به گزارش روابط عمومی دانشگاه، حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدتقی سبحانی در نشست علمی «مؤلفهها و شاخصههای تقریب مطلوب» با اشاره به نیاز به یک نظریه عام در تبیین وحدت اسلامی در راستای دستیابی به الگوی تقریب گفت: برای شناخت نظریه وحدت اسلامی، توجه به چند محور ضروری است از جمله ارزش وحدت. وحدت در منطق عقل و وحی، ارزش ذاتی ندارد؛ بدین معنا که وحدت با دیگران به خودی خود یک اصل ارزشمند و ارزشآفرین نیست بلکه اعتبار و اهمیت خویش را از ارزشهای دیگر میگیرد. وحدت به دو رکن نیازمند است که یکی «محور وحدت» و دیگری «غایت وحدت» است و در صورتی که دست کم یکی از این دو رکن، از نظر عقل و شرع، ارزشمند باشد، وحدت نیز ارزشمند خواهد بود.
وی به مراتب و گونههای وحدت به عنوان یکی دیگر از محورهای وحدت اشاره کرد و گفت: وحدت یک «مقوله مشکک» نیز هست و متناسب با سه عنصر: اهداف، کنشگران و مخاطبان، سطوح مختلف و گونههای گوناگون میپذیرد. بنابراین ارزش و اعتبار وحدت در هر گونه، تنها به ارزشمندی در همان دو رکن (محور و غایت وحدت) بستگی دارد و باید بنای وحدت را بر همان اساس گذاشت و پیگرفت. از این رو، خلط میان گونهها و لایههای مختلف وحدت و عدم رعایت حدود و معیارهای هر کدام، به معنای بیارزش کردن وحدت و ناکارآمد ساختن آن است.
وی فرایندی بودن وحدت، حقمحوری، تولی حق و تبری از باطل، تقیه، حرمت مسلمانان، تحمل و تعامل اخلاقی، مشارکت بر محور مشترکات و اصل پذیرش اختلاف را از دیگر محورهای وحدت برشمرد و گفت: وحدت در میان جوامع انسانی، یک موضوع بسیار پیچیده و معلول مجموعهای از شرایط معرفتی، سیاسی و تاریخی است و تنها در سایه بستهای از اقدامات هماهنگ و حسابشده به صورت تدریجی تحقق خواهد یافت. از این رو، باید بیاد داشت که وحدت همچون اختلاف، یک مقوله فرایندی است که طراحی مراحل و لایههای آن، نیازمند پیش بینی است. از مهمترین ارزشهای ذاتی در حیات انسانی، «حقیقتجوئی» و «حقپوئی» است و بسیاری از ارزشهای دیگر، در پرتو همین نظام حق و باطل، معنا و مفهوم مییابد.
وی افزود: حمایت از حقیقت و مخالفت با اندیشه و عمل ناصواب، یک قاعده عقلی و فطری است و در واقع، امتداد و پیامد همان اصل حقگرائی است. این اصل را تنها در صورتی که با یک امر اهم در تزاحم قرار گیرد، میتوان چشم پوشی کرد. تقیه نیز به معنای «تامین اهداف با کمترین هزینه» یکی از احکام عقلی و شرعی است که از همان آغاز در دستور کار اهل بیت(ع) و پیروان ایشان قرار گرفته است. تقیه بر پایه اصل عقلی «ترجیح اهم و مهم»استوار است و از این رو تنها به صورت موقت و اقتضائی اعمال میگردد، وگرنه به فراموشی و فروپوشی حقیقت و بلکه به فروپاشی جبهه حق خواهد انجامید.
دکتر سبحانی در ادامه گفت: حرمت خون، مال و عرض مسلمان از معارف مسلم اسلامی است که در آیات شریفه و روایات متواتر نزد شیعه و سنی بر آن تاکید شده و پایه اساسی همزیستی اسلامی و حفظ کیان امت است. از این روست که هر کس با اعتراف زبانی به ارکان عقیده ، عضوی از جامعه اسلامی به حساب میآید و تکفیر و تهدید او امری ناشایست و نامشروع است، مگر آن که ضروری دین یا رسالت پیامبر(ص) را انکار کرده باشد و یا به باوری که مستلزم انکار رسالت است، تن در دهد.
این استاد حوزه و دانشگاه ضمن طرح نظریه عام تقریب، به مؤلفههای آن اشاره کرد و گفت: پیشبرد همزمان پروژه وحدت اسلامی در دو جبهه عملی و فکری ضروری است و همکاری در حوزه مشترکات با وجود گفتوگوی جدی در حوزه اختلافات فکری و علمی باید استمرار یابد. جدا ساختن سه حوزه همکاری، همزیستی و همفکری در پروژه وحدت، بر اساس سه شاخص اهداف، کنشگران و مخاطبان، و عدم خلط میان آنها و واسپاری هر حوزه به کنشگران ویژه آن، از پایههای اصلی نظریه وحدت اسلامی است. فروپوشی حقیقت و یا پردهپوشی بر واقعیت، یکی از آسیبهای جدی در راه رسیدن به یک تعامل فعال و شفاف است. حوزه «همکاریهای جهان اسلامی» از منطق مدیریت سیاسی تبعیت میکند و با تکیه بر مشترکات موجود و بر محور مصالح سیاسی و اقتصادی، به پیمانهای رسمی و غیر رسمی میانجامد. کنشگران در این حوزه رهبران سیاسی و یا قدرتمندان در طوائف و اقوام در درون کشورهای اسلامی هستند.
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: همفکری میان علمای مسلمین به منظور بحث بر سر موارد اختلاف و یا موضوعات مورد ابتلاء است. این بخش که شایسته نام تقریب بین مذاهب است، جزء جدائیناپذیر پروژه وحدت اسلامی میباشد که با دو هدف زیر صورت میگیرد: ۱) روشنگری درباره آموزههای مذهبی و برطرف کردن ابهامات و اتهامات و نیز کمکردن اختلافات اعتقادی و فقهی و ۲) بررسی معضلات و مشکلات علمی و عملی مهم در جهان اسلام و ارائه راهکارهای اسلامی از سوی مذاهب. کنشگران در این عرصه، تنها نخبگان دینی و مذهبی هستند که با ایجاد تفاهم بیشتر به تدریج تاثیرات آن در محیط اجتماعی و سیاسی نیز نمودار میگردد. شیوه پیشبرد این پروژه، گفتو گوهای روشمند و جدی در فضای دوستانه و حقیقت جویانه است و از دخالت عناصر سیاسی در این فرایند پرهیز میشود و تبلیغات رسانهای و کشاندن پای غیر متخصصان در این عرصه سخت آسیبساز است.
پایانبخش سخنان دکتر سبحانی، ارائه سه الگوی عملیاتی در کلاننظریه وحدت اسلامی بود. وی در این باره گفت: الگوی تقریب، نیازمند یک «سناریوی محتوائی» است که نقطه عزیمت و اولویتهای موضوعی را به صورت پلکانی و پیشبرنده نشان دهد. در این خصوص، تاکنون چند سناریو از سوی علمای شیعه و سنی پیشنهاد شده است که از جمله سناریوی خلافت اسلامی (علامه شرفالدین)، مرجعیت علمی (ایتالله بروجردی)، و نوسازی میراث حدیثی و تاریخی (علامه عسکری) و … بوده است. الگوی تقریب نیازمند یک «نقشه راه عملی» نیز هست که ظرفیتها و فرصتها را نشان دهد و مسیر حرکت و مخاطراتِ فراروی را بنمایاند. البته این محور را در قالب یک برنامهریزی راهبردی باید طراحی وارائه کرد. گفتوگو در این سطح نیازمند یک «شیوهْشناخت ویژه تقریب» است که روش بحث تقریبی را با رعایت حساسیتها و با ترغیب اطراف گفتوگو به ادامه بحث پیشنهاد کند. ایجاد فضاهای متنوع فیزیکی و مجازیِ کنترل شده، با تاکید بر چندجانبهگرائی و کاربردی بودن برنامه گفتوگوها، از دیگر ویژگیهای این شیوهشناخت است.
در ادامه این نشست علمی، دکتر مهراب صادقنیا به عنوان دبیر علمی گفت: برای آنکه جناب دکتر سبحانی بتوانند نظریه سنجیدهتری درباره تقریب ارائه دهند، پسندیده آن است که به مواردی توجه داشته باشند:
۱. اصول برشمرده شده به وسیله ایشان انسجام درونی ندارند. برای نمونه چگونه میتوان اصل دهم که اختلاف را طبیعی و گریزناپذیر میداند را با اصل پنجم که تولّی و تبرّی را الزام میدارد کنار هم نشاند. اگر اختلاف امری طبیعی است، اموری چون سبّ و لعن و … چه معنایی خواهند داشت.
۲. باور به این که وحدت به خودی خود «بیارزش» است (اصل نخست) کاری دشوار است. اصل بقاء هر جامعهای به انسجام درونی است، چگونه میتوان تصوّر کرد چیزی که پایایی یک جامعه به آن بند است، از ارزش فارغ باشد.
۳. برای ارائه الگویی برای تقریب باید بدانیم که قرار است به چه چالشی پاسخ دهیم. به گمان من ایشان پنداشتهاند که الگوی تقریب قرار است یک چالش کلامی را حلّ کند. این در حالی است که پروژه تقریب بنا دارد به حلّ یک مشکل اجتماعی بپردازد. تقریب، وحدت، اختلاف، و شکاف واقعیّتهایی اجتماعی هستند که باید جامعهشناختی دیده شوند. از علمایی چون جناب ایشان انتظار میرود که با استفاده از متون دینی امکانی را فراهم آورند که تقریب شدنیتر باشد و کمک کنند که مشاجرات کلامی این پروژه را عقیم نسازد.
۴. از آنجا که تقریب یک امر اجتماعی است، لازم است توجّه شود که پروژه تقریب در چه جامعهای دنبال میشود. بر خلاف جوامع سنتی، در جوامع سازمانیافته امروزی مشابهت ایمانی کنشگران چندان ضروری نیست. از قضا در این جوامع پذیرش اختلاف اصل اولیّه است.
جوامع سازمانیافته بر اساس میزان کِششی که برای افراد دارند پایدار میمانند.
۵. برای نقد تقریب نباید صرفاً به خُردهگیری از کنشگران تقریب و یا برنامههای آنان پرداخت. گاهی باید به نابازیگرانی هم اشاره کرد که امکان وحدت را کاهش میدهند. نابازیگران سودجویی که از دشمنی مسلمانان سود میبرند و نیز خودیهایی که به هر دلیل تقریب را تهدیدی برای اصالت باورداشتهای خود میدانند، شانس موفقیّت دنبالکنندگان تقریب را کاهش میدهند. در طرح پیشنهادی لازم است به امور توجّه داشت.
۶. برای نقد پروژه تقریب نباید جوری سخن گفت که گویی قرار است زمین بازی را عوض کنیم. هیچ کدام از آنانی که تقریب را دنبال میکنند، وضعیّت عملیاتی آن را بیعیب نمیدانند؛ بهتر است جناب استاد سبحانی در موقعیّت نقد این پروژه به این نکته توجّه داشته باشند که نقد پروژه تقریب توسط ایشان به نقد اصل تقریب ترجمه نشود.
حجتالاسلام والمسلمین دکتر حمیدرضا شریعتمداری عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب نیز که به عنوان ناقد در این نشست علمی حضور داشت، در نقد سخنان دکتر سبحانی گفت: تقریب جناب سبحانی واقعبینانه و مصلحتاندیشانه و تا حدی مدافعانه و محافظهکارانه است. یک پروا و پرهیزی در آن به چشم میخورد که البته قابل احترام است. درهرحال، این نگاه تا حد زیادی پیش رفته و امیدوار کننده است. آنچه گفته شد تقریب میانه روانه (و نه جسارت آمیز و حداکثری) است که البته اگر همین هم عملیاتی شود خدا را سپاسگزار خواهیم بود. اما عملی شدن همین در گرو موفقیت در آزمون ذیل و برون رفت از تنگناهای ذیل است.
وی گفت: در هر برنامه تقریبی باید چند نکته لحاظ، و تکلیف چند چیز معلوم گردد (بنیادهای نظری اش معلوم شود/در حقیقت، برای رفع موانع تقریب چاره اندیشی بشود):
۱/۱. لعن بالتسمیه(و آیین های نهم ربیع، هفته برائت، کتاب یاسر الحبیب، شبکه اللهیاری)؛
۱/۲. نداشتن مرزبندی مذهبی در حمایت از مظلومان مسلمان در دنیا در برابر دشمنان اسلام؛
۱/۳. گفتوگو و رفتوآمد برای تقارب و تفاهم است یا برای جلب آنها به تشیع و اساساً موضع ما در قبال دعوت مذهبی و تغییر مذهب دیگری چیست؟
۱/۴. موضع ما در قبال میراث شیعی در باب تکفیر (اقلیت مهمی از شیعه که مخالفان مذهبی را کافر و نجس میدانند، مثل صاحب حدائق /و اساسا بحث اسلام، ایمان و کفر، و بحث اصول و فروع دین و جایگاه اعتقادی امامت) و میراث تاریخی مان در برخی ادوار تاریخی در خشونت علیه اهل سنت چیست؟ (تجربه صفویان بنابه نقل سید نعمة الله جزائری در جواهر الغوالی)؛
۱/۵. موضع درقبال غلو و غالیان به عنوان سدی دربرابر تقارب اسلامی چیست؟
۱/۶. موضع در قبال اصل و کلیت مذاهب اسلامی چیست: آیا شکل گیری و نیز بقای آنها را موجه یا اجتناب ناپذیر میدانید؟ تبیین ما از اختلاف مذاهب چیست؟
۱/۷. یک چهره تقریبی در چارچوب مورد نظرتان را که در جلب نظر مخالفان مذهبی توفیقاتی داشته است نام ببرید. اساسا نظرتان در خصوص تقریب گرایانی چون آل کاشف الغطاء، امام شرف الدین، امام موسی صدر، امام خمینی و مقام معظم رهبری چیست؟
۱/۸. نظرتان در قبال میراث شیعی که به نماز خواندن در پشت سر اهلسنت، تشییع جنائز، و عیادت مرضای آنها فرا میخواند چیست؟
این عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب همچنین گفت: بسیاری از اقدامات تقریبی و تنظیرهای تقریبی در همین چارچوب نظری و برنامه عملی قابل اندراج هستند. ابداع این تقریر و تطبیق در انسجام و جامعیت آن است. بله، برخی دیگر از اقدامات و نظریهپردازیها یا به تعبیر دقیقتر، برخی نقطهنظرات در باب اختصاصات شیعه یا اختلافات شیعه و سنی در این چارچوب نمیگنجد؛
اما آیا اینکه وحدت ارزش ذاتی ندارد، یعنی اصالت هم ندارد (اقتضای حُسن هم ندارد) و مثلاً اصل در اختلاف است و برای وحدت باید دستاویزی از عقل یا شرع بیابیم؟ اگر اصالت را قبول داریم، پس فارغ از موضوع یا هدفش باید بنا را بر وحدت بگذاریم و برای اختلاف در پی دستاویز باشیم.
وی در ادامه گفت: اصل حق محوری حرف درستی است. جای دیگر هم فرموده اید که فروپوشی حقیقت(یا پرده پوشی بر واقعیت) آسیب و آفت وحدت است. این هم درست است، اما آیا حقیقت منحصراً یعنی حقائق مذهبی؟ آیا حقائق برتر به عنوان حقائق دینی نداریم؟ آیا آنچه به عنوان حقیقت مذهبی میشناسیم قابل بازنگری یا بازخوانی نیست؟ آیا حقائق مذهبی آنچنان وضوح و تصلبی دارند که نمیتوانند قابل گفت وگو باشند؟ آیا بدیل و رقیب فروپوشی حقیقت دگماتیزم و جزماندیشی است؟
شریعتمداری افزود: از اینجا منتقل میشوم به حوزه سوم(از سه حوزه همکاری، همزیستی و همفکری) که به نظر صائب شما قلمرو تقریب است(و من میافزایم که در حد توان و مسئولیت ما به عنوان حوزوی هم همین است).
در این قلمرو، دو هدف را ذکر کردهاید:
1. بررسی معضِلات و مشکلات علمی و عملی جهان اسلام؛
2. روشنگری و رفع ابهامات و اختلافات و کم کردن اختلافات.
4. شناخت بهتر دیگران و اینکه حقائق دیگری هم هست و دیگران هم فهم، تفسیر، تبیین و راه حل هایی دارند که میتواند برای ما هم راهگشا باشد؟
۵. از اصول ارجمند شما پذیرش اختلاف است؛ آیا نمیشود در چارچوب همین پذیرش، اختلافات بینامذهبی را همچون اختلافات درونمذهبی که گاه کلاناختلاف است بدانیم و اختلافات را به اجتهادات برگردانیم و اختلاف مذاهب را اینقدر بزرگ نکنیم و هاضمه خود را کمی توسعه دهیم؟
۶. تولی و تبری را هم به درستی عدولناپذیر دانستهاید و البته به فرض تزاحم و لزوم اجرای قاعده اهم و مهم هم اشاره کردهاید، یعنی گویا قبول کردهاید که میتواند موضوعاتی مهم تر از این دو هم مطرح شود. آیا تولی و تبری محدود به متعلقات مذهبی است یا فراتر از آنها هم موضوعات و اعیانی برای تولی و تبری هستند؟ مثل اسلام که امام حسین که خودش يک حقیقت بزرگ است، فدای اسلام میشود که حقیقت بزرگتری اس