حضرت فاطمه(ص) نمونه و الگوی برجسته یک زن مسلمان به معنای واقعی کلمه است که وجودش برای اسلام و بقای آن، مایه خیر و رحمت بوده و خواهد بود. حضرت فاطمه دین را با زندگی پیوند داد؛ یعنی ضمن داشتن نگرش و منش مومنانه و توحیدی و الهی؛ نقش دختر، همسر و مادر را در زندگی دنیوی به خوبی انجام داد.
به گزارش روابط عمومی؛ خبرنگار ایکنا در همین رابطه گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین دکتر حمیدرضا شریعتمداری، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب انجام داده است که متن آن را در ادامه میخوانید:
چه نکات برجستهای را میتوان از شخصیت و سیره حضرت زهرا(س) استخراج کرد؟ وجه بارز یا ویژگی خاص شخصیت و سبک زندگی ایشان چه بود که به عنوان یک الگو مطرح هستند؟
حضرت زهرا(س) هم به اعتبار شخصیت ذاتیشان و عصمت و مقام علمی که برای ایشان قائل هستیم و تعبیر مُحَدَّثه که در مورد آن حضرت به کار برده میشود، یعنی فرشته بر ایشان نازل میشد و البته چهره فرشته را فقط پیامبر(ص) میدیدند و حضرت زهرا(س) صدای آن را میشنیدند، یا به صورتهای دیگر به ایشان القا و الهام میشده است و هم به اعتبار دختر پیامبر(ص) بودن و انس و مجالست با ایشان و امیرالمؤمنین(ع)، طبعاً گفتار و رفتارشان در حوزه فردی و اجتماعی در مواردی هم میتواند حجیتآور و هم قابل تأسی و تبعیت باشد.
حضرت زهرا(س) به اعتبار اینکه دختر پیامبر(ص)هستند و پیامبر(ص) از ایشان به امّ ابیها تعبیر میکردند و به اعتبار همسر و مادر بودن و مسئولیتهای مختلفی که در کانون خانواده بر عهده داشتند، میتوانند در خصوص رفتار با پدر، همسر و فرزندانشان برای ما الگو باشند که در کتابهای تاریخ و سیره ثبت شده است، مثلا امیرالمؤمنین(ع) را در خانه با بهترین القاب و در جمع با کنیه ابوالحسن صدا میزدند، یا در دوره اول زندگی مشترکشان که شرایط اقتصادی و معیشتی خوب نبود، دشواریها را تحمل میکردند و در عین حال، فداکاری و ایثارگری را به فرزندانشان تعلیم دادند. ماجرای نزول سوره دهر یا انسان بیانگر این است که خانواده ایشان سه بار غذایی را که برای افطار با مشقت و حتی قرض کردن تهیه کرده بودند، به یتیم و مسکین و اسیر بخشیدند.
از طرف دیگر، حضرت زهرا(س) نقش سیاسی و اجتماعی فعالی ایفا کردند و این از چند منظر برای ما درسآموز است. اول اینکه مشخص میشود دین اسلام و به طور خاص، مذهب تشیع بعد سیاسی و حکومتی دارد. یعنی همان چیزی که برخی از آن ابا دارند، گویا اسلام دینی است که کاری به سیاست ندارد، یا تشیع مذهبی است که به طور کلی یا در عصر غیبت کاری به سیاست ندارد و باید نظارهگر، بیتفاوت و ظلمپذیر باشد، تا زمانی که امام زمان(عج) ظهور کند. این تلقی را در یک مدل یا برخی مدلهای شیعیگری در حال حاضر شاهدیم، یعنی برای شعائر، عزاداریها و مسائل دیگر که اینها نیز مهم و باارزشاند، همه نوع سرمایهگذاری انجام میدهند، ولی وقتی پای حمایت از نظام اسلامی در میان باشد، قدمی برنمیدارند، یا آنجا که باید با حکومتی جائر یا استکباری مقابله کنند، در صحنه نیستند، یا وقتی صحبت از مقابله با اسرائیل پیش میآید، کسانی از آنها میگویند نقطه مقابل اسرائیل، اهلسنت هستند و به ما ربطی ندارد که از آنها حمایت کنیم. حتی وقتی پای هتک حرمت حرمهای شیعی پیش میآید، چنانکه داعش متعرض حرمها و مردان و زنان و کودکان شیعی شد، اینها در صحنه دیده نمیشوند. این تجربه را در عراق شاهد بودیم و برخیها که شیعیان دوآتشهای مینمایانند و به نظر میرسند و حاضرند برای یک حسینیه، منبری طلا با هزینه هشتصد دلار بسازند، نسبت به حشدالشعبی که آن همه فداکاری کرد، یا نسبت به آیتالله سیستانی که در صحنههای مهم و حساس اعلام موضع کردند و بخش زیادی از سقوط داعش به فتوای جهاد ایشان برمیگردد، بیاعتنایی و حتی هتاکی میکنند.
از مداخلهای که حضرت زهرا(س) انجام دادند، جای هیچ شکی باقی نمیماند که ایشان پای وصیت پدر و ولایت همسرشان ایستادند، اقدام عملی انجام دادند، از انصار و مهاجرین کمک خواستند، خطبه خواندند و مورد هجمه و حمله قرار گرفتند که همه اینها از مسلمات تاریخی است و بر اهمیت سیاست و قدرت در منظومه دینی مسلمانان و شیعیان و اهمیت و جایگاه ولایت دلالت میکند و اینکه حضرت در شرایطی ویژه، نقش تاریخی مهمی ایفا کردند. در حالی که جانشینی امیرالمؤمنین(ع) وصیت پیامبر(ص) بود و شایستگیهای محرز ایشان نیز نشان میداد، سران قریش و بزرگان عرب بنا به نزاعهای تنگ و محدود قبیلهای و عشیرهای و مصلحتاندیشیهای کوتهبینانه و تحتتأثیر سنتها و عادات جاهلی یا برخی ملاحظات، ایشان را از صحنه سیاست حذف کردند و در آن شرایط هیچ کس به اندازه حضرت زهرا(س) نمیتوانست نقش ایفا کند که هم منطقی پشت آن نهفته باشد و هم جنبه عاطفی و احساسی به خود بگیرد.
انتساب حضرت زهرا(س) به پیامبر(ص) به عنوان تنها دختر و تنها فرزند باقی مانده پیامبر(ص) که آنقدر مورد احترام ایشان قرار داشت و در شرایطی که ترجیح سنت اسلامی بر این بود که زنان برای خانهداری و همسرداری اولویت قائل شوند و فرهنگ عربی نیز چندان نمیپسندید که زنان نقشآفرین بوده و در صحنهها تأثیرگذار باشند، حضرت زهرا(س) این مشقت و مسئولیت و رسالت را به دوش گرفت و در تاریخ، به سندی برای اثبات حقانیت امیرالمؤمنین(ع) و تثبیت وصایت و حداقل عدم تأیید وضع موجود و حاکم تبدیل شد. عمر کوتاه و پیوستن ایشان به پدرشان بعد از مدتی کوتاه همگی حاکی از عدم رضایت آن حضرت از وضع موجود بود و مستندات آن در صحیح بخاری و موارد دیگر نیز وجود دارد که ایشان اعلام نارضایتی کرده و پیامبر(ص) نیز فرموده است هر کس فاطمه را غضبناک کند، مرا به خشم آورده و هر کس او را راضی کند، مرا خشنود ساخته است.
به هر حال، توجه به قدرت به معنای اقتدارگرایی، خشونتطلبی و سلطهطلبی نیست، بلکه به این معناست که اگر اسلام تعلیماتی آورده، نسبت به اجرا و تثبیت آنها نیز حساسیت دارد. درست است که حکومت و قدرت به یک معنا اصالت ندارد، ولی اینطور هم نیست که امر نامطلوبی باشد. اگر شرایط فراهم باشد، باید برای دستیابی به قدرت تلاش کرد. فعالیت سیاسی نیز فقط به معنای کسب قدرت نیست، بلکه اعتراض به وضع موجود نامطلوب و حاکمان ناشایست نیز هست.
با توجه به این توضیحات، فکر میکنید شخصیت و سیره حضرت زهرا(س) چقدر برای جامعه تبیین شده است؟ آیا تصویری که از آن حضرت در اذهان جامعه وجود دارد، منطبق با واقعیت زندگی ایشان است؟
نمیتوان گفت تصویری که از ایشان وجود دارد، با واقعیت زندگی ایشان منطبق نیست، ولی مثل همه تصویرسازیهای ما، در مواردی اغراق میشود و مواردی مغفول مانده و مورد توجه قرار نمیگیرد.
در کدام موارد اغراق شده و کدام یک مغفول مانده است؟
با توجه به اینکه بُعد شعائری تشیع همواره از بعد آموزهای و عملی آن بیشتر مطرح میشود، طبیعتاً به دلیل احترام ویژه به این شعائر، بعد احساسی و عاطفی برجستهتر و نقشآفرینی حضرت زهرا(س) در دفاع از ولایت پررنگتر شده است، آن هم نه با منطقی که عرض کردم، بلکه عمدتاً برای ایجاد احساسات، برانگیختن عواطف و متأسفانه دامن زدن به اختلافات مذهبی و ایجاد تنش میان شیعه و سنی. در واقع، یک واقعیت مسلم تاریخی که اگر در جای خودش و با منطق خاص خودش مطرح شود، میتواند برکاتی برای همه مسلمانان داشته باشد، به گونهای احساسی و تنشزا با آن برخورد میشود و بیش از آن که رفتار ایجابی حضرت زهرا(س) مطرح شود که همان اهمیت سیاست و ولایت و جایگاه امامت است، بُعد سلبی آن و دشمنیها برانگیخته میشود. در عین حال که رفتار حضرت نشاندهنده نارضایتی از وضع موجود بود، این نارضایتی یک معناست و اینکه تحریک احساسات دیگران و برانگیختن دشمنیها صورت گیرد، معنای دیگری است که بر ابعاد منطقی نقش سیاسی و منش فردی، خانوادگی و اجتماعی حضرت سایه انداخته است و باعث شده احترام و جایگاهی که در اسلام برای زن و موقعیتهایی مثل مادر و همسر وجود دارد، تحتالشعاع قرار گرفته و مغفول واقع شود.