یادداشتی از حجتالاسلام و المسلمین دکتر علی فضلی مدیر گروه عرفان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و استاد دانشکده عرفان دانشگاه ادیان و مذاهب
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
با توجه به تاریخ حوزه علمیه شیعیه در چهار قرنی که گذشت، حضرت آیت الله علامه حسن حسن زاده آملی رضوان الله تعالی علیه میراثدار برجسته و گرانمایه سه مکتب فلسفی، عرفانی و سلوکی است. اگرچه در حوزههای علمیه به خصوص اصفهان و نجف دروس فلسفی و عرفانی برقرار بوده، لیک از زمان مرحوم بیدآبادی تنکابنی ( م ۱۱۹۸ ) که در اصفهان کرسی تدریس فلسفه و عرفان را برپاداشت، ما شاهد آغاز سه حرکت توأمان در حوزۀ فلسفه و عرفان از سوی ایشان هستیم. یکی تدریس گسترده و رسمی حکمت متعالیه، به خصوص اسفار صدرای شیرازی؛ دیگری تدریس رسمی عرفان نظری محیی الدینی؛ سومی تدریس عرفان عملی و سلوکی. حاصل این کرسی گرانسنگ سه گروه شاگرد و سه حرکت عظیم بوده است.
حرکت اول حرکت فلسفی است که شاگرد مرحوم بیدآبادی، ملاعلی نوری (م ۱۲۴۶)، بعد شاگردش ملاعبدالله زنوزی ( م ۱۲۵۷)، بعد شاگردش آقاعلی مدرس حکیم زنوزی (م ۱۳۰۷)، بعد شاگردش میرزا هاشم شکوری ( م ۱۳۳۵ )، بعد شاگردش میرزا ابوالحسن قزوینی ( م ۱۳۵۹ ) و بعد شاگردش علامه حسن زادۀ آملی قرار دارند و ایشان آثار متعددی در باب فلسفۀ اسلامی به خصوص حکمت متعالیه به ارباب حکمت هدیه دادهاند.
حرکت دوم حرکت عرفان نظری است که در این حرکت شاگرد مرحوم بیدآبادی، میرزا محمدعلی مظفر اصفهانی (م۱۱۹۸)، بعد شاگردانش عبدالجواد شیرازی و آقا محمد جعفرآبادهای ( م نامعلوم )؛ بعد شاگرد این دو بزگوار آقاسید رضی لاریجانی (م۱۲۷۰ )، بعد شاگردش آقامحمدرضا قمشهای (م ۱۳۰۶)، بعد شاگردش میرزا هاشم اشکوری (م ۱۳۳۲ )، بعد شاگردانش فاضل تونی (م ۱۳۳۹) و میرزا ابوالحسن قزوینی (م ۱۳۵۹ ) و میرزا احمد آشتیانی ( م ۱۳۹۵) قرار دارند که این سه استاد بزرگ استاد عرفان نظری علامه حسن زادۀ آملی بودند و ایشان نیز آثار مختلفی در حوزۀ عرفان نظری به ارباب تحقیق هدیه دادهاند.
حرکت سوم حرکت عرفان عملی است و به مکتب نجف شهرت دارند و بر پایۀ معرفت نفس سلوک خویش را تعریف کردهاند. در این حرکت شاگرد مرحوم بیدآبادی، سید صدرالدین دزفولی (م ۱۲۵۸)، بعد شاگردش سید محمدرضا دزفولی (م نامعلوم)، بعد شاگردش سید علی شوشتری (م ۱۲۸۳ )، بعد شاگردش ملاحسینقلی همدانی (م۱۳۱۱ )، بعد شاگردش شیخ محمد بهاری (م۱۳۲۵) و سید احمد طهرانی کربلایی (م۱۳۳۲) و بعد شاگردشان آقاسید علی قاضی (م۱۳۶۶) و بعد شاگردش علامه طباطبایی ( م۱۴۰۲ ) و بعد شاگردش علامه حسن زادۀ آملی قرار دارند و ایشان نیز آثار متعددی در باب سلوک برای تشنگان وصال الهی به یادگار گذاشتهاند.
چنان که میبییند علامه حسن زادۀ آملی رضوان الله تعالی علیه نقطۀ تلاقی این سه حرکت؛ یعنی حرکت فلسفی، حرکت عرفانی و حرکت سلوکی بودند و قدر و جایگاهی بس عظیم در عصر حاضر داشتند که صد حیف و اندوه که امروز در میان ما نیستند. به حق ایشان ارباب همت عالیه و جامع حکمت و شهود و آینۀ جمع عقل عملی و عقل نظری بودند که چنین مقام و جایگاهی جز برای اوحدی ممکن نیست.
حضرت علامه حسن زادۀ آملی با توجه به این میراث گرانبها و بر پایۀ این نقطۀ پیوند گرانسنگ، قاعدهای قویم را سبک و متن تحقیق و تدوین آثار خویش قرار داده که آن «راه گذر از علم النفس فلسفی به علم النفس عرفانی سلوک است.» به دیگر بیان «راه گذر از نفس شناسی علمی به نفس شناسی شهودی سلوک است.» جناب ایشان با اشراف کامل بر حکمت مشاء و حکمت متعالیه به تدقیق در حوزۀ علم النفس فلسفی پرداخت و از ماهیت و مراتب و قوای نفس ناطقه پرده برداشت و به تمام عیار یک «فیلسوف نفس» عالی مقام گردید و با سلوک و ریاضتهای سنگین که جز از ارباب همم عالیه بر نمیآید و زبان از گزارش عمل ایشان به برنامهها و دستورالعملها ناتوان است، منزل به منزل مقامات را پیمود و لایه به لایه و لطیفه به لطیفۀ نفس را وجدان کرد و واقعههای پدید آمده در این طی طریق را در نفس خویش به گونۀ عینی مشاهده نمود و مراتب نفس را نیز به مکاشفه دریافت و عوالمی که در وزان آن مراتب هستند را نیز در کمند شهود خود دید و از عالم مثال و عالم عقل خبر داد تا به نفس شناسی شهودی کامل رسید و علم النفس عرفانی را به گونۀ دقیق دریافت و قدرت و سعت نفس را تجربه نمود و به تمام عیار یک «عارف نفس» والا گوهر شد. به نظر ما کسی میتواند به فهم این اقوال و آثار فخیم جناب ایشان دست یابد که خود از آن قاعدۀ قویم بهره برده باشد. زیرا ناقد ارباب سلوک و شهود خود باید بهرهای از سلوک و شهود داشته باشد وگرنه نقد سخنان آنان ارزش علمی ندارد. زیرا در افق فهم آن سخنان قرار نگرفتهاند تا به نقد آنها بپردازند.
حضرت علامه حسن زادۀ آملی با این تجربههای کمیاب دست به نگارش آثاری بس گرانسنگ در حوزۀ علم النفس زد و به ارباب تحقیق و پژوهش هدیه داد که عبارتند از: معرفت نفس، گنجینۀ گوهر روان، الحجج البالغه علی تجرد النفس، شرح چهل حدیث در معرفت نفس، رسالۀ انه الحق، صد کلمه در معرفت نفس و در نهایت عیون مسائل النفس که برجستهترین اثر ایشان به شمار میآید و ثمرۀ عمر ایشان و حاصل سی سال تحقیق و ریاضت ایشان است. ما در این اثر فخیم و مانا اندیشۀ بزرگان فلسفه و عرفان، از شیخ الرئیس و صدرالمتالهین گرفته تا محیی الدین ابن عربی و صدرالدین قونوی و محقق قیصری را میبینیم که در حوزۀ نفس ظرایف و دقایق و لطایف گفته و نوشتهاند.