حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، آخرین پیامبر از پیامبران الهی، پس از بیست و سه سال تلاش در امر رسالت، پیامبری و رهبری امت اسلام، با اختلاف و احتمالات زیادی که در تاریخ درگذشت آن حضرت بیان شده، بنا بر قول مشهور علمای شیعه، در روز دوشنبه، بیست و هشتم ماه صفر سال یازدهم هجری، پس از چهارده روز بیماری و کسالت، رحلت فرمودند و در هجره مسکونی خویش در جوار مسجدی که تاسیس کرده بود، توسط امام علی (علیهالسلام) غسل و کفن شده و به خاک سپرده شد.مرقد پیامبر
آن حضرت در آخرین روزهای عمر خویش اصحاب خود را به یاری لشکر اسامة بن زید سفارش میکردند ولی عدهای از نزدیکان، سرپیچی کرده و حضرت آنها را لعن کرد؛ همچنین قلم و دوات درخواست نمودند که چیزی بنویسند تا پس از ایشان هرگز کسی گمراه نشود، ولی خلیفه دوم از این کار ممانعت کرده و برخی دیگر با او مخالفت کردند که این کار باعث آزار پیامبر گردید و ایشان همه را از نزد خود راندند. آن حضرت زره و شمشیر و خاتم و مهرش را به علی (علیهالسّلام) داده و وصیتهایی به ایشان کردند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شب پیش از بیماری شدیدش در حالی که دست علی (علیهالسّلام) را گرفته بود، همراه جماعتی برای طلب آمرزش به قبرستان بقیع رفت و برای اهل قبور درود فرستاد و برای آنان طلب استغفار طولانی کرد. آنگاه به علی (علیهالسّلام) فرمود: «جبرئیل هر سال یک مرتبه قرآن را بر من عرضه میکرد، ولی امسال دو مرتبه این امر صورت گرفته است و این دلیلی ندارد مگر اینکه اجل من نزدیک باشد.» [۵][۶]
پس به علی (علیهالسّلام) گفت: «اگر من از دنیا رفتم، تو مرا غسل بده.» [۷] در روایت دیگر آمده است که «فرمودند: به هر کسی وعدهای دادم، باید آن را بگیرد و به هر کسی دِینی دارم، باخبرم سازد.» [۸]
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که گویا از حرکات زنندۀ برخی از زوجات و صحابه خود و تخلف برخی از یاران ناراحت شده بود، برای پیشگیری از بدعتها، فرمود: «ای مردم، آتش فتنه شعلهور شده و فتنهها مانند پارههای شب تاریک، رو آورده و شما هیچ دستاویزی علیه من ندارید، زیرا من حلال نکردم مگر آنچه قرآن حلال دانسته و حرام نکردم مگر آنچه قرآن حرام داشته است.» [۹][۱۰]ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۱۶، محمد بن صامل السلمی، الطائف، مکتبة الصدیق، ۱۴۱۴، الاولی.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از این هشدار به منزل “امسلمه” رفت و دو روز در آنجا ماند و گفتند خدایا تو شاهد باش که من حقایق را ابلاغ کردم.[۱۱]
سپس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به منزل رفت و جماعتی به حضور طلبید و گفت: «مگر به شما امر نکردم که با جیش “اسامه” بروید؟ چرا نرفتید؟»
ابوبکر گفت: رفتم؛ ولی دوباره برگشتم تا تجدید عهد کنم. عمر گفت: نرفتم؛ چون نمیتوانستم منتظر باشم تا حال شما را از کاروانیان بپرسم.[۱۲][۱۳]
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از تخلف آنان سخت ناراحت شد و با همان حال کسالت به مسجد رفت و خطاب به اعتراضکنندگان فرمود: این چه سخنی است که درباره فرماندهی “اسامه” میشنوم شما پیش از این به فرماندهی پدرش هم طعن میزدید به خدا سوگند او برای فرماندهی لشکر سزاوار بود و فرزندش اسامه نیز برای این کار شایسته است. رسول خدا در بستر بیماری مرتبا به عیادتکنندگان خود بهطور مرتب میفرمود، سپاه اسامه را حرکت دهید.[۱۴]
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حضور جمع، رو به حضرت علی (علیهالسّلام) کرد و به او وصیت کرد و به ایشان فرمود: نزدیک بیا، سپس زره و شمشیر و خاتم و مهرش را به علی (علیهالسّلام) داد و فرمود «برو منزل». پس از لحظاتی بیماری ایشان شدید شد و آنگاه که حالش بهتر شد، علی (علیهالسّلام) را ندید. به زنان خود گفت: «برادرم و صاحبم بیاید» آنان به ابوبکر گفتند و آو آمد و باز پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جمله را تکرار کرد و این بار به سراغ عمر رفتند و عمر آمد؛ ولی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «برادرم و صاحبم بیاید» “امسلمه” فرمود: «علی (علیهالسّلام) را میطلبد، به او بگوئید بیاید». [۱۹] علی (علیهالسّلام) آمد و مدتی با هم بهطور خصوصی و در گوشی صحبت کردند. وقتی از علی (علیهالسّلام) پرسیدند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چه گفت؟
در پاسخ فرمود: به من هزار باب علم که از هر بابی هزار باب دیگر منشعب شده بود، آموخت و چیزهایی را به من سفارش کرد که انجام خواهم داد.[۲۰]
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در همان حال چند مرتبه فرمود: «ما ظن محمد بالله لو لقی الله و هذه عذره عنده»
منابع
۱. شیخ مفید، الارشاد، ص۱۸۹، بیروت، موسسه اعلمی، ۱۳۹۹ه.ق.
۲. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۶۵۳، مصطفی السقا و ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفة، بی تا.
۳. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۷۲.
۴. یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۳.
۵. شیخ مفید، الارشاد، ص۱۸۱.
۶. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۹۴.
۷. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۸۱.
۸. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۱۴، محمد بن صامل السلمی، الطائف، مکتبةالصدیق، ۱۴۱۴، الاولی.
۹. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۶۵۴، مصطفی السقا و ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفة، بی تا.
۱۰. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۱۶، محمد بن صامل السلمی، الطائف، مکتبة الصدیق، ۱۴۱۴، الاولی.
۱۱. شیخ مفید، الارشاد، ص۱۸۲.
۱۲. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۳۶، محمد بن صامل السلمی، الطائف، مکتبةالصدیق، ۱۴۱۴، الاولی.
۱۳. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۳۲۵.
۱۴. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵۰.
۱۵. شهرستانی، عبدالکریم، ملل و نحل، ج۱، ص۲۳، ترجمه و تصحیح سید محمد رضا جلالینائینی، چاپ سوم، ۱۳۶۰.
۱۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۴۲۹، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۵۲.
۱۷. ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج۱، ص۳۵۵، دارصار، بیروت.
۱۸. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴۴، محمد بن صامل السلمی، الطائف، مکتبةالصدیق، ۱۴۱۴، الاولی.
۱۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۴۳۹، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۵۲.
۲۰. شیخ مفید، الارشاد، ص۱۸۵.
۲۱. ابن حمدون، محمد بن حسن، التذکرة الحمدونیه، ج۹، ص۱۵۳- ۱۵۴، تصحیح احسان عباس.
۲۲. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۳۸، محمد بن صامل السلمی، الطائف، مکتبةالصدیق، ۱۴۱۴، الاولی.
حضرت امام حسن بن علی بن ابیطالب(ع) مشهور به امام حسن مجتبی (۳-۵۰ق) دومین امام شیعیان که ۱۰ سال (۴۰-۵۰ق) امام و حدود ۷ ماه خلیفه مسلمانان بود. اهلسنت او را آخرین خلیفه از خلفای راشدین دانستهاند.
حضرت امام حسن بن علی علیه السلام نخستین فرزند امام علی(ع) وفاطمه(س) و نخستین نوه پیامبر(ص) است. بنابر گزارشهای تاریخی، نام «حسن» را پیامبر(ص) برای او برگزید و او را بسیار دوست داشت. او هفت سال از عمر خود را با پیامبر(ص) همراه بود و در بیعت رضوان و ماجرای مباهله با مسیحیان نجران حضور داشت.
فضایل امام حسن(ع) در منابع شیعه و اهلسنت آمده است. او یکی از اصحاب کسا است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شد و شیعیان آنان را معصوم میدانند. آیه اطعام، آیه مودت، و آیه مباهله نیز درباره او و پدر و مادر و برادرش نازل شده است. او دو بار تمام داراییاش را در راه خدا بخشید و سه بار نیمی از اموالش را به نیازمندان داد. گفتهاند به سبب همین بخشندگیها، او را «کریم اهلبیت» خواندهاند. او ۲۰ یا ۲۵ بار پیاده به حج رفت.
از زندگی او در دوران ابوبکر و عمر بن خطاب خبر چندانی در دسترس نیست. او در شورشهای اواخر خلافت عثمان، به دستور امام علی(ع) به محافظت از خانه خلیفه پرداخت. در دوره خلافت امام علی(ع) همراه او به کوفه رفت و در جنگهای جمل و صفین از فرماندهان سپاه بود.
حسن بن علی در ۲۱ رمضان سال ۴۰ قمری، و پس از شهادت امام علی(ع)، به امامت رسید و در همان روز، بیش از چهل هزار نفر با او برای خلافت بیعت کردند. معاویه، خلافت او را نپذیرفت و با لشکری از شام به سوی عراق حرکت کرد. امام مجتبی(ع) سپاهی به فرماندهی عبیدالله بن عباس به سمت معاویه فرستاد و خود به همراه یک گروه دیگر به ساباط رفت. معاویه تلاش کرد با طرح شایعاتی میان سپاهیان امام حسن(ع)، زمینه را برای برقراری صلح فراهم کند. در این شرایط، امام حسن(ع) مورد سوءقصد یکی از خوارج قرار گرفت و زخمی شد و برای مداوا به مدائن انتقال یافت. همزمان، گروهی از سران کوفه به معاویه نامه نوشتند و قول دادند حسن بن علی را به وی تسلیم کنند یا به قتل برسانند. معاویه نیز نامههای کوفیان را برای حسن بن علی(ع) فرستاد و به او پیشنهاد صلح داد. امام مجتبی(ع) صلح و واگذاری خلافت به معاویه را پذیرفت به این شرط که معاویه بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) عمل نماید و برای خود جانشین تعیین نکند و همه مردم از جمله شیعیان علی(ع) در امنیت باشند. بعدها معاویه به هیچیک از این شرطها عمل نکرد.
او پس از ماجرای صلح در سال ۴۱ قمری، به مدینه بازگشت و تا پایان عمر در آنجا ماند. او در مدینه مرجعیت علمی را بر عهده داشت و بنابر گزارشها از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار بود.
وقتی معاویه تصمیم گرفت برای ولایتعهدی پسرش یزید بیعت بگیرد، صد هزار درهم برای جَعده همسر امام حسن(ع) فرستاد تا امام را مسموم کند. گفتهاند حسن بن علی(ع) ۴۰ روز پس از مسموم شدن به شهادت رسید. بنابر نقلی، او وصیت کرده بود کنار قبر پیامبر(ص) دفن شود ولی مروان بن حکم و عدهای از بنیامیه مانع این کار شدند. پیکر او در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
مجموع سخنان و مکتوبات امام مجتبی(ع) و نام ۱۳۸ نفر از کسانی که از او روایت کردهاند، در کتاب مسند الامام المجتبی(ع) گردآوری شده است.
برخی از مهمترین آثار درباره زندگانی ایشان:
أخبار الحسن بن على نوشته سلیمان بن احمد طبرانى (درگذشته ۳۶۰ق)
الحیاة السیاسیة للامام الحسن نوشته جعفر مرتضی عاملی
حیاة الامام الحسن بن علی نوشته باقر شریف قرشی
صلح الحسن نوشته راضی آل یاسین که آیتالله سید علی خامنهای آن را در سال ۱۳۴۸ش به نام «صلح امام حسن(ع): پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» به زبان فارسی ترجمه کرده است.[۲۶۶]
زندگانی امام حسن نوشته هاشم رسولی محلاتی
الحسن بن علی دراسة و تحلیل نوشته کامل سلیمان
الإمام الحسن ونهج البناء الاجتماعی نوشته حسن موسى الصفار
حلیم اهل البیت نوشته موسى محمد علی
الامام المجتبی (ع) مهجة قلب المصطفی (ص)» نوشته احمد رحمانی همدانی و ترجمه وتلخیص حسین استاد ولی، نشر منیر ۱۳۹۲ش.
فرهنگ جامع سخنان امام حسن مجتبی(ع) تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم(ع) و ترجمه علی مؤیدی.