عرفان اهل بیت (ع)

جهات توجه عرفا به عرفان امام حسین (ع)

تاریخ انتشار:

مهمترین بعد شخصیتی حضرت سیدالشهدا(ع) بعد معنوی و عرفانی اوست. امام حسین(ع) ولی ا… است که عالی ترین مرتبه کمال معنوی است؛ چنانکه گفته اند عرش عرفان فرش ولایت است. این بعد در تمام شخصیت و سراسر حیات مبارکش حضور و ظهور دارد. عالی ترین تجلی عرفان را هم در عمل امام حسین(ع) و هم در گفتار او می توان دید. اما در دو موضع بعد عرفانی امام حسین(ع) آشکارتراست: یکی در دعای عرفه است و یکی در حادثه عاشورا. دعای عرفه (دعایی که امام حسین(ع) در صحرای عرفات در روز عرفه ایراد کردند) سراپا مناجاتی عرفانی است. اوج بیانات در باب معارف عرفانی در این دعا بیان شده است. از این رو این مناجات همیشه مورد توجه عرفای مکتب اهل بیت بوده است. باید اشاره کنم که عرفان فقط در قسمت پایانی مناجات (که گاهی از حیث سند در آن مباحثاتی هست) نیامده، بلکه در سراسر این دعا رایحه خوش عرفان مشام جانها را معطر می کند. در این دعا معارف بلند عرفانی دربارۀ خداوند و اسماء و صفات و افعال الهی و رابطه بندگان با خدا به زیباترین وجهی بیان شده است. در واقع این مناجات یکی از منابع اصلی برای استخراج و تدوین جهان‌بینی عرفانی و اصول معنوی شیعی است. معارف عمیق الهیاتی که امام حسین(ع) در این مناجات مطرح می کند جلوه ای از عرفان حسینی است.
خداوند آشکارکننده همه چیز است؛ چه چیزی می تواند از خدا آشکارتر باشد تا خدا را نشان دهد. مگر خدا پنهان است که نیاز به آشکار کننده داشته باشد! «مَتی غِبْتَ حَتّی تَحتاجَ اِلی دَلیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ». دلیل برای چیزهای غایب و پنهان است. اگر چیزی پنهان و غایب باشد و از وجودش آگاهی مستقیمی در دست نباشد و مشهود نباشد، یعنی مورد سؤال باشد، دلیل می خواهد. امام حسین(ع) می فرمایند مگر خداوند غایب است که نیاز به دلیل داشته باشد. کی غایب شدی تا نیازمند دلیل باشی؟! به قول فروغی بسطامی:
کی رفته ای زدل که تمنا کنم تورا
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تورا
غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را
با صدهزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تورا

اگر خداوند اینقدر آشکار است حضور خدا را درک نمی کنند؟
امام حسین(ع) خود به این سؤال مقدر پاسخ می دهد، آنجا که عرض می کند: «عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَرَاکَ عَلَیْهَا رَقِیبا»، چشمی که تو را بر خود ناظر نبیند آن چشم نابیناست. او به دلیل شدت نورانیت، چنان است که بسیاری از چشمهای باطنی ضعیف نمی توانند نورش را ببینند، مثل قرص خورشید که از شدت نورانیت نمی توان به آن نظر کرد.
محبت خداوند بالاترین دستاورد حیات است و کسی که فاقد این محبت است زیان دیده است. در همین مضمون امام(ع) در پیشگاه الهی عرض می کند: «کسی که تو را ندارد چه دارد و کسی که تو را دارد چه ندارد؟» این گونه مضامین که در این دعا فراوان است نشانگر اوج معرفت امام حسین(ع) و حب او به خدا و فنای او در خداست. اینها قطره ای از دریای معرفت حسینی است و نظیر این بیانات در مناجات عرفه فراوان است.

چرا امام حسین(ع) و حادثه عاشورا هم مورد توجه عرفاست؟
عرفان امام حسین(ع) فقط در سخنان او و در مناجات و گفتگو با خدا نمایان نشده است. بهترین جایی که این عرفان تجلی و ظهور عینی پیدا کرده
است حادثه عظیم عاشوراست که امام حسین(ع) آفرید. عرفان عاشورایی در اینجا شناخته می شود. بعد عرفانی و الهی وجود امام حسین (ع) در تک تک جملاتی که در سفر از مدینه و مکه به کربلا فرموده و گفتگوهایی که با دشمن و یاران خود داشته آمده است. اما بالاتر از اینها آن چیزی است که در عینیت خارجی و در عمل نشان داده است. بدون توجه به بعد عرفانی شخصیت امام حسین (ع) نمی توان حماسه خونین کربلا را فهمید. اگر کسی به بعد معنوی و عرفانی وجود و شخصیت امام حسین(ع) بی توجه باشد ابدا نمی تواند حقیقت حادثه عاشورا را بفهمد. حادثه کربلا بدون بعد معنوی آن قابل تبیین نیست. روح این حادثه عرفان است. چگونه می توان فهمید که انسانی با خانواده و جمع اندک و محدودی از فرزندان و یاران در مقابل سپاه مجهز و با جمعیت چند ده هزار نفری قرار می گیرد و تسلیم نمی شود و تا آخرین قطره خون خود و یارانش مقاومت می کند و می جنگد و اسارت فرزندان و خانواده اش را می پذیرد؟ این عمل جز با معرفت الهی و عشق الهی به هیچ شکل دیگری قابل تفسیر معقول نیست؛ یعنی به تنهایی با تحلیل سیاسی و اجتماعی و هیچ رویکرد دیگری نمی توان این حادثه را فهمید. همه اینها وقتی معنا دارد که باطن و روح و جان واقعه عاشورا و شخصیت امام حسین(ع) که همان بعد عرفانی و عشق به خدا و ذوب در خدا بودن و فانی بودن در خداوند است شناخته شود. بدون توجه به این بعد نمی توان این حادثه را درک کرد. حُبی که امام حسین(ع) در مناجات عرفه بیان می کند در حادثه کربلا به نمایش می گذارد و بندگی و دلبردگی را به اوج خود می رساند. توکل به خدا و تسلیم در مقابل اراده و مشیت پروردگار را به زیباترین شکل و در اوج خود در صحنه عاشورا به نمایش گذاشته است. راضی بودن به قضای الهی در عمل امام حسین(ع) و همینطور در سخنانش در آخرین لحظات می درخشد، آنجا که می گوید: «الهی رضی بقضاءک تسلیما لامرک لامعبود سواک». امام حسین(ع) عاشقانه با نفس مطمئنه به سوی پروردگارش شتافت. با توجه به این حقایق است که عرفان شیعی بسیار رنگ حسینی دارد. عرفای اهل بیتی در کنار مدرسه عرفه و عاشورا توجه خاصی به زیارت مرقد امام حسین(ع) و گریه و سوگواری در عزای حضرت اباعبدا… دارند. این زیارت و سوگ خود مدرسه عاشق پروری است که مختص مکتب اهل بیت است.

چرا امام حسین(ع) ثارا… خوانده می شود و این تعبیر از چیست؟
امام حسین(ع) بندۀ عاشق لقای خداست، و خدا همچنین بنده ای را دوست دارد. این حُب دوطرفه است. همان طور که در قرآن هم آمده است «یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ»؛ هم خداوند بندگان شایسته اش را دوست دارد و هم بندگان شایسته خدا را دوست دارند. در حدیثی قدسی نقل شده است که: «هرکس مرا طلب می کند می یابد مرا، و کسیکه مرا یافت می شناسد مرا، و کسی که مرا دوست داشت، عاشقم می شود و کسی که عاشق من می شود، من عاشق او می شوم و کسی که من عاشق او بشوم، او را می کشم و کسی که من او را بکشم، خون بهایش بر من واجب است، پس خون بهای او من هستم.» به همین دلیل امام حسین(ع) شهید و کشته عشق الهی است و خونخواه او خداست. ازاین رو به آن حضرت ثارا… می گویند. همه آنچه گفتیم بقدر فهم ناقص و مجال اندک ما بود، نه شایسته شخصیت امام حسین (ع)، ما کجا و اسرار شخصیت سیدالشهدا و حماسۀ عاشورا کجا! و به قول آن شاعر «پایان سخن پایان من است، تو انتها نداری!»

مطالب مشابه