دکتر نعیمه پورمحمدی عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب بیان کرد: برخی فیلسوفان دین میگویند مواردی از رنج شدید وجود دارد که به نظر میرسد خداوند میتوانست از آنها جلوگیری کند اما فیلسوفان مبتنی بر آزمون معتقدند این نگاه نادرست است.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه به نقل از ایکنا،دکتر نعیمه پورمحمدی، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب،در نشست «فلسفه دین مبتنی بر آزمون چیست؟ معرفی نمونه مسئله شر در فلسفه دین مبتنی بر آزمون» که از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد به سخنرانی پرداخت.
در ادامه گزیده سخنان دکتر نعیمه پورمحمدی را میخوانید:
فلسفه دین مبتنی بر آزمون، درباره سوگیریهای شناختی، روانی و حتی عادتهای رفتاری ما صحبت میکند لذا بر تعهدات پیشین فیلسوف دین در هنگام فلسفهورزی در باب دین تصریح دارد بنابراین اگر سوال پیش بیاید که عنوان این نشست به چه معناست، علت بررسی این نکته است که آیا تعهدات فیلسوف در فلسفه دین مبتنی بر آزمون، تأثیری دارد که جواب بله است و باید گفت عادات شخصی و مسائل عاطفی، طبقه اقتصادی، جنسیت، قومیت و حتی وضعیت سلامتی یا معلولیت فرد، در فلسفهورزی نقش دارد.
چهارچوب نظری فلسفه مبتنی بر آزمون
البته اولین باری که فلسفه دین مبتنی بر آزمون مطرح شد از سوی جاشوا نوب، فیلسوف جوان آمریکایی در دانشگاه ییل بود. از نظر وی فیلسوف مشغول بحث فلسفی است و مردم تحت تأثیر سوگیریهای عاطفی و روانی هستند بنابراین الگوی شهود آنها متفاوت است لذا این مسائل را در مواردی همانند اختیار و معرفت مطرح کرد. فرض کنید رئیس یک شرکت مهم تجاری میخواهد از مشاوران خود مشورت بگیرد که یک طرح را اجرایی کنند و یکی از مشاوران میگوید اگر این طرح را اجرایی کنیم سود زیادی میبریم اما به محیط زیست آسیب میزند و رئیس هم میگوید من کاری به محیط زیست ندارم بلکه دنبال سود هستم. اما گاهی ممکن است همین مشاور بگوید که من طرحی دارم که سود زیادی دارد که برای محیط زیست هم خوب است و رئیس باز بگوید که من فقط دنبال سود هستم. بعد اگر نظر مردم پرسیده شود ممکن است آنها بگویند در مورد اول، رئیس شرکت یک کار ضد اخلاقی انجام داده ولی در مورد دوم که به محیط زیست کمک کرده کاری اخلاقی انجام نداده است در حالیکه هم عمل اول و هم دوم ناخواسته بوده است.
این در حالی است که فیلسوفان از کانت به بعد، اختیار را در عمل اخلاقی شرط دانستهاند اما مردم آشکارا مورد اول را ضد اخلاقی میدانند و مورد دوم را ضد اخلاقی نمیدانند بنابراین میتوان نتیجه گرفت که شهود مردم با شهود فلاسفه متفاوت است. بنابراین نوب و پارهای از فیلسوفان دیگر به این نتیجه رسیدند که شهود مردم و شهود فلاسفه متفاوت است بنابراین باید حتما از طریق آزمونهایی که انجام میدهیم دیدگاه مردم را بدانیم و حتماً باید عوامل تجربی سنجیده شود.
واکنش به فلسفه جهان شمول مدرن
زمانیکه اشوا نوب، این مقالات را مینوشت هنوز دانشمندان علوم شناختی وارد این حوزه نشده بودند اما بعداً دانشمندانِ علوم شناختی هم وارد این موضوع شده و مقالاتی در این عرصه نوشتند و حتی برخی مقالات مشترک با فلاسفه مبتنی بر آزمون چاپ کردند. فیلسوفان تحلیلی به میزان زیادی به عقل انسان تکیه میکنند و میگویند عقل میتواند صرفنظر از احساس و عادات رفتاری و سوگیریهای روانی، تأمل کرده و مثلاً یک مسئله را به شکل تحلیلی حل کند اما فیلسوفان مبتنی بر آزمون این نکته را نمیپذیرند و میگویند اقدامات ما ترکیبی از تعقلات و احساسات ماست.
همچنین فلسفه آزمون، واکنشی به فلسفه جهان شمول مدرن است. فلسفه مدرن معتقد است تفکر فلسفی یک نتیجه دارد اما فیلسوف مبتنی بر آزمون میگوید باید تنوعات فرهنگی را در نظر گرفت چون تأملات فلسفی در شرق و غرب عالم متفاوت است و نباید یک تفکر همانند تفکر غربی را تفکر اصیل و برتر بدانیم بنابراین دیدگاه فلسفه مدرن در مورد اینکه در اخلاق، فلسفه تعلیم و تربیت، فلسفه روانشناسی و فلسفه دین، نظریات جهان شمول وجود دارد و میتوان به یک پاسخ یکسان برای همه مسائل رسید، باطل میشود.
دلایل رجوع فیلسوف مبتنی بر آزمون به مردم
فیلسوفان مبتنی بر آزمون نمیگویند که فیلسوف باید دست از کار بکشد بلکه معتقدند باید کار به صورت ترکیبی انجام شود یعنی همواره به اطلاعات آماری و آزمونهای تجربی که روی مردم انجام میشود توجه شود و آنها را در فلسفهورزی خود به کار گیرد چراکه این کار جلوی تحریف واقعیت را میگیرد. برخی اشکال گرفتهاند که مگر فیزیکدان یا شیمیدان برای دریافت سوالات خود به مردم مراجعه میکند اما فیلسوفان مبتنی بر آزمون در جواب میگویند فیزیک و زیستشناسی و بسیاری از علوم دیگر، کاری به شهود مردم و روانشناسی آنها و فرآیندهای ذهنی ندارند اما وقتی در پارهای از مسائلِ فلسفه دقیقاً با این فرآیندهای ذهنی آنان و روش فکر کردن مردم سر و کار داریم آن وقت حقایق روانشناختی مردم و سوال کردن از آنها و دخیل کردنشان در تأملات فلسفی اهمیت زیادی پیدا میکند.
اشکال دیگری که به فلسفه مبتنی بر آزمون وارد شده این است که شهود فیلسوف، ناشی از یک عقل سلیم است و نسبت به مردم دقیقتر است چراکه تفکر فلسفی نسبت به تفکر مردم برتری دارد و راههای تفکر درست را از طریق منطق شناخته و شهود وی به گونهای است که کمتر خطری همانند تحت تأثیر احساسات قرار گرفتن، آن را تهدید میکند اما مردم اینگونه نیستند ولی جواب فیلسوفان مبتنی بر آزمون این است که اتفاقا در بسیاری از مواقع شهود مردم بکرتر است و سالمتر فکر میکنند اما فیلسوف چون تحت تأثیر آموزش فلسفه قرار گرفته و به جناح خاصی همانند هگل یا نیچه علاقه دارد یا استاد وی بیشتر عاشق نیچه بوده است بنابراین بیشتر تحت تأثیر این مکاتب قرار گرفته است ولی مردم در فکر کردن تحت تأثیر این مسائل نیستند. اشکال دیگر این است که گفته شده شما با این کار اقتدار فلسفه را میشکنید و باعث میشود دیگر کسی اصالتی برای فلسفه قائل نباشد اما جواب فیلسوفان مبتنی بر آزمون این است که فیلسوف همچنان مقتدر است اما ما میخواهیم یک ابزار دیگر به ابزارهای وی اضافه کنیم.
یکی از مسائل مهم در فلسفه دین، مسئله شر است که اگر بخواهیم آن را با فلسفه دین مبتنی بر آزمون مورد ارزیابی قرار دهیم، یکی از روایتها که در مورد مسئله شر وجود دارد این است که مواردی از رنج شدید وجود دارد که به نظر میرسد خداوند میتوانست از آنها جلوگیری کند بدون اینکه خیر بزرگتری از دست برود یا شری بدتر پیش بیاید لذا خداوند باید جلوی شرور را بگیرد مگر اینکه این کار باعث شود شری بدتر به وجود بیاید.
فیلسوفان مبتنی بر آزمون میگویند چرا فکر میکنیم مقدمات این استدلال صادق هستند و از کجا معتقدیم که واقعا رنجهایی وجود دارد که خداوند میتوانست جلوی آنها بگیرد بدون اینکه شری بزرگتر به وجود بیاید؟ از نظر آنها در این استدلال ذکر شده که مواردی از رنج شدید وجود دارد که به نظر ما یا بنا بر دانش و تجربه ما، خدا میتوانست جلوی آنها را بگیرد اما سؤال این است که آیا به نظر همه مردم میرسد که این درست است. فیلسوفان مبتنی بر آزمون میگویند اینها نادرست است چراکه آنها اذعان دارند نظر شخصیشان این است مگر اینکه همه مردم اینگونه فکر کنند نه اینکه فقط دیدگاه فلاسفه در این مورد را در نظر بگیریم.