دکتر حجتالاسلام حمیدرضا شریعتمداری ضمن اشاره به الگوی زیست مومنانه عاقلانه گفت: از نگاه شیعه و اهل بیت(ع) علم با وجود جایگاه رفیعی که دارد به تنهایی برای رشد انسان کافی نیست، بلکه علم نیاز به عقل دارد تا الگوی زیست انسان شکل گیرد.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه به نقل از ایکنا، هفتمین نشست از سلسله نشستهای «امام حسین(ع) و اصلاح اجتماعی» شب گذشته هفدهم مردادماه با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین حمیدرضا شریعتمداری، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در کانون توحید برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه میخوانید.
از نگاه شیعه و اهل بیت(ع) علم با وجود جایگاه رفیعی که دارد به تنهایی برای رشد انسان کافی نیست، بلکه علم نیاز به عقل دارد تا الگوی زیست انسان شکل گیرد. علم یک آگاهی از دادههاست که از طریق مطالعه، آموزش و تجربه به دست میآید اما این علم برای کاربرد مفید در زندگی به عقل نیاز دارد.
علم در مقابل جهل نیست، ما در روایت داریم که چه بسا عالمانی که جهلشان آنها را نابود میکند. پس علم در برابر جهل نیست بلکه جهل در نگاه قرآن در برابر عقل است، یعنی ممکن است فرد عالم باشد اما از عقل استفاده متناسب با علمش برخوردار نباشد و دچار جهل شود. علم باید برای استفاده مفید از گذرگاه عقل عبور کند و پردازش شود.
در نگاه آیات و روایات، عقل، حلم و تقوا تعابیر این گذرگاه هستند که علم را به نوری که زندگی انسان را روشن می کند تبدیل کرده و به اصطلاح علم را کاربردی و مفید می کند. پس جاهلیت به معنای عدم آگاهی نیست، چه بسا علم و معلومات و اطلاعات باشد، بلکه به عدم استفاده از علم در رفتار است. جهل یک مقوله رفتاری است و عقل هم در اینجا عمدتا کاربرد رفتاری و عملی دارد، یعنی این آگاهی در رفتار اثرگذار باشد.
البته عقل به علم نیازمند است و به نوعی علم، ابزار و خوراک عقل است که برای آن بستر شناخت صحیح، استدلال و انتخاب را فراهم می کند که بتواند رفتار صحیح را انجام دهد. عقل عمدتا به معنای رفتار عاقلانه و جهل به معنای رفتار جاهلانه در متون دینی بکار می رود. عقل به معنای سنجیده و کنترل و مهار کردن است یعنی انسان عاقل، سنجیده و با حساب و تامل عمل می کند.
دین می گوید اگر از چیزی آگاهی پیدا کردی و یاد گرفتی، قبل از عمل باید در آن تامل کنی و ببینی عمل به آن چه پیامدهایی دارد و صحیح است یا خیر؟ به همین خاطر در روایت میگویند که خوابیدن عالم، بهتر از شب زندهداری و عبادت جاهل است.
اشکال اساسی دینداریهای نادرست و افراطی نظیر داعش این است که فرایند سه مرحلهای کسب آگاهی و علم، استخراج و استنباط احکام جزئی و موردی از این آگاهی و علم و سنجش پیامدها و هزینه و فایده اجرای حکم طی نمیشود. یعنی ما باید برای دعوت به دینداری یا امر به معروف و نهی از منکر، نتیجه و اثربخشی را بسنجیم.
در مورد حدود شرعی، درست است که احکام آن را از قرآن و روایات استخراج کردیم اما قبل از اجرا باید ببینیم چه پیامدهای دارد؟ آیا شرایط برای اجرا مهیاست؟ بسیاری از فقها، اجرای حدود را فقط در زمان حضور معصوم جایز میدانند و یا مثلا در مورد اجرای حد سرقت و قطع انگشت و دست، شروط عقلی از قبیل اینکه سال گرسنگی نباشد لازم است. در روایات ما نسبت به دینداری بدون عقل و تدبر، یعنی ظاهرگرایی و عمل به احکام بدون توجه به نتایج آن، هشدار داده شده است.
عقلانیت در دینداری با عقلانیت در دین شناسی متفاوت است؛ عقلانیت در دینداری یعنی توجه به نتایج، مثلا با وجود فضیلت نماز اول وقت در دین، آیا اگر کاری پیش آمد از قبیل رفع حاجت یک نیازمند و درخواستی از پدر ومادر، کدام اولویت دارد؟
امام خمینی فرمودند: اگر دیدید امام جماعتی ۱۰ سال اول وقت در مسجد حاضر بود در عدالت او شک کنید، مگر میشود ۱۰ سال برای او کار واجبتری از نماز اول وقت رخ نداده باشد؟ پس عقل است که براساس معیارها و موازین، اولویت بندی میکند و به ما میگوید که چه کاری انجام دهیم.
یکی از نشانهها برای عقلانیت، اعتدال است، اعتدال یعنی میانهروی؛ عقل حکم میکند در جایی که کار صحیح، روشن و آشکار نیست، میانه را بگیریم و حد وسط و بینابین عمل کنیم. امیرمومنان میفرماید: آدم جاهل، یا افراط می کند یا تفریط.
یکی دیگر از سنجههای عقل، تجربه و نتیجه گرایی است، یعنی از سعی و خطا و تجربه گذشته استفاده کنیم و کاری که نتیجه نداده را تکرار نکنیم. حدود ۲۰ معیار و سنجه در روایات و آیات وجود دارد که به انسان در رفتار عاقلانه و دین ورزی صحیح کمک می کند.
اگر ما همانطور که در دین شناسی عقلانی کار و پژوهش کردیم، در دین ورزی و رفتار دینی، تمرکز میکردیم، وضع جامعه بهتر بود. کاش بجای اینکه اینقدر در کسب و کشف احکام کار تکراری کنیم، بیاییم ببینیم چگونه باید این احکام را بکار ببریم که نتیجه مثبت بدهد؟
در روایات داریم عقل مانند رفتار لقمهای است که در گلو گیر کرده، یعنی بهتدریج آن مساله را آماده و هضم کنیم. یعنی از شتابزدگی و رفتار هیجانی بپرهیزیم. در واقعه کربلا شاهد بودیم که ریشه فجایع عمدتا در ۲ بخش بود: فهم نادرست و جاهلانه از دین در اردوگاه اسلام اموی که مصداق یک برداشت غیرعقلانی و تحریف شده از اسلام است؛ رفتار غیرعاقلانه و غیردینی در بسیاری از نخبگان و عالمان دین در سکوت و عدم همراهی با امام حسین(ع).
ما معتقدیم آنچه در کربلا اتفاق افتاد با موازین عقلی سازگار بوده و حرکت سیدالشهدا کاملا معقول و موجه بوده است و در تحلیل صحیح، دلایل رفتارهای امام حسین(ع) تبیین شده است.
یکی از دلایل این عقلانیت آن است که عموم بزرگان شیعه و سنی، حرکت سیدالشهدا(ع) را تایید عقلی و شرعی کردند و تنها موارد استثنایی وجود دارد که اقدام امام حسین(ع) را غیرعقلایی دانسته که این موارد استثنایی هم با انتقادات و پاسخهای زیادی مواجه شده است.