آخرین بازماندگان نسلی در حال غروب

تاریخ انتشار:

آيت الله صلواتي از زمره طلابي بود كه در دوران آيت الله بروجردي تربيت شده و رشد يافته بود.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه؛ حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد مسجد جامعی مشاور عالی رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب در یادداشتی با عنوان«آیت الله صلواتی؛ نجابت و اخلاق»آورده است:
۱ـ بدون شک شهریور 1320 یکی از مهمترین نقاط عطف تاریخ معاصر ایران است. شرائط اجتماعی و سیاسی و نیز فکری و عقیدتی و دینی به کلی تغییر می‌کند و بلکه دگرگون می‌شود. احتمالاً در هیچ برهه زمانی دیگری شاهد این حجم از دگرگونی نبوده‌ایم، چه به لحاظ کمی و افقی و چه به لحاظ کیفی وعمودی و ژرفایی. گویی جامعه منفجر می‌شود و بغض فروخفته‌اش می‌ترکد و به یکباره به بیرون می‌ریزد. این سخن در مورد تهران و شهرهای بزرگ و برخی دیگر از نواحی کشور، به مراتب صحیح‌تر است.
در این میان هر آنچه به اعتقادات دینی و نظام و نهادهای دینی مربوط می‌شود، اهمیت دوچندان دارد. بخشی به دلیل سیاست اتخاذ شده در دوران پهلوی اول است و بخشی به دلیل جایگاه تشیع است در شکل دادن به هویت ملی و از طریق آن به حفظ ثبات اجتماعی و ایجاد مصونیت فکری و فرهنگی و در نهایت به حفظ وحدت و استقلال کشور. آنچه علیرغم تمامی نا‌آرامي‌هاي داخلي و توطئه‌هاي برون مرزي و فقر عمومي و خلأ ناشي از سقوط يك نظام كاملاً پليسي، ثبات و بلكه تماميت ارضي كشور را حفظ كرد؛ همين اعتقادات ديني و نظام‌ها و ساختارهايي بود كه تشيع در طول قرن‌هاي اخير ايجاد كرده و نهادينه ساخته بود، اگرچه ممكن است برخي به دلائل خاص خود اين واقعيت را نپذيرند. به عبارت دیگر این دین بود که علیرغم تمامی کاستی‌ها، کشور را در آن زمان حساس و وضعیت لغزنده، به سلامت نگاه داشت.
2- آنچه در اين ميان عميقاً تاثيرگذار بود، مرجعيت و زعامت ديني و حوزوي آيت الله بروجردي بود. ايشان در اوائل دهه 1320 به قم مي‌آيند و از اواسط اين دهه مرجعيّت مي‌يابد و به مرور اين مرجعيت عموميّت پیدا می‌کند. شايد اين براي نخستين بار بود كه مرجعيت عام جهان تشيع، به ايران منتقل مي‌شود. اگرچه قبل از ايشان آيت الله حائري مرجعيت داشتند، امّا شرائط آن دوران به گونه‌اي بود كه عملاً مرجعيت ایشان، چندان از حوزه قم فراتر نمی‌رفت. محدوديت‌هاي مختلف ايجاد شده مانع از آن بود كه ايشان حتي بتواند بر حوزه‌هاي علميه شهرستان‌ها نظارتي داشته باشند. به خصوص كه بسياري از اين حوزه‌ها تعطيل شده بود.
بدون ترديد آيت الله بروجردي و صرف نظر از جايگاه روحاني‌شان، از شخصيت‌هاي بزرگ ايران قرن بيستم است. علميت ايشان مورد اعتراف و اتفاق عموم عالمان بزرگ بود. مضافاً که ايشان در طول اقامت طولانی در بروجرد فرصت يافته بود مطالعات عميق و فراواني در زمينه‌هاي مختلف، چه شاخه‌های مختلف علوم اسلامی و چه تاریخ معاصر، داشته باشند و اين نكته از تقريرات ايشان و خاطراتی که شاگردان و اصحاب ایشان از معظم له نقل می‌کنند، به خوبي برمي‌آيد.
و بالاخره اينكه تحولات مختلف فكري و اجتماعي و سياسي دوران مشروطه و قبل و بعد از آن را از نزديك شاهد بودند. شاگرد برجسته مرحوم صاحب كفايه و نيز مرحوم صاحب عروه، دو عالم بزرگی که دو دیدگاه کاملاً متفاوتی در مورد جنبش مشروطیت داشتند. مضافاً که فراز و نشيب‌هاي ايام جنگ جهاني اول و پس از آن و نیز ضعف و فرسودگي اواخر دوران قاجار را از نزديك ديده بودند و اينكه چگونه نظام حاكم تغيير يافت و چه کسانی از آن حمایت و یا با آن مخالفت کردند. در كنار اين همه داستان استقلال عراق و اينكه چرا و چگونه عليرغم تمامي جان‌فشاني‌هاي شيعيان و عالمان‌شان قدرت تقريباً به طور كامل در دست ديگران قرار گرفت. اين همه را با توجه به اشراف كامل‌شان نسبت به تحولات دروني جهان مسلمان از همان قرون نخستین تا دوران جديد، درمي‌يافتند. اين مجموعه از ايشان به واقع شخصيتي استثنايي ساخته بود.
3- زعامت و كيفيت مديريت ايشان چه در آنجا كه به حوزه‌هاي علميه و یا به جامعه تشيع و بلكه جامعه اسلامي مربوط می‌شد، عميقاً متأثر از اين اطلاعات و اين تجربيات است. به نظر مي‌آيد در نهايت هدف ایشان توانمندسازي و قوام بخشي به جامعه روحانيت و جامعه مذهبي ايران بود و با توجه به شرائط و امكانات محدود آن زمان، به واقع اين وظيفه را به خوبي انجام دادند. فشارها و تضييقات دوران پهلوي اول و خصوصاً دهه اخير آن شرائط طاقت فرسايي براي هر دو جامعه ياد شده، ايجاد كرده بود. اگرچه پس از شهريور 1320 شاهد نوعي هيجانات ديني از جانب توده‌هاي مذهبي هستيم، امّا لازم بود اين احساسات ديني از درون قوام يابد و توانمند شود و گويا ايشان چنين خواسته‌اي داشت.
مهم اين است كه مي‌دانست چه مي‌خواهد و چه مي‌تواند بخواهد و چه نبايد بخواهد. مرحوم آيت الله سلطاني كه از نزديكان و خويشاوندان ايشان بود، در مورد دیدگاه ایشان نسبت به ملی شدن نفت چنین نقل می‌کند: «من در قضايايي كه وارد نباشم و آغاز و پايان را ندانم و نتوانم پيش‌بيني كنم، وارد نمي‌شوم. قضیه ملی شدن نفت را نمی‌دانم چیست و چه خواهد شد و در آینده در دست چه کسانی خواهد بود. البته روحانیت نباید به هیچ وجه با این حرکت مخالفت کند، که اگر با این حرکت مردمی مخالفت کند و این حرکت ناکام بماند، در تاریخ ضبط خواهد شد که روحانیت مانع شد؛ لذا به آقای بهبهانی و علمای تهران نوشتم که مخالفت نکنند.»
با چنين ديدگاهي كوشيد تا هم حوزه‌هاي علميه را احيا كند و هم جامعه ديني ايران را. در آن سال‌ها و عليرغم فقر عمومي، مساجد و حسينيه‌هاي فراواني ساخته و يا تعمير شد، موسسات آموزشي و خدماتی مختلفي راه اندازي شد و تلاش شد تا جامعه مذهبي ايران كه در دوران پهلوي اول عملاً در حاشيه جامعه فعال آن روز قرار گرفته بود، به تدريج به متن جامعه فعال وارد شود.
۴ـ عموم هیئات دینی در همین دوران است که شکل می‌گیرد. این هیئت‌ها نقش بسیار مهم و موثری در حفظ اعتقادات و فرهنگ دینی عموم کسانی که از شهرستان‌ها به تهران و یا سایر شهرهای بزرگ می‌آمدند، داشتند. هم اینان بودند که پاسدار هویت شیعی بودند و مردم را نسبت به اهل بیت علاقمند نگاه می‌داشتند. بدون آنها جامعه ایران در خطر انحراف از اسلام و تشیع قرار داشت. از بابیان و بهائیان گرفته تا کسان دیگری که تمایلات اخباری و شیخی و سلفی و اهل حدیثی و وهابی و یا صوفیانه و بعضا اباحی‌گرایانه داشتند.
به دلائل مختلف ساختمان درونی تشیع متفاوت با اهل تسنن است و با تمهیدات و شیطنت‌هایی می‌توان مقدمات انحراف آن را فراهم آورد. حفظ اصالت‌های آن به مراتب دشوارتر از حفظ نظام اعتقادی اهل سنت است. تشیع آکنده از مفاهیم معنایی و معرفتی است و همین جریان است که حفظ اصالت‌ها آن را دشوار می‌سازد و اینکه از خط مستقیم خارج نشود. واقعیت این است که مجموعه جامعه دینی ایران، اعم از روحانیت و سایر طبقات و نهادهای دینی در مجموع به گونه رضایت‌بخشی از عهده انجام چنین وظیفه خطیری برآمد.
در آنجا كه به حوزه‌هاي علميه مربوط مي‌شد، به حداكثر تلاش شد تا فعال شوند. نكته مهمتر اين بود كه به رشد كيفي طلاب چه به لحاظ درسي و چه به لحاظ اخلاقي، توجه خاصي مبذول مي‌شد. نتيجه اين تلاش پرورش نسلی از طلاب بود كه چنين ويژگي‌هايي داشتند. مضافاً كه تلاش شد روحانيون در مناطق مختلف كه در آن ايام عموماً مسئوليت امامت جماعت را داشتند در هماهنگي بيشتري با مردم قرار گيرند. به اعتباري مدل مورد نظر و مورد سفارش، چنين مدلي بود. امامان جماعت عموماً وظیفه‌ای بیش از اقامه نماز داشتند، عملاً تکیه‌گاه دینی و عاطفی محله بودند. آرامش و تدین عموم این محلات به دلیل شایستگی و کاردانی امامان جماعت‌شان بود.
۵- آيت الله صلواتي از زمره طلابي بود كه در دوران آيت الله بروجردي تربيت شده و رشد يافته بود. آشنايي نگارنده با ايشان به دليل حضور در درس «مكاسب محرمه» كتاب مكاسب بود كه به خوبي و با تسلط آن را تدريس مي‌كرد. در ابتدا بحث را از خارج بيان مي‌فرمود و سپس با متن تطبيق مي‌داد.
درس رأس ساعت 10 صبح آغاز و تا دقايقي قبل از 11 ادامه مي‌يافت. بموقع و منظم حاضر مي‌شدند و به سوال‌ها و اشكالات با صبر و حوصله و دقت پاسخ مي‌گفتند. در طول مدت نزدیک به یکسال حتی یک بار هم عصبانی و ناراحت نشدند و پیوسته با خونسردی به سوالاتی که بعضاً دقیق و وارد نبود، جواب می‌دادند.
مشكل مي‌توان براي كساني كه سابقه آموزش‌هاي طلبگي را نداشته‌اند، اين سبك آموزش را توضيح داد. كتاب‌هاي درسي حوزوي بيش از آنكه كتاب درسي باشد، كتاب مرجع است. در نظام تحصیلات جدید كتاب درسي براي دانش آموزان و دانشجويان نوشته می‌شود، امّا كتاب مرجع براي فارغ التحصيلان و متخصصان است. براي آموزش گيرندگان علوم حوزوی در صورتي مباحث مفهوم است كه استاد كتاب را، كه عملاً هم چون كتاب مرجع است، براي آنها توضيح و در نهايت تطبيق دهد. خصوصاً كه نويسندگان اين كتاب‌ها، و حتي كتاب‌هاي مقدماتي آن، افرادي به واقع دانشمند بوده‌اند و دريافت نظرات ايشان به سادگي ممكن نيست و تنها يك استاد مبرز مي‌تواند آنها را بيان كند.
۶- صرف نظر از مقام علمي، ايشان برجستگي روحي و اخلاقي خاص خود را داشت كه در اينجا از آن به «نجابت» تعبير مي‌شود. به واقع نجيب بود. زهدفروشي و علم فروشي نمي‌كرد. همان بود كه بود و حتي بايد گفت برتر از آن بود كه خود را نشان مي‌داد. متانت و اصالت و تا حدودی شرم و حیا و احتیاط کامل در تمامی رفتار و کردارش دیده می‌شد. عالمان گذشته و احیاناً معاصر را احترام می‌کرد. معیار برای ایشان علم و تقوایشان بود و نه نکات دیگری که در آن سال‌ها بدان حساسیّت نشان می‌دادند.
در طي سال‌هاي اخير مكرر خدمت‌شان مي‌رسيدم و عموماً فرعي مطرح مي‌شد و ايشان مكرر مي‌فرمود كه از اين بحث استفاده كردم كه البته از سر لطف و بزرگواری ايشان بود، اما عموماً چنين نمي‌كنند. با صداقت آنچه را كه مي‌دانست، بيان مي‌كرد و اگر فراتر از حوزه مطالعاتي‌شان بود، صريحاً مي‌گفت نمي‌دانم و مطلع نيستم. هيچگاه زبان به انتقاد نمي‌گشود تا چه رسد به توهين و تحقير و ملكات نفساني ديگري كه از آن مي‌گذريم.
ايشان و بسياري از هم نسل‌هاي ايشان همچون آيت الله ستوده دست پرورده‌هاي نظام آموزشي و تربيتي آيت الله بروجردي بودند. عموماً خصوصيت‌هاي شخصيتي و اخلاقي افراد صرفاً براساس ويژگي‌هاي شخصي آنان ديده و ارزيابي مي‌شد و نه بیشتر. در اينكه اراده و انتخاب شخص در اين ميان تعيين كننده‌ترين عامل است، سخني نيست، امّا نمي‌توان جرياني را كه توسط بزرگاني و براي تعليم و تربيت چنين اشخاصی ايجاد و تقويت شده، ناديده انگاشت.
فضاي حوزه در دوران آيت الله بروجردي در مجموع طلبه را در چنين مسيري قرار مي‌داد و حداقل اين بود که به كساني كه چنين آمادگي و اراده‌اي داشتند، كمك مي‌كرد. ایده‌آل طلبه این بود که به عالمی همچون عالمانی که مورد تأیید آن مرجع بزرگ بودند، تبدیل شود و در این مسیر گام بردارد.
متأسفانه اين نسل و با اين برجستگي‌‌ها، در حال غروب كردن است. حال مسئله اين است كدامين نسل جانشين خواهد شد؟ جملگي در پی ستايش از افراد چنين نسلي هستند، امّا گويي نمي‌توانند همچون آنان شوند و راهی جهت نیل به چنین موقعیتی بیابند، و البته اين امري طبيعي است. آنان فرزندان دوراني ديگر بودند و در اين دوران در مجموع نمي‌توان چنان افرادي تحويل داد.
۷ـ دوراني شديداً متلاطم و شناور و در حال تغییر. البته اين مشكل براي ديگران هم وجود دارد. نگارنده مكرر از شخصيت‌هاي دینی كاتوليكي و بعضاً غير كاتوليكي شنيده است كه طلاب آنها ديگر همچون گذشته نيستند، چه به لحاظ علمي و آموزشی و چه به لحاظ اخلاقي و شخصیتی. به ویژه در طی یکی دو دهه اخیر که شرائط به کلی دگرگون شده است. یکی از نتایج آن عدم اقبال به مشاغل دینی است، حال آنکه در گذشته یکی از افتخارات خاندان‌های بزرگ این بود که فردی از آنان به چنین شغلی روی آورده است.
البته اين تلاطم به دلائلي در جامعه ما به مراتب بيشتر است. احتمالاً اولويت در چنين شرائطي اين باشد كه افراد آزاده و مستقل و با عزت نفس پرورش يابند، بدون آنكه چنين خصوصيتي غرور و تكبرشان را موجب شود. بهرحال اینکه چه می‌توان کرد، بحثی ضروری و در عین حال چالشی است که محتاج مطالعه و تأمل فراوانی است. چه به لحاظ آموزشی و چه به لحاظ تربیتی که بهتر است اهل فن بدان بپردازند. مهم این است که هم نظام درسی و هم متون آموزشی و هم توصیه‌های تربیتی باید به نوعی «بازتولید» شوند.
احتمالاً يكي از بهترين نمونه‌ها كتاب «آشنايي با علوم اسلامي» شهيد مطهري است. اين مجموعه مشتمل است بر مباحث مقدماتي در زمينه فلسفه، فقه، اصول، كلام و عرفان كه البته براي مبتديان و دانشجويان سال اول نوشته شده است. مهم اين است كه این كتاب «بازتوليد» است و لذا براي طلبه و يا دانشجوي امروز، مفهوم است. و این متفاوت است با آنکه متن درسی کلاسیک خلاصه و یا تقطیع شود. مباحث سنگین دروس حوزوی را می‌توان و می‌باید بازتولید کرد تا طلبه آن را دریابد و ذهنش نظم و نظام علمی بگیرد.
خداوند ايشان را كه نمونه‌اي از سلف صالح و عالمان پرهيزكار و به دور از زهدفروشي و علم فروشي بود، با مواليانش محشور فرمايد.