ابوالقاسم فنایی، مدرس دانشگاه ادیان و مذاهب، گفت: تفسیر معتبر، تفسیری نیست که مفسر در آن هیچ پیشفرضی یا پیشفرض الهیاتی وجود ندارد چون چنین چیزی اصلا ممکن نیست بلکه تفسیر معتبر تفسیری است که مفسر در آن از توجیه برخوردار است و حاضر است در صورت تعارض گاهی از پیش فرض خود در برابر دلایل قویتر دست بردارد.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه به نقل از ایکنا، دکتر ابوالقاسم فنایی،در نشست علمی «نقش پیشفرضهای الهیاتی در تفسیر متن مقدس» که از سوی انجمن مباحثات قرآنی برگزار شد با بیان اینکه من متن مقدس را در برابر متن عرفی در نظر میگیرم، گفت: تفسیر متن مقدس مانند هر متن دیگر از پیشفرضهایی درست شده لذا ابتدا باید مراد از پیشفرض الهیاتی را تبیین کنم. برخی پیشفرضها صرفا در تفسیر متن مقدس به کار میرود، مثلا اینکه متن مورد تفسیر به عربی است و آیا از آغاز پیدایش به صورت مکتوب متولد شده یا شفاهی، جزء این پیشفرضهاست.
وی افزود: به عنوان مثال نظریه هرمنوتیکی میرزای قمی مبنی بر اختصاص خطاب به مشافهین و نظریه زبانشناسی وضع الفاظ برای روح معانی برای متون غیرمقدس شفاهی هم به کار میرود ولی اینکه متن مورد تفسیر سخنان خدا یا پیامبر یا گزارشات انسانهای عادی از سرنوشت پیامبر است مانند اناجیل و اینکه یک متن رؤیاست و یا اینکه کلام خدا حادث است یا قدیم و اینکه خدا عادل و حکیم است یا شخص است یا خیر، پیشفرضهای منحصر به متون مقدس است. یا اینکه پیامبر و امام، معصوم هستند و اگر هستند محدوده آن تا کجاست.
فنایی بیان کرد: نوعا پیشفرضهای الهیاتی از آن نوع است که متن مقدس در مورد آن سخن گفته مانند اوصاف و ویژگیهای خدا، افعال خدا و دخالت یا عدم دخالت و چگونگی دخالت خدا در طبیعت و این اهمیت خاصی دارد. اخیرا برخی استادان علوم قرآنی مدعی هستند که تفسیر بدون دخالت پیشفرضهای الهیاتی هم ممکن است و هم مطلوب و اساسا دخالت این پیشفرضها معتبر نیست زیرا تفسیر ایدئولوژیک و تفسیر به رای است و با عقلانیت سازگار نیست.
وی با اشاره به تفکیک منظر توصیفی از منظر هنجاری در تفسیر اضافه کرد: درباره بسیاری از موضوعات از جمله دخالت یا عدم دخالت پیشفرضهای الهیاتی، از دو منظر توصیفی و هنجاری و تجویزی میتوان به آن نگریست یعنی آیا از تفسیر متن مقدس به لحاظ توصیفی میتوان هنجارهایی به دست آورد یا خیر؟ مثلا اگر به کشاف و زمخشری و فخررازی مراجعه کنیم پیشفرضهای الهیاتی خود را در تفسیر دخیل دادهاند ولی آیا میتوانیم با استناد به آن از مفسران آینده هم بخواهیم که شما هم باید پیشفرضهای خود را دخالت دهید؟ یا مثلا مفسران اشعری که قائل به جبر بودند و یا مفسران معتزلی که قائل به اختیار بودند این دو پیش فرض را در تفسیرشان دخالت دادهاند یا خیر؟ در اینجا با توصیف رفتار مفسران متن مقدس در مقام تفسیر سر و کار داریم و از یک واقعیت تاریخی خبر میدهیم و طبیعتا روش سنجش، هم روش تاریخی است.
استاد دانشگاه ادیان و مذاهب بیان کرد: اگر از منظر هنجاری نگاه کنیم ماهیت پرسش ما عوض میشود و ما با این سؤال روبرو هستیم که پیشفرضهای هنجاری باید در تفسیر متن مدخلیت داشته باشد یا خیر؟ یعنی یک مفسر آیا حق دارد یا مجاز است پیشفرضهای الهیاتی خود را در تفسیر متن استفاده کند؟ ما در اینجا با هنجاری سر و کار داریم که قرار است برای مفسران آینده به کار آید. این هنجار بخشی از منطق و روش تفسیر است یعنی اگر به این نتیجه رسیدیم که مفسر باید از این هنجارها استفاده کند آن وقت تفسیرهای مختلف را محک خواهیم زد و اگر مفسری این هنجار را نقض کرده باشد تفسیر او از اعتبار ساقط خواهد شد.
وی اضافه کرد: نکته دیگر اینکه مدخلیت پیشفرضهای الهیاتی در تفسیر متن مقدس اجتنابناپذیر است، یعنی مفسر چه بخواهد یا نخواهد این امر اتفاق خواهد افتاد. انکار یک پیشفرض الهیاتی خودش انکار یک پیش فرض الهیاتی رقیب است یعنی قول به عدم وجود خدا به همان اندازه یک پیشفرض است که قول به وجود خدا هست. یا قول به اینکه خدا شخص و متکلم نیست به همان اندازه پیش فرض است که خدا شخص هست و سخن هم میگوید.
فنایی اظهار کرد: بنابراین کسی که فکر میکند اگر پیشفرضهای الهیاتی را رد کند بدون پیشفرض سراغ تفسیر متن رفته است گرفتار یک خطای منطقی شده است و در واقع سلب و ایجاب هر دو پیشفرض الهیاتی است. ممکن این سؤال مطرح شود که اگر دخالت پیشفرض الهیاتی در تفسیر متن مقدس اجتنابناپذیر است در این صورت نگریستن از منظر هنجاری به این پرسش بلاموضوع خواهد شد ولی از منظر توصیفی میتوان سخن گفت چون تجویز و باید و نباید برای جایی است که مفسر بتواند بین دخالت دادن یا ندادن پیشفرضها انتخاب کند. در پاسخ به این اشکال میتوان گفت اصل دخالت پیشفرضهای الهیاتی اجتنابناپذیر است ولی مفسران از دو جهت امکان انتخاب دارند یکی در انتخاب نوع پیشفرض مثلا اینکه خدا شخص است یا نیست و دیگری در انتخاب چگونگی دخالت دادن آن پیشفرض است.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: نکته دیگر نقد نظریه تفسیر قرآن به قرآن است، علامه طباطبایی در آغاز تفسیر المیزان روش برخی فلاسفه و مفسران را به این دلیل رد کرده که آنها پیش فرضهای کلامی و فلسفی و … را بر قرآن تحمیل کردهاند و نتیجه میگیرند روش درست تفسیر قرآن به قرآن است که به گمان بنده این فرمایش ایراد دارد زیرا تفسیر قرآن به قرآن دو معنا دارد که یکی از آنها درست است و دیگری نادرست. اگر منظور علامه از این روش آن باشد که مفسر در تفسیر یک آیه نباید سایر آیات را که در فهم این آیه دخالت دارند نادیده بگیرد یعنی باید کلنگری داشته باشد، این سخنی کاملا قابل دفاع است. تفسیر قرآن به قرآن از این منظر در حقیقت مضمون روایتی است که فرموده القرآن یفسر بعضه بعضه؛ اما اگر مقصود علامه این باشد که در روش تفسیر قرآن به قرآن فقط باید به قرآن مراجعه شود و نه از هیچ منبع دیگر و پیشفرضهای نظری دیگر، قطعا این نادرست است و کلامشان قابل دفاع نیست زیرا خود ایشان در مقدمه بلافاصله یک نظریه زبانشناسانه را به کار میگیرد که خود آن نظریهای است که رقیب هم دارد.
فنایی با اشاره به چگونگی دخالت پیشفرضهای الهیاتی در تفسیر، بیان کرد: در اینجا دو قید وجود دارد اول اینکه پیشفرض مورد استفاده باید صرفنظر از آنچه در قرآن درباره آن آمده است از توجیهی در نگاه نخستین برخوردار باشد یعنی توجیهی فراقرآنی؛ اینکه مفسر حق ندارد از پیش فرض باطل استفاده کند امر بدیهی است ولی در مورد فرضیه، فرضیه با پیشفرض فرق دارد یعنی مفسر میتواند فرضیه داشته باشد و با آن فرضیه سراغ قرآن میرود و چیزی بر قرآن تحمیل نمیکند و اگر مؤیدی در قرآن پیدا کرد فرضیه را تقویت کرده و در غیر این صورت آن را کنار خواهد زد بنابراین محل نزاع نبود پیشفرض است و اگر مفسری بخواهد پیشفرضی داشته باشد، باید توجیهپذیر باشد.
وی با بیان اینکه مفسری که با پیش فرض توجیهپذیر سراغ تفسیر میرود با دو روش میتواند این کار را انجام دهد، تصریح کرد: شیوه اول، مبناگروانه است که مفسر در این روش از معنای ظاهری دست برمیدارد مثلا مفسری با این پیشفرض سراغ تفسیر رفته که انسان مختار است ولی به آیاتی برخورد میکند که معنای جبر میدهد، در اینجا متن را تاویل میکند، که در واقع تفسیر به رای است و نتیجه چنین روشی باطل است و حدس میزنم نقد علامه بر دیگران هم استفاده از چنین پیشفرضهایی بوده است.
نویسنده کتاب دین درترازوی اخلاق، اضافه کرد: شیوه دوم این است که مفسر با در دست داشتن پیشفرض بین پیشفرض و متن گفتوگو برقرار میکند، به تعبیر دیگر آن پیشفرض از توجیه نخستین در نگاه دیگر برخوردار است و متن هم از توجیهی در نگاه نخستین برخوردار است و اگر هر دو همسو باشند توجیه پیشفرض تقویت میشود یعنی متن هم آن را تایید میکند ولی اگر دوتوجیه ناسازگار باشند تعارض دلایل عقلی و نقلی رخ خواهد داد. در اینجا از نظر معرفتشناسی، هیچ اصل عام پیشینی وجود ندارد که مفسر بگوید در صورت وقوع تعارض، مفسر همواره باید از معنای ظاهری یا پیش فرض دست بردارد و عقلانیت از مفسر میخواهد در اینجا با رفت و برگشت مکرر بین متن و پیشفرض، گاهی در معنای متن و گاهی در پیشفرض تصرف کند تا به تعادل مطلوب برسد. یعنی از دلیل ضعیفتر به سوی دلیل قویتر برود ولی اینکه کدام قوی و ضعیف است پیش از مقایسه مشخص نیست.
وی اضافه کرد: از این توضیحات نتیجه میگیرم که این نوع سنجش، معیار تفسیر معتبر از یک تفسیر غیرمعتبر را در اختیار ما قرار میدهد؛ تفسیر معتبر تفسیری نیست که مفسر در آن هیچ پیشفرضی یا پیشفرض الهیاتی ندارد چون چنین چیزی اصلا ممکن نیست بلکه تفسیر معتبر تفسیری است که مفسر در آن از توجیه برخوردار است و مفسر حاضر است در صورت تعارض گاهی از پیش فرض خود در برابر دلایل قویتر دست بردارد پس صرف پیشفرض الهیاتی، تفسیر را به تفسیر غیرمعتبر و ایدئولوژیک تبدیل نمیکند و مهم نحوه استفاده مفسر از آن پیشفرض و نحوه مواجهه او با متن است. اگر مفسر در سازگار کردن پیشفرضها با متن بیطرفانه برخورد کند تفسیر او معتبر خواهد بود.
فنایی با بیان اینکه اگر امری ناخودآگاه، پیشفرض ما باشد و بتوانیم آن را به امری خودآگاه تبدیل کنیم در حیطه امور اختیاری خواهد بود، اضافه کرد: مفسر در این صورت موظف به منقحکردن بحث خواهد شد یعنی مفسر حق دارد از پیشفرضهای موجه استفاده کند ولی اگر اصلا نتواند آن را خودآگاهانه کند یعنی مفسر تفسیری برخلاف پیشفرض خود کرده ولی کاملا ناخودآگاهانه بوده است در این صورت جاهل قاصر خواهد بود یعنی ما که از نگاه بیرونی مینگریم، او با پیشفرض غیرمنقح سراغ متن رفته است در این صورت خطای اخلاقی ندارد ولی خطای معرفتشناسی دارد.
تفکیک چند معنا در فهم یک متن
استاد دانشگاه ادیان و مذاهب اضافه کرد: ادعای بنده این است که در مورد هر متن باید چند معنا را تفکیک کنیم؛ اول معنای متن که اگر نوشته باشد معنای نویسنده و اگر گفتار باشد معنای گوینده است و منظور بنده از متن، مراد استعمالی است و مقصود من از معنای گوینده یا نویسنده، مراد جدی است، حال شان مفسر کشف کدام یکی از این معانی است؟ همچنین ربط و نسبت این معانی با هم چیست؟ چون تفاوتهای مهمی با هم دارند و مهمترین تفاوت به روش کشف آنها برمیگردد.
وی افزود: اگر مراد ما معنای متن باشد در این صورت بین متن مقدس و غیر آن فرقی نخواهد بود، چون این معنا، همان معنایی است که در جامعه زبانی عصر نزول رایج بوده و مردم آن را میفهمیدند بنابراین فرقی ندارد که تعبیر «ان الله علی نصرهم لقدیر» سخن خدا باشد یا پیامبر و یا یک فرد عادی و مراد استعمالی یکی است. راه کشف این معنا هم آشنایی با زبان و فرهنگ و تاریخ عصر نزول است. از این نظر اشعار جاهلی و مشرکانه عربی، یکی از منابع مهم برای کشف این معناست و تنافی با تقدس متن مقدس هم ندارد البته پیش فرضهای الهیاتی خود مفسر ولو اینکه موجه باشد باز نباید در فهم این معنا دخالت داشته باشد.
فنایی با بیان اینکه خداوند مانند هر گویندهای از ابزارهای لازم برای انتقال بهتر پیام خود استفاده کرده است، بیان کرد: مثلا همانطور که در داستان موسی و شبان، خدا با چارقد و شانه کردن سر توصیف میشود خداوند هم اگر بخواهد او را مورد مخاطبه قرار دهد از ادبیاتی که او میفهمد بهره خواهد برد، بنابراین گفتمان حاکم بر یک متن جزء ذاتیات آن نیست بلکه از عرضیات است. البته برخی به ما میگوین ذهن شما متاثر از مدرنیته است و سبب شده تا در قرآن ذاتی و عرضی و ثابت و متغیر را وارد کنید ولی اگر به اشعار مولانا رجوع کنیم او که پیشامدرنیته هم هست معتقد است که گوینده از ظرفی به عنوان ابزار برای انتقال پیام خود به مخاطب استفاده میکند چون مخاطب به آن ظرف آگاه است و میتواند به درک ملموسی برسد در این صورت مفسر در مقام کشف معنا، به معیارهایی برای تفکیک ظرف از مظروف هم نیاز دارد.
این استاد دانشگاه با اشاره به مراد جدی گوینده یا نویسنده گفت: این معنا را مخاطبان با تکیه بر معنای متن و با وجود یا عدم وجود قرینه کشف میکنند. در کشف این معنا، شخصیت گوینده و نویسنده پیشفرض تام دارد زیرا مراد جدی، فعل گفتاری گوینده و یا نویسنده است. فرض کنید من به کسی بگویم احمق که معنایش روشن است ولی آیا به صرف این واژه میتوان گفت من به آن شخص توهین کردهام و مصداق توهین است؟ نمیتوان گفت زیرا ممکن است مقصود من اهانت به او نبوده و این بستگی دارد واژه در چه ظرفی و خطاب به چه کسی بوده و اینکه من فردی اخلاقی هستم یا خیر. مثلا اگر من این واژه را به دوستم گفته باشم که بر اثر یک خطا همه ثروتش را از دست داده قطعا هدفم توهین به او نیست.
وی تاکید کرد: در قرآن کریم هم پرسشهای زیادی داریم که به همین دلیل به استفهام انکاری و … مشهور هستند زیرا با وجود علم مطلق خدا استفهام حقیقی معنایی ندارد.