با حضور نویسنده اثر؛

کتاب «وضعیت بی عاری» نقد شد

تاریخ انتشار:

ششمین نشست کتاب‌سرای ادیان دانشگاه ادیان و مذاهب با معرفی و نقد کتاب بی‌عاری نوشته حامد جلالی روز پنجشنبه پنجم دی‌ماه 1398 به همت انجمن دانش‌آموختگان دانشگاه ادیان و مذاهب با حضور ابراهیم اکبری دیزگاه، دانشجویان و استادان دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه، حامد جلالی نویسنده رمان وضعیت بی‌عاری در ابتدای نشست کتاب‌سرای ادیان دانشگاه ادیان و مذاهب در معرفی و نقد کتاب وضعیت بی‌عاری، گفت: من می‌خواستم رمان بنویسم و قرار نبود از کسی یاد کنم و یا دین و مذهب و اندیشه‌ای را در کارم بگنجانم، چراکه اگر دنبال این کار می‌رفتم، به نظرم اصلاً رمان ننوشته بودم.

وی اضافه کرد: مثل همه داستان‌نویسان طرحی داشتم و شروع کردم به نوشتن. جالب آن‌که در طرح ابتدائی من چیزی به نام صابئین وجود نداشت. من در تحقیقاتی که برای رمانم در خوزستان انجام دادم، در متون تاریخی به آیینی به نام صابئین برخوردم. بنابراین فکر کردم اگر شخصیتی از جامعه صابئین در رمان من قرار بگیرد، بر جذابیت رمان افزوده می‌شود.

ابراهیم اکبری دیزگاه داستان‌نویس و منتقد ادبی نیز در بخش نخست از سخنانش گفت: اسم این کتاب «وضعیت بی‌عاری» است اما به نظرم این کتاب، کتابی است علیه وضعیت بی‌عاری؛ وضعیتی که همیشه ممکن است انسان‌ها دچارش شوند. در حال حاضر انسان ایرانی بیشتر با این وضعیت مواجه است و نویسنده تمام تلاشش را در این کتاب می‌کند تا ما را از وضعیت بی‌عاری در بیاورد یا تذکر بدهد.

وی افزود: رمان در درجه اول متنی نیست که لزوماً اطلاعات تاریخی، فلسفی، اجتماعی، ادیانی بدهد. رمان کتاب دعا و نیایش هم نیست. رمان در واقع یک آیینه در مقابل جامعه و افراد می‌گذارد و پیشنهاد می‌دهد در این آینه خودتان را ببینید. از این رهگذر رمان اگر کاری با ما می‌کند، این است که ما را به خودمان می‌شناساند تا مثلاً قصد داشته باشد صائبین، مندائیان یا بخشی از تاریخ را به ما بشناساند. البته در ذیل همین آیینگی‌اش اطلاعاتی به ما می‌دهد.

اکبری گفت: به همین سبب من اصرار دارم بگویم رمان شاید اطلاعات ما را زیاد نکند و به ما اندیشه تاریخی، فلسفی ندهد اما کاری با مخاطب می‌کند که چشم و گوش مخاطب باز می‌شود تا از دریچه‌ای خودمان را بیشتر بشناسیم.

این نویسنده با اشاره به دو شخصیت اصلی رمان این نکته را تشریح کرد که وقتی «رام» به ساختار دینی که در آن رشد کرده اعتراض می‌کند و خارج می‌شود، تازه شخصیتش شکل می‌گیرد. از طرف دیگر حلیمه در وضعیت عشیره قرار دارد و باید در ساختاری که عشیره برای او چیده است، زندگی کند. زمانی که حلیمه با همه رنج و مشکلات پیش رو از عشیره خارج می‌شود، تبدیل می‌شود به فردی که می‌تواند برای زندگی خودش تصمیم بگیرد و از زندگی‌اش لذت ببرد. حرف اصلی کتاب این است که باید شجاعت داشت و از وضعیت بی‌عاری خارج شد.

اکبری هم‌چنین گفت: مسئله دیگر در این کتاب برمی‌گردد به موضوع دین و دین‌ورزی و البته دال مرکزی آن که شدت حب است. نویسنده می‌گوید اگر ما از مناسک و عقاید فاصله بگیریم و به ایمان نزدیک شویم، مشکلات حل می‌شود، چراکه وقتی آدم‌ها موحد می‌شوند، متحد می‌شوند و آن‌چه انسان‌ها را از هم دور می‌کند، آن عرضیاتی است که در قالب عقاید ظهور می‌کند. اهل ایمان و توحید و انسان‌های موحد خودشان را تسلیم حق می‌دانند، نه صاحب حق.

این منتقد در پایان گفت: در این کتاب وقتی آدم‌ها از هر طایفه، گروه و دینی که باشند در مسیر حق – نه صاحب حق- و تسلیم حق شوند، می‌توانند متحد باشند و با هم علیه ظلم و اجنبی بجنگند و در نهایت با هم‌دیگر شهید شوند. این‌گونه آدم‌ها شهادت‌شان به این معناست که شاهد حق‌اند. از جنبه ادیانی و معرفتی ویژگی اصلی کتاب این است که هیچ‌وقت سعی نکنید صاحب حق شوید بلکه تسلیم حق شوید. زمانی که تسلیم حق شدید، با هیچ موحدی در روی زمین مشکل نخواهید داشت.

مطالب مشابه