه در سخنرانی معروفشان در عصر عاشورا  18 بار نام اسرائیل را در سخنرانی یک ساعته شان به کار بردند. آن سخنرانی، یک سخنرانی برعلیه دیکتاتوری و استبداد داخلى و نظام شاهنشاهی بود. اصلا بحث خارج از مرزها نبود ولی امام از همان آغاز، نهضت ضد استبدادی و ضد دیکتاتوری خودشان را به مسئله ضداستعماري و ضداسرائیلي و استعمار، گره می‌زنند. و در آن سخنرانی 18 بار نام اسرائیل را به کار می‌برند و 15 بار نام شاه را. در سالیان اخیر  تقريباً همه  پایگاه‌های تقریب بخاطر فضای اسلام هراسی، شیعه هراسی و ایران هراسی که ایجاد شد و گسل سیاسی تبدیل به گسل مذهبی گردید، از دست رفت و فقط  ” قدس ” ماند و الان این محور موضوع بسيار مهم و شاید هم عامل اساسى  همگرایی ما با جهان اهل سنت است.

بررسی تاریخی تعاملات فکری شیعیان ایرانی و نخبگان جهان اسلام

دکتر خامه یار ادامه داد: تمدن‌ها محصول ارتباطات میان فرهنگی و ارتباطات مستمر و همگرا میان فرهنگ‌های مختلف هستند. به هر مقدار که این ارتباطات گسترش یافته و در مسیری همگرا به تقویت همدیگر کمک کند، فرایند تمدن سازی سرعت بیشتری خواهد گرفت. بنابراین برای شکل گیری تمدن اسلامی ایجاد و گسترش ارتباطات میان فرهنگی در پهنه جهان اسلام از اهمیتی بی بدیل برخورد است.

به لحاظ تاریخی تعاملات فکری و فرهنگی شیعیان ایرانی با نخبگان جهان اسلام به چند دوره تقسیم می شود:

اولین دوره):  دوره قبل از شکل گیری اسلام سیاسی است. یعنی دوره صفویه و عثمانی. در این دوره روابط بیشتر متاثر از موضع گیری‌های دولت‌های رسمی است.

دوره دوم): دوره‌ای است که اسلام سیاسی شکل میگیرد. در این دوره هم شخصیت‌های فرهنگی دوطرف وارد تبادلات فرهنگی میشوند و هم نهادهای مذهبی.

دوره سوم): مربوط به بعد از انقلاب اسلامى ایران است. در این دوره ارتباطات بیشتر تقویت میشود. در این دوره ارتباطات ما با جهان اسلام نهادی تر و سازمان یافته تر شده و در حوزهای فردی هم ارتباطات شخصیت‌های ما با شخصیت‌های جهان اسلام قوی تر شده است.

نهادها و سازمانهای فعال در این عرصه

دکتر خامه یار تصریح کرد: در اینجا باید هم به نهادهای رسمی و هم نهادهای غیر رسمی – اعم از حوزوی یا دانشگاهی و یا مردمی – اشاره کرد. این تعاملات فکری و فرهنگی در دوره بعد از انقلاب بهتر شد. دارالتقریب مصر بود که با مرجعيت قم قبل از انقلاب همکاری تنگاتنگی داشت. ندوه العلمای هند بود که باز با  قم همکاری داشت. بعد از انقلاب مجمع الفقه جده که برآمده از سازمان تعاون اسلامی یا سازمان کنفرانس اسلامی بود با جمهوری اسلامی ارتباط وسیعی داشت، بخصوص با مجمع تقریب مذاهب و شخص آيت‌الله تسخيري. همچنین نهادهای علمی فرهنگی جهان اسلام با سازمان فرهنگ وارتباطات اسلامى و رایزنی‌ها و نمايندگى هاى فرهنگی ما تعامل داشتند. در این زمینه میتوان به آیسیسکو اشاره داشت، اتحادیه جهانی علمای مسلمین که توسط شیخ یوسف قرضاوی به وجود آمد، وقبل از ان جماعت اسلامی هند و پاکستان، نهضت العلمای اندونزی، همه این‌ها طی سالیان دراز به نحوی با نهادهای داخل کشورمان تعامل قابل توجهی  داشتند. اما قبل از انقلاب سرآمد این همکاری ها، همکاری جنبش اخوان المسلمین بود با فدائیان اسلام و شخص شهید نواب صفوی که به قاهره رفت و سخنرانی معروفی در جمع دانشجویان دانشگاه  قاهره انجام داد. آنجا به دانشجویان شیعه توصیه می‌کرد که به جنبش اخوان المسلمین بپیوندند.

همایشهای و کنفرانسهای بین المللی که  در افزایش مراودات فکری و فرهنگی ما با جهان اسلام تاثیر داشته اند

دکتر خامه‌یار در پایان افزود: بعضی از همایشها واقعا تاثیرگذار بودند. مثلا  “ملتقی الفکر الاسلامی” در الجزایر كه از سال 1968 تا 1990، 22 دوره برگزار شد. این همايش برند اندیشه‌ای جهان اسلام بود. محل گردهمایی علمای اسلام با همه گرایش‌ها و همه مذاهب و همه نحله‌ها بود. پديده فوق العاده‌ای بود. از قبل از انقلاب علما وانديشمندان ما در این کنفرانس‌ها شرکت می‌کردند. ايت الله تسخیری، سید هادی خسروشاهی، امام موسی صدر  و .. شركت كنندگان ثابت بودند. کنفرانس وحدت اسلامی ما در ایران كه به نوبه خود در ادامه كنفرانس انديشه اسلامي برگزار مي‌شود. نیز متاثر از این کنفرانس ایجاد شد. این کنفرانس خود متاثر از افکار و انديشه هاى اندیشمند سرشناس الجزایر مالک بن نبی برگزار میشد. و هدفش گردآوردن همه نخبگان سیاسی و فکری جهان اسلام دور یک میز بود. این کنفرانس 8 تا 10 روز ادامه پیدا میکرد و مباحث بسیار مهمی در آن مطرح می‌شد. اندیشمندان، مبلغین، اصلاحگرايان ِچپ و راست، و با ابتكار مرحوم مولد قاسم بلقاسم وزير وقت امور ديني الجزاير، شیعی و سنی و ديگر مذاهب در آن شرکت میکردند. از جمله شرکت کنندگان این کنفرانس می‌توان به: ابوزهره، محمد غزالی، یوسف قرضاوی، زینب الغزالی، فتحی یکن، محمدسعید بوطی، احمد سحنون، ابوالحسن ندوی، فهمی هویدی، متولی الشعراوی و از اروپا هم گاهی اسلام شناسان برجسته مثل ارکون و روژه گارودی شرکت میکردند و از ایران و لبنان و عراق علمای شیعه برجسته‌ای مثل امام موسی صدر، آیت الله تسخیری، سيدهادي خسرو شاهي، مرحوم سيدجعفر شهيدي، بعد از انقلاب شركت مي‌كردند. خلاصه اينكه این کنفرانس يكي از مهمترين كانونهاي تلاقي و هم انديشی علماي سني و شيعي و بخصوص ايران بود. بعضی اراى علمای شیعه در آنجا مورد استقبال جدی قرار گرفت. مثلا یکی از سخنرانی‌های امام موسی صدر (المحاضره السنيه)که در سن 34 سالگی ایشان ارائه شده بود بسیار مشهور شد. اما امروزه کشورهای گوناگون مسلمان با توجه به گرایش ها و اهداف سیاسی خود، دست به پایه گذاری نهادهای تقریبی زده اند که کاملا متمایز از هم هستند:

  • مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی
  • اتحادیه جهانی علمای مسلمین (قطر)
  • اتحاد الحکمای مسلمین (امارات)
  • سازمان دیانت (ترکیه)
  • رابطه العالم الاسلامی (عربستان) – تغییر کاربری

350a4932
350a4932
350a4934
350a4947
350a4958
350a4965
350a4967

مطالب مشابه