به گزارش روابط عمومی دانشگاه؛ دکتر محمد حسین شیخ شعاعی دانش آموختهی عرفان اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب در یادداشتی با عنوان «دنیای پست مدرن، فضای مجازی و فرقهگرایی پنهان» آورده است:
دنیای پست مدرن، به خرده روایتها رسمیت میدهد و فضای مجازی این وضعیت را به فرصتی برای شکلگیری فرقههایی نهچندان آشکار تبدیل میکند.
در وضعیت پستمدرن که پس از قطعیتگرایی مدرن، پدید آمده است، پذیرش تنوع و تکثر دیدگاهها دربارهی هستی و عبور از کلانروایتهای فراگیر و جهانی، یک اصل است. در این وضعیت، حقیقت نه چیزی بیرونی، واقعی و جهانشمول بلکه کاملا فردی و ذهنی است و نباید به دنبال حقیقتی قطعی و فراگیر بود. بنابرین میتوان هر روایتی از واقعیت را درست دانست و نباید با هیچ ادعایی درینباره، سرِ انکار و ستیز داشت.
این شرایط را اضافه کنید به امکاناتی که فضای مجازی در اختیار انسان قرار داده است. ارتباط و انتقال دادهها به آسانی و با سرعت، فرصتی برای همهی خردهروایتها فراهم آورده است تا با هر سطحی از توانایی وارد رقابت روایتهای شود. در این فضای آزاد، هر کس چیزی به مخاطبانش بدهد و نیازی از آنها را تأمین کند، یا لااقل چنین نشان بدهد که میتواند این کار را بکند، پذیرفته میشود. اما این همهی ماجرا نیست. این فقط معرفی و پذیرش و ترویج روایتهای متنوع نیست. در پس این اتفاق، واقعیت ترسناکی در جریان است.
ظاهر ماجرا این است که پستمدرنیسم با تأکید بر نسبیگرایی، تکثرگرایی و تضعیف روایتهای کلان، بستری فراهم میکند که در آن هویتها و باورهای متنوع بهراحتی شکل میگیرند و مشروعیت مییابند. فضای مجازی هم با ارائه پلتفرمهایی برای بیان و ترویج این هویتها و باورها، به تقویت این روند کمک میکند، بهگونهای که ممکن است یک ایدهی نوظهور به سرعت و برای هزاران یا میلیونها نفر در سراسر جهان ارائه شود، توسط آنها پذیرفته شود و آنها را بر محور این ایده، در کنار هم قرار دهد. اما گذشته از همهی آسیبهای نسبیگرایی و تکثر بیحساب و کتابِ پستمدرنیسم، انتقال اطلاعات در گروهها و اجتماعیهای مجازی، بهویژه در شبکههای اجتماعی چندان آزاد نیست. جریان اطلاعات، بهصورت گزینشی و بر اساس علایق و باورهای ظهور یافتهی افراد پیش میرود. این وضعیت، نقطهی آغاز فرقههای جدید است.
در فرقههای جدید، افراد غالبا از حوزه تخصص خود خارج میشوند و از اظهارنظر درباره هر چیزی که مخاطبشان نیاز دارد، دریغ نمیکنند. به این ترتیب، آنها به تدریج، به مرجع هواداران خود در همه چیز تبدیل میشوند. این اتفاق نه لزوما توسط اینفلوئنسرهای نام و نشاندار که حتی با رویکردهای خاص ایدئولوژیک، سیاسی یا حتی قومی و نژادی، توسط سیستمهای مدیریت اذهان عمومی یا بهصورت خودجوش، میتواند رخ بدهد. ایدههای اجتماعساز، تعداد زیادی از افراد را گرد میآورند و در جریان تکنیکهای جلب رضایت آنها، از جمله الگوریتمهای نمایش محتوا، فرایندی را شبیه شستشوی مغزی (که در شکلهای سنتی فرقه رواج دارد) پیاده میکنند. بر پیچیدگیهای این وضعیت، اضافه کنید پوشیدگی و نهانبودگی این فرقههای جدید را، که نه عنوان دارند، نه حتی ممکن است هویت افراد در آنها واقعی باشد، نه مرامنامه مشخصی دارند و بر این اساس، نه بهجایی و در قبال هیچ کار و تأثیری، پاسخگو نیستند.
رویارویی با این وضعیت، بهشدن سخت و سنگین است. اما تصویر درست از این وضعیت و پذیرفتن ماهیت فرقهگون آن، پیش از همهی راهحلها و الگوهای همزیستی و سازگاری یا مواجهه، ضرورت دارد.