به گزارش روابط عمومی دانشگاه؛ نشست علمی«کیش مانوی: آموزه و آیین» با سخنرانی دکتر محمد شکری فومشی عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب با طرح کلیاتی ذیل سه حوزۀ تاریخ مانویت، آموزهها و آیینهای مانوی برگزار گردید.
دکتر فومشی در این نشست با بیان اینکه بنا بر گزارش ابن ندیم در الفهرست، پدر و مادر مانی اهل همدان بودند، اما به بابِل مهاجرت کردند و مانی در اینجا به دنیا آمد. زبان مادری مانی، سریانی بود. اما به احتمال زیاد فارسی میانه را هم نیک میدانست، چنان که کتاب شاپورگان را به زبان فارسی میانه نوشت تا تقدیم شاپور یکم، «امپراتور ایران و اَنیران»، کند. او از 4 تا 24 سالگی در جامعۀ یهودی – مسیحیِ الخساییه که به نام بنیانگذارش الخساییوس معروف بود زندگی کرده است. این فرقه یکی از فرقههای مُغْتَسله بود. مغتسله به گروهی از ادیان و مذاهب و فرقهها میگویند که «غسل» در کانون آیینهای آنها است. الخساییه فرقهای بود که هر چیزی حتی خوراکشان را هم غسل میدادند.
وی ادامه داد؛ مانی که مخالف چنین آیینهایی بود تأکید میکرد که چنین اعمالی در تقابل با اندیشههای همان عیسی مسیحی است که اینان ادعا دارند پیروش هستند. تشریح تاریخ زندگی او در مقام بنیانگذار یک دین از آن رو مهم است که بدانیم افکار و اندیشههای مانی در کدام بستر فکری و فرهنگی شکل گرفت و نهایتاً در دین جدیدش متبلور شد. بنا بر ادعای مانی، فرشتۀ همزادش معروف به «توم» در بیستوچهار سالگیش بر او ظاهر شد و وی را از سوی خداوند، که در مانویت «پدرِ بزرگی» نامیده میشود، به رسالت برگزید و به او تأکید کرد که رسالتش ابلاغ حقیقت خداوند و انسان و جهان و جدابودگی مطلق دو اصل نور و ظلمت به جهانیان است.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب اضافه کرد: مانی از همان ابتدا کوشید به دربار شاهنشاهی ساسانی راه یابد، نظر امپراتور شاپور را به اندیشههایش جلب کند تا از این طریق بتواند دین جدیدش را دین رسمی شاهنشاهی کند. او موفق شد حمایت قاطعانۀ شاپور را به دست آورد و دینش را در سراسر امپراطوری ساسانی و حتی در بیرون از ایرانشهر گسترش دهد. اما پس از مرگ شاپور و در دوران بهرام اول مخالفتهای موبدان زرتشتی که معروفترینشان کردیر بود، کارگر افتاد و مانی در یک دادگاه فرمایشی به بدعت متهم شد و در زندان درگذشت. در پی آن، مانویان تحت تعقیب قرار گرفتند و به ناچار به بیرون از مرزهای ایران مهاجرت کردند. پس از آن که امپراطور روم کنستانتین به مسیحیت گروید و آن را دین رسمی امپراتوری اعلام کرد، مانویان در غرب سخت سرکوب شدند، با این حال، جماعت بزرگی از مانویان قرنها در مصر ماندند. مانویان شرق اوضاع بهتری داشتند و توانستند تا دوران چنگیز خان مغول دوام آورند. دکتر فومشی ادامه داد؛ گروهی از مانویان که به جنوب شرقی چین و به منطقۀ فوجیان مهاجرت کرده بودند با ترکیب عناصری از مانویت با دائویسم و بودیسم توانستند تا دوران معاصر به حیات خویش ادامه دهند.
دکتر شکری فومشی در ادامه سخنانش در باب آموزه، الهیات، فلسفه و فرشتهشناسی مانویت، با بیان این که مانویت یکی از شاخههای دین گنوسی است، به تقریر ماهیت و تعریف دین گنوسی پرداخت. به گفته او، در دین گنوسی یک خدای ناشناخته و غیر قابل دسترس وجود دارد که خالق جهان و انسان نیست. در واقع، اصلاً در شأن این خدای برین و متعالی نیست که به آفرینش این جهان مادیِ سراسر پلید دست زند. این دین که از فلسفه هلنی (یونانی) بهره برده، آفرینش جهان را از سوی خدایی میانجی به نام «جهانآفرین، صانع» (دِمیورگوس، دِمیورژ) میداند. این جهانآفرین در مانویت یکی از تجلیات همان خدای متعالی (پدرِ بزرگی) به نام «روح زنده» (مهر ایزد) است. در مانویت، اگرچه خود ماده اهریمنی است، آفریدگار جهان مادی ایزدی است که قصد دارد از مادۀ پلید بهمثابه یک سلاح در برابر نیروهای اهریمنی بهره ببرد. در حوزۀ انسانشناسی، مانویت بر این باور است که درون هر جسم مادی، که اهریمنی است، بارقههایی از نور خداوند متعال اسیر شده است و بنابراین رسالت انسان به عنوان دستیار ایزدان آزادسازی نورِ محبوس از این مادۀ اهریمنی است. همۀ آیینهای مانوی در راستای همین آزاد سازی نور و بازگشت آن به اصل خویش شکل گرفتهاند. از این رو، میان خداشناسی و هستیشناسی و انسانشناسی از یک سو و مبانی معرفتشناسی مانوی تعامل و اندرکنشی معنادار وجود دارد. یکی از آیینهای مانوی، روزه است. روزۀ مانوی به مدت یک ماه کامل است و بلافاصله پس از آن بزرگترین عید و جشن آنان به نام «بِما» میآید. مانویان میبایست هر دوشنبه در مانِستانهایشان به گناهانشان اعتراف میکردند. اعترافنامۀ «خواستوانیفت» به زبان ترکی اویغوری (که اصل آن باید به زبان پارتی میبود) در تورفانِ چین کشف شده است. مانویان نماز مخصوص خود را داشتند و قبلۀ آنان رو به سمت نور و روشنایی بود (مثل خورشید و ماه). در الفهرست ابن ندیم، بخشهایی از این نماز بر جای مانده است. در نماز مانوی به ربوبیت پدر بزرگی و ستایشِ او و تجلیاتش و همچنین نبوت مانی تأکید شده است.
دکتر شکری فومشی در آخرین بخش سخنرانی خود به موضوع فرجام جهان و انسان در باور مانوی پرداخت. به گفتۀ او، یکی از ایزدان مانوی که در منابع فارسی میانه به «خردِشهر ایزد» و «بهمن بزرگ/ بهمن روشن» و در متون پارتی به «مَنوهْمِد روشن» و در منابع یونانی و قِبطی به «نوس» (عقل) و «عیسای درخشان» یا «عیسای شکوهمند» معروف بوده، با ظهورش در پایان جهان، بر مسند داوری بنشیند و امّت راستی و راستزادگان (اصحاب یمین) را از گناهکاران (اصحاب یسار) جدا کند و گروه نخست را به بهشت و گروه دوم را به دوزخ بفرستد. در این زمان، که با «نشانههای بزرگ» و آیات آخرالزمانی همراه و نبردی بزرگ میان اهریمنیان و نیروهای روشنی در آسمان برقرار است، خورشید و ماه و زمین متلاشی شوند و اصل نور به منبع خویش بازگردد. این منجی آخرالزمان همان عیسی و خرِشهر ایزدی است که در ابتدای آفرینش جهان و انسان بر آدم ظاهر شد و از درخت زندگی بدو خوراند تا بصیرتش را باز یابد و اصل و نسبش را که به خدا میرسد باز بیند. طبق گفتۀ مانی، این منجی و این ایزد است که تمام انبیا و اولیا را برای نجات بشر و رهاسازی نورهای در بند ماده رسالت داده است. او تجلی بخشی از ذات خداوند است که در طول تاریخ بشر برای یاری انسانها میآید. او بر هر انسانی ظاهر میشود که او را خالصانه بطلبند و زمینه را برای حضورش فراهم آورند. این منجی با پنج اندام روشنش (خرد، ذهن، هوش، اندیشه، و ادراک) بر پنج اندام جسمانی انسان (استخوان، عصب، رگ، گوشت، و پوست) مینشیند تا پنج عنصر روشنی (اثیر/ فروهر، باد، آب، آتش، و روشنی؛ همان پنج عنصری که اهریمن در ازل از سرزمین روشنی ربود) را آزاد کند و بدین نحو پنج فضیلت (عشق، ایمان، کمال، حلم، و علم) را جایگزین پنج گناه ازلی (کینه، خشم، هوس، تندی، و جهل) کند.