هشتمین نشست از دور دوم سلسله نشستهای پژوهشکده ادیان و مذاهب با عنوان «تفسیر مدرن از حجاب در اسلام و مسیحیت» با سخنرانی سرکار خانم دکتر فاطمه توفیقی روز چهارشنبه دوم اردیبهشتماه 1394 با استقبال استادان و دانشجویان در سالن کنفرانس شهید بهشتی برگزار شد.
آنچه میخوانید متن فراهم شده از سخنرانی فوق است که از سوی پژوهشکده ادیان و مذاهب در اختیار مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی دانشگاه قرار گرفته است:
شاید بتوان گفت که در میان فرایض دینی مسلمانان هیچیک به اندازه حجاب (پوشش سر) زنان در دوران مدرن مورد توجه نبوده است. چه کسانی که به آن باور دارند و چه کسانی که آن را برای حفظ عفت لازم نمیدانند، مسلمانان و غیرمسلمانان، حکومتهای اسلامی و غربی در دهههای اخیر به آن پرداختهاند. در این پژوهش با تبارشناسی تبیین علت وجوب حجاب در تفاسیر اسلامی و مسیحی، جریان بازتفسیر مدرن آن بررسی میشود.
یکی از مهمترین مسائل مورد بحث در رابطه اسلام و غرب مسئله حجاب است. در این میان اگر مسلمانان ادعا کنند که حجاب در متون یا شمایل مسیحی قدیم موجود است، مشکلی حل نکردهاند، زیرا مسیحیان میگویند که توانستهاند آن متون قدیمی را بازتفسیر کنند و مدعیاند که مسلمانان همچنان در جهان قرون وسطایی خود گرفتارند. در این پژوهش به جای آن که به معنای تاریخی- لفظی آیات حجاب، دلایل وجوب فقهی حجاب در دوران مختلف، سبک حجاب، اجبار حجاب و نگاه فمینیستی به حجاب بپردازیم، صرفاً به تبیینهای گوناگون از حجاب در تفسیر آیات حجاب میپردازیم.
این پژوهش تبارشناسانه مبتنی بر تاریخ تفسیر یا تاریخ دریافت (reception history) است، یکی از شاخههای مطالعات ادبی که سیری از نحوه تفسیر متن به دست میدهد. در اینجا مراد معنای درست یا تفسیر صحیح متن با توجه به شرایط متنی یا تاریخی نیست، بلکه بررسی میشود که متن چگونه تفسیر شده و تفاسیر متنوع تحت چه شرایطی پدید آمدهاند. این دست پژوهشها بیش از آن که به بایدها و نبایدهای هرمنوتیکی بپردازد، به هست و نیستهای تفسیری توجه میکند. هم نقاط بالقوه متن و هم شرایط بیرونی و درونی مفسران در تغییر و تنوع تفاسیر نقش دارند.
فرمان حجاب در عهد جدید (۱ قرنتیان ۱۱: ۵-۱۶) فقط به زمان دعا و نبوت کردن مربوط میشود. به تدریج از قرن هجدهم بازتفسیر حجاب با «دیگریسازی» آن همراه شد، به این معنا که خود حجاب یا علت وجوب آن به اقوام دیگر (به خصوص یهودیان و ساکنان شرق)، یا زنان برابرگرا (در اواخر قرن نوزدهم) یا سایر گروههای غیرمعیار نسبت داده شد. به عبارت دیگر در دوران مدرن بازتفسیر حجاب همواره به معنای این بوده است که حجاب برای دیگران تجویز شده است و به مسیحیان غربی تعلق ندارد. در این بیان حجاب نماد یا وسیلهای است که به ساکنان شرق، یهودیان یا یونانیان تعلق داشته است، برای سرکوب حس آزادیخواهی یا سرکوب گرایشهای جنسی نامتعارف بوده است. به هر نحو حجاب با «خود» اروپایی هیچ نسبتی ندارد. در این شرایط واکنشهای شدید به حجاب زنان در کشورهای اروپایی (از جمله منع آن توسط برخی از دولتهای اروپایی) را میتوان جلوگیری از تهدید غیر به اروپا دانست. در شرایطی که حجاب نماد غیر باشد، هرگونه ظهور آن در جامعه میتواند نشانی از غیر باشد. البته روشن است که تنها عامل واکنش اروپائیان به حجاب، تفاسیر مسیحی نیست، اما باید به یاد داشت که این تفاسیر در ذهنیت اروپایی نقش داشته و از آن نیز تأثیر گرفته است. این روند تا امروز ادامه داشته است و احتمالاً در مخالفت اروپائیان با حجاب زنان مسلمان در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم بیتأثیر نبوده است.
اما تفسیر آیات حجاب در قرآن (نور ۳۱ و احزاب ۵۹) نیز در طول زمان تحول یافته است. در این آیات که به همسران پیامبر(ص) اختصاص ندارد، مردان و زنان به طور یکسان از نگاه بد و زنا نهی شدهاند. در عین این که مفسران پیشامدرن درباره مصادیق «زینتهن» و «ما ظهر منها» و کیفیت ادنای جلباب بر جیوب بسیار بحث کردهاند، علت وجوب حجاب را فقط به تمایز طبقاتی میان زنان آزاد و کنیزان نسبت دادهاند. به عبارت دیگر، رابطه پوشش سر و حفظ عفت فردی و اجتماعی با توجه به تمایز لباس زنان آزاد و کنیز تبیین میشد. ولی تبیین حجاب در بازتفسیر مدرن (پس از نیمه دوم قرن سیزدهم هجری/ اواخر قرن نوزدهم میلادی) تحول یافته است. پس از مواجهه مسلمانان و غربیان، بسیاری از مصلحان مسلمان کوشیدند با استفاده از دلایل «عقلی» و «طبیعی» نشان دهند که حجاب نه تنها نشانه عقبماندگی مسلمانان نیست، بلکه مایه مباهات زنان است. این امر که در نظریههای رهاییبخش «گفتمان وارونه» (reverse discourse) نامیده میشود، به معنای این است که ستمدیدگان مقولهای را که ابرقدرتها برای ستم بدیشان به کار میبردند، برای اثبات وجود خود پررنگ کنند. بسیاری از مسلمانان مدرن گفتند حجاب نه تنها نشانه عقبماندگی نیست، بلکه علامت پیشرفت است: نشان دهنده کرامت زن و اهمیت حضور اجتماعی وی و توجه به حفظ عفت عمومی است.
در نتیجه:
۱. تا پیش از دوران مدرن (و مواجهه مسلمانان با غربیان)، احتمالاً پوشش سر زنان مسلمان مانند سایر لباسها دانسته میشد و نیازی به تبیین جدی و مفصل نداشت.
۲. در دوران مدرن هم غربیان و هم مسلمانان حجاب را بازتعریف کردند (گرچه تشریع آن در اسلام و مسیحیت از آغاز تفاوت داشته است). از یک سو اروپائیان حجاب را به جوامعی غیر از خود مربوط دانستند و به تدریخ در تعریف خود، زن اروپایی را در مقابل زن محجبه تعریف کردند و از سوی دیگر، بسیاری از مصلحان مسلمان حجاب را مایه فخر زن مسلمان دانستند.
۳. بنا بر این تفسیر، حجاب در مسیحیت و اسلام تغییر کرد. در مسیحیت از نشان سروری مرد بر زن به نشان محدودیت اجتماعی، دینی و قومیتی زن تحول یافت و در اسلام از نشانی برای تمایز طبقاتی به نشانی برای تمایز بر مبنای عفت تبدیل شد.
۴. پوشش سر (مانند بسیاری از لباسها) همواره هم در میان مسیحیان و هم در میان مسلمانان نماد بوده است، گرچه معنای این نماد در همه زمانها یکسان نبوده است.
در عین حال هیچیک از نتایج فوق به این معنا نیست که تفاسیر مدرن یا پیشامدرن صرفاً به خاطر موقعیت زمانی به مقصود شارع نزدیکتر باشد، بلکه این سیر تحول نشان میدهد که چگونه تبیین حجاب ابزاری برای نزاعهای بین فرهنگی بوده است.