به گزارش روابط عمومی دانشگاه، به همت دانشکده عرفان، نشست علمی «عرفان و سینما» از سلسله نشستهای عرفان و هنر با حضور هادی نائیجی، نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون برگزار شد.
موضوع جلسه «هستی شناسیِ عرفانیِ تصویر متحرک» با تمرکز بر «اعتبارسنجی روایت بصری سینما به مثابهی کشف صوری در عرفان نظری» بود. این کارگردان سینما که دارای پیشینهی مطالعات فلسفی و عرفانی است در ابتدا به مقایسهی روششناختیِ عرفان و اهل عرفان با صنعت سینما و فیلمسازانِ سینمای داستانی پرداخت.
وی با بیان این که در هر دو ساحت، وامدار یک امر تجربی و معرفت پسینی هستیم گفت: معرفت عرفانی، از پسِ تجربهی عملی و مکاشفه به دست میآید و تجربهی داستانیِ موفق و تاثیرگذارِ یک فیلمساز، در تمام مراحل فیلمنامهنویسی، کارگردانی، بازیگری و… از دلِ یک جهانزیست به ثمر مینشیند. ما هم در عرفان و هم در سینمایِ داستانی با معرفتِ انضمامی روبهرو هستیم و از شناخت انتزاعی و ذهنی و حصولی فاصله میگیریم. همانطور که عارف فقط از کلاسهای عرفان نظریِ دانشگاهی و حوزوی به دست نمیآید، یک سناریست یا کارگردان نیز از دل دانشهای نظری بیرون نمیآید. ماهیت این سنخ از شناخت و معرفت، نتیجهی حضور است که از پسِ جهانزیست به منصهی ظهور میرسد. مکاشفهی عارف از دلِ اعمال و ریاضات و مواجههی نفس و قلب با همهی شئونات زندگی بارور میشود و فیلمِ یک فیلمساز نیز از دل تجربه و تعامل با همهی شئونات زندگی شکل میگیرد. توفیق هر دو طیف در گروِ کیفیت تعاملشان با زندگی است.
وی ادامه داد: البته شکی نیست که دانشهای انتزاعی و علوم حصولی در ترسیمِ ذهنیِ معرفتهای انضمامی به کار میآیند و موجب ارتقای کلی شناخت حصولی بشر میشوند اما آنچه مورد توجه است، تمامحقیقتِ شیئ و فصلِ اخیر عرفان و سینما است. آنچه به عنوان شناخت عرفانی میشناسیم از دلِ مکاشفات به دست آمده و میآید که محصول عمل و ریاضت است و آنچه تبدیل به یک اثر سینماییِ تاثیرگذار میشود، محصول تجربهی عمیقِ فیلمساز از انسان/جهان است. بررسی این تجربهیِ عمیق نزد فیلمساز و مطالعهی تطبیقی آن با کشف صوریِ عارف مورد نظر این جلسه است.
این کارگردان سینما با بیان اینکه برای یک فیلمساز (فیلمنامهنویس/کارگردان) امکان و قابلیت عرفانورزی وجود دارد، تاکید کرد: عمر عرفان به قدمت حضور انسان بر کرهی خاکی است و مقایسهی آن فقط با سینمایِ فعلیتیافتهیِ کنونی در مصادیق تولیده شده مطمع نظر نیست! عمر سینما صد و اندی سال بیش نیست و طبیعی است که این مطالعهیِ تطبیقی، ویژگیهای بالقوه و ماهوی سینما را با عرفان مورد توجه قرار میدهد و لازمهیِ تصدیق این مطالعهی تطبیقی منوط به تصورِ سینمای موعود است. و صد البته ترسیم سینمای موعود از شناخت واقعیِ همین صنعت سینما به دست میآید.
وی تصریح کرد: عرفان، محصول کشف عارف است که کشف هو الاطلاع علی ما وراء الحجاب من المعانی الغیبیه و الامورالحقیقیه وجودا و شهودا است، بیان بصری سینما نیز برای عبور از این چیدمانِ زندگیِ روزمره حرکت میکند؛ روایت سینما از انسان/جهان یک بازنمایی خام نیست. مهمترین مفهوم در تعریف «کشف» دریدن و کنار زدن پرده و حجاب است چه بهصورت وجودی این برونافتادنِ از پرده رخ بدهد و چه شهودی بر قلب انسان متجلی گردد. به هر دو حیث در سینما، دوربین در جایی قرار میگیرد و شاهد چیزی میشود که حجاب بر آن موضوع را کنار بزند و معانیِ پستوی هر موضوع را مقابل چشمان تماشاگر قرار بدهد؛ چه به انسان مربوط باشد و چه به جهان و هستی. ذاتِ بیانِ سینمایی به این ویژگی میل دارد که در هر موضوعی، چیزی بیش از آنچه را بشر در روزمره میبیند و درک میکند، نشان بدهد و بر آن دلالت کند.
هادی نائیجی در ادامه اظهار داشت: در قاب سینما، انسان و جهانِ پیرامونش به گونهای چیده میشوند که علاوه بر دلالت معنایی آن چه به رؤیت تماشاگر درمیآید، قابلیت ساختن دلالت معنایی خارج از قاب، امر نادیدنی را بر اساس چیدمان درون همان قاب به نمایش بگذارد که برساخته ای است که یا مشهود تماشاگر قرار میگیرد و یا مرحلهی ظلیهی حقیقت خارجی (اعیان) آن است که سینما قدرت نشاندادن یا به حس در آوردنش را دارد. در حقیقت فیلم ساز، امر مغیب را چه به صورت مشهود (برساختهی نفسالامری) و چه به صورت وجود ظلیهی حقایق، تبدیل به فیلم یعنی تصویر متحرک میکند. سینما بهسان ابزار یا محملی است ادراکی، همانطور که انسان از طریق خواب به ادراکاتِ برزخی دسترسی دارد بههمان وزان، در سینما نیز برای او این امکانِ ادراکی مهیا است. آنچه فیلمساز در سینما میتواند نشان دهد چیزی است که در خواب برای انسان روی میدهد.
این فیلمساز با ذکر این نکته که در صنعت سینما، سازندگان فیلم با نور سر و کار دارند گفت: آنچه به رؤیت درمیآید و ظاهر میشود، در یک هویت نوری اِکسپوز میشود. هر پلانِ از فیلم در نسبت نور و تاریکی به وجود میآید و به ظهور میرسد. بههمان سان که تجربهی بینندهی رؤیا یک تجربهیِ ادراکیِ انضمامی است، فیلمِ بر روی پرده در یک سالن تاریک به یک تجربهیِ انضمامی تماشاگر تبدیل میشود. بنابراین هم مسیر تولید یک فیلم طی طریق مکاشفانه است و هم در مرحلهی مواجهی تماشاگر با فیلم تجربهی انضمامیِ انکشافی رخ میدهد.
در پایان، وی با تبیین ۵ گونهی کشف صوری، اِبصاری، سمعی، شمي، ذوقی و حسی با تمرکز بر دو کشف صوریِ اِبصاری و سمعی امکاناتِ بیانیِ سینما را ارزیابی کرده و بیان داشت: این ارزیابی بهصورت فرصتها و تهدیدهایِ بیانِ سینمایی است و بهمانند سنجشِ عقل (قوه عاقله) نزد اهل عرفان است که همچون پای استدلالیان در مرحلهی کشف چوبین و ناکارآمد به نظر میآید. بیان سینمایی، کانالِ ادراکی موجهتر و مناسبتری برای کشف حجب خواهد بود.