دکتر محمد حسین در افشان در یادداشتی با عنوان«شیخ مفید طلایه دار فقه مقارن» آورده است:
مُحمّد بن مُحمّد بن نُعمان ملقب به شیخ مُفید و معروف به ابن المعلّم، فقیه و متکلم و از علمای برجسته شیعه سده ۴ هجری قمری است که مکتب کلامی شیعه را توسعه داده است.
برخی چون ابن شهرآشوب بر این باورند که لقب مفید از جانب امام غائب به وی داده شده و امام غائب شیعیان در نامهای ابن نعمان را به این لقب خوانده است.برخی نیز معنای مفید را سودمند برای امام غائب و آموزنده و فایده رسان برای شاگردانش میدانند.
او بهراستی بهواسطه نقش یگانهای که در تعلیموتربیت ایفا کرده است، «مفید» نامیده شده است.
او مورد تحسین و احترام بزرگان اهل تسنن از قبیل، ابن حجر عسقلانی، ابن عماد حنبلی، شافعی، ملا اسعد دزلی، زاهد دوره پهمان و دیگران بود. شیخ طوسی دربارهٔ او در الفهرست مینویسد:
محمد بن محمد بن نعمان، معروف به ابن المعلم (ابوالعلی معری این لقب را به وی داده)، از متکلمان امامیه است. درعصر خویش ریاست و مرجعیت شیعه به او منتهی گردید. در فقه و کلام بر هر کس دیگر مقدم بود. حافظه خوب و ذهن دقیق داشت و در پاسخ به سؤالات حاضرجواب بود. او در بین دانشمندان جهان اسلام دارای جایگاهی بسیار والا و در علم تاریخ صاحب معتبرترین کتابهاست! او بیش از ۲۰۰ جلد کتاب کوچک و بزرگ دارد .
ابن ندیم، میگوید: ابن المعلم عقل نکتهسنج و قدرت نفوذ فراوان دارد. من با او ملاقات کردهام و او را بسیار روشن دیدهام.
مناظرات مفید با قاضی عبدالجبار رئیس فرقه معتزله بغداد و قاضی ابوبکر باقلانی رئیس اشاعره نشان از این دارد که دیدگاهی مقارنه ای به فقه داشته است.
فقه شیعی برای تبیین خود در همه عرصه ها نیازمند فقه مقارنی است که در زمان عرضه فقه اهل بیت(ع) یعنی عصر صدور حدیث و روایت وجود داشته است. بنابراین برای درک و فهم حکم دقیق هر مسأله ای می بایست به دیدگاه های فقیهان و عالمان زمان صدور حدیث توجه داشته باشیم و در آن شرایط و فضاسازی روایت را بازخوانی و تحلیل نماییم؛ زیرا در این صورت است که می توانیم حکم دقیق را به دست آوریم. یعنی با مقایسه و تطبیق احکام و قوانین حاکم بر زمان صدور حدیث می توان به حکم واقعی دست یافت.
يكي از شاگردان مرحوم آیت الله بروجردی می گوید: آیت الله بروجردی آشنایی با فقه اهل سنت و احادیث آنان را لازم می دانستند. در درس، نظریات علمای اهل سنت را نیز نقل می نمودند ولی معتقد بودند فقه ما و احادیث فقهی ما، تقریباً مثل حاشیه ای است بر فقه و فتاوای اهل سنت؛ زیرا فقه آنان، فقه حاکم بر جامعه و در محیط صدر اسلام رایج بود. نظریات فقهی آنان، در ذهن شاگردان امام شیعه، مطرح بود. معمولاً سؤال های اصحاب ائمه(ع) از چنین زمینه ای پیدا شده بود. خلاصه اینکه ایشان فقه و احادیث اهل سنت را، قرینه منفصل برای فهم نظریات فقهی شیعه می دانستند. (مجله حوزه، شماره۳۴و ۴۴ فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۰ ص۹۴۲)
«شیخ مفید» از عالمان و دانشمندان جهان اسلام است که با پایهگذاری اندیشه کلام شیعه در عرصههای علمی، فکری و فرهنگی مسلمانان تأثیر بسیار شگرفی نهاد و راهگشای دانشپژوهان و اندیشمندان بسیاری شد
علامه شیخ فضلالله زنجانی در دیباچهای که در وصف کتاب نکت الاعتقادیه نگاشته است بر این باور است که شیخ مفید این کتاب را برای شیعه شناسی و تمایز شیعه از دیگر فرقههای کلامی بهخصوص معتزله و فرقه منشعب از شیعه همچون زیدیه به رشته تحریر درآورده است. چنانکه در باب نخست پس از ایضاح معنای شیعه در لغت و اصطلاح، و نیز معتزله، باب مستقلی را اختصاص داده است.
فقه مقارن یا فقه تطبیقی که مقایسه میان آراء و مبانی فقهی است، پیشینه ای بسیار کهن دارد و به اولین سده های تألیف و تدوین در فقه و اصول بازمی گردد. کتاب اختلاف الفقها، اثر طحاوی (۳۲۱-۲۲۹ق)، اسباب اختلاف الفقهاء نوشته طبری(۳۱۳-۲۲۴ق)، خلافیات نوشته بیهقی(م ۴۵۸ق) و اصول الفقه ابن ساعات (م۶۹۸ق) درمیان اهل سنت، و کتاب الاعلام بما اتفقت عليه الاماميه من الاحکام شیخ مفید (م413ق) و کتاب الانتصار اثر سیدمرتضی (م۴۳۶ق)، کتاب الخلاف نوشته شیخ طوسی(م۴۶۵ق) و تذکره الفقهاء و منتهی المطلب از علامه حلی (م۷۲۶ق) در میان شیعیان، شاهدی بر این پیشینه است.
شیخ مفید یکی از نخستین نویسندگان در فقه مقارن است. او دیدگاهی گسترده به فقه داشته است و فقه تطبیقی را او زیر بنایش را ساخته؛ زیرا قبل از او کسی فقه مقارن ننوشته شده است اولین کتابی که او نوشته کتاب (الاعلام بما اتفقت عليه الاماميه من الاحکام) است بعد از او شیخ طوسی مبسوط را نوشته و پیش از مبسوط الانتصار نگاشته سید مرتضی است که هر دو این بزرگواران از شاگردان شیخ مفید هستند که این شیوه را از او آموختهاند این راهورسم نگارش فقه مقارن را از وی آموختهاند شیخ مفید در دوران خودش یکه سوار فقه مقارن بوده است طرح جامعی در اجتهاد و استنباط احکام ارائه نموده و این از مراجعه به کتب فقهی او کاملاً مشهود است بهخصوص در کتاب «جوابات اهل موصل» وقتی نگاه میکنیم شیوهای که فقهای عصر ما در مواجهه با نظرات مخالف خود از آیات و روایات برمیگزینند دقیقاً مشابه روشی است که شیخ مفید در کتاب جوابات در مقام رد بر اهل حدیث در مسئله سی روز بودن ماه رمضان اتخاذ نموده است و این روش استدلال نشانگر قوت و منطق قوی و روش فقهی او و تأثیر بسزایش در اجتهاد شیعه است که تا این حد موردقبولهمگان از فحول فقها واقع شده است.
آری، مفید را میتوان به حق مفید در برابر هر هجمهای به میراث خاندان عصمت و آموزههای ائمه هدی (ع) دانست آنهم با رویکردی عقلانی – کلامی و مستظهر به تاریخ و حدیث ایستاد و بنایی را بنا نهاد که همچنان پس از قرنها، دژی محکم و استوار مینمایاند. همان دژی که شالودهاش را تعالیم قرآن و سنت پیامبر (ص) بر مبنای تفسیر اهلبیت(ع) تشکیل داده است.
نقشی کلیدی و بیبدیل شیخ مفید در تربیت نسلی از علمای شیعه قابل مشهود است که هرکدام در نوع خود شخصیتی ممتاز و استثنایی شدند. شاید مهمترین ثمره او را بتوان در دو شخصیت بزرگ شیعی یافت؛ دو برادری که از خردسالی در مجلس درس او حاضر شدند و بهصورت ویژه تحت تعلیموتربیت استاد خود قرار گرفتند. شریف رضی (ره) و شریف مرتضی (ره) که یکی در ادبیات و شعر و دیگری در فقه و کلام سرآمد دوران خود شدند و به گواه برخی محققان حتی سرآمد نسلهای بعدتر الی زماننا هذا. کتاب مهم و بیبدیل «نهجالبلاغه» یکی از آثار پرشمار سیدرضی است که برخی پژوهشگران معتقدند شهرت این کتاب، مانع از درخشش دیگر آثار وی شده است.
شریف رضی و شریف مرتضی از سادات مشهور و صاحبنام علوی بودند که همچنین منصب نقابت اولاد ابوطالب را نیز برعهده داشتند. آنها در کودکی به محضر شیخ میرسند تا زانوی تلمذ بزنند؛ اما روایتی عجیب از نحوه آشنایی شیخ با آنها در منابع مختلف و البته موثق نقل شده که بسیار خواندنی است. روایتِ نخستین دیدار این دو برادر با شیخ هرچند در کتابهای مختلف آمده اما شاید از مهمترین آنها «شرح نهجالبلاغه» ابن ابیالحدید معتزلی باشد
ابن ابیالحدید در مقدمه شرح خود از قول سید فخاربن مَعَد علوی موسوی – عالمِ شیعیِ قرنِ ششم هجریِ قمریِ و از نوادگانِ امام کاظم (ع) – آورده است که
شیخ مفید در خواب میبیند که گویی فاطمه زهرا (س) بر او (شیخ مفید) که در مسجد خود – در کَرخِ بَغداد – نشسته بود، وارد شد و درحالیکه دو فرزندش حَسَن و حسین (علیهمالسلام) را در سن کودکی به همراه داشت، بر شیخ سلام کرد و فرمود: «به این دو فقه بیاموز!» شیخ با شگفتی از خواب برمیخیزد و بامدادِ همان روز، همچنان که در محل درس خود نشسته بود دید که فاطمه، دختر ناصر وارد مسجد شد و دو پسرش محمد رضی (سیدرضی) و علی مرتضی (سید مرتضی) – که هر دو کودکی خردسال بودند – را پیش آورد. شیخ در برابر او به احترام بلند شد، سلام کرد و فاطمه گفت: شیخ این دو فرزندانم هستند، آنان را به حضورت آوردهام تا به آنها فقه بیاموزی. شیخ گریست و داستان خواب خود را برای مادر سیّد بازگو کرد و تعلیم فقه بر آن دو (سیدرضی و سیّد مرتضی) را عهدهدار شد.