به گزارش روابط عمومی مهدی عسگری دانشجوی دکتری فلسفه و کلام اسلامی دانشکده فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب در یادداشتی با موضوع« «البهجة» و«السعادة» رسالههایی ناشناخته از بهمنیار بن مرزبان» به معرفی این رسالهها پرداخته است:
متن کامل یادداشت این پژوهشگر فلسفه و کلام اسلامی به شرح است:
مقدمه
ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان فیلسوف مشائی و شاگرد ابنسینا است. وی را آذربایجانی دانستهاند و درباره او گفته شده که مجوسی بوده و سپس اسلام آورده است (شهرزوری، بیتا: 413؛ زرکلی، 1989: 2/77). از تألیفات او میتوان به کتاب التحصیل (بیهقی، 1365: ص98؛ آقابزرگ، 1403: 20/292) اشاره کرد که یک بار در قاهره منتشر شده و چاپ منقح آن توسط استاد مطهری در دانشگاه تهران منتشر شده است. مقالة في آراء المشائين في أمور النفس و قواها (بوسنینه، 1425: 4/163). بوسنینه مینویسد نسخهای از این کتاب در کتابخانه نافذپاشا به شماره 1316 نگهداری میشود با مراجعه به این کتابخانه این نسخه حاشیه میر ابوالفتح بر شرح جلالی التهذیب است و ربطی به بهمنیار ندارد. في إثبات العقول الفاعلة و الدلالة على عددها و إثبات النفوس السماوية (همان). در هیچیک از فهرستهایی که کتابهای بهمنیار را گزارش کردهاند نام این رساله یافت نشد. کتاب الرتبة في المنطق (بیهقی، 1365: 98) البته برخی نام این کتاب را الزینة في المنطق ثبت کردهاند (بوسنینه، 1425: 4/163). مراتب الموجودات (شهرزوری، بیتا: 413) این رساله یکبار توسط پوپر در 1851 در آلمان تصحیح شد و بار دیگر در ایران توسط اسماعیل واعظ جوادی در سال 1356 تصحیح و در مجله جاویدان خرد منتشر شده است. رساله مابعدالطبیعه که توسط پوپر منتشر شده است.
تمام آنچه درباره آثار بهمنیار بیان شد، درباره رسالههایی است که از آنها یا تصحیح به دست داده شده یا گزارشی وجود دارد. اما درباره رسالههای «البهجة» و «السعادة» تنها نامی از آنها به میان آمده و هیچ نسخهای برای آنها شناسایی نشده است. مسئله اصلی این نوشتار نیز بررسی این رسالهها و گزارشهایی است که دربارهٔ آنها موجود است.
درباره رساله البهجة و السعادة یا «بهجت» و «سعادت»
نام رساله در دیدگاه فهرستنویسان و عقایدنگاران
شاید بتوان گفت قدیمیترین منبعی که به نام این کتاب اشاره کرده تتمة صوانالحکمة بیهقی (م 565 ه.ق) است. بیهقی ذیل عنوان «الفیلسوف بهمنیار بن المرزبان» درباره او مینویسد: «و من تصانیفه کتاب التحصیل، و کتاب الرتبة، و کتاب «البهجة» و «السعادة» و کتاب في الموسیقي، و رسائل کثیرة» (بیهقی، 1994: 92). این عبارت در تصحیح دیگر از این کتاب به این شکل ثبت شده است: «و من تصانیف بهمنیار کتاب التحصیل، و کتاب الرتبة في المنطق، و کتاب في الموسیقي و رسائل کثیرة» (همو، 1365: 98). در چاپ لاهور که به کوشش محمد شفیع صورت گرفته نام کتاب به صورت البهجة و السعادة داخل کروشه آمده است (بیهقی، 1351: 91). تصحیح دوم بر اساس یک نسخه خطی که در سال 1150 ه.ق کتاب شده صورت گرفته و تصحیح اول بر اساس نسخهای که در سال 689 ه.ق کتابت شده تصحیح شده است و در نسخه اول که قدیمیتر است نام این رساله به صورت «البهجة» و «السعادة» ثبت شده است.
در ترجمه قدیمی از تتمه صوان الحکمة، درّة الأخبار و لمعة الأنوار، منتشر شده نام این دو کتاب را مصحح محترم به صورت یک کتاب (البهجة و السعادة) در داخل کروشه قرار داده است [همانگونه که در چاپ لاهور است] و این بدان معناست که در نسخه اصلی وجود نداشته است (منشی یزدی، 1388: 64).
با توجه به تمام آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که در یکی از نسخههای این کتاب که به عصر بهمنیار نزدیکتر است نام این رساله بوده است. نتیجه دیگر اینکه قدیمیترین منبعی که این رساله را از آن بهمنیار دانسته تتمة صوان الحکمة اثر بیهقی بوده است.
کارزونی در ذکر احوال بهمنیار مینویسد: «بهمنیار از شاگردان شیخ ابنسینا است و در حکمتَین طبیعی و الهی و علم منطق ماهر بوده و بر کمال؛ و تصنیفات مشهور دارد، چون تحصیل و بهجت و سعادت و مثل آن» (کازرونی، 1386: 188). خوانساری (م 1313 ه.ق) در گزارش خود از کازرونی را اینگونه بیان میکند: «و قال الشيخ أبو القاسم الكازرونى في كتابه الموسوم ب «سلّم السموات»: إنّه كان من تلامذة ابن سينا و ماهرًا في الحكمتين، و علم المنطق، و له تصانيف مشهورة مثل «التحصيل» و «البهجة» و «السعادة» و غيرها» (خوانساری، 1390: 2/ 390). با توجه به این نقل از خوانساری و نقلی که از کازرونی بیان شد، معلوم میشود که بهجت و سعادت نام دو رساله جدا از هم هستند. این معنا زمانی تقویت میشود که کازرونی در ادامه مطلب درباره بهمنیار مینویسد: «و بهمنیار را در کتاب بهجت از مؤلّفات خود توضیح و تقریری شریف در عینیت علم واجب تعالی با ذات واجبی هست» (کازرونی، 1386: 189). همانطور که از عبارت پیداست تنها نام رساله را بهجت ثبت کرده است.
فهرستنویسان دیگر نیز نام این رساله را به گونههای مختلف ثبت کردهاند. فیالمثل بغدادی (م 1339 ه.ق) نام کتاب را كتاب البهجة فى الحكمة ثبت کرده است (بغدادی، بیتا: 2/297؛ کحاله، 1376: 3/81)، اما او در کتاب دیگر خود هدیة العارفین نام این کتاب را كتاب البهجة في المنطق و الطبيعى و الالهى ثبت کرده است و کتاب السعادة را به صورت جداگانه نام برده است (همو، 1951: 1/ 244). همانطور که از نام این کتاب برمیآید کتابی در موضوع حکمت به معنای عام بوده است، به این معنا که هر از شاخههای حکمت نظری الهی و طبیعی را شامل میشده و بخش منطق را نیز داشته است.
همانطور که گذشت «بهجت» و «سعادت» در دیدگاه کازرونی و دیگر فهرستنویسان و عقایدنگاران که از آنها بحث شد به صورت جداگانه مطرح شده است، اما علامه آقابزرگ تهرانی (م 1389 ه.ق) نام این کتاب را به صورت البهجة و السعادة ثبت کرده ه مشخص میشود گویا ایشان «بهجت» و «سعادت» را یک رساله میدانسته است (آقابزرگ، 1403: 3/ 159).
نام رساله در دیدگاه فیلسوفان
اما از فهرستنویسان که بگذریم، قدیمیترین منبع فلسفی که از این کتاب یاد کرده رساله اثبات الواجب الجدیدة ملاجلالالدین دوانی (م 908 ه.ق) که در فصل سوم (في توحيده) از این کتاب تحت عنوان البهجة و السعادة یاد کرده است (دوانی، 1381: 130). البته دوانی در همین رساله یکبار دیگر هم از بهمنیار و رساله البهجة و السعادة یاد کرده است (همان، ص140).
از فیلسوفان بعدی که از این کتاب نام برده و همان عبارت ملاجلالالدین دوانی را تکرار کردهاند میتوان به شیخ بهایی (م 1031 ه.ق) اشاره کرد. ایشان در کشکول از این کتاب تحت عنوان البهجة و السعادة نام برده است (بهایی، 1403: 1/ 299). ملاصدرا (م 105 ه.ق) نیز در اسفار از این کتاب یاد کرده است (ملاصدرا، 1981: 6/65). نراقی نیز از این کتاب یاد کرده است (نراقی، 1398: 141).
از آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که با دوگونه از ثبت نام این رساله مواجه هستیم: نامگذاری که فیلسوفان بر این کتاب داشتهاند که تحت تأثیر ملاجلالالدین دوانی است و نامگذاری که فهرستنویسان و عقایدنگاران داشتهاند که رساله بهجت را غیر از رساله سعادت میدانستهاند و تحت تأثیر کازرونی است. البته در این میان علامه آقابزرگ تهرانی استثناء هستند.
بررسی یک گزارش درباره رساله
از این رساله در هیچیک از فهرستها گزارشی بیان نشده و گویا این رساله از بین رفته و در منابع متقدم جز بیهقی یادی به میان نیامده است. البته خانبابا مشار (م 1359 ه.ش) در ذیل مدخل التحصیل مینویسد: «كتاب التحصيل: ابوالحسن بهمنيار بن مرزبان، لپسيك، 1851 م، سربى، باهتمام سليمانپور، با ترجمه آلمانى آن، با كتاب الحجة و السعادة قاهره، 1329 ق، سربى» (مشار، 1340: 2/142؛ همو، 1344: 727). از این گزارش مشخص میشود که گویا کتاب «الحجة و السعادة» سالها پیش در لایپزیک منتشر شده وبازنشری نیز در قاهره داشته است.
اما بوسنینه گزارش دیگری از ماجرای التحصیل و رسائل دیگر بهمنیار ارائه میدهد. وی مینویسد که کتاب التحصیل برای اولین بار در سال 1329 ه.ق در قاهره منتشر شد و شخصی به نام عبدالجلیل سعد نیز دو رساله دیگر از بهمنیار (رسالة في مراتب الموجودات و رسالة في موضوع العلم المعروف بمابعدالطبیعة) را در همان سال (1329 ه.ق) در قاهره تحت عنوان «بهمنیار، مابعدالطبیعة» منتشر کرد. این دو رساله قبلاً توسط پوپر آلمانی تصحیح و به آلمانی ترجمه شده بودند (بوسنینه، 1425: 4/ 162).
گزارش بوسنینه قابل توجه است؛ زیرا هر دو رساله مراتب الموجودات و موضوع العلم پیش از این تحت عنوان:
Behmenjar ben El- merzuban, der Persische Aristotelker aus avisennas Schule: Zwei metaphysische Abhandlungen Von ihm Arabisch und Deutsch.
در سال 1851 (1267 ه.ق) در لایپزیک منتشر شده است و آنچه که مشار به آن توجه داشته شاید همین رساله باشد.
در ضمن باید افزود که گویا مشار اسم مصحح آلمانی را نیز غلط خوانده و به اشتباه آن را سلیمانپور ثبت کرده است. سرکیس درباره دو رساله فوقالذکر اینگونه مینویسد: «1. رسالة في مراتب الموجودات، 2 رسالة في موضوع العلم المعروف فيما بعد الطبيعة. معها ترجمة إلى اللغة الآلمانية بقلم الدكتور سلمون بوپر ليبسك 1851 ص 28 و 47» (سرکیس، 1410: 1/598). همانطور که از این گزارش بر میآید و در تصویر بالا نیز مشخص است نام مترجم و مصحح آلمانی سلمون پوپر است نه سلیمانپور. از این رو نمیتوان گزارش مشار را جدی تلقی کرد.
فقرات باقیمانده از رساله
تنها دو فقره از این کتاب نقل شده است. قدیمیترین منبعی که این فقرات از آن نقل شده رساله اثبات الواجب الجدیدة ملاجلالالدین دوانی است. ملاجلاالدین دوانی این فقره اول را اینگونه ثبت کرده است: «و قد صرّح بهمنيار في كتاب البهجة و السعادة، بأنّه لو تجرّدت الصّورة المحسوسة عن الحسّ و كانت قائمة بنفسها، كانت حاسّة و محسوسة. و لذلك ذكروا أنّه لا يعلم كون الوجود زائدا على الموجود إلّا ببيان، مثل أن يعلم أنّ بعض الاشياء قد يكون موجودا و قد يكون معدوما، فيعلم أنّه ليس عين الوجود و يعلم أنّ ما هو عين الوجود يكون واجبا بالذات، و من الموجودات ما لا يكون واجبا بالذات و يزيد الوجود عليه» (دوانی، 1381: 130).
آنچه از دوانی نقل شد دو قسمت دارد: قسمت اول از «و قد صرّح» تا «حاسّة و محسوسة» است و قسمت دوم «و لذلك» است تا «الوجود علیه». شاید بتوان گفت که فقره بهمینار در «حاسّة و محسوسة» تمام میشود.شاهد این مطلب هم نقل کازرونی در سلّم السماوات است. وی مینویسد: «میگوید [بهمنیار در کتاب بهجت]: اگر صورت محسوسه در خارج مجرد از مادّه یافت شود و قائم به ذات خود باشد، هرآینه هم حاسّ باشد و هم محسوس. همچنین است حال علم واجب که هم عالم است و هم معلوم» (کازرونی، 1386: 189). همانطور که از عبارت کازرونی بر میآید نه تنها عبارت دوانی (تا حاسّة و محسوسة) را تأیید میکند؛ بلکه مقداری نیز از نقل او اضافهتر دارد و آن عبارت: «همچنین است حال علم واجب که هم عالم است و هم معلوم».
در جای دیگر نیز ملاجلاالدین دوانی نقل کرده است: «و قال بهمنيار في كتاب البهجة و السّعادة: إنّ الصّورة المحسوسة لو قامت بذاتها كانت حاسّة و محسوسة، و قد سبق تصوير معنى ذلك في بحث وجوده تعالى، و هو تعالى من حيث أنّه يصحّ بسبب علمه بالممكنات أن يصدر عنه جميعها، على الوجه الأصلح قدرة، إذ القدرة ما بسببه يصحّ صدور الفعل عن الفاعل بحسب إرادته، و ذاته تعالى كذلك، و من حيث أنّ علمه تعالى [بذلك النّظام] يقتضى وجودها في الخارج بالاستقلال إرادة، إذ الإرادة أمر يخصّص أحد المقدورين، و من حيث أنّه يدرك الأشياء و يوجدها بالفعل حىّ، إذ الحيّ هو الدراك الفعّال، فقد رجع صفاته الذاتيّة كلّها إلى العلم، و رجع العلم إلى الذات.» (دوانی، 1381: 140-141) این عبارت نیز مشخص نمیکند تا کجای مطلب از آن بهمنیار است و این معنا زمانی تقویت میشود که در ارجاعی که دوانی به بحث وجود واجب داده است، این مطالب به این شکل بیان نشده است و در بحثی در التحصیل این معنا مورد تأکید قرار گرفته است. بهمنیار مینویسد: «و كنت قد عرفت أيضا أنّ القدرة هى صدور الأمر عن الشيء بمشيّته. و بان لك ممّا شرحته أنّ هذه الامور صادرة عنه بعلمه علما هو بعينه الارادة؛ فالقدرة هى بعينها الإرادة، فإن لم يعن بالقدرة هذا بل ما يتضمّن الامكان لم يصحّ له. و كذلك الحياة الّتي له، إذا الحىّ هو الدرّاك الفعّال؛ و هذان الوصفان له بذاته، و معنى قولى «بذاته» أنّ [إنّيّته] وجوده حياته؛ فإنّ وجوده هو كونه [فإنّ انّيّته هى كونه] بحيث يصدر عنه أفعال الحياة» (بهمنیار، 1375: 579). عبارت که دوانی از بهمنیار نقل کرده تا حدی شبیه بیانی است که در التحصیل بیان شده است، اما شاید تنها قسمت اول عبارت: (و قال بهمنيار في كتاب البهجة و السّعادة: إنّ الصّورة المحسوسة لو قامت بذاتها كانت حاسّة و محسوسة) از بهمنیار بوده و بقیه مطلب از خود دوانی باشد که این مطلب با توجه به نقل قبلی که مضمون واحدی با این نقل اخیر دارد تقویت میشود.
فقره دیگری را نیز دوانی بدون اسم آوردن از بهمنیار نقل میکند که با همان جمله إنّ الصّورة المحسوسة لو قامت بنفسها كانت حاسّة و محسوسة» آغاز شده و نسبتاً طولانی است (دوانی، 1381: 148-149) و مشخص نیست که این فقره را دوانی از البهجة و السعادة نقل میکند یا سخن خود او است. هیچ شاهدی نیز در آثار به جا مانده از بهمنیار مبنی بر اینکه آنچه در این فقره آمده از اوست وجود ندارد.
به هر حال تنها همین دو فقره از بیان این کتاب هم در قول یک فیلسوف قرن دهمی برای ما باقی مانده است و فیلسوفان دیگر از این کتاب نقل نکردهاند.
منابع
آقا بزرگ تهرانی، (1403)، محمدحسن، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، سوم، بیروت: دار الاضواء.
بغدادی، اسماعیل پاشا، (بیتا)، إيضاح المكنون في الذيل على كشف الظنون عن اسامى الكتب و الفنون، بیروت: دار إحياء التراث العربی.
بغدادی، اسماعیل، (1951)، هدیة العارفین: أسماء المؤلفین و آثار المصنفین، تصحیح محمد مهدی خرسان، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
بوسنينه، منجى، (1425)، موسوعة أعلام العلماء و الأدباء العرب و المسلمين، تونس: جامعة الدول العربية، المنظمة العربية للتربية و الثقافة و العلوم.
بیهقی، ظهیرالدین، (1351)، کتاب تتمة صوان الحکمة، بهکوشش محمد شفیع، لاهور: بینا.
بیهقی، ظهیرالدین، (1365)، تتمة صوان الحکمة أو تاریخ الحکماء الإسلام، تحقیق محمد کرد علی، پاریس: دار بیبلیون.
بیهقی، ظهیرالدین، (1994)، تتمة صوان الحکمة، تحقیق و تعلیق رفیق العجم، بیروت: دار الفکر اللبنانی.
بهمنیار بن مرزبان، (1375)، التحصیل، تصحیح و تعلیق مرتضی مطهری، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
خوانسارى، محمدباقر (1390)، روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات، تصحیح اسدالله اسماعیلیان، قم: دهقانی (اسماعیلیان).
زركلى، خيرالدين، (1989)، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربين و المستشرقين، هشتم، بیروت: دارالعلم للملايين.
دوانی، ملاجلاالدین، (1381)، رساله اثبات الواجب الجدیدة در سبع رسائل، تقدیم و تحقیق و تعلیق سید احمد تویسرکانی، انتشارات میراث مکتوب.
سركيس، يوسف اليان، (1413)، جامع التصانيف الحديثة، دوم، قم: كتابخانه عمومى حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى
شهرزورى، محمد بن محمود، (بیتا)، تاريخ الحكماء قبل ظهور الإسلام و بعده «نزهة الأرواح و روضة الأفراح»، تحقیق عبدالکریم ابوشویرب، پاریس: داربیبلیون.
شيخ بهايى، (1403)، كشكول بهايى، ششم، بیروت: أعلمی.
کازرونی، ابوالقاسم بن ابیحامد، (1386)، سلّم السماوات، تصحیح عبداللّٰه نورانی، تهران: انتشارات میراث مکتوب.
مشار، خان بابا، (1340)، مؤلفين كتب چاپى فارسى و عربى از آغاز چاپ تاكنون، بیجا: بینا.
مشار، خان بابا، (1344)، فهرست كتابهاى چاپى عربى: از آغاز چاپ تا كنون، ساير كشورها: بيشتر از سال 1340 ه ببعد، بیجا: بینا.
ملاصدرا، (1981)، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، سوم، بیروت: دار احیاء التراث.
منشی یزدی، منتجبالدین، (1388)، درّة الأخبار و لمعة الأنوار، تصحیح و تحقیق علی اوجبی، تهران: مؤسسه انتشارات حکمت.
نراقی، مهدی، (1398)، قرة العیون، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، مقدمه حسن نراقی، مشهد: دانشگاه فردوسی.