به گزارش روابط عمومی دانشگاه؛ دکتر وحید سهرابی فر عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در یادداشتی آورده است:
روز پنجشنبه ۲۹ اردیبهشت به نمایشگاه کتاب رفتم. انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، برای کتاب «اخلاق اصالت» برنامه رونمایی تدارک دیده بود و من هم به عنوان مترجم اثر حضور داشتم. یکی از شاخصههای بارز دانشگاه ادیان، توجه به پژوهشهای علمی در ساحت ادیان، مذاهب، عرفان، فلسفه، تاریخ و غیره است و نمود آن را می توان در آثار متنوع و نوعا با کیفیت انتشارات دانشگاه مشاهده کرد، انتشاراتی که در سال های اخیر رونق و پویایی بیشتری نیز پیدا کرده است. به گمان من دلیل این رونق، علاوه بر اهتمام ویژه ریاست دانشگاه، کادر زحمت کش انتشارات، خصوصا حضور آقای محمدی شجاعی(مدیر انتشارات) به عنوان فردی متخصص و دلسوز است.
حدود ساعت یازده به نمایشگاه رسیدم. به نظرم خلوتتر از سال های قبل بود و از آن موج جمعیت که گاه راه رفتن در برخی راهروها را دشوار میکرد، خبری نبود. دستها هم رهاتر بودند و باری نمی برند و خریدهای بسیاری رخ نمیداد. این مشاهده ی محدود من، بعدتر توسط آماری که از فروش شنیدم، تایید شد. کتاب گران بود و خریدار و فروشنده از این مسئله ناخشنود! در این میان البته بخش هایی هم وجود داشت که با تراکم نسبی جمعیت همراه بود، بخش هایی که وایتبردهایی در آنها نصب شده بود و افراد میتوانستند باورهای خود را بر روی آن بنویسند. نوشته ها نوعا در مورد حجاب بود و افراد جمع می شدند و در مورد الزامی بودن یا نبودن آن با یکدیگر بحث می کردند. از نکات مهم دیگر، غیبت برخی از ناشران مهم و اثرگذار بود که موجب کاهش کیفیت نمایشگاه شده بود. از سوی دیگر برخی از غرفه ها به ارگانهای نه چندان مرتبط اختصاص یافته بود، ارگانهایی که در انبانشان هم کتاب دندان گیری یافت نمی شد.
تجربه حضور در غرفه دانشگاه بسیار لذت بخش بود. جدا از اینکه رونمایی از کتابی بود که مدتها برایش زحمت کشیده بودم و اکنون به ثمر نشستناش را می دیدم، تماشای مراجعانی که با ذوق و اشتیاق به دنبال کتابهای خوب و با کیفیت میگشتند و کتاب ها را بر میداشتند و ورق می زدند و برانداز می کردند، انرژی بخش بود. گفتگو با افرادی که مایل بودند از محتوای کتابها، کیفیت ترجمهها یا تالیفها، تفاوتها کتابها و … مطلع شوند نیز بسیار شیرین بود. در این میان گروهی از دوستان و دانشجویان برای رونمایی از کتاب آمدند و کتاب را تهیه کردند و از من خواستند که برایشان امضا کنم. من البته اصلا به این فکر نکرده بودم که بر پیشانی کتاب چه باید بنویسم!
پس از رونمایی، گشتی در نمایشگاه زدم. در نظرم بود یک کتاب کلاسیک که از پیش در نظر گرفته بودم- تهیه کنم. پس از جستجو نهایتا کتاب را یافتم. صفحاتی را به صورت اتفاقی مطالعه کردم تا کیفیت ترجمه را سنجیده باشم. در آخر رسیدم به پشت جلد کتاب و رقم حدودا یک میلیون تومانی که برایش درج شده بود. در نهایت به این نتیجه رسیدم که طبق احادیث معصومین(ع) علم نوری است که خداوند در قلب هرکه بخواهد می افکند و بنابراین برای کسب علم احتمالا نیازی به مطالعه کتاب آن هم با چنین قیمت هایی نباشد! این بود که گذر کردم و نمایشگاه کتاب برای من و احتمالا بسیاری دیگر صرفا به تماشاگه کتاب بدل شد.