به گزارش روابط عمومی دانشگاه؛ به مناسبت سفر علمی-فرهنگی جمعی از اساتید و دانشجویان دانشگاه ادیان و مذاهب به کشور ترکیه سرکار خانم مریم سادات عارف کشفی دانشجوی دکتری تصوف در جهان معاصر در یاداشتی با عنوان «سفرنامۀ ترکیه؛ سیری آفاقی در اوراسیا» آورده است:
از زمانی که با دانشگاه ادیان و مذاهب آشنا شدم، پیروی عملی از معارف قرآن و سنت در برنامههای علمی و فرهنگی بهروشنی دیده میشد. یکی از راهنماییهای قرآنی که دانشگاه ادیان و مذاهب به آن توجه داشت، آیۀ بیستم سورۀ عنکبوت بود: «قُلْ سِیرُوا فِی الأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الآخِرَةَ إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ» طبق این آیه، سیر آفاقی، یکی از منابع معرفتافزاست. هم ازاین روست که دانشگاه همواره در پی برقراری ارتباط علمی و فرهنگی با اساتید پرشماری از کشورها، نحلهها، ادیان و مذاهب گوناگون بوده است تا علاوه بر تبادلات فرهنگی مسیر توسعۀ آموزش بینقارهای و بینالادیانی را هموارتر کند. در سالهای اخیر با آغاز دورۀ دانشجوییام در این دانشگاه چنین رویکردی در حوزههای فرهنگی، آموزشی و پژوهشی را تجربه کردم.
یک از این برنامهها و سفر بینالمللی دانشگاه، سفری بود که دانشکدۀ کوشای شیعهشناسی با تلاش گروه آموزش به زبان انگلیسی برای سفری علمی به کشور ترکیه و شهر استانبول طراحی کرده بود؛ سفری با هدف دانشافزایی اساتید و دانشجویان و بدون محدودیت رشتۀ تحصیلی، با هزینهای معقول.
انتخاب یک راهنمای سفرِ متخصص، زباندان و آگاه به شأن افراد شاید نخست اقدام شایستۀ دانشکدۀ شیعهشناسی بهویژه جناب دکتر مؤذنی بود. بهتر است پیش از پرداختن به برنامۀ سفر، نقش اعضای دانشکده در این سفر را بیان کنم:
حجتالاسلام دکتر لطفی، رئیس محترم دانشکدۀ شیعهشناسی و عضو هیئتعلمی گروه فرق اسلامی، بار علمی گروه را بر دوش داشت و آن را تقویت میکرد. دکتر مؤذنی، تعادل و هدفمندی سفر را مدیریت میکرد و در نهایت حضور دکتر فخرآذر که دلچسبترین بخش سفر بود و با خوشصحبتی و شوخطبعی و البته آگاهی از ارتباطات و ملاحظات بینالمللی سفر را سبکتر میکرد و غم غربت را از دل دانشجو میزدود. باری، 19 اکتبر 2023 روز آغاز سفر بود.
نیمروز نخست؛
پس از رسیدن به مقصد، تحویل اتاقها و مستقر شدن در آن، تقریباً آماد گشت نیمروزی در استانبول بودیم؛ شهری با 3400 مسجد و دو بخش آسیایی و اروپایی است، با هزار رنگ و هزار مذهب؛ اما با همۀ اینها در کشوری لائیک که شریعت در آن فردمحور است و صدای مأذنههای با تصویرها و فروشگاهها درهمآمیخته است. راهنمای سفر با توجه به شأن علمی و دینی مسافران، پیش از حضورمان در اتاقها، نوشیدنیهای حلال و آبمیوهها را جایگزین برخی نوشیدنیهای دیگر داخل یخچال اتاقها کرده بود. (آقای قلینژاد و خانم موحد عزیز هر کجا هستید سرتان سلامت!)
مقصد گشت نیمروزی، خیابان استقلال و میدان تکسیم بود، 19 اکتبر، آخرین روز از جشن 100 سالگی جمهوریت ترکیه بود و میدانها، خیابانها، خانهها و دیوارها همگی پوشیده شده از پرچم سرخ ترکیه بود؛ فضای شهر کاملاً از حضور جمعیت و جشن و پایکوبی خبر میداد. برای همین با چرخی در محدودۀ کوچک، به هتل بازگشتیم و نیمروز نخست به پایان رسید.
روز دوم؛
پس از صرف صبحانه، به کاخ دولما باغچه، محل زندگی و وفات آتاتورک، رفتیم. در ورودی کاخ اولین نکتهای که نظرمان را جلب کرد، حروف فارسی و نوشتار ترکی بر سردر کاخ است. معماری کاخ متعلق به دورۀ بیزانس و روم باستان است و از آن دو مسجد، برج ساعت و ساحل دریای مرمره نیز دیده میشود. در راه بازگشت، دکتر فخرآذر پس از نقل لطیفهای، از سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی یاد کرد که چگونه دلهای عرب و عجم و فارس و ترک را برای هدفی متعالی، به هم نزدیک و در کنار یکدیگر قرار داد.
مقصد بعدی دانشگاه زعیم در محله دولماباغچه در بخش اروپایی استانبول بود. برای ورود به دانشگاه از تفتیش بدنی عبور و تقریباً وارد محوطهای شبیه به دانشگاه شهید بهشتی، البته بدون شیبهای 90 درجۀ آن شدیم! دانشگاه زعیم، وقفی و غیردولتی است با دانشکدههای اقتصاد، ریاضی، علوم تربیتی، روانشناسی، فلسفه و ادبیات، زبان، معارف، حقوق و بهداشت. دانشجویانی از ملیتهای گوناگون با پوششهای متنوع، جلوۀ جذاب و مضاعفی به دانشگاه داده بود.
در کافهتریای مرکزی دانشگاه، به صرف چای، به گفتوگو نشستیم و از ضعف و قوتهای دانشگاههای ایران و ترکیه گفتیم؛ البته آبوهوای دلچسب و منظر دلنشین در گرم شدن گفتوگویمان بیاثر نبود! پس از نماز در مسجد دانشگاه، جلسه داشتیم. از محوطۀ زیبا و سرسبز محوطۀ دانشگاه، وارد اتاق جلسات شدیم. پس از پذیرایی، دکتر سامی العریان، -که فلسطینیالاصل است- در جمع ما حاضر شد. گفتوگو حول دو محور اصلی پیش رفت: 1. معرفی کارگروه پژوهشی- وقفی دانشگاه زعیم و 2. مسئلۀ غزه. جلسۀ مفیدی بود و در پایان آن تفاهمنامۀ پژوهشی بین دانشکدۀ شیعهشناسی و گروه CIGA امضا شد. تا مقصد بعدی 45 دقیقه راه داشتیم. در مسیر هرکدام دربارۀ آنچه در دانشگاه زعیم دیدیم و دریافتیم، گفتیم. دستآخر همه از میزبانی و جلسات برگزارشده، راضی بودیم.
به دانشگاه مرمره رسیدیم؛ ازجمله دانشگاههای قدیمی و بزرگ ترکیه در بخش آسیایی استانبول. معرفی دانشگاه و اساتید در کتابچهای به سه زبان ترکی، فارسی، عربی در اختیارمان قرار گرفت. صادقانه باید بگویم که حضور در دانشگاه مرمره، تجربۀ بسیار بهتری بود. استقبال گرم کارکنان دانشگاه و گفتوگوها اثرگذار بود. رئیس دانشگاه باحوصله تا مقابل ماشین ما را همراهی و مشتاقانه در عکسهای دست جمعی حضور پیدا کرد. پایان روز دوم را مهمان سفارت ایران در رستورانی ساحلی بودیم.
روز سوم؛
روز سوم، روز استانبول گردی تاریخی بود. از مسجد ایاصوفیه شروع کردیم و به مسجد سلطان احمد، مسجد سلیمانیه و کاخ توپکاپی رسیدیم. در مسجد ایاصوفیه پس از پشت سر گذاشتن صفی طولانی، وارد فضای مسجد شدیم. معماری، طلاکوبی و شکوه تبدیل کلیسا به مسجد، تصویر شگفتانگیز و با ابهتی در ذهن جای گذاشت. به کاخموزۀ توپکاپی رسیدیم. شکوه و ثروت دورۀ عثمانی و قدرت حرمسرای آن دوره، مهمترین جلوۀ این کاخ بود. موزۀ اسلامی آن نیز آثار منحصربهفردی داشت؛ مثل انواع قرآنهای تاریخی، کلید کعبه، قالب قدیمی حجرالاسود، پیراهن، عمامه و تار موی منتسب به نبی اکرم (ص) و همچنین لوازمی منتسب به حضرت زهرا (س) و حضرت امیر (ع) و شمشیر یاران و برخی دستسازههای مسلمانان صدر اسلام که البته در صحت تاریخی همۀ آنها تردید است.
مقصد بعدی کتابخانۀ مسجد سلیمانیه بود. میزبان صحبتهایی کرد که حتی از برخی عقاید اهل تسنن هم فاصله داشت. پس از او، جناب فخرآذر، با یادآوری یک حدیث بجا و بهموقع، قلب همۀ گروه را روشن کرد. او در پاسخی محترمانه به میزبان گفت: برای ما به فرمودۀ پیامبر اکرم (ص) دو چیز همواره همراه و مکمل هم هستند یکی را بدون دیگری نمیتوان تصور کرد: کتاب خداوند و عترت نبی اکرم (ص) و ما به هر دو تمسک میجوییم. هرچند این پاسخ چندان به مذاق میزبان خوش نیامد اما جناب فخرآذر دستمریزاد!
آخرین برنامۀ روز سوم، برنامهای بود که برای حضور در آن، سه روز سفرمان را جابهجا کردیم: جمعخانۀ علویان. عجیبترین تجربهای که شاید هرگز نصیبمان نمیشد. نخست دیداری کوتاه با مراد و سرور این گروه علویان داشتیم و سپس به تماشای مراسمشان در محلی ویژه نشستیم. بیشک مشاهدۀ بیواسطۀ آداب و رسوم مذاهب و نحلهها برای دانشجویان و دانشپژوهان حوزۀ ادیان و مذاهب، تجربهای متفاوت از مطالعات کتابخانهای صرف است. در پایان این مراسم جناب دکتر لطفی سخنرانی کردند و پس از آن باز دکتر فخرآذر با ذکر شعری در رثای سالار شهیدان امام حسین (ع) به زبان ترکی، دلهای حاضران را به یکدیگر نزدیک و نورانی کرد.
چهارمین روز؛
روز چهارم، روز بازار گردی و دیداری از بافت قدیمی ترکیه و بازار کاپالی شارچی. بازار بزرگ استانبول بافتی قدیمی و متنوع دارد و بسیار شلوغ. غروب را سواری کشتی شدیم و به پنج جزیرۀ نزدیک هم رفتیم. مناظر و طبیعت زیبا هنگام غروب بهویژه در جزیرۀ بویوک آدا بسیار دلچسب و شیرین بود؛ اما شیرینتر از آن، گفتوگو بر عرشۀ کشتی بود که همسفران از تحصیلات و تخصص و حوزۀ کاری خود گفتند. این روز را با مترو سواری در مسیر برگشت به محل اقامت، به پایان رساندیم.
روز آخر؛
جمعهشب، آخرین شب حضور ما در ترکیه بود. 8 صبح به کلیسای آنتونی پادوآ رفتیم، کلیسایی باشکوه در اوایل قرن بیستم ساخته شده است اما معماری نئوگوتیک آن، شما را به دورۀ طلایی هنر گوتیک میبرد.
پس از تحویل اتاقها به نمایشگاه بینالمللی کتاب ترکیه رفتیم. نمایشگاهی که از بزرگترین و مهمترین نمایشگاههای کتاب منطقه محسوب میشود و هرساله هزاران ناشر داخلی و خارجی در آن شرکت دارند. اساتید و دانشپژوهان همسفر نیز با چند ناشر دیدار کردند و با آثار بهروز ترکیه و دیگر کشورها آشنا شدند.
مقصد نهایی سفر، فرودگاه بود. با همۀ چالشها و نامساعد بودن وضعیت جوی و تأخیر و تعویض هواپیما دستآخر از زمین ترکیه بلند شدیم و دقایقی بعد در آسمان وطنمان پرواز میکردیم. رشتهکوه البرز و آبی آسمان ایران، تابلوی زیبایی مقابل چشمان دلتنگمان بود. تجربۀ سفر چندروزه به ترکیه به ما یادآوری کرد، هرچند ایران ظاهری درحالتوسعه و نیمهمدرن دارد اما ویژگیها و امتیازهای بینظیری دارد؛ مثل دانش پزشکانش، فرهنگ غنی، تاریخ چندهزارساله، مردمی همدل، امکانات رفاهی قابلقبول، عفت و مرزهای اخلاقی و موارد فراوان دیگری هم به آینده امیدوارمان میکند تا با تلاشی بیشتر، کشورمان را به جایگاه شایستهاش برسانیم.
در پایان از همه دستاندرکاران راهاندازی این سفر علمی و سرشار از تجربه قدردانی میکنم و از سپاسگزار همۀ همسفرهای عزیز هستم. برخی از همسفران را معرفی میکنم:
اخلاق و همراهی جناب بطحایی و همسر محترمشان، سرکار خانم وفایی -که هر دو از اساتید بزرگوار دانشگاه هستند زبانزد و الگوی همۀ همسفران بود. حفظهما الله بالخیر و العافیة.
جناب دکتر خدایی مرد چای و خنده و همسر محترمشان، خانم دکتر موسوی، دیگر زوج سفر بودند و هر دو بهغایت آگاه و باتجربه و متواضع و مهربان. کثرالله امثالهما.
شاید خاصترین همسفر ما، جناب دکتر بندگانی، فلوشیپ قلب و عروق و دانشجوی مطالعات اسلامی بود؛ یک عالم و عامل به حدیث علم الابدان و علم الادیان.
جناب آقای موهبتی، دانشجویی صبور و کمحرف که لحظات سفر را با تور عکس و فیلم شکار میکرد. (قدردانی ما را پذیرا باشید.)
جناب آقای فردزاده، به نقلی فرزاد و بنا به قولی دیگر آقا محمدعلی، دانشجوی ارشد معنویت جدید که جوانترین مسافر میان آقایان بودند و به همان میزان با انگیزه و جستوجوگر.
از میان بانوان، سرکار چاووشیان، دانشجوی دکتری شیعهشناسی، دانا، عالم اما ساکت و گزیدهگو؛ سرکار خانم اربابی دانشجوی ارشد شیعهشناسی، دقیق و نکتهسنج و البته پاسدار جایگاه تشیع در هر مکان و زمان و زمانهای.
در آخر نیز دوست و هماتاقی عزیزم دکتر حیدری، دکتری فقه و حقوق، همهچیزخوان و درنتیجه همهچیزدان. (دلتنگ شما هستم خانم حیدری عزیز!)
حضور در کنار چنین بزرگوارانی باعث افتخار و مسرتم بود.