به گزارش روابط عمومی دانشگاه، پنجمین جلسه کرسیهای علمی ـ ترویجی با موضوع پوچی و روایت معنادار از زندگی با حضور دکتر وحید سهرابیفر بهعنوان ارائه دهنده و دکتر حامد قدیری بهعنوان ناقد برگزار شد.
در ابتدای این نشست دکتر وحید سهرابی فر پوچی را یک مسئله جدی خواند و گفت: پوچی از مسائل جدی فلسفی است که علاوه بر فلاسفه، عموم مردم هم به آن توجه دارند.
وی گفت: صورتبندیهای مختلفی از پوچی ارائه شده است. بیهدفی عالم تقریری از این مسئله است. در عالم همه چیز رو به حساب و کتاب است و هر برگی بر روی زمین میافتد بر اساس حساب و کتابی است.
برخی از فلاسفه ادعا میکنند که با پیشرفتهای اخیر فهمیدهایم که اساساً چنین هدفمندیای وجود ندارد و ما مرکز عالم نیستیم. فرگشتی هست و چنین حساب و کتابی نداریم و هدفی نیست. وقتی عالم بیهدف ایجاد شده است پس زندگی ما نیز بی هدف است.
دکتر سهرابیفر ادامه داد: صورتبندی دیگری که بیان شده است بر اساس نبود عقلانیت است. ما اساساً نمیتوانیم بر اساس عقلانیتی سخن بگوییم که اساسی ندارند. تصمیمهای ما بر اساس ملاکهایی است که بیهدف است.
تقریر دیگر این است که نباید جهان مطلوب شما با جهان واقع یکی شود. زیرا ما در جهانی هستیم که در آن آرزوهایی داریم و جهان واقعی است که باعث پوچی است.
در جایی کامو میگوید پوچی از جایی برمی خیزد که جهان در برابر شما سکوتی سرد میکند. خواسته شما محقق نمیشود. همچنین زندگی آونگی است که خواستههای شما در آن محقق نمیشود و وقتی به یک چیزی میرسید میبینید که پوچ است.
دکتر سهرابیفر در انتهای ارائه خود گفت: تقریر سوم شکست است. همواره زندگی ما همراه با شکست است و هیچگاه پوچی فراموش نمیشود. ما باید معنای زندگی را از سنخ روایت زندگی ببینیم و بیانگاریم. روایت چه ویژگیهایی دارد؟
روایت برخورد گزارهای ندارد. وقتی در مورد زندگی صحبت میکنید نمیتوانید روایت کنید. روایت میتواند انعکاسدهنده این کل باشد. روایت جنبه گزینشگرانه دارد. روایت ماجرا را قابل فهم میکند. اگر ما معنای زندگی را از سنخ روایت زندگی دارد بیانگاریم چه سنخی با پوچی دارد؟ ما زندگی را تا کجاها میبینیم؟ آیا جهان پس از مرگ نیز وجود دارد؟ آیا شما به خدا اعتقاد دارید؟ اگه چنین چیزهایی را قبول داشته باشید میتوانیم بگوییم که اینگونه نیست که هیچگاه جهان مطلوب ما با جهان و هستی یکی نشود. به همین جهت روایتهای بدیلی داریم.
در ادامه این نشست دکتر حامد قدیری گفت: ما پذیرفتهایم که مقاله آقای دکتر مقاله خوبی است. این پیشفرض ماست. بنده به مسئله معناداری خوشبین نیستم و از منظر دیگری آن را بررسی میکنم.
چرا مسئله معنا مسئله مدرن و مهمی میشود؟ زیرا ما یک دغدغه وجودی داریم و معناخواه هستیم. این کار با پاسخی مواجه نمیشود و تلاش میکنیم یک پاسخی را برای این معنا خواهی پیدا کنیم.
در گذشته دین همیشه به این مسائل ما پاسخ میداده است و در پکیج دین درباره آن پاسخ داریم. اما در عصر مدرن دین نمیتواند آن را پاسخ دهد و نتیجهاش این میشود که معناخواهی مطرح شود. روانکاو و رواندرمان کارش همین است که از این پوچی جلوگیری کند.
دین سنتی نمیتواند پاسخی به این مسئله دهد. روایت مسئله جذابی است. ولی یک مسئلهایست که به شدت بغرنج است و ما بهراحتی نمیتوانیم سمت نریتیو یا روایت برویم.
دکتر قدیری افزود: در دوره مدرن تکثری که شکل میگیرد این است که راهی به آسمان نیست. ما با در هم تنیدگی واقعیت و روایت طرف هستیم. معناخواهی یک دغدغه بشر بوده که با دین پاسخ داده میشده است و بعد در قرن 19 و 20 با افول دین در دنیای مدرن دیگر پاسخی برای آن نداشته است.
وی دی پایان نقدهای خود گفت: مقاله رو به جلو است. جزو معدود مقالههاییست که این بحث را بهطور جدی پیگیری میکند. پروژه زنده است و هر چه جلوتر میرود بهتر و بهتر میشود. البته برخی اوقات احساس میشود که بخشهایی از آن نیمه تمام مانده و میتوان به آن بهعنوان یک طرح کلی نگاه کرد.