ایران، مقاومت و بازتعریف معادلات منطقه
امروز، جمهوری اسلامی ایران نهفقط برای شیعیان، بلکه برای اهلسنت و آزادگان جهان، نشانهای از مقاومت و ایستادگی است.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه، به نقل خبرگزاری تسنیم، در ایامی که جهان اسلام با یکی از تعیینکنندهترین وقایع تاریخی خود مواجه شده، تحلیل و بازخوانی دقیق ابعاد این رخدادها ضرورتی مضاعف یافته است. یادداشت پیشرو، نوشته حجت الاسلام والمسلمین سید مهدی علیزاده موسوی عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب است که در جریان سفر معنوی حج، با نگاهی تحلیلی، الهامگرفته از فضای توحیدی حج، و از دل تأملات عمیق پیرامون حمله اخیر رژیم صهیونیستی به جمهوری اسلامی ایران، نگاشته شده است.
پاسخ نظامی ایران به تجاوز اسرائیل؛ تثبیت اقتدار و بازدارندگی راهبردی
حمله آشکار و مستقیم رژیم صهیونیستی به خاک جمهوری اسلامی ایران، وارد کردن ضربهای به فرماندهان ارشد نظامی و نخبگان علمی کشور، تنها یک عملیات نظامی نبود؛ بلکه تلاشی بود برای شکستن ستونهای اقتدار و بازدارندگی ایران در منطقه. اما تجربه انقلاب اسلامی در برابر حوادث سخت، چیز دیگری را نشان میدهد.
جمهوری اسلامی ایران، از نخستین روزهای انقلاب تا امروز، همواره در مقابل ترور، تجاوز، تحریم و تهمت ایستاده و نهتنها عقب ننشسته، بلکه هر بحران را به فرصتی برای بازسازی و تثبیت موقعیت خود تبدیل کرده است. در همین ماجرا نیز، بهجای عقبنشینی یا ضعف، اراده ملی برای پاسخ قاطع و محکم، در عالیترین سطح حاکمیت نمایان شد.
جایگاه جدید ایران در جهان اسلام
جمهوری اسلامی ایران سالهاست که با پرچمداری گفتمان مقاومت، در برابر موج عادیسازی روابط با اسرائیل ایستاده است. اما آنچه پس از حمله مستقیم رژیم صهیونیستی رخ داد، معادلات درونی جهان اسلام را بهشدت دگرگون کرد. اکنون دیگر کسی نمیتواند ایران را متهم کند که در میدان مبارزه با اسرائیل، فقط سخن میگوید و هزینه نمیدهد.
این تقابل، فرصتی فراهم آورد که جمهوری اسلامی ایران عملاً وارد فاز نهایی اثبات مواضع خویش شود. برخلاف تبلیغات جریانهای افراطی و سلفی که ایران را «همدست پنهان اسرائیل» میخواندند، اکنون حمله مستقیم اسرائیل به خاک ایران، بزرگترین تکذیب این دروغ رسانهای است.
در نتیجه، بسیاری از ملتهای مسلمان که تا دیروز نگاه تردیدآمیز به نقش ایران در مقابله با رژیم صهیونیستی داشتند، امروز با وضوح بیشتری به عمق ایستادگی ایران پی بردهاند. از عربستان تا اردن، از مصر تا کشورهای خلیج فارس، لحن رسمی و رسانهای نسبت به ایران تغییر کرده است؛ چراکه افکار عمومی به وضوح در کنار کشوری ایستادهاند که عملاً با کودککُشی اسرائیل مقابله کرده است.
ایران دیگر فقط «یکی از کشورهای مخالف اسرائیل» نیست؛ بلکه بهعنوان تنها کشور مستقل و مقاومی که حاضر است با بهای شهادت، امنیت و عزت جهان اسلام را حفظ کند، در حال تبدیل شدن به رهبر معنوی و راهبردی این جبهه است.
امروز، جمهوری اسلامی ایران نهفقط برای شیعیان، بلکه برای اهلسنت و آزادگان جهان، نشانهای از مقاومت و ایستادگی است و این یعنی، «رهبری جهان اسلام، در خلأِ بیعملی دولتهای عربی، به سوی تهران در حرکت است.»
آنچه در حال وقوع است، «بازتعریف معادلات بازدارندگی» در غرب آسیاست. رژیمی که سالها زیر چتر حمایتی آمریکا تصور میکرد دستنیافتنی است، حالا نهفقط در میدان مقاومت، بلکه مستقیماً در برابر ایران قرار گرفته است. و این یعنی بازی به پایان فازهای پنهان خود رسیده است.
در این مرحله، اگر پاسخ ایران دقیق، هوشمندانه و حسابشده باشد، نهتنها حیثیت نظامی خود را بازیابی خواهد کرد، بلکه یک پیام راهبردی به کل منطقه و جهان مخابره میکند: «ایران تنها کشوری است که جسارت و توان ایستادن در برابر اسرائیل را دارد؛ نه در شعار، بلکه در میدان.»
اکنون چشمها به تهران دوخته شده است. این یک جنگ محدود نیست، بلکه یک آزمون تاریخی است برای تثبیت موقعیت ایران بهعنوان یک قدرت تعیینکننده، نهفقط در منطقه بلکه در هندسه امنیت جهانی.
اسرائیل و فروپاشی آخرین لایههای فریب در افکار عمومی جهان
اسرائیل سالها تلاش کرد با تکیه بر تاریخ هولوکاست و حمایت گسترده رسانهای، خود را «قربانی همیشگی» معرفی کند. از هالیوود تا شبکههای خبری غرب، روایت مظلومیت یهودیان و حق آنها برای داشتن سرزمینی امن، بخش ثابتی از ذهنسازی جهانی بود. حتی برخی از روشنفکران جهان اسلام نیز، با تأثیرپذیری از این موج تبلیغاتی، نوعی همدلی پنهان با این گفتمان داشتند.
اما اتفاقات سالهای اخیر، بهویژه در جنگ غزه و حملات بیرحمانه به غیرنظامیان، کودکان و بیمارستانها، چهره واقعی رژیم صهیونیستی را عریان کرد. تظاهرات میلیونی در اروپا، آمریکا، کانادا و دیگر کشورها، نشان داد که دیگر حتی وجدان غربی هم تاب تحمل چنین توحشی را ندارد. این بار، نه فقط جهان اسلام، بلکه جهان بشری علیه اسرائیل برخاسته است.
نکته مهمتر این است که این تغییر نگرش، بهرغم سلطه رسانهای جریان صهیونیستی رخ داد. یعنی حتی با وجود کنترل بر صدها شبکه و خبرگزاری، آنقدر حجم جنایت بالا بود که فیلترهای رسانهای از پس پنهانکاری آن برنیامدند. برای اولینبار، افکار عمومی جهانی، از نیویورک تا برلین، از پاریس تا سئول، اسرائیل را نه یک دولت محق، بلکه یک رژیم کودککش و نژادپرست میدانند.
اسرائیل نهفقط مشروعیت اخلاقی، بلکه حتی «بقای نرم» خود در نگاه جهانی را از دست داده است و این، فروپاشی واقعی یک رژیم است؛ قبل از آنکه نظامی یا اقتصادی باشد، فروپاشی در حافظهی تاریخی ملتهاست.