دکتر محمد مسجدجامعی مطرح کرد؛

ترکیه و عربستان از کشورهای اثرگذار در منطقه ما محسوب می‌شوند

تاریخ انتشار:

تحولات و روابط دو جانبه دو کشور همسايه ما (ترکیه و عربستان) براي ما مهم است.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه، دکتر محمد مسجدجامعی در تاریخ 3/3/1402 در کلاب علوم سیاسی سخنرانی کردند. خلاصه‌ای از متن این سخنرانی با عنوان: «ترکیه و شیخ نشین‌ها؛ رابطه دو جانبه و تحولاتش» در ادامه آورده شده است.

ترکیه از کشورهای اثرگذار در منطقه ما محسوب می شود. صحبت امشب درباره رابطه این کشور است با شیخ نشین‌ها و عربستان با رابطه‌ای که می تواند در سیاستهای کشور ما تاثیر گذار باشد. اين هر دو همسايه ما هستند و به همین علت تحولاتشان و  روابط دو جانبه شان، براي ما مهم است. در این جلسه به روابط میان ترکیه و شیخ نشینها پرداخته می‌شود و اینکه این رابطه چگونه بوده و چه تحولاتی داشته و چه آینده ای در پیش رو دارد؟

1-برای فهم بهتر این روابط، ابتدا باید دو مقدمه ذکر کرد. دو مقدمه ای که عموما در کشور ما علیرغم اهمیتش بدان کمتر توجه می‌شود. موضوع اول اين است كه هر دوي اين کشورها، هم تركيه و هم شيخ نشين‌ها در حال حاضر منطق تحولي‌شان «توسعه‌مدار» است. یعنی به دنبال توسعه هستند. اولویتِ نخست آنها توسعه است. در  تركيه از مدت‌ها پيش این چنین بوده و شيخ نشين‌ها هم اخيراً چنین شده اند. تركيه همواره كشور مستقلي بوده و سياست‌هاي مختلفي را بعد از جمهوریت تجربه کرده است. مخصوصا از دوران «تورگوت اوزال» به بعد روند «توسعه‌ای» پیگیری شده و می‌شود؛ يعني از اوائل دهه هشتاد. حال چه توسعه صنعتي و تجاري  باشد، و یا توسعه‌ انساني و خدماتی و توریستی و آموزشي. بنابراین در این بستر است که سیاستهای داخلی و خارجی و یا حتی سیاستهای امنیتی این کشور تعریف می­شود. همچنین این کشور به دلائل مختلف در صدد آن است که به عنوان کشوری نیرومند مطرح باشد.

۲-آنها احساس کرده و می‌کنند جهت مقابله با رقیب‌شان یونان، که عموما اروپائیان از او حمایت می‌کردند، می‌باید نیرومند باشند. حمایت اروپائیان از یونان بیش از آنکه دلائل سیاسی داشته باشد، ناشی از وام‌داری تاریخی و فرهنگی و تمدنی است و ترکیه احساس می‌کند تنها با قدرت برتر است که می‌تواند در برابر او بایستد؛ چه قدرت نظامی باشد و چه قدرت سیاسی. مضافاً که خاطرات بسیار تلخ پس از جنگ جهانی اول به این احساس کمک شایانی می‌کند. نيرومند شدن و مقتدر بودن براي ترك‌ها يك مسئله مهم و بلکه يك ايده‌آل است. و این تا حدودی به سوابق تاریخی آنان و زمینه‌های تربیتی‌شان در دوران‌های گذشته بازمی‌گردد؛ یعنی دورانی که صحرانورد بودند. كشورهاي زيادي‌ هستند كه مايلند توسعه یابند؛ برخی از این کشورها توسعه هم پیدا کرده‌اند. از برزيل گرفته تا افريقاي جنوبي و هند. اما اين مقدار كه موضوعِ مقتدر شدن براي ترك‌ها مهم است براي این كشورها مهم نبوده و نيست.

۳- چنانکه گفتیم هدف اصلي ترکیه از دهه هشتاد به بعد توسعه يافتن در زمينه‌هاي مختلف بوده است. اين سیاست «توسعه مدار» در دوران‌هاي بعدي، تحول یافت. آنها مایلند که اين توسعه در درجه نخست در خدمت قدرتمند كردن تركيه باشد. اصولاً رأي بيشتری که آقاي اردوغان آورد، با این پس زمینه قابل درک است؛ عليرغم وضعيت معيشتي سختي كه در تركيه امروز وجود دارد. اين راي دلائل مختلفي دارد که يكي از مهم‌ترين‌هایش‌ اين است كه اردوغان سمبلِ تركيه نيرومند است. او در تبلیغاتِ انتخاباتی اش هم مکرر در خصوص ترکیه نیرومند سخن گفت. این تمایل نیرومند که به همان میزان که سیاسی و حاکمیتی است، اجتماعی و مردمی است می‌تواند برای همسایگان ترکیه مشکل‌آفرین باشد و ژئوپلیتیک منطقه را تغییر دهد که این خود مسئله دیگری است. نیرومند شدن ترکیه در مقایسه با همسایگان منطقه‌ای‌اش از سرعت و عمق به مراتب بیشتری برخوردار است. در نهایت این به نفع ثبات منطقه نیست.

۴- چنانکه در برنامه‌های گذشته گفته شد، شيخ نشين‌ها در سومين مرحله تحول تاريخي‌ خود هستند. هدف‌ آنها تا یکی دو دهه گذشته اين بود كه شهروندان‌شان را از زندگانی آرام و مرفهی برخوردار كنند. در دوران جدید آنها مایلند نقش‌آفرینی کنند، چه در سطح منطقه و چه در سطح فرامنطقه و بلکه در سطح بین المللی. این جریان در طی یکی دو دهه اخیر، و در مورد قطر در سه دهه اخیر است که اتفاق افتاده است. نکته این است که در این پارادیم و در این چارچوب تحولی در طی سال‌های اخیر تحول دیگری رخ داده است؛ به این معنی که آنها خواهان توسعه همه جانبه هستند. احساس آنان این است که در پرتو توسعه همه جانبه بهتر می‌توانند به اهداف سیاسی و نفوذگذارانه منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نائل شوند.

به احتمال فراوان نزدیکی به ایران و سوریه و استمالت از گروه‌های فلسطینی و تغییر سیاست در یمن در آنجا که به عربستان و تا حدودی شیخ نشین‌ها مربوط می‌شود، عمدتاً به همین دلیل است. احساس آنان این است که ستیز و ناسازگاری سیاسی و نظامی مانع بزرگی است در مسیر برنامه‌های «توسعه‌مدار» آنها و اینکه تحقق این برنامه‌ها به طور طبیعی به گسترش نفوذ آنان می‌انجامد.

۵- مقدمه دوم این است که ترکیه موجود توسعه را عمدتاً برای نیل به قدرت می‌خواهد، چه از جانب حاکمیت و چه از جانب بخش بزرگی از مردم. می گویند ما قدرت بزرگي هستیم و مایلیم به قدرت بزرگ تری تبديل شویم و حضور منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بیشتری داشته باشیم. اين مسئله «اول» ترکیه کنونی است. اين توسعه مانند توسعه‌اي نيست كه مثلاً در مكزيك، يا هند و افريقاي جنوبي و برزیل رخ می‌دهد. برزيل نمي‌خواهد اطراف خودش را تحت تاثير قرار بدهد. آنها نمی­خواهند در نقاط دور يا نزديك خودشان نفوذ امنيتي و يا نظامي و  يا سياسي داشته باشند. اما تركيه این چنین است؛ در حال حاضر تركيه حداقل در چهار كشور عربي قطر، ليبي، سوريه و عراق نيرو دارد. مخصوصاً بخشي از عراق و سوريه را به عنواني اشغال كرده­اند. در ماه‌های اخیر در مناطق شرق مديترانه به عملیاتی دست یازیده و می‌خواهند به نفت و گاز و منابع هيدروكربني دسترسي یابند. اين به اين معني است كه آنها می‌خواهند حوزه منافع ملي‌ خودشان را توسعه ‌دهند که البته با مخالفت‌هايي هم از جانب كشورهاي مديترانه‌اي مواجه شده­اند. قبلاً ترک چنین نبود و چنین ادعاهایی نداشت. بنابراين يك تفاوت عمده ی ترکیه با دیگر کشورهایی که به سرعت رشد می‌کنند، این است که آنها مایل به نفوذ هم هستند.

۶- در مورد شیخ نشینها هم این امر به تازگی به چشم می خورد؛ اما نه به شدت ترکیه چراکه اساساً توانِ و ظرفیت او را ندارند. اما قابل انكار نيست كه سه كشور از شیخ نشینها عمیقا مایلند که حوزه نفوذشان را گسترش دهند و ایفای نقش کنند. یعنی قطر، عربستان و امارات. در حال حاضر بيشترين توجه‌ عربستان به درياي سرخ است. و جزايري كه در درياي سرخ قرار دارد و حائل بين عربستان و مصر است. از نظر جغرافیایی هم  به اسرائيل نزديك است. در مورد امارات هم دواعي زيادي وجود دارد. از يمن گرفته تا شاخ افريقا و سومالي تا حتي در حال حاضر در سودان و در ليبي و تونس. بنابراين شيخ نشینها در حال حاضر مي‌خواهند توسعه پيدا کنند؛ براي اينكه دامنه نفوذشان را بيشتر كنند. بخشی از دلائل عادی‌سازی و فعال‌سازی رابطه‌شان با اسرائیل هم بدین علت است. آنها براي خودشان يك سلسله اهدافي را تعيين كرده‌اند. چه نفوذ نظامي و امنيتي باشد و یا سیاسی. نفوذ نظامی مانند آن نوع فعالیت‌هایی که در خصوصِ یمن دارند و  يا آن‌گونه كه در سودان و يا ليبي و یا سوريه دارند.

بنابراین دو همسايه ما یعنی تركيه و شيخ نشين‌ها هر کدام ویژگیهایی دارند که اگر اين ويژگي‌ها خوب روشن شده و درك شود، بسياري از ابهاماتي كه در مورد سياست اين دو وجود دارد و دلائل بسياري از اقداماتي كه انجام مي‌دهند، از جمله نزديكي يا دوري‌شان با ايران، قابل تحلیل خواهد بود.

۷- تركيه به دلائل مختلف نوعی تحول دروني یافته است. اين تمايل به توسعه و تمايل به نفوذ، بخش‌هاي زيادي از جامعه تركيه را تحت تأثير قرار داده است. به اعتباري سياست آقاي اردوغان فقط مربوط به شخصِ او نيست. عملا نوع «اردوغانیسم» وجود دارد و حاکمیت یافته است. در بخشهای مختلف امنیتی و سیاسی و یا فکری – فرهنگی و ایدئولوژیکی چنین واقعیتی وجود دارد و به پیش می‌‌رود و حتی تشدید می‌شود. هیجان برانگیخته شده در انتخابات اخیر بدون شک در تشدید این جریان موثر بوده و خواهد بود.

در انتخابات همين مجلسِ اخير بيست و سه و نيم درصد از مجموع نمايندگاني كه از جانب احزابِ مختلف، به مجلس راه يافتند، ناسیوناليست‌هاي پان ترکیست بودند چه احزاب متحد با اردوغان و چه احزاب شش‌گانه مخالف او. اين رقم خيلي بالايي است. يعني يك چهارم نمايندگان مجلس به هر صورت ايدئولوژي خاصي دارند. در كل منطقه ما كمتر شاهد چنين جرياني هستيم. اين داراي نتايج زيادي براي كل منطقه و از جمله براي ايران است.

۸- و اما رابطه اين دو يعني تركيه و شيخ نشين‌ها. به لحاظ تاريخي رابطه بين شيخ نشين‌ها و تركيه مفاصلی دارد. ترك‌ها تا قبل از دهه هشتاد، خواهانِ الحاق به مجموعه اروپا و اتحادیه اروپا بودند. يك چنين هدفي را تركيه تعقیب می‌کرد. اين تمايل به اروپا تا مقدار زيادي سياست خاورميانه‌اي و سياست عربي تركيه را كم‌رنگ مي‌كرد. اولويتِ اول‌‌شان این بود. حتی اولويت‌های بعدی آنها هم به گونه‌ای متوجه به اروپا بودند. اما حوادثی روی داد که در این رویکرد تغییراتی به وجود آورد.

يكي از آن وقایع، جنگ ايران و عراق بود. در اين جنگ تركيه موضعی بی‌طرف داشت. این کشور راه ارتباطي با اروپا بود؛ هم براي ايران و هم براي عراق. بعد هم داستان سقوط بلوك شرق پيش آمد و این به نوبه خود موجب توجه بیشتر به سیاست منطقه‌ای شد و سیاستهای خاورمیانه ای آنها قوت بیشتری گرفت. از قبل این جنگ زیر ساخت‌های صنعتی و نیز تجاری و ترابری و در کنار این همه بخش خصوصی ترکیه تحول یافت و شاید برای نخستین بار بود که بخش خصوصی در سطحی وسیع خود را می‌یافت و تعریف می‌کرد. سیاست دولت اوزال و جانشین‌هایش تقویت بخش خصوصی بود. حال آنکه سیاست عمومی دولت پس از جمهوریت عملاً سوسیالیستی بود.

۹- وقتي رفتن به اتحادیه دچار مشكل شد، يكي از نتايجش اين بود كه سياست خاورميانه‌اي فعال‌تري را در پيش گرفتند. چنانکه گفتیم جنگ ایران و عراق عملاً به این چرخش کمک فراوانی کرد. مضافاً که آنان از فرصت به دست آمده ناشی از تضعیف عراق، به حداکثر استفاده کردند. سد سازی‌های بزرگ که در همان دوران طراحی و اجرا شد. با حضور یک عراق نیرومند آنها نمی‌توانستند چنین کنند. سدهای یاد شده که بخش مهمی از آب دجله و فرات را به خود جذب کرد، زیرساخت‌های لازم برای کشاورزی توسعه یافته را پدید آورد و عملا این کشور را به یکی از مهمترین کشورهای تولید کننده محصولات کشاورزی و دامی تبدیل کرد.

جریان دیگری که زمینه اجتماعی و سیاسی نگاه به خاورمیانه و جهان مسلمان را فراهم آورد، سفر حج تورگوت اوزال بود. او در میان تعجب بسیاری از مقامات و نخبگان ترک به حج رفت. در تاریخ پس از جمهوریت معني نداشت كه فردي در سمت نخست وزير يا احيانا رئيس جمهور به حج برود. این بیش از یک سفر زیارتی بود، طلیعه یک رویکرد جدیدی بود.

تعداد حجاج ترکیه در آن سال‌ها فوق العاده افزایش یافت و این برای اولین بار بود که اینچنین می‌شد.  زمينه‌هاي اجتماعي براي اتخاذ سياست خاورميانه‌اي و عربي آماده شده بود.

۱۰- حال ببینیم شروع تحولات ترکیه عملا از كجا آغاز مي‌شود؟ از دهه شصت قرن بیستم به بعد در داخل تركيه تحولات زیرپوستی مهمی روی می‌دهد. چه در بخش ديني چه در بخش قومي. آنها به نوعي تلقي تاريخي‌شان نسبت به عثماني‌ها پيوسته مثبت و مثبت‌تر می‌شد. البته آن زمان خيلي معني نداشت كه بگويند ما خواهان تجديد امپراتوري عثماني هستيم، ولي زمينه‌هاي فكري از همین دوران آغاز مي‌شود. اين تحولات همزمان است با قدرت يافتن مخصوصا بخش‌هاي اسلامي که پیش قراول آن نجم الدین اربكان است. اصولاً «اسلامیت» ترکیه عمیقاً با «خلافت عثمانی» و «ترکیسم» پیوند دارد و در مجموع وفاداریش به ترکیسم و تاریخ و فرهنگ ترک بیش از رقبای غرب‌گرای سکولار است. این یکی از تفاوت‌های بزرگ اسلام‌گرایی ترکیه با سایر کشورهای اسلامی است.

تمایل به عثمانی‌گری به نوبه خود قوم‌گرایان ناسیونالیست را هم تحت تأثیر قرار داد. به هر حال نوع تحول فکری در داخل تركيه شروع مي‌شود. خود اين جریان زمينه را براي اتخاذ سياست فعال منطقه‌اي و عربي فراهم می‌آورد. این سیاستها پيشرونده هم بود. يعني پیوسته نیرومندتر می‌شد.

۱۱- مسئله دیگر به قدرت رسيدن حزب عدالت و توسعه است. حزب عدالت و توسعه گرايش اسلامي دارد و هماهنگ است با روح و ایده‌آل‌های ترك‌هايي كه از متن جامعه بالا آمده و می‌آیند. در دوران جمهوري، متن اصلی جامعه تركيه كه مذهبي و سنتي بود، عملاً در حاشيه قرار داشت. با آمدن حزب عدالت و توسعه اين متنِ به حاشیه رانده شده، به سرعت بالا آمد و بالاخره متناسب با ظرفیتش، خود را نشان داد خصوصاً که پیوسته ثروتمندتر می‌شد و فرزندانش تحصیلات عالیه می‌یافتند. با توجه به این پشتوانه حزب عدالت و توسعه در همان اوائل سال 2000 سياست خاورميانه‌اي فعال‌تري را در پيش گرفت.

آنچه به این جریان کمک می‌کرد این بود که سران حزب نسبت به موقعیت ممتاز جغرافیایی و سیاسی و بلکه دینی و ایدئولوژی حاکمیتی کشور خود، اشعار یافتند و اینکه کشورشان «پل» مهمی است بین اروپا و غرب و جهان مسلمان. زمامداران قبلی ترکیه نه به این نکته توجه داشتند و نه اصولاً برایشان اهمیت داشت. نکته یاد شده عملاً ستون فقرات تئوری آقای داود اوغلو، وزیر خارجه و نخست‌وزیر اسبق ترکیه، در کتاب مهمش «عمق استراتژیک» است؛ که اندیشه عموم شخصیت‌های حزب عدالت و توسعه و از جمله آقای اروغان را تحت تأثیر قرار داد.

1۲- آنچه بر اهمیت موضوع می‌افزود کشمکش آشکار و پنهان بین غرب و جهان مسلمان بود که از اوائل دهه نود آغاز شده و با حادثه سپتامبر 2001 به اوج خود رسیده بود و لذا کسانی در غرب که خواهان ارتباط با اعراب و منطقه خاورمیانه بودند پیوسته بر اهمیت ترکیه تاکید می‌کردند. از نیکسون در کتابش «فرصت را از دست ندهید» گرفته تا برنارد لوئیس در کتاب‌ها و مقالات متعددش و خصوصاً کتاب آخرش «چه اشتباهی اتفاق افتاد»

نتیجه این همه این بود که ترکیه می‌باید سیاست خاورمیانه‌ای فعال‌تری داشته باشد و بلکه مسئولیت بیشتری به عهده گیرد. به عبارت دیگر یکی از بهترین راه‌ها برای نزدیکی به غرب و اروپا که پیوسته مورد درخواست ترکیه بود این بود که به منطقه عربی نزدیک‌تر شود تا بتواند بمثابه پلی بین مسلمانان و اعراب و غرب عمل کنند. نزدیکی به کشورهای همسایه و منطقه به برگ برنده‌ای تبدیل شد که به اروپائیان و غربیان نزدیک و نزدیک‌تر شود.

1۳- مسئله دیگری كه نقطه عطف بسيار بزرگي است، مربوط به همين بهار عربي يا انقلاب‌هاي عربي است. تا قبل از اين جريان حرف تركيه و حرف آقاي داود اوغلو اين بود كه ما نباید هيچ نوع تعارضي با همسايگان داشته باشيم؛ حتي با همسايه‌اي مانند سوريه. هدف نخست توسعه تجارت و کمک به صنایع تولیدی داخلی بود که با صادرات هرچه بیشتر ممکن بود. ولي بعد از آغاز انقلاب‌هاي عربي تركيه سياست متفاوتي در پيش گرفت. مهم این بود که سیاست جدید مبتنی بر تفکر و ایده‌آلی بود که تا آن زمان چندان مجال بروز نداشت که همان سیاست «نو عثمانی» بود که متناسب با شرائط بر آن تأکید و یا آن را انکار می‌کردند. البته در این میان عرب‌هایی بودند که او را تشویق می‌کردند که چنین ایده‌آل و سیاستی در پیش گیرد. به صحنه آمدن داعش و شعار اقامه «خلافت اسلامی» به واقع وسوسه‌انگیز بود و به گونه‌ای غیر مستقیم به تمایلات عثمانی‌گری کمک می‌کرد.

1۴- رابطه ترکیه و شیخ نشینها باید به صورت مورد به مورد بررسي شود. يعني رابطه تركيه با قطر، رابطه تركيه با عربستان و رابطه تركيه با امارات. بقيه کشورها در این مورد اهمیت چندانی ندارند. اگرچه كويت كشور مهمي است، اما در اینجا اهمیت چندانی ندارد؛ زیرا آن مقدار كه عربستان و امارات به دنبال نفوذگذاري و جاي پای پيدا كردن در نقاط فرامرزي هستند، كويت به دلائل مختلف چنين تمايلي ندارد. امارات واقعاً چنین اهدافی را تعقیب می‌کند. كويت به دليل تجربه سنگین اشغال 1990، اصولاً در چنين شرائطي نيست. برخلافِ امارات و عربستان و قطر. بنابراين در بين شيخ نشين‌ها، رابطه دو جانبه سه کشور با تركيه داراي اهميت‌ است و بقيه اهميت چنداني ندارند.

1۵- در مورد قطر عموماً می گویند که به دلیل صبغه اخوانیِ این دو کشور، عقد اخوتی میان قطر و ترکیه بسته شده است. اما به نظر می رسد که ارتباط این دو کشور فراتر از این امر است و اين صبغه اخواني خيلي تاثيرگذار نيست. اصولاً معني اخوان در تركيه با جهان عرب فرق مي‌كند. معني اخوان در جايي مانند قطر با معني اخوان در جايي مانند مصر و یا اردن تفاوت دارد. به طور خلاصه قطر از تقريبا اواسط دهه نود از زمانی كه حمَد پدر امیر کنونی، عليه پدرش كودتاي سفيد کرد، این کشور به دنبال اين بود و هست كه در منطقه ایفای نقش کند و این تمایل، پیوسته بیشتر و عمیق‌تر شد. ولي قطر حجم كوچكي دارد. شهروندان اصلي‌اش کمتر از نیم میلیون نفر هستند. حتي به لحاظ پرسنلي داراي افراد كافي براي آن برنامه‌هاي نفوذگذارانه بلندپروازانه نيست. حال اينكه این کشور چگونه نيرو فراهم كرده، موضوع دیگری است. فراهم کردن نیرو برای شبکه مهم و تاثیرگذاری چون «الجزیره» و تا اقدامات میانجی‌گرایانه و مداخلات سیاسی و تا ابتکارات ورزشی.

1۶- قطر احتیاج به پشتیبان داشت. منهای پشتیبانی غربی‌ها و امریکایی‌ها که یکی از بزرگ‌ترین پایگاه‌هایشان در قطر است. قطر این پشتیبانی را در ترکیه یافت. لذا رابطه قطر و ترکیه عملاً حالتی مکمل دارد، هم ترکیه احتیاج به جای پا در خلیج فارس دارد و هم قطر محتاج نیروی قابل اعتمادتری است، یعنی قابل اعتمادتر از غربی‌ها؛ برای اینکه بتواند تعادل خودش را حفظ کند. برای اینکه برنامه‌های نفوذگذاری‌اش را سامان بدهد. لذا به ترکیه نزدیک شد. ترکیه هم به معنی کامل از آن استقبال کرد. لذا رابطه قطر و ترکیه رابطه‌ای استراتژیک است. این رابطه ادامه خواهد یافت. این دو با کمک یکدیگر در آینده یک سلسله اقداماتی را انجام خواهند داد. رابطه آنها رابطه مکمّل و رابطه‌ای صمیمانه و نزدیک است. اصولا یکی از دلائلی که رابطه عربستان و امارات با قطر بهم خورد، نفوذ فراوان ترکیه در قطر بود. یکی از دلائل تحریم قطر حضور نظامی ترکیه در این کشور بود.

1۷-در مورد عربستان و امارات بحث اصلی کنونی چنانچه سابقا بیان شد، «توسعه» است. اما آنها دارای اهدافِ برون مرزی هم هستند. این اهداف برون مرزی دو بخش دارد. یکی بخش منطقه‌ای است که عمدتا عربی است از شمال افریقا شروع می‌شود تا دریای سرخ و تا خود یمن. این در چارچوب «نفوذ سخت» آنها است. یک بخش از این نفوذ، «نفوذِ نرم» است. بخش نفوذِ نرم به این معنی که خواهان گسترشِ آن چیزی هستند که به نام «اسلامِ معتدل» معرفی شده است. البته معتدل در مفهوم اماراتی آن، چرا که اسلام معتدل را تفسیرهای مختلفی است. حال اینکه این اسلام معتدل چیست، بحث دیگری است. اما هدف‌هایی که براساس آن می‌خواهند نفوذ کنند، یک بخش سخت دارد و یک بخش نرم. در بخش نرم آنها با ترکیه مشکل چندانی نخواهند داشت. اما در بخش سخت منافع و مصالحِ متفاوتی دارند.

هنگامی که داستان جمال خاشقچی اتفاق ‌افتاد. مهم‌ترین عامل برای تضعیف وجهه بین المللی عربستان، عملا ترکیه بود. یعنی اگر آنها اطلاعات مربوط به کشته شدن خاشچقی را بدان گونه منتشر نمی‌کردند، -که خیلی فنی و دقیق و حساب شده انجام شد- این مقدار وجهه عربستان در آن مقطعِ تاریخی تضعیف و تخریب نمی‌شد. این یک نمونه است.

 البته هم اکنون هر دو مایلند با همدیگر همکاری کنند. خصوصاً که اردوغان به خوبی می‌داند چگونه با آنها صحبت کند و حمایت‌شان را برانگیزد. اما قابل انکار نیست که این دو با همدیگر مشکلاتی دارند و خواهند داشت. یک نمونه‌اش را عرض می‌کنم.

1۸- ترکیه در لیبی حضور دارد. لیبی همسایه مصر است و بلکه حیات خلوت مصر. اصولاً شرقِ لیبی فرهنگ و آداب و رسوم‌شان اصولا مصری است. غربش البته مغرب عربی است. بنابراین برای کشوری مانند مصر، مسائل لیبی یک مسئله داخلی است، نه اینکه یک مسئله خارجی باشد و ترکیه در آنجا حضور دارد. برای عربستان و امارات، امنیت، ثبات و توسعه مصر، به دلائل مختلف یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت است. امری حیاتی است. به اعتباری مسائل مصر در مجموع برای عموم کشورهای عربی و به ویژه برای عربستانِ موجود و امارات موجود بخشی از سیاستِ داخلی است. ترکیه هم در آنجا حضور دارد و سیاست خاص خود را پی می‌گیرد. با توجه به ذهنیتی که در هر دو طرف وجود دارد، آنها سعی می‌کنند به عکس گذشته به نوعی با یکدیگر نزدیک شوند امّا به هرحال تعارض‌هایی وجود خواهد داشت.

برای عربستان و شیخ نشین‌ها، حفظ وحدت و تمامیت کشوری مانند عراق یا سوریه دارای اهمیت فراوانی است. هر خطری که تمامیت آنان را تهدید کند، عملاً آنها را تهدید می‌کند و خاصه در مورد عربستان. لذا احساس می‌کنند مشکلاتی را با ترکیه خواهند داشت.

1۹- در این میان باید به محبوبیت فوق العاده زیادی که اردوغان در جریان انتخابات اخیر در بین بسیاری از عرب‌ها پیدا کرد، نیز اشاره شود. عموم سایت‌های کشورهای عربی به ویژه آنهایی که گرایش‌های دینی و اسلامی دارند برای موفقیت‌ اردوغان دعا می‌کنند. اگر بخواهیم مقداری دقیق‌تر صحبت کنیم، واقعیت این است که در درون اعراب این منطقه و احساسات فروخفته‌ای وجود دارد که متناسب با شرائط به ناگهان سربرمی‌آورد و بلکه منفجر می‌شود. این احساسات است که منجر به محبوبیت و یا مبغوضیت رهبران سیاسی می‌شود. مهم‌ترین ویژگی این است که آنها اصولاً شکوه و اقتدار را دوست دارند. مخصوصا آن شکوه و اقتداری که در مقابل فرنگی‌ها بایستد. برای نمونه در جریان اشغال کویت، علیرغم آنکه عراق متجاوز بود و کشور مستقلی را به طور کامل بلعید اما اکثریت قریب به اتفاق افکار عمومی چه اسلامی چه قومی، طرفدار صدام بود. این طرفداری دلائل مختلف داشت. اما یکی از مهم‌ترین‌اش این است که کلا این منطقه یک منطقه‌ای است که اقتدار و شکوه و شکوهمندی را دوست دارند. مخصوصا اگر احساس کند که این اقتدار ویژگی اسلامی و ضد غربی دارد. با توجه به این نکته تبلیغات گسترده غربیان علیه اردوغان عملاً به سود او تمام شد، حال آنکه آنها مایل بودند او را تضعیف کرده و از دور بیرون برانند.

۲۰- شرائطی که ترکیه امروز و انتخابات امروز در آن قرار دارد به نوعی است که فردی همچون آقای عبدالله نفیسی را -که فردِ دانشمندی است در کویت- و تا عالِمان دینی و جوان‌ها را به خودش جذب کرده است. البته اینکه این جذب شدن تا چه مقدار پایدار است خود بحث دیگری است. اما اجمالا می‌شود گفت که اگر این روند تضعیف نشود در آینده هم شیخ نشین‌ها و هم سایر اعراب عملا با ترکیه مشکلاتی را خواهد داشت که ناشی از نفوذ مردمی ترکیه بعد انتخابات در بین توده مردم است و این برای نخستین بار است که ترکیه و رهبرانش در چنین موقعیتی قرار می‌گیرند.

مطالب مشابه