بدترین و خطرناکترین مرزهایی که شهروندان یک جامعه را از هم جدا میکند، مرزبندیهای اخلاقی و دینی است. وقتی یک کار، “غیر اخلاقی” و یا “غیر دینی” توصیف شود، معنایاش این است که کسانی که آن کار را انجام میدهند، بیاخلاقی و بیدینی میکنند. توصیف یاد شده آشکارا جامعه را به دو گروه “اخلاقی/دینی” و گروه “بیاخلاق/ بیدین” تقسیم کرده و به صورت طبیعی دستهی دوم را در معرض خشونت قرار میدهد. برای نمونه، کسانی که میکوشند گیاهخواری را بر مبنای استدلالهای اخلاقی توصیه کنند، گوشتخوارها را به “بیاخلاقی” متهم میکنند؛ توصیف آزاردهندهای که ممکن است سبب رنج و رنجش غیرگیاهخوارها شود. در حالیکه برای دفاع از گیاهخواری و ترجیح آن بر گوشتخواری میتوان به برخی استدلالهای عقلانی و عقلایی استناد کرد. بههرحال، وقتی کسی به ” دینی” و یا “بیاخلاقی” (آن هم در یک جامعهی مذهبی/سنتی) متهم شود، در معرض خشم و خشونت قرار میگیرد. خشم و خشونتی که در نهایت، ممکن است چون یک مرزِ مقدس اسباب نفی و انکار شده و چند دستهگی گزندهای را در جامعه پدید بیاورد.
برای دعوت مردم به یک کُنش سیاسی – اجتماعی میتوان ابزار مختلفی را به کار گرفت؛ میتوان بر پایهی عقل و مصلحت عمومی استدلالهای زیادی آورد و نشان داد که کنشگری ایجابی بهتر از بیکنشی یا کنشگری سلبی است؛ ولی از استدلالهایی که در نهایت، یک گروه به “بیدینی” و “بیاخلاقی” متهم میشوند، پرهیز کرد. مرزهایی از این دست جز افزودن بر آمار بیدینها و بیاخلاقها سودی ندارد. مرزهایی از این دست بر شکافهای اجتماعی خواهد افزود، آنها را عمیق خواهد کرد، و خشونتها را دامن خواهد زد. مرزبندی دینی و غیر دینی بوی دعوا میدهد. در جامعهی ایران، آدمها ممکن است بر سرِ سودمندی چیزی دعوا نکنند؛ ولی حتما بر سرِ دینی بودن و دینی نبودن آن چیز دعوا خواهند کرد.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه به نقل از شفقنا، دکتر مهراب صادقنیا عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در مطلبی با عنوان «مرزبندیهای خشونتزا» اینگونه آورده است: