یادداشت حجه الاسلام دکتر امیر جوان آراسته
رئیس دانشکده عرفان دانشگاه ادیان و مذاهب:
جان و تن یا خویش و دیگری
سخن از دوگانه تن و جان، هماره در بنان و بیان اهل حکمت وعرفان، جاری بوده و هست.
دغدغه خویشتن داشتن و کوشش در پالایش جان و همت گماردن بر اصلاح خود، که در بسیاری از موارد با ریاضت دادن به تن و با ندیدن و کنارزدن آن قرین میشود، در جای جای سخنان اهل معرفت به روشنی دیده میشود.
طرفه آنکه در بیان مولانا اساساً تن، دیگری و بیگانه است:
در زمین مردمان خانه مکن کار خود کن کار بیگانه مکن
کیست بیگانه، تن خاکی تو کز برای اوست غمناکی تو
و تو نباید برای دیگری تلاش کنی. پرداختن به این دیگری، جان را از معرفت تهی میکند:
تا تو تن را چرب و شیرین میدهی گوهر خود را نیابی فربهی
تا درد تن داری و پیوسته به برآوردن نیازهای تن مشغولی، راهی به حقیقت نمیبری . تن، هر روز فربهتر میشود و خواهندهتر و جان، لاغرتر و نحیفتر .
و شاید که جان بمیرد و تو بیخبر باشی؛
که امیر بیان فرمود:
فذلک میّتُ الأحیاء! (نهج البلاغه: حکمت 374)