خلاصه نشست چهارم انجمن علمی شیعه شناسی

رویکرد اجمالی به مولفه های اصلی پدیدارشناسی دین

تاریخ انتشار:

خلاصه نشست :

مسئله اصلی انسان امروزی، رسیدن به شیوه‌ای مطمئن برای معرفت و شناخت است، مسئله‌ای که در گذشته هم بسیار مهم بوده اما به‌آرامی از کنار آن گذر کرده و اقدام به شناخت جهان کرده بودند.

رویکرد جدیدی در گفتمان جدید علمی، اصل را بر تحقیق‌پذیری گذاشته، به گونه‌ای که هر معرفتی که خارج از اصل اثبات‌پذیری باشد را از دایره علم و معرفت بشری خارج کرده است.

در گفتمان جدید، میزان دقت و یقین معرفت، اصلی اساسی به‌شمار می‌رود و نسبت به میزان گستره و محدوده اهمیت بیشتری پیدا کرد.

در پاره‌ای از تاریخ علم، یک شخص می‌توانست مرجعی برای تمام علوم باشد که ابن‌سینا نمونه ایرانی آن است.

اما گسترش علم در جهت عمق، موجب آن شد که علم روز به روز تخصصی تر شده و نتیجتا گستره علمی هر شخص محدود‌ و محدودتر شود.

این رویکرد علی‌رغم اینکه عمق بیشتر علمی را موجب شد، اما دریافت تصویری یک سویه و غیرجامع موجب شد به زودی نقص این رویکرد آشکار شود. نگریستن به یک موضوع حتی یک شیئ جزئی همچون درخت صرفا از یک جهت، به خوبی ضعف و نقص معرفت حاصل شده را آشکار می‌کند. این مسئله همان عنوانی است که گاه از آن تعبیر به «تقلیل‌گرایی» می‌شود و پدیدارشناسی به شدت از آن احساس خطر می‌کند.

 این ضرورت، موجب تشکیل حلقه‌های علمی به‌منظور رسیدن به معرفت‌ جامع‌تری از موضوعی واحد شد. اندیشمندان این ضرورت را درک کردند که برای معرفت بیشتر و کامل‌تر از موضوعی جزئی همچون درخت، ضرورت دارد حلقه‌ای با حداقل سه یا چهار منظر تشکیل شود تا با به اشتراک گذاشتن تصویرهای متفاوتی از زاویه‌های مختلف، تصویری «واحد و منسجم اما گسترده» و نسبتا کامل دست یافت. تصویری که امکان اعتماد انسان را بیشتر به خود جلب می‌کند. همین انگیزه موجب شد تا حلقه‌های علمی ضرورتی انکار ناپذیر شوند، که حلقه وین و حلقه اورانوس، با رویکردی پوزتویسیتی و پدیدارشناسی نمونه‌های از آن هستند.

 

در ادامه سیر حرکت جریان‌های معرفتی، «علم دین» شکل گرفت، واژه‌ای که با مفاهیمی همچون «علم دینی» و «الاهیات» بسیار متفاوت است. این رویکرد جدید علمی، جملات الاهیاتی و «زبان دینی» را «غیر معرفت‌بخش» دانسته و در رویکردی اثبات‌پذیرانه، دین را همچون دیگر موضوعات طبیعی، مورد بررسی قرار می‌دهد.

باید توجه داشت که برای شناخت هرچه بهتر یک موضوع، بسنده کردن به تصویرهای بیرونی و تلفیق آنها کفایت نمی‌کند و برای شناخت بهتر یک درخت، نیاز است تا شاخه‌های درونی و شیوه رشد و گسترش آنها نیز مورد مطالعه قرار گیرد.

بر همین اساس است که رویکرد پدیدارشناسی دین از قابلیت بیشتری نسبت به رویکرد پوزتویسیتی منطقی به دین، برخوردار است چرا که، ضمن بررسی پدیدارهای بیرونی دین در اجتماع، انسان، و جهان، اقدام به شناسایی روابط درونی دینداران، آیین‌های اجتماع دینی، باورهای فکری و عبادات مذهبی در «ساختاری منسجم» قرار دهد و به‌واسطه این پدیدار‌ها و فنومن ‌های دینی، تصویری از «ذات و واقعیت دین» را به‌گونه‌ای قابل فهم نماید که برای غیرمومنان به آن نیز قابل درک باشد. از این ذات دین، اتو تعریف به «امرقدسی» یا «امری به کلی دیگر» می‌نماید.

 

یک پدیدارشناس دین، برای رسیدن به چنین ساختاری، ناچار است در یک حرکت مدیریت شده و هدف‌مند، تمام باورهای پیشین خود را در یک «تعلیق» یا «اپوخه» در پرانتز بگذارد تا از هر نوع پیش‌داوری که مانعی بر سر فهم ساختار درون دینی می‌شود، مصون بماند.

صرفا پس از این اقدام انقلابی است که امکان رسوخ در فرهنگ و جامعه دینی میسر شده و پدیدارشناس دین می‌تواند با یک «همدلی مومنانه»، تصویری از باورها، آیین‌ها هیجانات و آرزوهای یک مومن را فهم نماید. این همدلی به گونه‌ای است که گاه تصور می‌شود پدیدارشناس، یک مومن واقعی و مقید است. 

 

 

پدیدارشناسی و پدیدارشناسی دین

دین به‌عنوان ذاتی که از خود نمودهایی دارد، مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد. ذاتی که امکان رجوع مستقیم به ذات آن ممکن نیست. بر این اساس نگاه از بیرون و به‌اشتراک گذاشتن فهم‌ها و معرفت‌ها میان (جامعه‌شناسان، روانشناسان و …) به‌منظور پرهیز از «تقلیل‌گرایی»، لازم است.

مطالب مشابه