به گزارش روابط عمومی دانشگاه، نشست «وحدت حوزه و دانشگاه از منظر بیانیه گام دوم انقلاب» به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه با حضور حجتالاسلام والمسلمین دکتر حمیدرضا شریعتمداری و دکتر مهراب صادقنیا روز چهارشنبه 27 آذرماه 1398 در سالن شهید بهشتی برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین دکتر حمیدرضا شریعتمداری در این نشست علمی ضمن بزرگداشت شخصیت شهید آیتالله دکتر مفتح گفت: آیتالله دکتر مفتح دانشآموخته حوزه به معنای دقیق کلمه بود. وقتی از حوزه به دانشگاه رفت، اجتهادش مسلم بود و از طرف دیگر یک دانشگاهی تمامعیار بود.
دکتر شریعتمداری در ادامه به چند نوع تلقی از وحدت حوزه و دانشگاه اشاره کرد و گفت: در چهل سالی که از روز وحدت حوزه و دانشگاه گذشته است، شاهد آن هستیم که صدها طلبه و روحانی در دانشگاههای غیرحوزوی تحصیل میکنند. صدها حوزوی نیز در دانشگاههای غیرحوزوی تحصیل و تدریس میکنند یا اشتغالات دیگری در نهادهای دیگر دارند. اتفاقاتی که در دهههای گذشته افتاده تأسیس دانشگاههای حوزوی مانند دانشگاه ادیان و مذاهب است. قریب به بیست دانشگاه بدینگونه داریم که اخیراً هم اتحادیهای تشکیل دادهاند.
وی افزود: از طرف دیگر حضور استادان دانشگاهی در حوزهها تقریباً صفر است و در مدارس و حوزههای علمیه حضور استادان دانشگاهی را نمیبینیم. البته در دانشگاههای حوزوی کموبیش شاهد حضور استادان دانشگاهی به معنای خالص و نابش هستیم. همینطور تغییر مسیر قابل توجهی از دانشجویان به سوی حوزه نیز صورت گرفته است. لذا تعامل واقعی میان حوزه و دانشگاه یا صورت نگرفته یا اگر گرفته یک طرف بر طرف دیگر غالب بوده است.
وی با تشریح چهار برداشت مختلف که میتوان از وحدت حوزه و دانشگاه داشت، به بیان مؤثرترین و مهمترین برداشت از وحدت حوزه و دانشگاه پرداخت و گفت: چهارمین نوع برداشت این است که به حوزه و دانشگاه به عنوان یک نهاد و مجموعه نگاه نکنیم. باید حوزه را نماد یک نگرش و دانشگاه را نماد یک نگرش دیگر بدانیم و بگوییم این دو نگرش و حوزه فکری و معرفتی با هم تعاطی، تعامل و گفتوگو داشته باشند. این رابطه را میتوان رابطه ایمان و تعقل، عقلانیت و معنویت، دین و علم، سنت و تجدد، آرمانگرایی و واقعگرایی و مانند آن دانست. وقتی صحبت از وحدت حوزه و دانشگاه میکنیم، منظور این است که دو عرصه و حوزه فکری و معرفتی را به یکدیگر برسانیم و نزدیک کنیم و طبیعتاً حوزه در وجه غالب خودش نمایندگی یک قلمرو فکری و حوزه معرفتی است و دانشگاه هم در وجه غالب خودش نماینده یک حوزه فکری و معرفتی باشد. این نگاه مهمتر، اصولیتر و بنیادیتر از دیگر نگاهها است.
حجتالاسلام والمسلمین دکتر مهراب صادقنیا دیگر سخنران این نشست نیز در سخنانی گفت: بیانیه گام دوم انقلاب معطوف به یک تغییر هویتی است که در انقلاب اسلامی پدید میآید. انقلاب اسلامی در گام نخست یک هویت مقاومتی داشت اما بیانیه گام دوم نشان میدهد این انقلاب به شکل یک هویت مشروعیتبخش یا یک هویت مسلط، دگرگون میشود.
وی گفت: بیانیه گام دوم، همینطور است و پر است مفاهیم امیدبخش اجتماعی. وقتی قرار است انقلاب اسلامی تبدیل به یک هویت برنامهدار و پروژهای شود، چطور باید وحدت حوزه و دانشگاه را معنا کنیم. الان در گام دوم هستیم و قرار است رو به آینده و معطوف به آینده کاری انجام شود و در این جهان هستی نقشی را بازی کنیم. لذا باید کار را قدری نظریتر پیش ببریم.
این عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب همچنین گفت: میتوانیم از پروژه وحدت حوزه و دانشگاه تلقیهای مختلفی داشته باشیم. یک تلقی از وحدت حوزه و دانشگاه تقلیای بود معطوف به کنشگران. یعنی میخواست دانشگاهیها یا حوزویها را به نوعی به وحدت برساند. مانند کاری که در دانشگاه امام صادق(ع) توسط آیتالله مهدوی کنی اجرا شد. کنشگرانی تربیت میشدند که در حالی که علوم انسانی میخواندند، در همان حال دروس طلبگی را هم میخواندند. اینها هم به لحاظ تسلط بر علوم دینی و مذهبی توانمند هستند و هم به لحاظ آشنایی با علوم انسانی افراد قابلی هستند.
وی افزود: نوع دیگر از وحدت معطوف به ادبیات است نه کنشگران. مثل مؤسسه امام خمینی که بر اساس آن، ادبیات حوزه با ادبیات دانشگاه به هم نزدیک شود و علمی که در دانشگاه خوانده میشود با علوم حوزوی رنگ و لعابی به خودش بگیرد. به عبارت دیگر مکاتب و نظریههایی که توسط اندیشمندان در حوزههای علوم انسانی در دانشگاهها تولید میشود، توسط منابع دینی، کتابها، احادیث، قرآن و سنت ارزیابی شود و مواردی که قابل قبول است، پذیرفته و مواردی که قابل قبول نیست، به کنار گذاشته شود. این وحدت معطوف به ادبیات و محتوا است. نتیجه این دو مدل با هم فرق میکند. این که کدامیک از این دو موفق شدهاند جای بحث دارد.