به گزارش روابط عمومی دانشگاه، دکتر حسین خادمی نویسنده اثر «فلسفه مشاء» در ابتدای نشست علمی نقد و بررسی کتاب «فلسفه مشاء» گفت: موضوع کتاب بحث فلسفه مشاء است. غالب کتابهایی که در فضای فلسفه اسلامی با موضوع فلسفه مشاء نوشته میشود، با محوریت ابنسینا است؛ یعنی عنوان، فلسفه مشاء است اما عمده مباحث، فلسفه ابنسینا است. همچنین در کتابهایی که از یونانی ترجمه میشود، بیشتر فلسفه ارسطو مطرح است و کمتر این سیر تاریخی مد نظر قرار میگیرد.
وی افزود: وقتی کار تحقیق انجام میدادم، مرحوم استاد احمدی اشاره میکردند که خوب است یک فلسفه مشائ با این نگاه نوشته شود که از فیلسوف مؤسس یعنی ارسطو آغاز شود و بعد سیر این بحث فلسفی در طول تاریخ فلسفه نشان داده شود که صورت مسئله چطور تقریر شده و آیا در طول تاریخ، فلسفه مشاء دچار تحولات، تغییرات و تکمیلاتی شده است یا نه. این درس سرفصل دانشگاهی نداشت ولذا سرفصلهایی برای دوره کارشناسی تدارک دیدیم.
دکتر خادمی گفت: یکی از مهمترین مباحث، بحث انواع موجود است. این یک بحث کلی است و مباحث مختلفی دارد. در بخش دیگر اثر، علل و مبانی موجود بررسی شده است. یکی از موضوعات مطرح در کتاب، بحث علیت و شناخت است. ارسطو علل وجود را علل شناخت و معرفت هم میداند و ابنسینا هم به این بحث میپردازد.
نویسنده اثر در بخش دیگری از سخنان خود گفت: شاید تفاوتهایی در تقریر بنده از مسائل به چشم بخورد. در بحث عقل در فلسفه مشاء جمعبندی بنده این بود که شاید یک عقل فعال بیرون از انسان و یک موجود مستقلی به نام عقل فعال در سیستم فلسفه مشاء قابل دفاع نباشد و سعی کردیم این را به یک معنا از خود عبارات ارسطو تا سایر فیلسوفان مشاء و تا برخی متأخرین و معاصرین مقداری بحث کنیم که واقعاً آیا در مسئله شناخت، میتوانیم بینیاز از عقل فعال، نظریه معرفتشناختی داشته باشیم.
خادمی در پایان گفت: شاید عمده نوآوری که بتوانیم در این کتاب بیان کنیم، بحث شیوه پردازش محتوا و سیر مطالب است و اینکه اصلیترین فیلسوفان مشاء در این کتاب مطرح شدهاند مانند ابنرشد، فارابی و ابنسینا. در عین حال نخواستیم بگوییم این شخصیتها نوآوری در فلسفه مشاء نداشتهاند؛ بلکه داشتهاند اما محدود بوده است.
دکتر علی اللهبداشتی ناقد جلسه نیز در سخنانی گفت: به یک اعتبار کل کتاب درآمدی بر فلسفه مشاء است چون فلسفه مشاء یک فلسفه بسیار گسترده است. اگر کل کتاب را به عنوان درآمدی بر فلسفه مشاء بود، کار خوبی بود که اگر کسی میخواهد وارد فلسفه مشاء شود و بخواهد از ارسطو و فارابی و ابنسینا مطالعه کند، این اثر درآمد خوبی برای این کار است اما اینکه بخشی درآمد است و بعد وارد هستیشناسی به عنوان یکی از موضوعات مطرح در فلسفه مشاء میشود، یک مقدار نامتجانس است.
وی افزود: در بخش دوم بیشتر بحث روی روششناسی فلسفه مشاء است. اگر عنوان را روششناسی فلسفه مشاء انتخاب میکردید بهتر بود. بحث روششناسی را اگر یک مقدار جزئی میکردید و بحث عقل در بحث روششناسی میآمد، مناسبتتر بود. در فلسفه مشاء تأکید اساسی بر روی عقل است یعنی ادراکات عقلی. این وجه تمایز فلسفه مشاء از فلسفه اشراق و حکمت متعالیه همین تأکید بر عقل است.
دکتر اللهبداشتی در ادامه گفت: چند نوع تاریخ فلسفه داریم: تاریخ فیلسوفان و تاریخ تفکر فلسفی. اگر این دو از هم تفکیک میشد یا معرفی فیلسوفان مشائی به عنوان تاریخ، قبل از بحثهای فلسفی قرار میگرفت شاید از یک نظر اولویت داشت. این کار مقداری زنجیروار بودن مطالب را از هم میگسلد. بهتر بود بحث تاریخی مقدم میشد و بعد روششناسی و معرفتشناسی و در نهایت وجودشناسی سلسلهوار به یکدیگر متصل میشد.
وی در پایان گفت: در فهرست شما حرفی از واجب و ممکن نشده است در حالی که اولین تقسیم در باب وجود میشود، همین است. بعد جوهر و عرض و بعد از عام به خاص و کلی به جزئی بحث میشد. به این ترتیب مطالب زنجیروار مطرح میشد. در علل و مبانی موجود که در فصل ششم مطرح شده است، باید مشخص میشد که موجود به معنای عام است یا خاص. عنوان این فصل جامع است ولی معنون، خاص است.
دکتر خادمی در ادامه در پاسخ به نقدهای دکتر اللهبداشتی گفت: در بخش اول مباحثی درباره فلسفه و معنا و چیستی و روش فلسفه مشاء مطرح شد. در بخش دوم هم هستیشناسی مطرح شد و در جلدهای دیگر سایر مباحث مانند معرفتشناسی و انسانشناسی مطرح گردید.
وی افزود: بحث عقل در فلسفه مشاء موضوع خوبی است اما به دلیل اهمیت آن، از روششناسی جدا شد. چون بسیاری از مباحث آن متد نبود و معنای عقل و بحث عقل فعال است و وارد بحث روش به این معنا نشدهایم. خود بحث عقل محوریتی در فلسفه مشاء دارد و بهتر بود یک فصل مستقل به آن اختصاص پیدا کند.
خادمی در پایان گفت: در خصوص دعوای تقدم معرفتشناسی و هستیشناسی نخواستم ورود کنم مخصوصاً برای دوره کارشناسی اصلاً به صلاح نیست و در عین حال معتقدم در فلسفه مشاء، بحث از هستیشناسی آغاز میشود و اصلاً این مباحث، متأخر است. آنچه هم در فلسفه مشاء و حتی فلسفه ملاصدرا و در فلسفه معاصر هست، هستیشناسی معرفت است نه معرفتشناسی.