به گزارش روابط عمومی دانشگاه، در دومین نشست از سلسله نشستهای معرفی کتاب انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب که روز چهارشنبه 22 آبانماه 1398 در کتابسرای ادیان و مذاهب برگزار شد، دکتر فاطمه توفیقی مترجم اثر پرفرو «راز اعداد» نوشته دکتر آنه ماری شیمل به ارائه سخنرانی پرداخت.
توفیقی در این نشست ابتدا به دلایل پرفروش شدن این اثر پرداخت و گفت: یکی از دلایل پرفروش شدن این اثر آن است که اثر، عنوان جالبی دارد و در آن دو واژه راز و اعداد به کار رفته که برای ایرانیان بسیار اهمیت دارد. دلیل دیگر آنکه مؤلف اثر، دکتر آنه ماری شیمل اسلامشناس معروف است که در ایران نیز بسیار شناختهشده است. وی در دانشگاه هاروارد تدریس میکرد و مدتی در ایران و ترکیه زیسته است. برای من مایه خوشحالی و افتخار بود که توانستم این اثر را ترجمه کنم.
وی سپس به محتوای اثر پرداخت و گفت: در فرهنگها و ادیان مختلف، نشانههای مختلفی از اعداد میبینیم. مانند مراسم هفتم و چهلم مردگان و باور به دوازده امام و اربعین حسینی. در ایران باستان نیز مناسکی برای سیزدهم سال برپا میشده است. کتاب میخواهد به ما نشان دهد که منحصراً در فرهنگ ما، عدد هفت مقدس نیست و یا سیزده نحس نیست، بلکه در بسیاری از فرهنگهای چنین است و اعداد هفت، چهل و دوازده اعداد مبارکی هستند. شیمل در این اثر، در مواردی دلیل قداست یا نحسی این اعداد را توضیح میدهد. مثلاً چون عدد 6 یک عدد تام است، در بسیاری از فرهنگها عدد کمال به شمار میرفته است. یا عدد 5 که مجموع یک عدد زوج و یک عدد فرد است، لذا این عدد یک عدد کامل به شمار میرود که هم میتواند نمادهای فرد و هم زوج را در خود جای دهد. شیمل در بسیاری موارد به صورت پراکنده به این مسئله پرداخته است، ولی در همین حد نیز دقیق بیان کرده است و کم میتوان به این موارد خدشه وارد کرد.
این عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب همچنین گفت: این کتاب مانند یک فیلم مستند است که مجموعهای از شاتها از فرهنگهای مختلف را میتوان در آن مشاهده کرد. این شاتها پشت سر هم قرار میگیرد بدون آنکه لزوماً ارتباطی با هم داشته باشند. کتاب برای خواننده عمومی بسیار مناسب است، گرچه خواننده تخصصی هم میتواند از آن استفاده کند.
وی افزود: نمادهای ادبی در بسیاری موارد در بحث از اساطیر و کهنالگوها مطرح میشوند. شباهتها میان اساطیر فرهنگهای مختلف احتمالاً وجه مشترکی را در مورد نهاد انسانها در فرهنگها نشان میدهد. همانطور که انسان روان و ناخودآگاهی دارد، این فرهنگها هم روان و ناخودآگاه دارند و طبعاً این نمادها ناخودآگاهِ فرهنگها را بازتاب میدهند و به خاطر همین به هم شباهت دارند.
دکتر توفیقی همچنین گفت: آثار آنه ماری شیمل خیلی مربوط میشود به آنچه در پدیدارشناسی دین آمریکایی مرسوم است و دینپژوهی که بهخصوص در دوران حیات وی شکل خاصی به خود میگرفت. این ایده از نیمههای قرن بیستم خیلی جدی شد که آیا قرار است دینها برای ما جدایی و تفرقه و انفکاک ایجاد کنند یا دینها میتوانند خودشان مسیری باشند برای به هم پیوستن و به هم نزدیک شدن. معتقدان به پدیدارشناسی دین آمریکایی میخواستند نشان دهند که بسیاری از چیزهایی که فکر میکنیم منحصر به مسیحیت است، منحصر به مسیحیت نیست و در بسیاری از ادیان مشترک است و افراد، مناسک و باورهای مشابهی دارند. البته این به معنای نادیده گرفتن تفاوتها نیست اما اشتراکات بسیار برای این افراد مهم است. میرچا ایلیاده در دانشگاه شیکاگو همین را دنبال میکرد. شیمل هم همینطور میخواست نشان دهد که نمادهایی که در مسیحیت آلمان، اروپا و آمریکا میبینیم، منحصر به مسیحیت نیست و بسیاری از ادیان جهان همین نمادها را دارند و افراد همین استفادهها را از این نمادها میکنند.
وی در ادامه گفت: در این کتاب میتوانیم ببینیم این نمادها منحصر به یک دین و فرهنگ نیست. خانم شیمل در سال 91-92 به سخنرانی دعوت میشود و کتابی که از سخنرانی او معرفی می شود به نام نمادهای خدا یک رویکرد پدیدارشناسانه دارد. وی در مورد زمانها و مکانهای مقدس دین اسلام صحبت میکند و میخواهد نشان دهد چطور این امور مقدس در بسیاری ادیان دیگر هم وجود دارد. رویکرد پدیدارشناسانه میگوید میخواهیم پیشداوریهای خود را کنار بگذاریم و سعی کنیم با نگاه همدلانه ادیان مختلف و گوهر مشترک ادیان مشترک را فارغ از تغییرات و تفاوتهای تاریخیشان بشناسیم. گوهر مشترک ادیان، امر قدسی و ارتباط با امر قدسی است. شیمل میخواهد نشان دهد بسیاری از چیزها که در اسلام متفاوت است، در واقع نمادها و نشانههایی هستند که به خاطر شرایط تاریخی، متفاوت هستند وگرنه تجلی خدا و تجلی امر قدسی در اسلام و ادیان دیگر متفاوت نیست.
توفیقی در پایان گفت: کتاب راز اعداد را میتوان در کنار کتاب نمادهای خدا دید. گرچه اینجا منحصراً در مورد اسلام صحبت نمیکند اما باز همان نگاه مبتنی بر همبستگی و گوهر مشترک در آن وجود دارد. کاری که در پدیدارشناسی دین انجام میشود این است که نشان دهد چیزهایی که در عالم معنا و در فرهنگ وجود دارد، خیلی به هم پیوسته هستند. فرهنگ معمولاً در رشتههای علوم اجتماعی و انسانشناسی مطالعه میشود اما باور معمولاً در رشتههای مربوط به فلسفه مطالعه میشود. به پدیدارشناسی نیز بیشتر در فلسفه پرداخته میشد. انسانشناسان نیز به مسئله فرهنگ میپرداختند. پدیدارشناسان میکوشیدند بین اینها یک پیوند برقرار کنند و بگویند اینها فقط اینجهانی و فرهنگی نیست. اینها ارتباطی به یک عالم معنا دارند و ارتباط با عالم معنا در بین همه این ادیان و فرهنگها مشترک است و این میتواند یک گوهر مشترک باشد که اینها را به هم مرتبط کند.