از سلسله نشست های پژوهشکده ادیان و مذاهب برگزار شد:

نقش آموزه های بنیادی انسان شناختی ـ کیهان شناختی ادیان بزرگ در تشریع کیفر بدنی

تاریخ انتشار:

دومین نشست از سلسله نشست‌های علمی پژوهشکده ادیان و مذاهب با عنوان «نقش آموزه های بنیادی انسان شناختی ـ کیهان شناختی ادیان بزرگ در تشریع کیفر بدنی» و با سخنرانی دکتر حسین سلیمانی برگزار شد.

وی با اشاره به این که بسیاری از ادیان فارغ از کیفر اخروی، دارای نظام کیفری قضایی هستند، گفت: منظور از کیفر بدنی، کیفرهایی است که مستقیماَ جسم یک شخص و محکوم را هدف قرار می‌دهد. یعنی اثر مستقیمش بر جسم وارد می‌شود، مثل اعدام و قطع عضو و تازیانه و داغ زدن و امثال آن که در نظام‌های پیشین وجود داشت.»

دکتر سلیمانی در ادامه گفت: تقریباَ نظام‌های باستانی دینی و غیر دینی اصولاً کیفرها، بدنی هستند و کیفرهایی مثل حبس و جزای نقدی کم دیده می‌شود. علتش آن نوع نگاه به بزه و بزهکار و ابزارهایی است که در دست حکومت وجود دارد. نوع نگاه به مجرم، نگاهی است که حتماً او به خاطر بزه مورد انتقام قرار گیرد و مکافات عملش را ببیند و خیلی به جنبه اصلاحی کیفر توجه نمی‌شود. از سوی دیگر در حکومت‌های باستانی، اصولاً حکومت‌ها ابزاری برای کیفرهای دیگر در دست ندارند. نظام زندان یک نظام پرهزینه است. نظامی است که سیستمی بسیار قوی می‌خواهد که آن را کنترل کند. در عصر مدرن نگاه به کیفر و بزهکار و رسالت کیفر عوض شد. دولت‌ها هم قدرتمند هستند و می‌توانند کیفرها را به شکل دیگری اجرا کنند و یک مخالفت جدی با کیفر بدنی شکل می‌گیرند. به شکلی که امروزه در بیشتر کشورهای جهان اعدام یا منسوخ شده یا اصلاً اجرا نمی‌شود. تنها چند کشور هستند که اصرار بر اجرای اعدام دارند. تازیانه و قطع عضو که از اعدام هم منسوخ تر هستند و نظام‌های بسیار کمی را می‌توان یافت که این کیفرها در آن‌ها اجرا می‌شود، از جمله قوانین کشور ما که ادعایش این است که کیفرهایش بر اساس شرع است.

وی در خصوص عوامل و متغیرهایی که در تشریع و گستره کیفر بدنی در ادیان نقش دارند، گفت:‌ نخستین عامل، اوضاع جغرافیایی فرهنگی اجتماعی دینی ظهور یک دین است. این که یک دین در چه جامعه‌ای ظهور پیدا کرده است و پیشینه‌ دینی‌اش و فرهنگی‌اش چیست. دقیقاً تأثیر عرف دینی را در قوانین دینی می‌بینیم. مثلاً‌ در مورد اسلام بسیاری از کیفرهایی که در جامعه عرب پیش از اسلام وجود دارد، امضا می‌شود و شکل اصلاح شده‌اش در جامعه دینی پس از اسلام اجرا می‌شود، مثل تازیانه و قصاص. از سوی دیگر گاهی تأثیر منفی در تشریع کیفر بدنی دارد. مثلاً وقتی مسیحیت با شریعت یهود به شکلی مقابله می‌کند و شریعت‌گرایی افراطی یهودی را به نقد می کشد به شکلی دیگر آن کیفرهای شدید تورات را هم کنار می‌گذارد.

عامل بسیار مهم دیگر این است که آیا بنیان‌گذار دین یا جانشینان آن امکان تشکیل یک حکومت دینی را داشتند یا نه، و این فرصت برای آن‌ها پیش آمد که حکومتی تشکیل بدهند یا نه. در عهد جدید چون در زمانی نوشته شده که اصولاً جامعه مسیحی و یهودی آن زمان اصلاً امکان اجرای کیفر را ندارند و کاملاً یک نظام رومی حاکم است، اساساً به کیفر پرداخته نشده است. اما وقتی کلیسای قرون وسطی اقتدار پیدا می‌کند، فراوان از کیفر بدنی در متون بعدی سخن به میان می‌آید. یا در اسلام آنگاه که پیامبر اکرم(ص)‌ در مدینه حضور دارد، یک کلمه هم از کیفر دنیوی سخن نمی‌گوید اما در دوران مدینه، کیفرهایی تشریع می‌شود. این مسئله در زرتشتی‌گری عصر ساسانیان و آیین هندو نیز دیده می‌شود.

عامل سوم، این است که آیا در آموزه‌های بنیادی که ادیان راجع به انسان و جهان دارند، می‌توانیم پشتوانه‌ای برای کیفر بدنی پیدا کنیم یا اصولاً ‌آن آموزه‌ها نقشی در نگاه ادیان به کیفر بدنی دارند یا نه؟

وی سپس به بررسی پنج دین اسلام، مسیحیت، زرتشتی، یهودیت و هندوئیسم از منظر نظام کیفری پرداخت و گفت: در متون اولیه پنج دینی که مورد مطالعه قرار داده‌ام، از کیفر بدنی فراوان سخن گفته شده است اما در مسیحیت دست‌کم در متون اولیه چنین چیزی دیده نمی‌شود. در آیین هندو آموزه‌ای هست به نام درمه یا شریعت هندویی که سهم اساسی در دیانت هندوئیسم دارد. بر اساس درمه، انسان‌ها در یک چرخه زاد و میر مکرر گرفتار هستند و زندگی‌های بی شماری را از سر می‌گذرانند و زندگی بعدی هر انسانی دقیقاً بر اساس زندگی کنونی‌اش رقم می‌خورد. از این رو هر فرد هندو نه تنها باید سرنوشت کنونی اش را بپذیرد، و به دلیل مشکلات و رنج‌هایش نباید کس دیگری را سرزنش کند، باید عملی انجام دهد که زندگی بعدی‌اش زندگی بهتری باشد. کسی که مرتکب گناهی می‌شود، مستحق شدیدترین کیفر است و نه تنها خودش باید با اراده خود به این کیفر تن دهد، بلکه حکومت هم موظف است آن کیفر را بر او اعمال کند، چون در بزهکاری او هیچ عاملی به جز او دخیل نیست. لذا کیفر بدنی و اعدام در نظام هندویی جایگاه بالایی دارد. یکی از گناهان بزرگی که حتماً باید کیفر ببیند، در هم شکستن نظام کاستی است. اگر کسی از کاستی به کاست دیگر رود یا احترام کاست بالاتر را نگه ندارد، مستوجب کیفر می‌شود.

دکتر سلیمانی در خصوص نظام کیفری در دین زرتشت نیز گفت:‌ در دین زرتشت، عالم عرصه جنگ بین لشکر خوبی و بدی است. در این نظام و جنگ، هر عملی که انجام می‌دهید به نفع یکی از این دو جبهه است. اگر کار خوبی انجام دهید، به پیروزی نهایی خیر بر شر کمک کرده‌اید و اگر گناه کنید، به جبهه شر کمک کرده‌اید و گرچه در نهایت خیر بر شر پیروز می‌شود اما شما با این کار آن را به تأخیر انداخته‌اید.

در ادبیات زرتشتی یک جنبه کیهانی به جز جنبه شخصی و عمومی وجود دارد. هر بزهی نظم کل کائنات را به هم می‌ریزد و از این جهت حتماً باید این کیفر اعمال شود و فرد نه تنها باید این کیفر را بپذیرد، بلکه باید تلاش کند آسیبی که به نظام کائنات زده، برطرف کند. مثلاً یکی از کیفرهایی که زیاد دیده می‌شود، این است که کسی که جرمی را مرتکب شود، باید تعدادی حیوان مضر را بکشد. از سوی دیگر کشتن بعضی حیوانات کیفر بسیار شدیدی دارد و اگر کسی سگ آبی را بکشد، ده هزار تازیانه دارد و اگر کسی خروسی بکشد، کیفر دارد.

وی در خصوص نظام کیفری یهودیت نیز گفت: یهودیت دینی است بر محور پیمان و عهد بین خداوند و بنی‌اسرائیل. در این پیمان انسان دارای جایگاه ویژه‌ای است. از سوی دیگر هر بزهی که اتفاق می‌افتد، نقض آن پیمان است و این باعث می‌شود که خداوند خشمگین شود. خداوند بارها در تورات می‌گوید که این گناهی که شما انجام می‌دهید مرا خشمگین می‌کند، چرا که حاکمیت و پیمان خدا را نقض می‌کند. دو جا کیفر خیلی شدید است. اول جایی که شخص قداست و وحدانیت خداوند را نقض می‌کند و دچار بت‌پرستی و کفر می‌شود یا احترام شنبه و معبد را رعایت نمی‌کند. یا آن‌جایی که جرایمش بر ضد اشخاص است که آن‌ها صورت خدا هستند، مانند آدم‌ربایی، قتل و بی‌احترامی به پدر و مادر. برعکس جرم مالی کیفر کمی دارد.

در مسیحیت آموزه اولیه که به آن تأکید می‌شود، محبت است. در اناجیل و سایر کتب عهد جدید هیچ اثری از کیفر به این معنا نمی‌بینیم بلکه مخالفت عملی هم با کیفر می‌بینیم. دلیلش این است که قدرت دست رومیان است و آن جامعه قدرتی برای اجرای کیفر ندارد. وقتی جامعه مسیحی قدرت پیدا می‌کند، بیشتر بر روی یک آموزه دیگر تأکید می‌شود و آن گناه نخستین است و این که انسان‌ها با فطرت گناه‌آلود متولد شده‌اند. و چون این‌گونه است، همیشه استعداد آن را دارد که مرتکب گناه شود. لذا با اهرم قدرت باید او را از گناه باز داشت. اوج این اندیشه در تعالیم آکوئیناس هست که تمام قد از کیفرهای بدنی دفاع می‌کند. حتی کیفرهایی که در تورات صورتش هست و حکمش نیست، مورد دفاع آکوئیناس قرار می‌گیرد و بر مبنای حقوق طبیعی و قانون اخلاقی و الهی که در تورات هست، از آن دفاع می‌کند.

دکتر سلیمانی هم‌چنین در خصوص نظام کیفری در دین اسلام گفت:‌ اسلام بر فطرت پاک تأکید می‌کند. اصل در اسلام این است که در مسیر درست گام بردارند و عمل نیک انجام دهید. از این جهت گناه کردن انسان‌ها امری استثنایی است. چون انسان‌ها بر فطرت پاک زاده شده‌اند و اگر همه چیز درست پیش رود، انسان‌ها گناه نمی‌کنند و مرتکب بزه نمی‌شوند. بر خلاف متون دیگر ادیان، بزه‌هایی که در قرآن ذکر شده، بسیار انگشت‌شمار است و از آن میان برخی احکامی هستند که پیش‌تر در جامعه عرب وجود داشته‌اند و اسلام بر آن‌ها مهر تأیید زده است. مجموع این آیات، ده آیه است. نگاه قرآن نگاه به گناه است نه جرم. آن‌جا که گناه است، به شدت برخورد می‌کند اما وقتی به جرم می‌رسد، خیلی با انعطاف برخورد می‌کند. آن‌جایی که جرایم بر ضد اشخاص است مانند قتل، گرچه می‌گوید قصاص بر شما نوشته شد، اما می‌گوید اگر برادر خود را بخشیدید، این بهتر است برای شما. آن‌جا که حق خصوصی در میان است، قرآن بر عفو تأکید می‌کند.

در مورد حق‌الله هم تأکید بر توبه می‌کند. در مورد محاربه که جرمی بالاتر از آن در قرآن نیست، بر این امر تأکید می‌کند که اگر همان شخص پیش از دست‌یابی نظام قضایی توبه کند، توبه‌اش پذیرفته می‌شود، بر خلاف ادیان دیگر که توبه چنین جایگاهی ندارد و شرط توبه، کیفر است. هدف قرآن این نیست که افراد را به کیفر دنیایی برساند. هدف قرآن این است که افراد را به فطرت‌شان برگرداند. اگر افرادی از فطرت‌شان منحرف شدند، به شکلی با تهدید اخروی و اگر نشد دنیوی با آنان برخورد می‌شود. اما کیفر دنیوی هم قرار نیست حتماً اجرا شود. یا حتی نظام قضایی اگر توانست عفو را از اولیای دم بگیرد، در این‌جا کاملاً آن کیفر متوقف می‌شود. در آن‌جایی که بحث قتل و حق‌الناس مطرح است و توبه جایگاهی ندارد، در تاریخ می‌بینیم که پیامبر اکرم(ص)‌ بارها و بارها به اولیای دم اصرار می‌کرد که این شخص را ببخشید. بخشش این شخص کفاره گناهان مقتول و گناهان شما خواهد بود.

نتیجه این که اصولاً اگر ما به قرآن رجوع کنیم، به عنوان نخستین و مهم‌ترین منبع شریعت اسلامی با هیچ نظام کیفری مواجه نمی‌شویم و اصلاً اهدافی که نظام‌های کیفری دیگر تعقیب می‌کنند، در قرآن وجود ندارد. در نظام‌های دیگر بسیار مهم است که بزه حتماً کشف شود و حتماً بزهکار مجازات شود. حتمیت کیفر از شدت کیفر بسیار مهم‌تر است و بسیار تأکید می‌شود که حتماً این کیفر اعمال شود. اما نگاه اسلام، نگاه رو به بالا است و انسان‌ها را آماده می‌کند که برای این که گناه نکنند، نه این که کیفر نبینند.

در پایان این نشست، دکتر سلیمانی به سؤالات استادان و دانشجویان حاضر در جلسه پاسخ داد.

گفتنی است این نشست روز چهارشنبه 29 بهمنماه 1393 در سالن شهید بهشتی دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد.

  

مطالب مشابه