به گزارش روابط عمومی دانشگاه؛ دکتر حمیدرضا شریعتمداری عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در یادداشتی با عنوان «همایش اسلام هراسی در استانبول»آورده است:
با اینکه بهتازگی از سفرِ استانبول، برگشته بودم، نتوانستم دربرابر پیشنهادِ جناب دکتر مظفری، مدیر محترم مرکز صلح و گفتوگوی دانشگاه ادیان و مذاهب، مقاومت کنم و باکمال میل، و با چشمپوشی از همهی برنامههای معمولِ(روتینِ)خودم، موافقتم را با سفر به استانبول و شرکت در همایش “اسلامهراسی” اعلام کردم. خوشبختانه، در این سفر، علاوه بر جناب دکتر مظفری، از همراهی و همسفریِ جناب دکتر محمد جاودان، مدیر محترم گروه شیعهشناسی دانشگاه ادیان هم برخوردار شدم. دوستانِ دیگری هم قرار بود به ما ملحق شوند، ولی بنابه دلائلی، از حضورشان محروم شدیم.
بانیِ این سفر (و این برنامهی بینالمللی که قرار است ادامهدار باشد)، مرکز صلح و گفتوگوی دانشگاه ادیان و مذاهب(زیرمجموعهی معاونت ارتباطات و امور بین الملل دانشگاه ادیان و مذاهب، با زعامت جناب حجتالاسلام والمسلمین دکتر مهدی تسخیری) بود که فراتر از مشارکت در این همایش، درپی تعمیق روابط با دانشگاه “صباحالدین زعیمِ” استانبول و تثبیت عضویت و مشارکتِ دانشگاه ادیان و مذاهب در شبکهای از دانشگاههای جهان اسلام بود که به آرمانِ اسلام و اسلامگرایی با رویکردی علمی و دانشگاهی، علاقمند و پایبند هستند و ازجمله، سلسله نشستهای بینالمللیِ مشترکی را در دستور کار خود قرار دادهاند. سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نیز در این عرصه، حاضر و فعال بوده، از تداوم این تعاملها حمایت میکند. دراینجا شایسته است که از سازمان و از رایزنی ایران در ترکیه که مددکار و تسهیلگر این برنامه و این سفر بودند، تشکر نمایم.
نشستِ استانبول که چهارمین همایش بینالمللیِ دانشگاه زعیم و بهواقع، مرکز وابسته به آن، سیگا(اختصاری بهمعنای “مرکز مطالعات اسلام و امور جهانی”)بود، اینبار به واکاویِ اسلاموفوبیا یا اسلامهراسی در کشورهای دارای اکثریتِ مسلمان اختصاص یافته بود. در این همایشِ سهروزه که در روزهای ۲۰تا ۲۳ اسفندماه ۱۴۰۱(۱۱ تا ۱۳ مارس ۲۰۲۳)برگزار شد، علاوه بر دانشگاه زعیم و دانشگاه ادیان، دانشگاهها و مراکزِ ذیل نیز از کشورهای مختلف، مشارکت داشتند: دانشگاه لاهور(پاکستان)، دانشگاه مالایا(مالزی)، مرکز بن ولید طلال برای فهم و برداشتِ اسلامی مسیحی در دانشگاه جرج تاونِ واشنگتن(ACMCU)، و الجامعة الاسلامية العالمية(اسلامآباد).
طبعاً، بیشترین نقش و فعالیت از آنِ استادان و دانشجویان دانشگاه زعیم با ملیتهای مختلفی چون ترک، عراقی، فلسطینی و پاکستانی بود. در این همایش، نقش کانونی را یک شخصیت فرهیختهی فلسطینی، یعنی دکتر سامی عَریان، رئیس سیگا ایفا میکرد. جناب عریان که پیشتر، استاد دانشگاه فلوریدای آمریکا در رشتهی مهندسیِ کامپیوتر بود و سالهاست که توسط دانشگاه زعیم جذب شده، هم از لحاظ تسلط زبانی و معاشرت اجتماعی و هم از لحاظ علمی و اندیشگی، شایستهی آن بود که چهرهی نخستِ این همایش باشد. از نِقاط قوت ایشان این بود که نقشآفرینیاش به حضور در جایگاه ریاست همایش، در دو جلسهی افتتاحیه و اختتامیه، محدود نشد و در همهی درگاه(پَنِل)های نشست، حضور و مشارکتِ فعال داشت.همچنین در همهی موعدهای ناهار و شامِ مهمانان ویژه، حضور مییافت و با همه اختلاط میکرد.
بنابهگزارشِ جناب سامی عَریان، از میان یکصدوپنجاه مقالهی ارسالشده، پنجاه مقاله برگزیده و ارائه شدند. از داخلِ ایران، علاوه بر دکتر مظفری و خانم دکتر صادقی، قرار بود رایزن سابقِ ایران در ترکیه، دکتر ابولحسن خلج منفرد هم حضور و ارائه داشته باشد که بهدلیل ناهماهنگیهای اداری در ایران نتوانست حضور پیدا کند و با اصرار جناب سامی عریان مبنی بر عدم تغییر برنامه، ناگزیر بنده یادداشتی را آماده و در همان گاه و درگاه مقرر ارائه کردم.خانم مونا مکینژاد نیز ایرانیِ دیگری از دانشگاه لیدز انگلستان بود که به این همایش دعوت شده بود.
همایش با افتتاحیه و سخنان سامی عَریان و پس از آن، سخنان کوتاهِ نمایندگان هر کدام از مراکز مشارکتکننده(و ازجمله، د. مظفری به نمایندگی از دانشگاه ادیان)، شروع شد و با نشستِ علمیِ عمومی در صبح شنبه ادامه یافت.سخنران اول و اصلیِ این نشستِ ، جان اسپوزیتو از دانشگاه جرج تاون بود. سخنرانیِ نویسندهی کتاب آینده اسلام(The future of Islam)، معطوف به موضوع “چشمانداز و چالشهای اسلامهراسی” بود. وی در سخنانش، بارها به رویدادهای ایران، بهویژه، انقلاب ۱۹۷۹(۵۷ خورشیدی) تمثل جست و از نقش ویژهی آنها در اوجگرفتنِ اسلامهراسی، بهعنوان علت یا بهانه، سخن گفت. اسپوزیتو جهانیشدنِ مقولهی اسلامهراسی را به حادثهی یازده سپتامبر برمیگرداند.
همایش پس از افتتاحیه و اولین نوبت نشستِ علمیِ مشترک، از عصر روز شنبه تا نوبت اول از عصر دوشنبه، در قالب دو درگاهِ(panel) موازی وهمزمان، ادامه یافت. در هرکدام از درگاهها، پنج یا شش مقاله بهصورت حضوری یا مجازی ارائه شد و پس از پایان همهی ارائهها،
بنابه روال معمول در همهی همایشهای علمی، مداخلات یا پرسشوپاسخهایی صورت میگرفت. پایانبخشِ همایش اسلاموفوبیا، نشستِ عمومی و علمیای بود که با حضور حدود ده نفر از مهمانان اصلی و عمدتا، دبیران درگاهها برروی صحنه(سِن)برگزار شد که هرکدام در دو نوبت، ارزیابی و جمعبندیشان از همایش و نیز پاسخشان به یک سؤال مشترک را ارائه کردند. در این بخش، از جمهوری اسلامی ایران دو نفر، یعنی جناب د. مظفری و سرکار خانم زهره صادقی، حضور داشتند. درپایان، فرصتی هم در اختیار حاضران قرار گرفت تا ملاحظات یا پرسشهایشان را با مهمانان درمیان بگذارند.
زبان رسمیِ جلسه انگلیسی بود و البته دومین زبان که در معاشرتها در حاشیهی نشستها، رایج بود، زبان عربی بود. طبعاً درجایی که محورِ بحث، اسلامهراسی، و مشارکتکنندگانش مراکز و دانشگاههایی از جهان اسلام بودند، انتظار میرفت که زبان رسمیِ همایش را عربی قرار دهند، اما وجود دهها استاد و دانشجویی که عربی نمیدانستند، ناگزیر زبان انگلیسی را به زبان مسلطِ همایش تبدیل کرد. دانشگاه زعیم که بهنوعی، بخشِ دانشگاهیِ(آکادمیکِ)اخوانالمسلمين را نمایندگی میکند، نشستهای علمیِ فراوانی را نیز به زبان عربی برگزار کرده و میکند که ازجمله، برخی از استادان دانشگاه ادیان، ازحاضران و فعالانِ آن نشستها هستند.
اختلاط و معاشرتی که در موقعیتهای زمانی و مکانیِ مختلف در متن و حاشیهی این همایش بین شرکتکنندگان پامیگرفت، از مهمترین فرصتها و بلکه دستاوردهای این سفر و این نشست بود که مایهی آشناییهای متقابل و نیز همافزایی در دادهها و نگرهها نسبت به دیگر سرزمینهای اسلامی بود. آنچه برای ما اعجابآور بود، این بود که جمهوری اسلامی ایران بهرغم بحرانها و برخی نارساییها و نیز باوجود هجمههای سنگین رسانهای و سایبری، همچنان مورد توجه، اهتمام و اقبال مسلمانان جهان است. ساعتهای متمادی را من و جناب دکتر جاودان با دکتر اویس خان از پشتونهای پاکستان( و از دبیران همایش) به بحث دربارهی فلسفه و تجربههای سیاسیِ شیعه و سنی گذراندیم. خبر غافلگیرکنندهای که خوشابندِ برخی از حاضران اسلامگرا و دغدغهمندِ فلسطین نبود، آشتیِ مجددِ ایران و عربستان بود که به سوژهای برای تبادلنظر در حاشیهی همایش تبدیل شد.
بااحترام به همهی داوریهای مثبت و منفی در قبال توافق ایران و عربستان(که بهخاطر تندوریها و فرصتسوزیها، هفت سال به تعویق افتاد)، باید بدانیم که همهی دلسوزانِ آشنا با ظرفیتهای جهان اسلام اذعان دارند که همبستگی و پیوستگیِ ایران، ترکیه، مصر و عربستان، میتواند قدرت عظیمی را بهسود جهان اسلام و درخدمت صلح و تعالیِ جهان خلق کند که هرگز هیچکدام از این کشورها به تنهایی نمیتوانند بدان دستیابند.رکن کلیدیِ این پیمان چهارجانبه، ایران و عربستان هستند که توافقشان پایهی همراهیِ دو ضلع دیگر خواهد بود.
تا پیش از تحقق این آرمان، کمترین کاری که نخبگان خیرخواه و نیکاندیشِ جهان اسلام و ازجمله، ایرانیها میتوانند و میباید انجام دهند، ازنظرگذراندنِ فهمها و تجربههای همدیگر در مواجهه با دنیای جدید و انسانِ معاصر، و در تقرب به جامعهی آرمانیِ اسلامی است. بهعنوان نمونه، ترکیهی اربکان و سپس اردوغان بدون محدودکردنِ آزادیهای اجتماعیِ عمدتاً غربی و گاه نابهنجار، و بدون نقشآفرینیِ نظامی در جبههی مقاومت و با حفظ سطحی از تعامل با غرب و شرق، کوشیده گامبهگام، بهسمت زدودن آثار و نمادهای کمالیزم(میراث لائیسیتهی کمال آتاترک) پیش برود. ترکها البته تجربهی ناموفقی را هم از بیداری عربی و رؤیای حاکمیت اخوان در مصر، سوریه، تونس و جزآنها از سرگذرانده و از رویکردِ خود در سوریه، طَرْفی نبستهاند، اما موفقیتهایشان در عرصههای اقتصادی که البته اخیرا تَرَکهایی برداشته، ضامن رونق تجربهی آنها(به رغم برخی اتقباضهای سیاسیِ داخلی)شده، البته اگر انتخابات پارلمان و ریاستجمهوری در ماه می(۲۴ اردیبهشت) این معادلات را بههم نزند!
اما ایران کشوری است که همزمان در چند جبههی اجرای شریعت(و طبعاً محدودکردنِ آزادیهای فردی و اجتماعی)، تثبیت مقاومت(و به تبعِ آن، انسدادِ مناسباتش با غرب و همپیمانهایش) و نیز محدودکردنِ فعالیت احزابِ معارض و فاصلهگرفتن از انتخابات آزاد، درحال جنگیدن است، بدون آنکه در تأمین رفاه و توسعهی اقتصادی، توفیق چشمگیری داشته باشد. مهمترین برگه برندهی ایران، یکی توفیق در پروژهی مقاومت و کسب اقتدار نظامی است و دیگری بهدستدادنِ یک الگو و نظریهی سیاسی در عرصهی حکمرانیِ اسلانی، یعنی ولایت فقیه است. ولایت فقیه بهرغم نارساییهایی که در نظر و در عمل دارد، همچنان تنها نظریهی سرِپا و برقرار در اسلامگرایی سیاسی است، درحالیکه دیگر مذاهب اسلامی هماکنون هیچ تجربهی زیسته و برجستهی معاصری در عرصهی حکمرانی سیاسی ندارند.
شناخت دقیق و تبادل مستمرِ این تجربهها(با احترام به همهی فهمها و تجربههای گوناگون)حتما میتواند راهگشای کشورهای اسلامی و جریانهای اسلامگرا در سیر و صیرورت اجتماعی و سیاسیشان باشد. اخوانالمسلمین و ترکیهی حزب عدالت و توسعه طرفهای مناسبی برای این تبادل و تعامل هستند.
درپایان، برشهایی از برخی مباحث ارائهشده را تقدیم میکنم:
۱. دکتر یاسین آکتای از دانشگاه بایزیدِ آنکارا: خلافت عثمانی درحکمِ پیکرهای برای مسلمانان بود که با زوالش مسلمانان بدن خود را از دست دادند و ازهم گسیختند، سپس تغییر خط عربی، دومین ضربه بر این پیکره بود و اینگونه بود که بدترین نوع اسلاموفوبیا در ترکیه حاکم شد. اسلام، معادل ارتجاع وانمود شد. الان بحمدالله در شرایط خوبی هستیم و خوشبختانه، ازطریق دموکراسی به این وضع رسیدهایم. کشتن همدیگر یا تحمیل عقیده بر همدیگر را در ترکیه فعلی نمیبینیم و البته همچنان کمالیزم که خاستگاه اسلاموفوبیا بوده، در ترکیه صاحب نفوذ است. ما در حال گذر به سوی پساکمالیزم هستیم؛
۲. خانم دکتر ستاره صادقی از دانشکده جهانِ دانشگاه تهران پوشش خبری اعتراضات در ایران توسط رسانههای فارسیزبانِ معارض جمهوری اسلامی ایران را مورد بررسی قرارداد و گفت: تمرکز بر زن و حجاب، این اعتراضات را خاص کرد. ایشان سپس ده گامِ طیشده را در این پروپاگاندا، مورد تحلیل قرارداد و گفت که هدف از این پروپاگاندا، تغییر رژیم بود. وی سپس همگرایی شبکههای فارسیزبان و توئیتهای فارسیزبان را مورد توجه قرار داد و از تکنیکهای خاصِ آنها برای بزرگنماییِ اعتراضات سخن گفت، ازجمله، القای اینکه گویا همه مردم ایران از دین بریدهاند یا همه روحانیت جزئی از حاکمیت هستند؛
۳. خانم مونا مکینژاد از دانشجویان ایرانیِ شاغل به تحصیل و تحقیق در لندن: اسلاموفوبیا فقط در غرب نیست، در ایران هم هست. حساسیتِ منفی نسبت به عناوین “عرب” و “افغانی” در ایران، ریشهدار است. یکدهه بعد از انقلاب، عنوان مهاجران و اتباع بیگانه(alien and foregn immigrants) برای افغانستانیها به کار رفت. در دوران جنگِ ایران و عراق، این مرزبندیها نبود!
۴. جناب دکتر مظفری با اشاره به معنای لغوی اسلامهراسی تأکید کرد که در چند دهه گذشته، واژهی اسلامهراسی از معنای اصلی خود دور شده و به یک اصطلاح مهم در کاربردهای عمومی و فنی تبدیل شده است. هر چند این اصطلاح اغلب در رسانههای جمعی برای استناد به مفهوم ترس و تعصب غیرمنطقی نسبت به اسلام و مسلمانان استفاده میشود، اما معانی اصطلاحیِ آن در زمینهها و رشتههای مختلف از معنای اصلیِ آن فاصله گرفته است.
اصطلاح اسلامهراسی، صرف نظر از معنای اصلی آن، شامل مفاهیم مختلفی است و در زمینهی حقوق بشر در دو معنای کاملا مشخص به کار میرود: خصومت نسبت به اسلام و خصومت نسبت به مسلمانان؛
۴. بنده نیز از لزوم گذرکردن از تعریف اسلامهراسی و توصیفِ مصادیقِ آن و تمرکز بر راههای مواجهه با آن، سخن گفتم و اینکه بهجای مصروفکردنِ همت خود بر مقابله با اسلامهراسی، باید بهنحو ایجابی و عینی، درپی خلقِ نمونههای موفق از زیستِ اسلامی(برخوردار از خصیصههایی چون عقلانیت، اخلاق و عدالت به دومعنای آن، یعنی میانهروی و عدالت توزیعی) برآییم و درپایان، این سخن طلاییِ امامموسی صدر را یادآور شدم که مذاهب اسلامی بهجای مجادلات کلامیِ معطوف به اثبات حقانیت، در ساختِ جامعهی نمونهی اسلامی، بایکدیگر رقابت کنند و این دقیقا مفاد این آیه شریفه است:”لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَٰكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ ۖ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ”.