سپندارمذ؛ رواقیگری پیشرفت‌خواه

تاریخ انتشار:

انسان مدرن می‌خواهد جهان را چنان ببیند که دوست می‌دارد، نه آن‌طور که هست، دوست بدارد.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه؛ دکتر سید مرتضی طباطبایی عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در یادداشتی با عنوان «سپندارمذ؛ رواقیگری پیشرفت‌خواه» آورده است:

اندیشه پیشرفت را چه ناشی از اومانیسم علم‌گرا بدانیم، چه برخاسته از ایمان پروتستانی و چه برآمده از ذات انسان، آنچه به‌کرّات در نقدش گفته می‌شود، ایجاد تشویش و اضطراب است. گفته می‌شود انسان مدرن می‌خواهد جهان را چنان ببیند که دوست می‌دارد، نه آن‌طور که هست، دوست بدارد. پس همیشه در سودای مطلوبِ مفقود است و وقتی هم که مطلوبْ حاصل آید، پس از اندکی ملال می‌زاید و مطلوبی جدید رخ می‌نماید. این‌چنین است که خواست تغییر و رفاه بیشتر، به عادت و اعتیاد ذهن بدل می‌شود. آنچه موجود است، همیشه ملال می‌انگیزد و تشویش و اضطرابی همیشگی برای کسب آنچه مفقود است در وجود شخص ته‌نشین می‌شود. نقد دیگری که به بیا‌ن‌های مختلف گفته شده این است که انسان مدرن، جهان را برای خواسته‌هایش مصرف می‌کند. برای او طبیعت فقط منبع انرژی است که باید در خدمت اهدافش صرف گردد. طبیعت، موجودیتی نیست که شایسته احترام و مهرورزی باشد.

رواقیون و نورواقیون برای چاره این وضع، انسان را به تسلیم و رضا فرامی‌خوانند: آنقدر با طبیعت آشتی باش که حتی مصائبش برایت مأنوس و مقبول باشد. خود را بسپار و از آنچه داری لذت ببر. یک رواقی اصیل به هر آنچه دارد، راضی و شاکر است و عمرش را در سودای آرزوهای دور و دراز صرف نمی‌کند. اوست که می‌تواند جهان را آن‌گونه که هست، دوست بدارد و نظام جهان را هم بر هم نزند. حالا هم خودش آرام و بی‌تشویش است، هم طبیعت از دستش در امان.

با این حال شاید اشکالی که به رواقی‌زیستن وارد باشد، کُشتن میل پیشرفت است. درست است که رواقیون اهل انفعال محض نیستند و سختکوشی را به‌ویژه برای تحقق خود واقعی انسان توصیه می‌کنند، ولی بی‌میلی آنان نسبت به تغییر جهان بیرون از خود، و مفهومی که از پذیرش تقدیر در نظر دارند (amor fati یا دوست داشتن سرنوشت)، نهایتاً روحیه آنان را در مقابل روحیه پیشرفت‌خواهی انسان مدرن قرار می‌دهد‌. با رواقی‌زیستن، چه‌ ویرانه‌ها که آباد نمی‌شدند و چه‌بسیار نیازمندان که از یاری محروم می‌ماندند و چه بی‌شمار بیمارانی که به درمان بیماری‌شان امید بسته نمی‌‌شد و خودشان و اطرافیانشان به مرگ نابهنگام رضا می‌دادند. مدرنیسم با همه آسیب‌هایش، از طریق واکسیناسیون و دانش و تکنولوژی نوین متوسط عمر انسان را از ۴۰ سال در قرون وسطا به ۷۳ سال در سال ۲۰۲۳ رساند، با صنعتی‌سازی کشاورزی و دامداری و بهبود سیستم‌های نقلیه و نگهداری، گرسنگی مطلق و سوءتغذیه را از حدود ۴۰% به کمتر از ۱۰% کاهش داد و با دغدغه پیشرفت و توسعه، سواد را از حدود ده برای مردان و یک درصد برای زنان، به میانگین ۸۷% برای هر دو جنسیت در سراسر جهان افزایش داد. آیا اگر همه انسان‌ها رواقی می‌بودند، چنین پیشرفت‌هایی رخ می‌داد؟ بعید است.

در آیین زرتشتی، امشاسپندی داریم به نام سپندارمذ یا در گویش کهن‌اوستایی‌اش، سْپَنتَه آرمَیتی. این واژه در برخی تفاسیر به معنای بردباری مقدس آمده و در تفاسیر دیگری که مبتنی بر ریشه‌شناسی زبانی و کاربردهای آن در اوستاست، به معنای هستی‌سازگاری فزونی‌بخش. به طور تفصیلی‌تر، آرمیتی یعنی آشتی و هماهنگی با جهان و سپنته یعنی فزونی و پیشرفت. اینجا با مفهومی مواجهیم که هم پیشرفت‌خواهی مدرن را داراست، هم رضایت درون و آشتی با جهان را. همان اندیشه‌ای که مرتباً در گاهان بر آن تأکید می‌شود که انسان باید در فکر آبادانی جهان باشد و با سختکوشی کار کند و همزمان به جهان طبیعت احترام بگذارد و نظم و نظامش را بر هم نزند: «بشود از زمره کسانی‌ باشیم که زندگانی و جهان را به‌ سوی پیشرفت و آبادانی می‌برند» (گات‌ها، هات٣٠، بند٩).
در اوستا، هم کار کردن و هم احترام به طبیعت چنان مورد توصیه است که گویی جزئی از عبادت‌اند. بی‌‌سبب نیست که ایرانیان باستان هم سرآمد صنعت و پیشرفت بودند، هم پیشرفتشان کاملاً منطبق بر نظم طبیعت بود که نمونه بارز آن را می‌توان در «قنات» دید که ابداعش، معاصر دوره رواج دین زرتشتی در ایران است. می‌توان گفت زرتشتیان باستان، نیای پروتستان‌ها در سخت‌کوشی و آبادگری بودند با این دو تفاوت که نخست برخلاف پروتستان‌ها تشویش و اضطرابی هم نداشتند، بلکه از کار خود لذت می‌بردند و دوم، هدفشان از این سختکوشی صرفاً سعادت شخصی نبوده، بلکه پروای آبادانی جهان و حفظ طبیعت را نیز داشته‌اند؛ رواقیونِ پیشرفت‌خواه یا مدرنیست‌های طبیعت‌دوست.

بندهای دیگری از گاهان در همین راستا:

«ای مزدا کسی که اندیشه‌ آسیب رساندن به جهان هستی را در سر بپروراند…، پیامد و برآیند کردارهای زشت و دشمنی او به خودش بازخواهد گشت و از زندگی نیک بی‌بهره خواهد ماند» (هـ۴۶، ب۲۱)

«هیچ‌یک از این بدکاران نمی‌دانند که با کار و کوشش پیشرفت به‌ دست می‌آید، آنگونه که زندگی آموخته است». (هـ۳۲ب۷)

«باید برای آبادانی جهان کوشید و آن را به‌درستی نگهبانی کرد و به سوی روشنایی برد» (ه‍ـ۴۸ب۵)