مشاور عالی رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب و عضو هیئت علمی دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه ضمن تبیین چگونگی ورود کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس به مرحله سوم تاریخی خود طی ۱۰ سال اخیر گفت: هدف رهبران این کشورها در این مرحله این است که برای حفظ امنیت خود و کسب حیثیت لازم، وارد صحنه جهانی شده و به عنوان یک عضو مؤثر عمل کنند.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه؛ نشست علمی «عربستان سعودی و شیخنشینها؛ وضعیت کنونی، موقعیت آینده»، با ارائه حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمد مسجدجامعی، مشاور عالی رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب وعضو هیئت علمی دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه و سفیر سابق ایران در واتیکان و مغرب برگزار شد.
مسجدجامعی طی سخنانی اظهار کرد: با توجه به بحث مهمی که وجود دارد و نیز زیربنای مباحث ژئوپلوتیکی منطقه، پیشنهاد بنده این بود که در ابتدا زمینههای این کشورها (شورای همکاری خلیج فارس) بررسی شود و در جلسات بعدی درباره ژئوپلوتیک منطقه گفتوگو داشته باشیم.
وی افزود: بحث اصلی که عملاً زیربنای مباحث مربوط به منطقه است، این است که این کشورها در حال حاضر در مرحله سوم تحولات تاریخی خود قرار دارند. مرحله اول تحولات این کشورها، مرحله جامعه سنتی تا پیش از اکتشاف نفت، مرحله دوم مربوط به بعد از اکتشاف نفت تا سالهای دهه ۲۰۱۰ و مرحله سوم تحولات آنها نیز کمابیش ۱۰ سال است که آغاز شده و این کشورها در حال حاضر در مرحله سوم تحولات تاریخی خود هستند و مسائل آنها در زمینه سیاست داخلی و خارجی ناشی از این مرحله است.
مشاور عالیرئیس دانشگاه ادیان و مذاهب ادامه داد: به عبارت دیگر اگر موضوع تحولات تاریخی این کشورها که سه مرحله را تاکنون گذارندهاند، به خوبی روشن شود، بسیاری از مباحث نیز در پرتو این موضوع روشن خواهد شد. تا قبل از اکتشاف نفت عموم این کشورها در همان حالت تاریخی و قدیم خود بودند. در مورد بحرین که به اعتباری ورود آن به تاریخ جدید، مربوط به قبل از اکتشاف نفت است، به این مسئله بازمیگردد که دفتر انگلیسیها در این کشور وجود داشت. البته این دفتر ابتدا در بصره، سپس، در بوشهر و در اواخر قرن ۱۹ به بحرین منتقل شد.
عضو هیئت علمی دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه بیان کرد: بحرین کشوری عمدتاً کشاورزی بود و صید مروارید فراوانی داشت. این کشور دارای مدنیت نیرومندی بود و در این مدنیت در عین اینکه ارتباط زیادی با ایران داشتند، با هند نیز ارتباط خوبی برقرار کرده بودند. بحرین در شرایط متفاوتی با بقیه کشورهای عربی قرار داشت. اکتشاف نفت در بحرین در دهه ۲۰ قرن ۲۰ رخ میدهد. لذا این کشورها در مرحله اول تاریخی خود در مجموع در شرایط جامعه سنتی خود بودند که البته بحرین و کویت تا حدی از این موضوع مستثنی هستند.
وی تصریح کرد: در کویت خاندان امیران این کشور ویژگیهایی داشتند که باعث شد تا این کشور از لحاظ تاریخی و نحوه ورود به تاریخ جدید با دیگر کشورهای عربی متفاوت باشد. اصل موضوع این است که این کشورها با مقداری تأخیر تا پیش از کشف نفت در شرایط قدیمی و تاریخی و قبیلهای خود بوده و ارتباط زیادی با دنیای جدید نداشتند و ساختارهای اجتماعی آنها نیز به عنوان واقعیتهای سیاسی و حکمرانی، به همان سبک قبیلهای بود.
دکتر مسجدجامعی افزود: قبایل مختلفی در این کشورها به ویژه در کویت، قطر و امارات در هماهنگی با هم بوده و رئیس قبیله به عنوان پدر قبیله بود. همچنین، رابطه مثبتی بین رئیس قبیله و اعضای قبیله وجود داشت. در مورد عربستان اوضاع تا حدودی متفاوت بود و در آن زمان، عربستان دارای پادشاه بود. البته ساختار جامعه عربستان نیز قبیلهای بود، اما در رأس این جامعه پادشاه قرار داشت. عمان نیز شرایط ویژه خود را داشت.
عضو هیئت علمی دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه گفت: البته اینکه متن جامعه عربستان در قبل از کشف نفت چگونه بوده و چه تفاوتی با بقیه داشته است، موضوع مهمی است که باید بدان پرداخته شود. متن جامعه در عربستان پیش از کشف نفت با بقیه کشورهای عربی متفاوت بوده است. اما پس از کشف نفت، این کشورها که دارای ساختار قبیلهای بودند، از طریق صادرات زیاد نفتی و به واسطه جمعیت اندکی که داشتند، شاهد تزریق مقدار زیادی دلار و ثروت فراوان بودند که شرایط کاملا جدیدی را در جوامع آنها ایجاد کرد.
وی بیان کرد: در مرحله دوم تحولات تاریخی این کشورها که نفت کشف شده و ثروت سنگینی وارد جوامع اولیه سنتی عربی میشود، قبایلی که در این منطقه بوده و دارای ویژگیهای خود بودند، به یکباره با ثروت کلان نفتی مواجه شدند که در مدتی کوتاه به جامعه وارد شده و تغییراتی در آن ایجاد کرد. عموم کشورهای نفتخیز بعد از ورود نفت، دچار چالشهای بزرگ سیاسی و اجتماعی میشوند. حتی در برخی موارد رژیمهای سیاسی نیز تغییر میکند، اما اینکه در این کشورها چگونه این چالشها از سر گذرانده شد و نهادهای اجتماعی و حاکمیت و نهادهای سیاسی کماکان توانستند به قدرت خود ادامه دهند، موضوع مهمی است که باید بررسی شود.
مسجدجامعی بیان کرد: به طور خلاصه تصور حاکمیت و عموم مردم از ثروت به دست آمده در این کشورها که در مرحله دوم تحولات تاریخی خود بودند، البته به جز در بحرین، این بود که از این ثروت استفاده کرده و مواظب باشند تا دیگران به این ثروت چشم طمع ندوزند. این کشورها در این دوره سعی داشتند تا چالشهای خود را حتی با پرداخت باج به قدرتهای بزرگ از بین ببرند. لذا در این دوره اصل این بود که اعراب از ثروت به دست آمده استفاده کرده و خود را با پرداخت باج به قدرتها درگیر چالشهایی که وجود داشت، نکنند.
مشاور عالی رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب اظهار کرد: روش این کشورها این است که از چالشها فرار کنند. در مورد مواجهه با چالشهای داخلی، دو کشور عربستان و بحرین با دیگر کشورهای عرب خلیج فارس تفاوت دارند و مهم این است که در حوزه سیاست خارجی هدف آنها این است که مرتب از این چالشها فرار کنند. در دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی تهدیدهای عربی زیادی برای این کشورها وجود داشت. اولین تهدید مسئله قومیت عربی در شکل ناصری و دیگری مسئله کمونیستی بود. بخش دیگر نیز مربوط به رادیکالیزم عربی بود که شکل بعثی و قذافی داشت.
وی افزود: این جریانها تا پیش از جنگ شش روزه ۱۹۶۷ اعراب با اسرائیل وجود داشت و این کشورها سعی در دور کردن آنها از خود داشتند. بعد از سال ۱۹۶۷ شدت و کثرت تهدیدات کاهش پیدا کرد، چراکه بیشتر این تهدیدها ریشه مصری داشت. در عین حال بعد از جنگ سال ۱۹۶۷ باز هم تهیداتی وجود داشت که در جنگ ۱۹۷۳ کاهش زیادی پیدا کرد. لذا در مرحله دوم تحولات تاریخی کشورهای حاشیه خلیج فارس نکته این است که عموم جامعه این کشورها در پی استفاده از ثروت به دست آمده بوده و نظام حاکم نیز با پرداخت باجهای فراوان در پی دفع چالشهای فراوانی بود که ریشههای منطقهای و فرامنطقهای داشت.
مسجدجامعی ادامه داد: اما در مرحله سوم که این کشورها در حال حاضر در آن قرار دارند، هدف رهبران این کشورها این است که برای حفظ و امنیت خود و کسب حیثیت لازم، وارد صحنه جهانی شده و به عنوان یک عضو مؤثر عمل کنند و با جامعه جهانی داد و ستد داشته باشند. بنابراین، نوع نگاه و تلقی این کشورها تفاوت پیدا کرده است. برای مثال میتوان به امارات پیش از دوران شیخ زائد و پس از آن اشاره کرد. در مورد امارات دوره زائد سیاست خارجی این است که تا حد ممکن خود را از مسائل چالشبرانگیر دور کند. حتی عربستان تا اواخر دوران ملک عبدالله چنین حالتی داشت. این حالت در کویت نیز به همین صورت بود. اما در حال حاضر به ویژه در عربستان و امارات مایل هستند که به صحنه منطقهای و جهانی ورود کنند و به عنوان یک قدرت تأثیرگذار ایفای نقش کنند.
عضو هیئت علمی دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه گفت: در این میان بحرین حساب ویژهای دارد، یعنی تصمیمات این کشور با دیگر شیخنشینها تفاوت دارد. مرحله سوم اوضاع کشورهای عربی دارای دو بخش است. در این مرحله به دلیل توسعه فراوان فضای مجازی، متن جامعه به ویژه در جایی که به جوانان و نوجوانان مربوط است، عمیقاً به لحاظ داخلی تحت تأثیر قرار گرفته است، یعنی تا سالهای ابتدایی قرن ۲۱ طبقه جوان و نوجوان با طبقات سالخوردهتر تفاوت کمتری داشت، اما به ویژه در ۱۰ سال اخیر طبقه جدیدی که در پرتو فضای مجازی ایجاد شده، با گذشته خود تفاوت زیادی دارد.
وی بیان کرد: در این کشورها نظام اجتماعی، عرفی و عادات و سنتها بسیار نیرومند بوده و همچنان چنین است. مسئله این نیست که نسل جدید با پدران خود تفاوت کردهاند، بلکه این طبقه همواره به دلیل قدرت زیاد نهادهای اجتماعی و فرهنگی، احساس نارضایتی عمیق میکرد. لذا مرحله سوم مورد بحث دارای یک بخش داخلی و یک بخش خارجی است. موضوع مهم در حوزه بخش خارجی است و اینکه رهبران این کشورها تصمیم دارند تا سیاست خارجی محافظهکارانه قبلی را نداشته و وارد صحنه منطقهای و جهانی شوند.
مسجدجامعی تصریح کرد: اولین تجربهای که مجموعه این کشورهای ششگانه داشتند، مربوط به تجربه قطر در اواسط دهه ۹۰ میشود. شیخ حمد که پدر امیر فعلی قطر بود، پدر خود را از کار برکنار کرد و قدرت را در یک کودتای سفید به دست گرفت و تلاش کرد تا قطر جدیدی را خلق کند. پشتوانه وی نیز ثروت بالایی بود که قطر داشت و همچنین، قدرتهای بزرگ نیز مایل بودند که این سیاست پیگیری شود. قطر تلاش کرد تا با توسعه فراوان و ایجاد زیرساختهای لازم در این زمینه و بهکارگیری رسانههای قدرتمند همچون الجزیره به توسعه دست پیدا کند. دیگر کشورهای این حوزه خیلی به این تجربه خوشبین نبودند و به دلیل اینکه شیخ حمد، پدر خود را از قدرت برداشته بود، از سوی این کشورها مورد اعتراض قرار گرفت. تجربه قطر که پنج کشور دیگر با سوء ظن و نارضایتی بدان مینگریستند به دلایل مختلف موفق شده و ترس زیاد ناشی از محافطهکاری زیاد را تا اندازهای از بین برد.
عضو هیئت علمی دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه افزود: نکته بعدی اینکه در این کشورها نسل جدیدی از میان کسانی که به صورت دسته دوم، قدرت را در دست داشتند، پیدا شد که دارای تحصیلات خوب نظامی و آکادمیک بودند. این مسئله باعث شد تا توسعه این کشورها در مسیر افزایشی قرار گیرد. امروز در عربستان یا امارات کسانی که مشاور امیران و پادشاهان هستند، اصولا طبقه جدیدی هستند که پیش از این وجود نداشتند.
وی ادامه داد: نکته سوم در این زمینه، مسئله اوباما و سیاست منطقهای او بود. البته برای درک سیاست اوباما باید سیاست دوران بوش و مسئولان آمریکایی در آن زمان را به ویژه در عراق و افغانستان به خوبی بررسی کرد، چراکه تصمیمات اوباما در زمینه سیاست خارجی از این طریق به خوبی مشخص میشود. سیاست آمریکا مبنی بر پا در دامن کشیدن و اینکه خیلی مانند دوره بوش در مناطق مختلف دخالت نکند، در دوره اوباما یبشتر نمود دارد. سیاست منطقهای اوباما با شخصی مانند بوش تفاوت زیادی داشت. مهم این است که این سیاست انقباضی منجر به نگرانی زیاد عموم کشورهای عربی به ویژه عربستان شد، به ویژه که اوباما بعضاً سخنانی ایراد میکرد که ناشی از تمایل او به ایران بود.
مسجدجامعی گفت: لذا سیاست پا در دامن کشیدن اوباما زمینه مناسبی برای اینکه اعراب باید به فکر خود باشند، ایجاد کرد. بحش دیگر مربوط به داستان انقلابهای عربی و بهار عربی میشود. این داستان از اواخر سال ۲۰۱۰ از تونس آغاز شده و به مصر رفته و مهمترین اثر آن سقوط مبارک در مصر بود. این جریان سپس، به لیبی، یمن و سوریه نیز ادامه پیدا میکند. داستان انقلابهای عربی و سیاست قدرتها در این زمینه منجر به سلسله مسائلی شد که زمینه مناسبی برای ایحاد تجدید نظر این کشورها در سیاست خارجی خود ایجاد کرد.
عضو هیئت علمی دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه تصریح کرد: جریان دیگر در این زمینه این است که به ویژه از سال ۲۰۱۵ به بعد شاهد کمرنگ شدن احزاب اسلامی در این کشورها هستیم. بهویژه جاذبه روشهای تکفیری باعث شد تا کشورهای عربی این منطقه یک سیاست خارجی جدید و متفاوت با گذشته در نظر بگیرند. چیزی که به این جریان خیلی کمک کرد، مسائل داخلی این کشورها بود. برای مثال دختری عربستانی با پدر و مادر خود به تایلند رفته و از آنجا پیامی برای بخشهای حقوق زنان دنیا ارسال کرد. این دختر سپس، به کانادا رفته و پناهنده میشود. این جریانات مکررا در عربستان رخ داد. نمونه دیگر مربوط به دختر شیخ محمد، امیر دبی است. این دختر که از مادری الجزایری بود، پیش از فرار خود، ویدیویی را ضبط کرده و دلایل مختلفی را برای فرار خود راجع به تضییع حقوق زنان بیان کرد.
وی اظهار کرد: این موارد که به صورت متعدد رخ داد، یکی از ویژگیهای مرحله سوم تحولات تاریخی کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس است. لذا حکومتها سعی کردند تا آداب و رسوم ویژهای را که برای خود داشتند، سبک کنند. در این کشورها همواره تحول از بالا به پایین رخ داده و بسیار کم رخ میدهد که تحول آنها از پایین به بالا صورت گیرد. بنابراین، سلسله علائمی که بدان اشاره شد و نیز اطرافیان حاکمان که گروه جدیدی بودند، در یک فرصت زمانی کوتاه سعی کردند تا شرایط جدیدی را به ویژه برای نسل جدید ایجاد کنند.
عضو هیئت علمی دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه گفت: بهترین نمونه این اقدامات، برنامههایی است که در عربستان اجرا شد. عربستان بعد از آمدن ملک سلمان و به ویژه پس از قدرت گرفتن محمد بنسلمان، تغییرات زیادی داشت که تاکنون سابقه نداشته است. لذا سنتز و ترکیب سیاست خارجی همراه با واقعیتهای داخلی عملا این کشورها را در تصمیم خود برای اینکه به جامعه جهانی وارد شوند، مصمم کرد. در نتیجه مرحله سوم تحولات تاریخی آنها با دو مرحله قبلی تفاوت دارد و این شیوه جدید است که سیاستهای توسعهای و امثال آن را در این کشورها شکل میدهد.
مسجدجامعی افزود: البته مسائلی مانند آمدن ترامپ، ترس از ایران، شکل جدید منطقه، قدرت چین، انتخاب بایدن و … به این سیاست جدید کمک کرد. موضع مهمی که به این جریان کمک فراوانی کرد، داستان اوکراین است. داستان اوکراین به این کیفیتی که رخ داد، به هیچ وجه قابل پیشبینی نبود. اولین نتیجه این بحران، مسئله انرژی و کمبود مواد غذایی بود. این بحران بعد از کرونا و مشکل تعطیلی فراوان مراکز مختلف به ویژه در کشورهای توسعه یافته، رخ داد. اگر این سابقه کرونایی نبود، بحران اوکراین به این میزان تأثیرگذار نبود. لذا عوامل مختلفی برای اینکه مسئله اوکراین را به مسئله جهانی تبدیل کنند، به کار افتادند. در این گیر و دار، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بیشترین استفاده را از شرایط موجود داشتند. لذا هیچ منطقهای در حال حاضر مانند کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس وجود ندارد که به این میزان از بحران اوکراین بهره برده باشند.
وی تصریح کرد: بنابراین، مسئله اول، بحران اوکراین و انرژی بود. اما مسئله مهمتری که در این راستا رخ داد، این است که بحران اوکراین و سیر تحولات جهانی، دو قدرت روسیه و چین را به صحنه واقعی وارد کرد. استفاده شیخنشینها از این مسئله به سیاستهای بایدن و حاد شدن تعارضات بین کشورهایی مانند چین و روسیه با غرب بازمیگردد. این کشورها سعی کردند تا در جهت تقویت خود، به حداکثر ممکن از بازی با چین و روسیه و بهرهگیری از آنها به عنوان جانشین کشورهای غربی استفاده کردند.
عضو هیئت علمی دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه در پایان سخنان خود اظهار کرد: اینکه بحران اوکراین چگونه در آینده بر سیاست و موقعیت کشورهای شورای همکاری خلیج فارس تأثیر داشته باشد، نیازمند بررسی دقیق و فراوان است.