استاد دانشگاه ادیان و مذاهب با بیان اینکه وفاق به معنای آشتی، تعامل و همکاری و یک آموزه اصیل اسلامی است، گفت: وفاق نه به معنای دورویی و نفاق است و نه به معنای تحمیل اسلام و تشیع متفاوت و قرائتی خاص؛ وفاق یعنی در چهارچوب باورها و منافع مشترک همدلانه کمک کنیم و بر مشکلات فائق بیاییم.
«وفاق ملی» شعار اصلی دولت چهاردهم است. در شرایط فعلی که کشور با تهدیدات بیرونی و تشتت و اختلافات درونی مواجه است لزوم توجه به وفاق ملی بیش از پیش احساس میشود. وفاق مانند شیرازهای است که دفتر ملت را به هم پیوند میدهد و با از بین رفتن آن، جامعه از هم گسسته و گسیخته میشود.
اما آیا وفاق ملی از دریچه آموزههای دینی هم قابل بررسی است؟ آیا در آیات و روایات هم به این رویکرد اشاره شده است؟ نسبت وفاق با نفاق و دورویی چیست؟
به گزارش روابط عمومی دانشگاه؛ خبرنگار ایکنا در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین دکتر حمیدرضا شریعتمداری، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب به موضوع «ظرفیتهای دینی وفاق ملی» پرداخته تا این امر مهم را از منظر دین تحلیل و بررسی کند. در ادامه مشروح این گفتوگو را مطالعه میکنیم؛
ایکنا ـ از نظر شما آیا وفاق امری اسلامی است و ریشه در سنت دارد یا مقولهای مدرن است؟
اگر به تعبیر واژه وفاق کاری نداشته باشیم و مضمون و محتوای آن را به معنای آشتی، همزیستی، همدلی و همکاری در نظر بگیریم؛ وفاق کاملاً یک آموزه دینی و اسلامی است و تمام آنچه که در منابع و سنت اسلامی در سیره پیشوایان دینی وجود دارد به سود وحدت، مدارا، معاشرت و اختلاط دروناسلامی است که همگی را میتوان برای پشتیبانی فکری مقوله وفاق به کار گرفت. دین اسلام، دین مدارا است؛ پیامبر(ص) دعوت به مدارا میکند و فرمودهاند که من دعوت شدم تا با مردم مدارا کنم.
مدارا کردن تعلیم و تکلیفی مربوط به حاکمان و آحاد جامعه و مردم است تا با یکدیگر بر اساس مهر، محبت، حسن ظن، خوشبینی و… رفتار کنند؛ البته این موارد صرفاً درون جامعه اسلامی و بین مسلمانان نیست بلکه نسبت به دیگران و سایر ادیان هم وجود دارد اما بین مسلمانان روشنتر و صریحتر است که باید نسبت هم مهربان و «رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» باشند.
امیرالمؤمنین(ع) تا مدامی که خوارج شمشیر نکشیده بودند با آنها مدارا کرد وقتی هم که شمشیر کشیدند و وارد جنگ با امیرالمؤمنین(ع) شدند ایشان تعبیری دارند تحت عنوان اینکه «اینها برادران ما هستند که به اشتباه به روی ما شمشیر کشیدند» تصور کنید کسی برای داعشیها چنین تعبیری را به کار ببرد.
اگر دشمنی هم وجود دارد «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» است که میخواهند با هم مرزبندی کنند و طبیعتاً دشمنان مشترک مسلمانان، مردم و ملت هستند که باید نسبت به آنها حدت و شدت داشته باشند و در آنجا هم باید با درایت عمل کرد. ما در خصوص دشمنی هم چهارچوب، حدود، قانون و قواعد داریم؛ اینگونه نیست که با هرکسی که حتی علیه ما بود به هر نحوی دشمنی کنیم که در آنجا هم نیازمند یکسری مراعاتها و تدابیری است اما درون جامعه اسلامی فارغ از همه تفاوتهایی که از نظر قومی، زبانی، فکری، رویکردی و… ممکن است وجود داشته باشد؛ توصیه دینی و اسلامی علیرغم همه اختلافات این است که ما بر توافقها تمرکز کنیم و بر اساس اصول مشترک عمل کنیم و در آنچه که بین ما اختلاف وجود دارد همدیگر را معذور بداریم و به هم حق دهیم که به گونه دیگری فکر کنیم و سلیقه دیگری با ما فرق کند.
امروزه مجموعهای از مشکلات را در جامعه داریم که مشکلات همه است و همه هم بر این مشکلات توافق دارند؛ پس باید اختلافات را کنار گذاشت و برای حل این مشکلات به راهحلهای مورد توافق برسیم و همگی همدلانه تلاش کنیم تا این راهحلها پیاده شود. این موضوع کاملاً یک آموزه دینی است و در متون دینی ما نکات بسیاری در مورد وحدت، تعاون، همکاری، تودّد و تحبّب نسبت به مردم وجود دارد؛ حتی مفهوم تقیه که در مذهب شیعه مورد توجه است یکی از مهمترین کاربردهای آن، تقیه مداراتی است یعنی کاری نکنیم که تنش درست شود و حساسیت ایجاد کند. هرکسی و هر جمعی باورها، سلیقهها و دیدگاههای خود را دارد ولی بیاییم در چهارچوب مصالح مشترک و منافع ملی، دینی و انسانی عمل کنیم؛ بنابراین وفاق کاملاً یک آموزه دینی است.
ایکنا ـ با توجه به اینکه گفتید که وفاق یک امر دینی و اسلامی است؛ اگر درباره مبحث وفاق در قرآن، سنت و تاریخ مواردی وجود دارد اشاره بفرمایید تا بیشتر با آن آشنا شویم.
قرآن صراحت دارد و دعوت میکند که تفرّق یا جدایی نداشته باشید؛ مثلاً در ماجرای بنیاسرائیل و گوساله سامری حضرت هارون(ع) به حضرت موسی(ع) میگوید «إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ» یعنی علت مماشات با بانیان گوساله سامری را اینگونه توجیه میکند که ترسیدم بگویی چرا بین بنیاسرائیل جدایی انداختی. معلوم میشود که تفرق و جدایی در قرآن مذموم است و مورد نکوهش قرار گرفته است. مورد دیگری که در قرآن به آن اشاره شده در مسائل خانوادگی است که میفرماید اگر بین زن و شوهر اختلافی به وجود آمد میانداری و وساطت کنید و حکمی از دو طرف بیایند «وَإِن خِفتُم شِقَاقَ بَينِهِمَا فابعَثُواْ حَكَما مِّن أَهلِهِۦ وَحَكَما مِّن أَهلِهَا إِن يُرِيدَا إِصلَحا يُوَفِّقِ ٱللَّهُ بَينَهُمَا».
مورد دیگر درباره منازعاتی است که ممکن است بین مسلمانان پیش بیاید که قرآن میفرماید «وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ ٱلمُؤمِنِينَ ٱقتَتَلُواْ فَأَصلِحُواْ بَينَهُمَا» که اگر بین مؤمنین جنگ در گرفت بین آنها تا میتوانید اصلاح کنید. در این آیه هر دو گروه را مؤمن خطاب میکند.
بنابراین این تلقی کاملاً قرآنی و دینی است. ما در خصوص ارتباط با افرادی که از نظر مذهبی با ما متفاوت هستند روایتهای بسیاری در سیره ائمه(ع) داریم که میفرمایند «در تشییع جنازه آنها شرکت کنید؛ از مریضهای آنها عیادت کنید؛ پشت سر آنها نماز بخوانید؛ امین همه آنها باشید و…» یعنی توصیههای بسیاری بر داشتن زندگی سازگار شده است. وقتی درباره ارتباط با افراد با تفاوت مذهب اینگونه سخن گفته شده است، نوع ارتباط ما با افرادی که درون یک مذهب هستیم جای خود دارد که چند تن از شیعیان با چند تن از شیعیان دیگر اختلاف داشته باشند و بخواهند اختلافات خود را ارتقاء دهند.
نباید کسی که در این جامعه مسئولیتی را پذیرفته صرفاً به دلیل تفاوت دیدگاه، او را در عرصههای مختلف تضعیف کرد و با او به مبارزه پرداخت. این کار به معنای خروج از سنت و سیره اسلامی است. کلیدواژههای فراوانی در آیات و روایات ما وجود دارد که میتوان آنها را به سود وفاق به کار گرفت؛ البته ممکن است واژه وفاق در روایات به معنای خاص دیگری به کار گرفته شده باشد مثلاً به معنای همرنگی و… که همرنگی زیاد با جماعت مورد نکوهش قرار گرفته شده است که موضوع دیگری است اما مراد ما در اینجا مضمون وفاق به معنای آشتی، تعامل و همکاری است به منزله یک آموزه اصیل اسلامی است.
ایکنا ـ امروزه بسیار میبینیم که وقتی صحبت از موضوع وفاق، رواداری و پذیرش دیگران میشود بعضی از این دیدگاه به «اسلام صورتی» یاد میکنند؛ در مواجهه با چنین تلقی و برداشتی که اینگونه برچسب زده میشود باید چه کار کرد؟
ما وقتی از وحدت اسلامی و تقریب بین مذاهب هم صحبت میکنیم همین حرفها را میشنویم. وقتی صحبت تقریب بین مذاهب به میان میآید برخی میگویند که شما میخواهید از مبانی دست بکشید و تنازل کنید و اسلام جدید یا اسلام لیبرال یا اسلام سکولار درست کنید. این تلقی همه چیز را در مرزبندی، جبههبندی و تقابل میبیند در صورتی که سیره ائمه(ع) به گواه تاریخ و روایات اینگونه نبوده است و رفتار و مشی دیگری داشتند که تعلیم قرآنی هم همینگونه است و باید در میان مسلمانان رحمانیت وجود داشته باشد. وفاق و رواداری به معنای تنازل نیست یعنی نه تنازل از مسلّمات دینی است و نه حتی تنازل از دیدگاهها، سلیقهها و برداشتهای خاص دینی.
ما باید بر یک موضوعی توافق کنیم که کاری انجام ندهیم تا باعث اخلال منافع عمومی، مشترک، ملی، مصلحت جامعه، کشور، دولت و نظام شود. هر کسی دیدگاه خود را دارد و هرگاه که امکان آن فراهم بود میتواند بیاید دیدگاه خود را پیاده کند و در مقام بحث و نظر دیدگاه خود را مطرح کند یا دیدگاه حاکم را نقد کند اما نباید چوب لای چرخ کسی که اکنون سکاندار شده است و اعتماد مردم، نظام و رهبری را کسب کرده است گذاشت. باید ظرفیتهای خود را در اختیار او قرار داد. تازه اگر ما همه توان خود را روی هم بگذاریم، سالهای سال طول خواهد کشید تا بر بحرانها، چالشها و قطار مشکلات غلبه کنیم و با تفاهم و توافق هم به سرعت نمیتوان به نقطه مطلوب رسید. پس چگونه با اختلاف، تعارض و مبارزه میتوان به نقطه مطلوب رسید؟
بعضی از ساختارهای ما مانع پیش برد وفاق است؛ زیرا ساختارهایی هستند که ملی نیستند و به گونهای طراحی شدند که یک عده و جریان خاصی را نمایندگی میکنند. هرچه عملکردها و ساختارها بهتر باشد وفاق بهتر پیش میرود
وفاق نه به معنای دورویی و نفاق است و نه به معنای دست کشیدن از دیدگاهها و سلیقههای خاص و نه به معنای تحمیل اسلام و تشیع متفاوت و قرائت خاص است؛ وفاق یعنی در چهارچوب باورها و منافع مشترک به همدیگر همدلانه کمک کنیم و با حفظ هویتها، مرزبندیها و اختلافات بر مشکلات فائق بیایم.
ایکنا ـ موضوع وفاق ملی با توجه به شرایط امروز جامعه چقدر اهمیت و ضرورت دارد؟
همه قبول دارند که ما با مجموعهای بحرانها بلکه ابر بحرانها روبرو هستیم و از طرفی دشمنان قسم خوردهای داریم که دشمنی خود را با ما علنی کردند؛ به هیچ وجه نمیتوان با مجموعهای از این بحرانها و دشمنیهایی که وجود دارد تقابل کرد و با وجود آنها فقط با وفاق میتوان به یک اتفاق خوب دست پیدا کرد.
ما باید همه نیروهای خود را به کار بگیریم؛ میلیونها انسان در این کشور وجود دارند که توانایی و کارایی دارند و دنیا از استعداد و دستآوردهای آنها استفاده میکند. ما باید همه این افراد را در چهارچوب ارزشهای ملی و دینی به کار بگیریم و با یک تسامح در رفتار، عمل، فکر و اقدام همه را به کار بگیریم تا بتوانیم گام به گام و مرحله به مرحله بر این مشکلات فائق شویم و کشور را بسازیم و پیش ببریم.
من فکر نمیکنم اگر همه امکانات حاکمیتی در اختیار جریانی قرار بگیرد؛ آن جریان بتواند بدون وفاق کار را پیش ببرد و جامعه را به جای مطلوبی برساند و در این مورد تردید وجود دارد. تعالیم دینی هم بر موضوع وفاق تأکید دارد و آن را یک موضوع ضروری میداند. ما امیرالمؤمنین(ع) را داریم که ۲۵ سال سکوت بلکه همراهی کرد. حضرت علی(ع) برای خلیفه وقت خیرخواهی کردند که پایتخت خلافت را رها نکن و خالی نگذار؛ زیرا دشمن به اینجا طمع میکند و دیگران را برای جنگ بفرست. وقتی پیشوای ما اینگونه سکوت میکند، کوتاه میآید و حتی در مواقعی همراهی میکند ما چه توجیهی برای تقابل و تعارض داریم؟ وقتی مسئولی بر سر کار است مانند سرداری است که در خط مقدم است که باید او را تقویت کرد، روحیه داد و به او کمک کرد. اگر با فشار آوردن بر برخی از عناصر و افراد خاص آنها را از گردانه خارج کنیم یعنی بخشی از توانایی انقلاب، نظام و حاکمیت را سلب کردیم.
ایکنا ـ موضوع وفاق برای تبدیل شدن به یک گفتمان چه میزان ظرفیت دارد؟
ظرفیت نظری وفاق روشن، مشخص و همهفهم است که بنیانهای دینی، جامعهشناختی، روانشناختی، فلسفی و… دارد اما زمانی به گفتمان تبدیل میشود که مطرحکنندگان این شعار، صادقانه و مخلصانه وفاق را دنبال کنند. یکی از پدیدههایی که در دولت جدید میبینیم و بسیار شایسته تقدیر است این است که علیرغم مشکلاتی که وجود دارد و فشاری که از ناحیه افکار عمومی و مخالفین وارد میشود هیچ موقع مسائل و مشکلات را به گردن دیگران و دولتهای قبلی نمیاندازند که مدام به گذشته بازگردند و نبش قبر کنند. این روحیه باید حفظ شود و فردی را به دلیل اینکه به من رأی نداده است و از جناح دیگری است اما توانایی دارد و صرفاً به دلیل اینکه در جبهه من نیست کنار نگذارند.
غیر از این باید اتفاقاتی هم در ساختارها رخ دهد؛ بعضی از ساختارهای ما مانع پیشبرد وفاق است؛ زیرا ساختارهایی هستند که ملی نیستند و به گونهای طراحی شدند که یک عده و جریان خاصی را نمایندگی میکنند. هرچه عملکردها و ساختارها بهتر باشد وفاق بهتر پیش میرود. وفاق نیازمند نظریهپردازی است که این کار انجام خواهد گرفت. وفاق امر دیریاب و دشواری نیست و نیاز به یک تکلف فکری و نظری ندارد ولی در خصوص راهکارها و ساختارهای کمککننده وفاق و چگونگی تبدیل وفاق به گفتمان عمومی و مردمی باید تلاش کرد تا صرفاً گفتمان سیاسی و حاکمیتی نباشد.
مردم ما اکنون عصبانی و کمطاقت شدهاند و تابآوری و تحمل در بین آنها کاهش یافته است؛ برای اینکه کاری کنیم تا جامعه را تابآورتر و روادارتر کنیم نیاز به مطالعه و کمک گرفتن از جامعهشناسان و روانشناسان داریم؛ همچنین باید از تجربههای مختلفی که در کشورهای دیگر وجود دارد استفاده کنیم.
ایکنا ـ رهکارها و موانع وفاق ملی چیست؟
یکی از مهمترین راهکارها این است که دولت همین رویهای که دارد ادامه دهد و در بدترین شرایط به گذشتهها بازنگردد بلکه مشکل را برای خود بداند؛ اینگونه فکر کنند که خودشان مشکلی را ایجاد کردند. وقتی صادقانه تلاش کنند تا مشکلی را حل کنند جامعه همراهی میکند؛ اگر امتیازی وجود داشته باشد جامعه آن را خواهد داد؛ لازم نیست که حتماً با بیان کردن و تخریب دیگران و گذشتگان کارها را انجام دهیم. تحمل بالای کارگزاران و هواداران جریان وفاق در جامعه، بین نخبگان و صاحبان رسانه مهم است. هواداران باید تحمل داشته باشند و از هر نقد، حمله حتی اهانت و توهینی برآشفته نشوند و مدارا کنند.
فرقی ندارد که اصولگرا، اصلاحطلب یا بنیادگرا باشیم باید به سیره ائمه(ع) توجه کرد؛ حضرت علی(ع) خوارج تکفیری را برادران خود میدانستند و اگر میخواستند با آنها تقابل کنند هدفشان این بود که آنها را به مسیر درست بازگردانند نه اینکه ریشه او را بکنند و انتقام بگیرند و غیظ خود را فرو بنشانند.
نخبگان، روحانیت، مداحان، خطبا، صاحبان رسانه و… همگی خطی که از سوی نظام حمایت میشود و رهبری هم تأیید میکنند را پی بگیرند و صادقانه به میدان بیایند و هرکدام به هر ترتیبی که میتوانند به این رویه کمک کنند؛ طبیعتاً راهکارهای فنیتر را اهل فن و تخصص مطرح کنند.