بررسی و نقد مراسم نهم ربیع در منابع شیعی
اهمیت روز نهم ربیعالاول نزد شیعیان به جهت سالروز آغاز امامت حضرت حجت (عج) است که یکی از اعیاد مهم محسوب میشود.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه، دکتر اعظم خوشصورت موفق عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در مقالهای با عنوان «بررسی و نقد مراسم نهم ربیع در منابع شیعی» آورده است:
امروزه دشمنان اسلام برخی باورها و اعمال نادرست جهال یا معاندانِ فرق مختلف را حمایت میکنند و به آن دامن میزنند. از آن جمله پررنگنمایی جشن نهم ربیع با عنوان شادی از قتل خلیفه دوم و تحریک احساسات مذهبی دیگر مسلمانان به واسطه برپایی مراسمی مشتمل بر سب و لعن و برخی اعمال سخیف، که در توجیه آن به حدیث رفعالقلم استناد میکنند، در حالی که حدیث مذکور اشکالات سندی و محتوایی فراوانی دارد و نمیتواند محل استناد باشد. از سوی دیگر، قرآن برای جلوگیری از مقابله به مثل و توهین بتپرستان، حتی اجازه اهانت به بت آنان را نمیدهد و این شیوه در سیره اهل بیت (ع) نیز اتخاذ شده است و قطعاً عمل نهیشده نمیتواند مصداق تعظیم شعائر باشد. بهعلاوه، اساساً از لحاظ تاریخی مرگ خلیفه دوم در نهم ربیعالاول اتفاق نیفتاده است. ضمن اینکه با عنایت به وضعیت کنونی جهان اسلام و تشخیص ولی امر مسلمین و بنا بر حکم ثانویه، بسیاری از علمای بزرگ شیعه پرداختن به این مسائل را موجب وهن مذهب شیعه و مخل وحدت و فاقد هر گونه مجوزی میدانند. بنابراین، اهمیت روز نهم ربیعالاول نزد شیعیان به جهت سالروز آغاز امامت حضرت حجت (عج) است که یکی از اعیاد مهم محسوب میشود.
مقدمه
امروزه ضمن برداشت هایی ناصحیح از واژه «تبرّی»، اعمالی در جامعه اسلامی اتفاق میافتد که بیشک مقبول امامان شیعه نیست و با روح حاکم بر دین و سیره متعالی اهل بیت (ع) منافات دارد؛ اعمالی مانند برگزاری مراسمی مشتمل بر سب و لعن و اهانت به مقدسات مذهب مخالف، که یکی از پر رنگ ترین این مراسم، که در جمع ناآگاهان یا معاندان مذهب انجام میشود، برگزاری مراسم جشن نهم ربیع است. این جشن با عنوان «عیدالزهرا»، «فرحه الزهرا»، «روز رفع القلم» و «غدیر دوم» نیز مطرح است و برپا کنندگان به زعم خود اظهار مسرت و شادی خود را از کشته شدن قاتل حضرت زهرا (س) به روشهای مختلفی، از قبیل اذکار سب و لعن دسته جمعی، پوشیدن لباسهای قرمز و غیرمتعارف، دست و پایکوبی و اعمال سخیف، اظهار میدارند!
مقاله حاضر با دغدغه بررسی مستندات و دلایل مدافعان مشروعیت آن در نظر دارد ضمن نقد این دلایل، نامشروع بودن آن را تبیین کند و به این پرسش پاسخ دهد که: آیا اساساً جشن نهم ربیع میتواند از مصادیق تعظیم شعائر محسوب شود؟! این نوشتار در دو بخش به این پرسش پاسخ خواهد داد. بخش اول به ذکر دلایل موافقان مشروعیت بسنده میکند و در بخش دوم ضمن نقد ادله موافقان، ادله مخالفان مشروعیت را نیز بیان میکند.
1. ادله قائلان به مشروعیت برگزاری جشن نهم ربیع
1. 1. ضرورت «تبرّی» در مذهب شیعه
یکی از مهم ترین دلایلی که قائلان به جشن نهم ربیع مطرح میکنند تمسک به جایگاه تبرّی نزد شیعه است. آنان معتقدند جشن نهم ربیع، که مشتمل بر اذکاری است از قبیل لعن و سب، در واقع احیاکننده مسئله تبرّی است و این نه تنها منافاتی با دین ندارد بلکه از شعائر مذهبی به شمار میآید و موجب تقرب و حتی اخذ حاجت از معصومان (ع) میشود (آقابابایی، بی تا: 7 و 8؛ فاطمی، بی تا: 35 و 36).(1) در قرآن واژه «لَعن» 38 مرتبه به کار رفته است. بررسی این آیات نشان میدهد که استعمال لعن گاهی مشروع است (خوش صورت موفق و علی اکبری، 1392: 7/257). اما در بخش دوم، این مسئله به تفصیل بررسی خواهد شد که صحت تبرّی نزد شیعه به هیچ وجه به معنای قبول مراسمی مانند جشن نهم ربیع نیست.
1. 2. نزول حدیث «رفع القلم» درباره نهم ربیع الاول
این دلیل از جمله پررنگ ترین دلایل قائلان به برگزاری جشن نهم ربیع است؛ روایت مذکور از جمله روایات مفصلی است که مجلسی در بحارالانوار اصل این روایت طولانی را به طور کامل و نیز ترجمه آن را در اثر دیگرش زادالعماد آورده است (مجلسی، 1404: 31/120-131؛ همو، 1370: 372-378).
در بخش نخست این حدیث آمده است که روایت شده محمد بن ابی العلاء همدانی و یحیی بن محمد جریح بغدادی گفتهاند روزی، ما درباره قتل عمر ابن خطاب منازعه کردیم. بنابراین، به نزد احمد بن اسحاق قمی، که از اصحاب امام هادی (ع) بود، رفتیم. او را مشغول اعمال عید دیدیم، در حالی که آن روز نهم ربیع الاول بود. گفتیم: سبحان الله! عیدهای مؤمنان چهار تا است: عید فطر، اضحی، غدیر و جمعه. سپس ایشان به نقل از امام هادی(ع) از روزی یاد کردند که خدمت جدشان رسیدند و ایشان را مشغول اعمال عید دیدند و سپس به طور مفصل از فضیلت این روز بیان فرمودند تا بدانجا که در این روز ملائکه نویسندگان اعمال را تا سه روز قلم از جرائم مردم بردارند.
سپس راوی (حذیفه)، بعد از قتل کسی که وعده داده شده بود، خدمت امام علی (ع) میرود و آن حضرت (ع) نیز ضمن یادآوری وعده حضرت رسول (ص)، بر عید بودن این روز تأکید میکنند و نامهای زیادی را برای این روز برمیشمارند، از جمله روز غدیر ثانی، عیدالله الاکبر است، روز مستجاب شدن دعا، روز توبه، روز فطر دوم، روز عید اهل بیت،…، روزی که خداوند امر کرده است تا سه روز قلم از جرائم مردم برداشته شود و. ..
1. 3. لزوم تأسی به شادی اهل بیت (ع) از مرگ خلیفه دوم
به زعم موافقان، شیعه امر به هم سویی با شادی و اندوه اهل بیت (ع) شده است (طوسی، 1414: 337، ح588)؛ و از طرفی اعتقاد دارند نهم ربیع الاول سال روز قتل خلیفه دوم عمر بن خطاب، به دست فیروز ایرانی، معروف به ابولؤلؤ، است (نک.: نجفی و وکیلی، 1389: 52). از این رو اهل بیت (ع) در این روز از مرگ قاتل حضرت فاطمه (س) مسرورند.
2. بررسی و نقد ادله قائلان و بیان ادله مخالفان
2. 1. نهی قرآنی در خصوص پرهیز از توهین به عقاید مخالفان
خداوند در قرآن صریحاً از سب مخالفان برحذر میدارد و میفرماید: «شما مؤمنان به آنان که غیرخدا را میخوانند دشنام ندهید تا مبادا آنها از روی دشمنی و نادانی خدا را دشنام گویند» (انعام: 108). مفسران معتقدند این آیه یکی از بایدهای دینی را متذکر میشود که با رعایت آن، جامعه متدینان از اهانت به ارزش هایش ایمن میشود. بدیهی است که انسان از روی غریزه از حریم مقدسات خود دفاع میکند و از کسانی که متعرض آن میشوند، دلگیر میشود و گاه مقابله میکند. بنابراین، به مسلمانان امر میشود که به خدایان مشرکان ناسزا نگویند، چراکه با این عمل آنان هم در مقام معارضه به مثل به ساحت خداوند متعال توهین خواهند کرد (رازی، 1411: 13/109؛ طوسی، بی تا: 4/232؛ طبری، 1412: 7/207؛ طباطبایی، 1417: 7/314؛ مکارم شیرازی، 1374: 5/394).
به نظر مفسران، از عموم تعلیل در آیه، نهی از هر کلام زشتی در خصوص مقدسات دینی استفاده می شود (طباطبایی، 1417: 7/434؛ دینوری، بی تا: 165). در واقع، این قبیل اعمال، منجر به برانگیختن روح انتقام در مخالفان میشود و این عمل غریزی همان تعلیلی است که قرآن پس از نهی از دشنام به مخالفان، آن را بیان میکند و عقل به راحتی این تلازم را درک میکند و به آن اذعان دارد، چنانچه شواهد بسیاری دال بر آن وجود دارد؛ از جمله آلوسی، دانشمند معروف سنی، در تفسیر روح المعانی نقل میکند که علت توهین برخی عوام جاهل سنی به مقام حضرت علی (ع) را از توهین کنندگان پرسیدم و جای تأمل است که این توهین را بازتاب و عکس العملی در مقابل دشنام برخی شیعیان به شیخین یافتم و صراحتاً اعتراف کردند که چون توهین شیعه به شیخین ما را آزرده کرد و نزد شیعه توهین به علی (ع) بسیار دردناک است، علی رغم احترامی که برای علی (ع) قائلیم، اقدام به این توهین کردیم! (آلوسی، 1414: 7/251).
به همین دلیل، اهل سنت شیعه را تکفیر می کنند (ابن جوزی، 1386: 1/243؛ ذهبی، بی تا: 1/601) تا آنجا که ابن تیمیه به دلیل طعنه شیعیان بر صحابه و نیز احادیث آنها معتقد به افراط رافضیها شده است (ابن تیمیه، 1426: 2/476). وی معتقد است شیعه ابی بکر، عمر، عثمان، مهاجرین و انصاری را که از اینان تبعیت میکنند، تکفیر میکند (همان: 7/219). حتی گستره این ناسزاها تا بدانجا پیش میرود که ابن تیمیه مسلمان بودن چنین فردی را نفی میکند! چنانچه در جایی از امام احمد بن حنبل روایتی نقل میکند که بر اساس آن سابّ صحابه اساساً اسلام ندارد و شتم کننده عثمان در زمره زنادقه است. او معتقد است کسی که ابابکر، عمر و عایشه را شتم کند مسلمان نیست (همان: 2/443). حتی در بیان عقوبت سب و لعن شیعه عدهای معتقدند تعزیر آنها واجب است. لذا از چنین کسی خواسته میشود توبه کند، اگر توبه نکرد او را حبس میکنند تا بمیرد یا برگردد (ابن بطه العکبری، بی تا: 160-162).
2. 2. سنت اهل بیت (ع) مشتمل بر گفتار و اعمال آن بزرگواران در نهی از ناسزاگفتن و دشنام دادن به مخالفان
این هم یکی دیگر از دلایل مخالفت با جشن نهم ربیع است، چنانچه روایات فراوانی دال بر آن است (منقری، 1403: 103؛ مجلسی، 1404: 32/399). پیامبر (ص) نیز صراحتاً بر این مسئله تأکید میکنند و میگویند: «من برای لعن و نفرین برانگیخته نشدهام بلکه برای هدایت و رحمت مبعوث شدهام» (طباطبایی، 1419: 413)؛ یا در جای دیگری درباره مشرکان مقتول در جنگ بدر فرمودند: «به این جنازهها دشنام نگویید. چیزی از دشنام شما به اینها نمیرسد ولی زندگان را اذیت میکنید. همانا که دشنام دادن از فرومایگی است» (جزائری، بی تا الف: 323). از سایر معصومان نیز دستورهای گرانقدری درباره نهی از ناسزاگفتن یا توهین به مخالفان وجود دارد (نک.: صدوق، 1404: 1/613 و 614).
فراتر از آنچه تاکنون مطرح شد، معصومان (ع) در برخی روایات صراحتاً نفرین کننده مخالفان خود را لعنت میکنند، چنانچه امام صادق (ع) وقتی آگاه میشوند که مردی در مسجد آشکارا به دشمنانشان توهین میکند، میفرمایند: «او را چه شده است؟ خدا لعنتش کند، با این کار متعرض ما می شود» (همو، 1414: 107). در روایت اخیر، علت پرهیز از دشنام به مخالفان، همان تعلیل قرآنی است که بر آن تأکید می شود.
امامان معصوم (ع) همواره در روایات خود ما را به مدارا و رفتار نیکو (مجامله) با اهل سنت فرا خوانده اند (نک.: البرقی، 1371: 1/18؛ کلینی، 1365: 8/2-14؛ العیاشی، 1380: 1/373؛ مجلسی، 1404: 71/217، باب 14 و 75/215، باب 3؛ همان: 27/239 و 71/217).(2) از این رو لازمه اقتدای شیعه به پیشوایان خود، قطعاً پرهیز از بدگویی و بدرفتاری و حتی بدخواهی در حق مخالفان است. چنانچه گذشت، معصوم (ع) در حق مخالف دعای خیر میکرد و هدایت او را از خداوند مسئلت میفرمود (مجلسی، 1404: 32/399).
2. 3. عقل و اذعان آن به ضرورت پرهیز از دشنام به مخالفان
یکی از ادله مخالفت با جشن نهم ربیع است. عقل حکم میکند که پرداختن به سب و لعن نه تنها کمکی به مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، نمیکند بلکه فضای امن مودت و دوستی را از بین میبرد و ناامنی حاصل از آن به سود هیچ مذهبی نخواهد بود.
2. 4. مشکل داشتن حدیث «رفع القلم»
این حدیث به عنوان یکی از ادله قائلان به جشن نهم ربیع از دو حیث سندی و محتوایی، اشکالاتی دارد:
2. 4. 1. اشکالات سندی و شکلی
ثبت نشدن حدیث در منابع اولیه
با توجه به محتوای حدیث مذکور، که در صدد تبیین اهمیت(علیهم السلام) یکی از مهم ترین اعیاد بزرگ شیعیان است (!)، انتظار میرود راویان با جدیت به ذکر آن اهتمام ورزیده باشند، در حالی که این حدیث در منابع اولیه ثبت نشده است، بلکه خبر واحدی است که فقط در کتبی مانند مصباح الانوار، المحتضر (حلی، 1424: 93)، و انوار النعمانیه (جزائری، بی تا ب: 1/108) آمده و بزرگانی مانند کلینی، صدوق و شیخ طوسی، علی رغم اهتمام والایشان، به آن نپرداخته اند!
مجهول بودن دو راوی این حدیث
بنا بر نقل علامه مجلسی، حدیث مذکور را سید بن طاووس از شخصی به نام «ابْنُ أَبِی الْعَلَاءِ الْهَمْدَانِیُّ الْوَاسِطِیُّ» وَ «یَحْیَی بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حُوَیْجٍ الْبَغْدَادِیُّ» نقل میکند (مجلسی، 1404: 95/351)، در حالی که همین جریان را شیخ حسن بن سلیمان حلی از مُحَمَّدِ بْنِ الْعَلَاءِ الْهَمْدَانِیِّ الْوَاسِطِیِّ (و نه ابن ابی العلاء) وَ یَحْیَی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَرِیحٍ (و نه حویج) الْبَغْدَادِیِّ، نقل میکند (حلی، 1424: 93)؛ یا نعمت الله جزایری به جای یحیی بن محمد بن جریح از یحیی بن احمد بن جریح نقل میکند (جزائری، بی تا ب: 1/108) که بنابراین در مشخصات هر دو راوی این حدیث، در این کتب، اختلافی وجود دارد.
اما نکته تأمل برانگیز در بررسی سند این حدیث ذکر نکردن راویان مذکور با هر دو عنوان در منابع رجالی است. چنانچه رجالیون نامی از آنها در آثار خود نداشتهاند و از این رو هر دو راوی «مجهول» شناخته میشوند (نک.: کشّی، 1409؛ موسوی خویی، بی تا؛ تفرشی، 1418؛ نجاشی، 1407؛ برقی، 1383). از این رو برخی صراحتاً این روایت را از نظر متن و سند ضعیف معرفی میکنند و معتقدند مؤلف این اخبار مجهول، صرف جمع آوری احادیث و بدون بررسی اعتبار سند و متن، این احادیث را تدوین کردهاند (صافی گلپایگانی، بی تا: 2/395).
2. 4. 2. اشکالات محتوایی و دلالتی
تعارض معنای حدیث با اصول اعتقادی و مخالفت با قوانین و سنن الاهی
عبارت «یوم رفع القلم»، اگر به معنای روزی است که گناهان در آن روز نوشته نمیشود و مردم در انجام دادن هر گناهی آزادند (!) چنین مطلبی با اصول اعتقادات و مسلمات قرآنی و روایی، از چند حیث، در تعارض است:
الف. وجود تعارض با آیات قرآن؛ این موضوع با بسیاری از آیات قرآن کریم در تعارض بیّن است. خداوند هر کس را در گرو اعمالش میداند (مدّثر: 38) و میگوید شما جزای اعمالتان را خواهید دید (طور: 16)، چنانچه در قرآن آمده است: «اگر کسی به اندازه وزن یک ذرّه و خردل هم کار بد کند، آن کار را خواهد دید» (زلزال: 7 و 8)؛ یا در سوره ق، آیه 18 از نگارش دقیق رقیب و عتیب سخن به میان میآید و میفرماید: «یک کلمه تلفظ نمی کند، مگر اینکه رقیب و عتید آن را می نویسند و شخص در قیامت بازخواست می شود».
از آنجا که هر حدیثی برخلاف قرآن باشد پذیرفتنی نیست، بنابراین اگر حدیثی اجازه ارتکاب گناهان را بدهد لازم است بر اساس فرمایش و دستور خود امامان آن را کنار انداخت.
ب. وجود تعارض با احادیث قطعی الصّدور معصومان در خصوص تقوا و ضرورت پرهیز از گناه؛ اگر رفع القلم را مطلق بگیریم بدین معنا است که هر بی بندوباری و فعل حرام و عمل شنیعی در نهم ربیع یا طبق حدیث دیگر تا سه روز بعدش انجام گیرد، هیچ گناهی بر فرد مرتکب ثبت نمیشود، که این ادعا با احادیث معتبر نزد شیعه در تعارض است! چنانچه در روایت آمده است: «هیچ زشتی به بنده نمی رسد مگر در اثر گناه»؛ یا اینکه می فرمایند: «به ولایت ما جز با عمل نیک و پرهیزکاری و دوری از گناه نتوان رسید» (صدوق، 1376: 626؛ همو، 1414: 113).
پ. وجود تعارض با خود حدیث رفع القلم؛ چنین تفسیری از «یوم رفع القلم» با دیگر قسمت های خود این روایت مفصل، نیز ناسازگار است! این روایت، نهم ربیع الاول را روز زهد، توبه، انابه و بازگشت به سوی خداوند و روز تزکیه نفس خوانده است (مجلسی، 1404: 31، 128). قطعاً تحقق زهد با آزادی هر عمل و هر گناهی در این روز، جمع شدنی نیست.
ت. وجود تعارض با سیره و گفتار معصومان (ع) مبنی بر ضرورت مدارا با خلفا علی رغم مشروعیت نداشتن آنها: با نگاه اجمالی به عملکرد اهل بیت (ع) میتوان دریافت که سیره آنان در مواجهه با خلفا، با مضامین این حدیث سازگاری ندارد، چنانچه در سیره بسیاری از امامان معصوم این مدارا وجود داشته است و روایات فراوانی از قول ائمه اطهار (ع) مبنی بر لزوم حفظ وحدت مسلمانان و پرهیز از توهین به صحابه محترم نزد اهل سنت و جماعت دیده میشود (طوسی، 1411: 386).
ث. وجود تعارض و ناهماهنگی این حدیث با قوانین و بایدهای اساسی دین اسلام؛ چراکه این برداشت از رفع القلم موجب تجرّی در گناه است و انسان ترغیب میشود بی پرده در این سه روز مرتکب گناه شود و این با روح حاکم بر دین، که همان تقوا، تربیت و سعادت بشر است، هماهنگ نیست.
عدم تقیید حکم رفع القلم به شیعیان
متعلق حکم رفع القلم اطلاق دارد؛ چراکه در روایاتی که «محتضر» و «زوائد الفوائد» راجع به نهم ربیع نقل کردهاند متعلق حکم رفع القلم مطلق «خلق الله» هستند نه فقط شیعیان، چنانچه در عبارت آمده است: «امرتهم ان یرفع القلم عن الخلق کلّهم ثلاثه ایّامٍ من ذلک الیوم» یا «امرت الکرام الکاتبین ان یرفع القلم عن الخلق فی ذلک الیوم»؛ «امر کردم کرام الکاتبین از نوشتن گناهان کلّ خلق دست بردارند و هر گناه و خطایی مرتکب شوند هیچ پیامدی بر ایشان ندارد». نکته مهم اینکه همه خلق اعم از مؤمن و کافر، صالح و طالح، عادل و ظالم، دوست اهل بیت و دشمن اهل بیت (ع) می شود. از این رو این امکان که خداوند از دشمنان اهل بیت (ع) هم به مناسبت نهم ربیع سه روز، رفع القلم کند وجود دارد و این روایت نمیتواند منحصراً جزء ادله قائلان قرار گیرد.
عدم تقیید حکم رفع القلم به نهم ربیع
اطلاق در زمان تعلق حکم رفع القلم نیز وجود دارد. در کتاب عیون اخبار الرضا (ج2، ص575) و در کتاب فضائل الشیعه (ص43)، دو روایت به این مضمون آمده است که از شیعیان اهل بیت (ع)، قلم برداشته شده است. این دو روایت به طور مطلق آمده و محدود به نهم ربیع الاول هم نشده است. بنابراین، رفع القلم مربوط به زمان معینی نیست. لذا نمی تواند مستند قائلان به نهم ربیع قرار گیرد.
برداشت غیرصحیح قائلان از معنای رفع القلم
با دقت در روایات (صدوق، 1384: 2/575) به معنای متفاوتی از «رفع قلم» می توان رسید؛ رفع قلم به معنای برداشته شدن عقاب از شیعیان، آن هم به سبب سختیها و مشقاتی است که در راه دین خدا میکشند. این معنا بسیار متفاوت است با اینکه بگوییم شیعیان در پارهای از زمان آزادند هر عملی را انجام دهند و هیچ گناهی هم برایشان نوشته نمیشود. چنین معنایی با اصول اعتقادی هماهنگ است. قرآن کریم میفرماید: «و اگر اهل کتاب ایمان آورده و پرهیزگاری کرده بودند، قطعاً گناهانشان را میزدودیم و آنان را به بوستانهای پرنعمت درمیآوردیم» (مائده: 65).
از این سنت الاهی با عنوان «تکفیر» یاد میشود (سبحانی، بی تا: 451)؛ و نیز در روایت دیگری (صدوق، بی تا: 43) «رفع قلم» به این معنا آمده است که خداوند چون شیعیان (واقعی و مخلص) را با عصمت و ولایتش حفظ میکند، آنان گناهی انجام نمیدهند تا برایشان نوشته شود؛ یعنی به اصطلاح فنی تر، سالبه به انتفاء موضوع است؛ یعنی قلم از آنان برداشته شده است؛ چون چیزی برای نوشته شدن وجود ندارد، نه آنکه گناهانی انجام میدهند ولی نوشته نمیشود. و در نهایت میتوان عبارت «یوم رفع القلم» را در آن، این گونه ترجمه و تبیین کرد که روز نهم ربیع الاول روزی است که خداوند در آن روز، گناهان شیعیان را به سبب همه سختیها و رنجهایی که در راه تقیه و در راه مذهب اهل بیت (ع) دیدهاند، با توجه به حکمت خود از بین میبرد و فرصتی برای توبه فراهم میآورد نه اینکه افراد مجوزی در این روز مبنی بر انجام دادن هر گونه رفتار و عمل قبیحی داشته باشند، چنانچه برخی قائلان جشن نهم ربیع گمان کردهاند!
چنانچه گذشت، اشکالات سندی و محتوایی فراوانی بر حدیث رفع القلم وارد بود که فقدان توانایی آن را در اثبات جشن و بزرگ داشت روز نهم ربیع، چنانچه قائلان به آن گمان میکردند، میرساند. از این رو یکی از مهم ترین مستندات قائلان، نقض میشود.
2. 5. افسانه بودن قتل عمر در روز نهم ربیع الاول
تأسی به اهل بیت (ع) در غم و شادی و همنوایی با ایشان از کبریات قابل قبول دین ما است، چنانچه احادیث وارد شده در این باب پذیرفته شده و خدشه ناپذیر است. اما آنچه محل تأمل و اشکال است صغرای این استدلال است مبنی بر اینکه حضرت زهرا (س) در این روز به سبب قتل خلیفه دوم مسرور بودند و لذا بنا بر نتیجه این استدلال، شیعیان ملزماند برای همنوایی با شادی دل آن حضرت، شاد باشند (!) چراکه بسیاری از بزرگان شیعه بر این اتفاق نظر دارند که اساساً تاریخ قتل خلیفه دوم نهم ربیع نیست و 26 یا 29 ذی الحجه سال 23 ه.ق. است.(3)
محمد بن جریر طبری، به نقل از مسعود بن مخرمه، آورده است عمر شب چهارشنبه، سه روز مانده از ذی الحجه سال بیست وسوم درگذشت (طبری، 1352: 2/560). برخی دیگر از مورخان معتقدند عمر چهار شب از ذی الحجه مانده، در سال بیست و سه و از ماه های عجم در تشرین دوم، ضرباتی خورد (یعقوبی، 1371: 2/159). همچنین، از مورخان متقدم، ابن سعد (متوفای 230 ه.ق.)، مسعودی (متوفای 345 ه.ق.)، ابن اعثم (متوفای 314 ه.ق.) و بلاذری (متوفای 279 ه.ق.) نیز قتل خلیفه را در روز 26 یا 27 ذی الحجه دانستهاند.
در کنار گزارشهای متعدد مورخان درباره تاریخ قتل عمر بن خطاب، بررسی اقوال و آرای علمای شیعه نیز در این زمینه مؤید همان قول است و حتی در این زمینه ادعای اجماع بین علمای شیعه و اهل سنت نیز شده است (عاملی کفعمی، 1405: 510)، چنانچه برخی به صراحت میگویند کسی که گمان کند عمر در نهم ربیع الاول کشته شده به اجماع تواریخ و کتابهای سیره به خطا رفته است. زیرا عمر در روز 29 ذی الحجه مرده است (ابن ادریس حلی، 1410: 1/419؛ عاملی کفعمی، 1405: 510).
علامه مجلسی در این خصوص ادعای اجماع دارد و به نقل از شیخ مفید میگوید عمر در روز دوشنبه، 26 ذی الحجه سال 23 ه.ق.، ضربه خورد و در 29 ذی الحجه از دنیا رفت و همه شیعه و سنی بر این مطلب اجماع دارند (مجلسی، 1404: 31/119). وی از صاحب کتاب انیس العابدین نقل می کند که جمهور شیعه گمان میکنند در این روز عمر به قتل رسیده است، در حالی که چنین چیزی صحیح نیست (همان).
اگرچه مجلسی علاوه بر بحارالانوار، در زادالمعاد نیز به این موضوع اشاره کرده و به صراحت آورده است که میان علمای خاصه و عامه در تاریخ وفات عمر بن الخطاب خلاف است و اشهر میان فریقین آن است که قتل وی در روز 26 ذی الحجه واقع شده است و بعضی بیست وهفتم نیز گفتهاند (مجلسی، 1370: 372). اما وی به رغم این سخن صریح، حدیث طولانی ابن اسحاق را علی رغم اینکه در بحارالانوار آورده است، مجدداً در زاد المعاد ذکر میکند و قول نهم ربیع را تقویت میکند و میگوید کفعمی در کتاب مصباح گفته است صاحب مسار الشیعه، قائل به عید بودن نهم ربیع به جهت قتل عمر است (مجلسی، 1423: 377).
ایشان پس از نقل حدیث ابن اسحاق در زادالمعاد بر آن است تا نشان دهد که در فضیلت این روز و وقوع این قضیه مبارک، احادیث بسیاری وارد شده و در اعصار گذشته، میان شیعه مشهور بوده است (همان: 378)؛ و از آنجا که جایگاه و کلام مجلسی نزد شیعه اهمیت والایی دارد، بسیاری دچار تردید شدهاند که وجه جمع ادعای اخیر (نهم ربیع) با صراحت ادعای قبل (26 ذی الحجه) کدام است.
در مقام پاسخ باید گفت ظاهراً در اینجا اشتباهی رخ داده است؛ با این توضیح که کفعمی در نقلش از مسار الشیعه دچار اشتباه شده، و مجلسی بدون مراجعه مستقیم به این کتاب به نقل اشتباه او استناد ورزیده است؛ چراکه در مسار الشیعه چیزی درباره نهم ربیع نگفته و شیخ مفید هیچ مناسبتی را در این روز نقل نکرده است؛ بلکه برخلاف قول مشهور، وفات امام عسکری (ع) را روز چهارم ربیع الاول دانسته و بنابراین آغاز خلافت حضرت حجت را از همین روز چهارم دانسته است (مفید، 1364: 49).
شیخ مفید پیش از این در شمارش مناسبتهای ماه ذی الحجه، 26 ذی الحجه را روز ضربت خوردن عمر بن خطاب و روز 29 این ماه را روز درگذشت وی میداند (همان: 42). بنابراین، عبارات مسار الشیعه خلاف استفادهای است که مجلسی در زادالمعاد از آن کرده است و جالب تر اینکه کفعمی خودش قتل عمر را در 26 ذی الحجه دانسته و مجلسی همین قول او را در بحارالانوار هم آورده است (مجلسی، 1404: 118). روشن نیست چرا مجلسی خلاف تأکید خود کفعمی بر 26 ذی الحجه، باز هم در زادالمعاد او را طرفدار قول نهم ربیع دانسته است (نک.: نجفی، 1389: 60) و چرا ایشان مستقیماً به مسار الشیعه مراجعه نکرده و به برداشت کفعمی بسنده کرده است.
2. 6. شخصی بودن انگیزه ابولؤلؤ و نداشتن اذن از امام (ع)
در ماجرای جعلی، و ساخته و پرداخته شده قرون اخیر، ابولؤلؤ از حضرت علی (ع) اذن کشتن خلیفه را میگیرد و حضرت او را تشویق میکند! در حالی که اگر حضرت علی (ع) درگیری فیزیکی و جنگ را صلاح میدانستند خود اقدام میکردند. نکته دوم آنکه انگیزه ابولؤلؤ از قتل، بنا بر گزارشهای تاریخی، کاملاً شخصی بوده است، چنانچه در تاریخ طبری به این مسئله تصریح شده و آمده است که ابولؤلؤ از جفای اربابش مغیره به دادخواهی نزد خلیفه آمده است؛ اما به این دلیل که خلیفه حق را به مغیره داده، او کینه خلیفه را به دل گرفته و پس از تهدید، به قصد انتقام او را کشته است. پس، او از این قتل انگیزه شخصی داشته است (طبری، 1352: 2/599 و 560).
2. 7. موضع گیری بسیاری از بزرگان و فقها به عنوان متخصصان مسائل دینی درباره برگزاری جشن نهم ربیع
اکثر علما با عنایت به موجب وهن شیعه شدن و ایجاد اختلاف در امت اسلامی، اوجب الواجب بودن تقیه در هر زمان و هر مکان، ضرورت توجه به دشمن مشترک، سندیت نداشتن حدیث رفع القلم، ضرورت حفظ وحدت میان مسلمانان و سایر دلایلی که ذکر آن گذشت، چنین داستان و اعمال اختلاف انگیزی را قبول ندارند. از جمله حضرات آیات خمینی (موسوی خمینی، بی تا: 1/376 و 6/84 و 133 و 9/312 و 13/54؛ و 15/464 و 19/20)، خامنه ای، مکارم شیرازی، نوری همدانی، بهجت، تبریزی، فاضل لنکرانی، وحید خراسانی، موسوی اردبیلی، محمدصادق روحانی، مصباح یزدی، جاودان و. …
آیت الله خمینی (ره) میگوید:
بر جمیع سخنرانان، چه در محیطهای باز و چه بسته و تمام نویسندگان، تکلیف حتمی شرعی است که حتی به طور اشاره و کنایه، از گفتار و نوشتههای اختلاف انگیز اجتناب نمایید که امروز اختلاف برای امت اسلامی سم کشنده است و باید بدانند که ایجاد اختلاف در محیط حاضر، جز تبعیت از نفس اماره و شیطان درونی و خدمت به ابرقدرتها، خصوصاً آمریکای جهانخوار، نیست و از منکرات بزرگی است که شیطان به اسم اسلام، بر زبانها و قلمها جاری میکند و باید بدانند که انقلاب اسلامی تاب تحمل آن را ندارد و متخلف را مجازات خواهد کرد (همو، 1361: 14/157).
2. 8. غیرممکن بودن تعظیم شعائر با عمل سخیف و نهی شده در دین
بر فرض پذیرش اصل لعن از سوی شیعیان، کیفیت برگزاری مراسمی چون جشن نهم ربیع هرگز پذیرفتنی نیست؛ چراکه اساساً حرکات و رفتارهای سخیف در دین اسلام توجیه پذیر نیست؛ رفتارهای زنندهای که مشتمل بر هجو و تمسخر است. قطعاً نمیتوان ادعا کرد که با انجام دادن چنین اعمالی میتوان تعظیم شعائر کرد؛ چراکه شعائر، طبق تعریف، آن دسته از اعمالی است که انسان را به خداوند نزدیک میکند و در راستای اطاعت از او باشد (جوهری، 1410: 2/699؛ انصاری قرطبی، 1405: 12/56). اما تمسخر و این قبیل اعمال، که از منهیات دین مبین اسلام است، نمیتواند مصداق تقرب به صاحب نهی قرار گیرد!
2. 9. ممنوعیت جشن نهم ربیع بر اساس حکم ثانویه
با عنایت به حکم عقل از یک سو و ضرورتهای جامعه امروز مسلمانان و تهدیدهای گستردهای که متوجه جهان اسلام است، حتی اگر بر اساس حکم اولیه جشن نهم ربیع جایگاه داشته باشد (!) بر اساس ضرورتهای کنونی جامعه اسلامی و تهدیدهای متوجه آن و بر اساس تشخیص ولی امر مسلمین جشن نهم ربیع نه تنها مقبول نیست بلکه نهی شده است. آیت الله خامنه ای نیز با هشدار درباره برگزاری چنین مراسمی می گویند:
بعضی ها به نام شادکردن دل فاطمه زهرا(س)، این روزها و در این دوران کاری میکنند که انقلاب را، که محصول مجاهدت فاطمه زهرا(س) است، در دنیا لنگ کنند. .. اگر امروز کسی کاری کند که آن دشمن انقلاب، آن مأمور سیاسی آمریکا، آن مأمور استخبارات کشورهای مزدور آمریکا، وسیلهای پیدا کند، دلیل پیدا کند، نواری پیدا کند، ببرد اینجا و آنجا بگذارد، بگوید کشوری که شما میخواهید انقلابش را قبول کنید این است، میدانید چه فاجعهای اتفاق می افتد؟ بعضی دارند به نام فاطمه زهرا (س) این کار را میکنند، در حالی که فاطمه زهرا(س) راضی نیست، این همه زحمت برای این انقلاب کشیده شده. .. آن وقت یک نفری که معلوم نیست تحت تأثیر کدام محرکی واقع شده، به نام شادکردن دل فاطمه زهرا(س)، کاری کند که دشمنان حضرت زهرا(س) را شاد کند (خامنهای، بی تا: 6).
نتیجه
1. با عنایت به اینکه جشن نهم ربیع، با عنوان شادی بر قتل خلیفه دوم در منابع، جایگاه معتبر و قابل استنادی ندارد، نمیتواند از مصادیق تعظیم شعائر قرار گیرد؛ چراکه اساساً با اموری میتوان تعظیم شعائر کرد که مطلوب شارع بوده، موجبات تقرب به او را فراهم آورد، در حالی که با توجه به محتوای جشن نهم ربیع، نه تنها خواست و اراده شارع مقدس بر آن تعلق نگرفته بلکه چنانچه گذشت از منهیات مؤکد در منابع شیعی است.
2. با توجه به وجود دشمن مشترک برای مسلمانان، عیدالزهرای واقعی تبیین جایگاه امامت نزد مردم است. این اعمال مغرضانه است. بر فرض محال قبول مشروعیت آن بر اساس حکم اولیه، سخن آیت الله خامنهای، که بر اساس ضرورتها و اولویتهای جامعه امروز مسلمانان مطرح شده، مبین پرهیز از چنین اعمالی است.
3. لزوم توجه به اوضاع و احوال کنونی دنیای امروز و احساس مسئولیت در قبال کشتارها و جنایات در حق شیعیان درنتیجه این گونه اعمال نابخردانه؛ چنانچه حضرت امام باقر (ع) میفرمایند: «بنده خدا روز قیامت محشور شود و (با اینکه در دنیا) دستش به خونی آلوده نشده (و خونی نریخته) به اندازه یک حجامت یا بیشتر خون به او بدهند و بگویند: این سهم تو است از خون فلان کس؟ عرض می کند: پروردگارا! تو خود می دانی که همانا جان مرا گرفتی (و در آن حال) من خون کسی را نریخته بودم (و هیچ خونی به گردنم نبود؟). خداوند فرماید: آری تو از فلانی روایتی چنین و چنان شنیدی و به ضرر او بازگو کردی، پس زبان به زبان به فلان جبار (و ستمکار) رسید و بدان روایت او را کشت، و این بهره تو از خون او است» (کلینی، بی تا: 4/77).
4. بی شک برخی قائلان به این قبیل مراسم، ناآگاهانه و از سر جهل و بر اساس مواضعی کورکورانه مرتکب چنین کارهایی می شوند، اما برخی دیگر ممکن است با قصد و نیت تقرب به خداوند و دغدغه تعظیم شعائر و به زعم مشارکت در شادی اهل بیت (ع) و نزدیکی به این خاندان و حتی با باور اخذ حاجت، اقدام به برگزاری این گونه مراسم کنند و البته مستنداتی را قابل عرضه بدانند.
اما برخی دیگر از اقامه کنندگان و البته ترویج کنندگان این مراسم، با آگاهی از مخرب بودن این اعمال و تأثیرات شوم آن بر چهره دین و مذهب و به قصد و نیت شیطانی ایجاد شکاف بین مذاهب و از بین بردن اتحاد و یک دلی بین مسلمانان، به عنوان یک ضرورت، موجبات مشتبه شدن امر بر متدینان را فراهم میکنند و مصرانه بر انجام دادن آن تأکید دارند و میکوشند آن را یکی از مصادیق تعظیم شعائر معرفی کنند، چنانچه آیت الله خمینی منشأ و انگیزه آسیب به وحدت را «عناد» یا «جهالت» میدانند و میگویند: «در اسلام بین شیعه و سنی ابداً تفرقه نیست؛ بین شیعه و سنی نباید تفرقه باشد. باید وحدت کلمه را حفظ کنید و با هم اجتماعمان را حفظ کنیم و کسی که این اجتماع را بخواهد که به هم بزند، یا جاهل است یا مغرض» (موسوی خمینی، بی تا: 6/84).
دسته اول، که مواضعی کورکورانه دارند، قطعاً متأثر از سایر گروه ها هستند و با ایجاد بینش صحیح در بین آنان و تغییر رویه و اصلاح سایر گروه ها به عنوان مرجع، این گروه نیز توجیه و اصلاح میشوند. دسته آخر، که مغرضانه مرتکب این اعمال میشوند، نیز با ایجاد همین بینش صحیح و فرهنگسازی و اطلاع رسانی به آحاد جامعه متدینان و مذهبی، خلع سلاح میشوند و تبلیغات شومشان بی تأثیر خواهد ماند. اما برای آن دسته از افرادی که جزء قائلان به برگزاری مراسم نهم ربیع هستند و با قصد تقرب، مستنداتی را در مشروعیت و حجیت آن عرضه میکنند، لازم است بستر مناسب علمی برای بررسی و نقد ادله آنان و شفاف سازی مطالب و مستنداتشان فراهم شود تا از این رهگذر بر اشتباه خود فائق آیند و تغییر مسیر دهند.
مرزبندی مذکور، به شیعه این امکان را میدهد تا در مقابل اهل سنت از باورهای راستین خود حمایت کند و از الصاق برچسب های ناروا ممانعت ورزد. از آنجا که اهل بیت (ع) خود اولین مخالفان افراطیان در تاریخ اسلام بودند، مواضع بسیار محکمی در مقابل آنان اتخاذ کردند. بنابراین، ضرورت تفکیک شیعیان از افراطیان و منحرفان روشن می شود.
5. روز نهم ربیع آغاز امامت حضرت مهدی (عج) و دلیل مسرت و شادی شیعیان است (ابن طاووس، 1415: 3/114)؛ زیرا هشتم ربیع الاول وفات امام حسن عسکری (کلینی، 1365: 1/503؛ طبری، 1413: 223؛ مجلسی، 1404: 50/325؛ طوسی، 1407: 6/92). درنتیجه عید بزرگی نزد شیعیان به شمار میرود. پس هر کس در این روز چیزی انفاق کند، گناهش آمرزیده میشود؛ و گفتهاند مستحب است در این روز اطعام برادران مؤمن و خشنودکردن ایشان و توسعه دادن در نفقه و پوشیدن جامههای نو و شکر و عبادت حق تعالی کردن؛ و این روز، روز برطرف شدن غم ها و روز بسیار شریفی است (قمی، 1383: 488).
البته برخی نیز اهمیت روز نهم ربیع الاول را به دلیل «ولادت امام مهدی (عج)» می دانند، چنانچه ابن الازرق در تاریخ میّافارقین در خصوص ولادت آن حضرت و تاریخ ولادتش میگوید: «حجّت مذکور حضرت مهدی (عج) در نهم ربیع الاول سال 258 به دنیا آمده و به قولی در هشتم شعبان سال 256؛ و آن اصحّ است». این مطلب را شمس الدین محمد بن طولون دمشقی حنفی در کتاب الائمه الاثنی عشر، فصل دوازدهم (الحجه المهدی) از ابن الازرق نقل کرده است. همچنین، ابن خلکان شافعی، علی رغم اینکه خود بر ولادت حضرتش در نیمه شعبان معتقد است، این مطلب را از ابن ارزق نقل کرده است (ابن خلکان، 1948: 1/676). از این رو است که ولادت بنا بر قول قائلانش و امامت آن حضرت میتواند دو دلیل اقناع کننده برای شرافت این روز و لزوم بزرگ داشت آن برای قائلان قلمداد شود.
منبع: پژوهشنامه مذاهب اسلامی بهار و تابستان 1394 – شماره 3 , خوش صورت موفق، اعظم؛ فرمانیان، مهدی؛