یکی از احادیث مشترک بین دو مدرسه امامت و خلافت، حدیث معروف دوازه خلیفه است. در منابع مدرسه خلافت این حدیث با الفاظ مختلفی روایت شده است: «إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا يَنْقَضِي حَتَّى يَمْضِيَ فِيهِمِ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً»، «لَا يَزَالُ الْإِسْلَامُ عَزِيزًا إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً»، «لَا يَزَالُ هَذَا الْأَمْرُ عَزِيزًا إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً»، «لَا يَزَالُ هَذَا الدِّينُ عَزِيزًا مَنِيعًا إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً» و دیگر الفاظ و عبارات.(۱) تمام این احادیث یک نقطه اشتراک دارند: ۱۲ نفر از قریش.
علمای مدرسه خلافت برای فهمیدن و فهماندن معنای این حدیث تلاشهای زیادی کردهاند که بعضا نافرجام بود و اعلام کردهاند: «لَمْ أَلْقَ أَحَدًا يَقْطَعُ فِي هَذَا الْحَدِيثِ»(۲) لکن در نقطه مقابل برخی به نتایجی رسیده و آنها را مطرح کردهاند. ویژگی مشترک تعدادی از این آراء تطبیق این روایت بر خلفای بنی امیه است.(۳) اما تمام این دیدگاهها با چالش خلافت یزید بن معاویه (م ۶۴هـ) مواجهاند.
نسبت به یزید دیدگاههای مختلفی در میان پیروان مدرسه خلافت مطرح شده است؛ شهاب الدین آلوسی (م ۱۲۷۰هـ) پنج نظر را در مورد او مطرح میکند:
- مسلمانی است که به دلیل رفتارش با اهل بیت علیهم السلام، گناهکار است، اما لعن او جایز نیست
- مسلمانی گناهکار است که لعن او جایز است، لکن مکروه
- مسلمانی گناهکار است که لعن او جایز است
- کافر ملعون است
- او گناهکار نیست و لعن او نیز جایز نیست، که بنا به گفتهی نویسنده میبایست قائل به این دیدگاه را در سلسله یاران یزید شمرد.(۴)
دکتر هیثم عبدالسلام محمد در مقدمهی کتاب «الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم یزید» ابن جوزی، اقوال مرتبط به یزید را پس از اجماع بر فاسق بودن او ذیل دو عنوان مطرح میکند:
- تکفیر یزید
دستهای قائل به کفر او هستند، همچون ابن عقیل (م ۵۱۳هـ) و شهاب الدین آلوسی و دلیل این دو سخنان یزید و رفتار او با اهل بیت علیهم السلام است.
لکن اکثر علمای این مدرسه او را کافر نمیدانند. این دسته بر این باورند که اسباب موجب کفر یزید نزد آنها ثابت نشده است.
- لعن یزید
نسبت به لعن او نیز دو دیدگاه مطرح شده است:
الف) جواز لعن: برخی از قائلین به جواز عبارتند از: احمد بن حنبل (م ۲۴۱هـ)، ابوبکر خلال (م ۳۱۱هـ)، قاضی ابو یعلی (م ۴۵۸هـ)، کیا الهراسی (م ۵۰۴هـ)، ابوالحسین ابن ابی یعلی (م ۵۲۶هـ)، ابن جوزی (م ۵۹۷هـ)، سبط ابن الجوزی (م ۶۵۶هـ)، تفتازانی (م ۷۹۲هـ)، سیوطی (م ۹۱۱هـ) و دیگران.
ب) عدم جواز لعن و عدم محبت به او: غزالی (م ۵۰۵هـ)، ابن صلاح (م ۶۴۳هـ)، ابن تیمیه (م ۷۲۸هـ)، ذهبی (م ۷۴۸هـ)، ابن حجر هیتمی (م ۹۷۴هـ) و دیگران.
دستهی اول بر این باورند که ویژگیهای خبیثانه او و ارتکاب گناهان کبیره در دوره خلافت و نحوهی رفتار او با اهالی مکه، مدینه و اهل بیت علیهم السلام و رضایت به قتل امام حسین علیه السلام، و شادی او از رسیدن این خبر که به صورت متواتر معنوی به ما رسیده، او را مستحق لعن کرده است.
گروه دوم اما دلایل مختلفی را مطرح کردهاند:
- ابن صلاح، غزالی و ابن حجر هیتمی: یزید دستور به قتل امام حسین علیه السلام نداده است.
در جواب این گروه باید گفت که عبیدالله بن زیاد (م ۶۷هـ) به عنوان والی یزید آیا سرخود دست به چنین کاری زده است؟ اگر جواب مثبت است، چرا یزید که چنین دستوری نداده است، او را عزل نکرد؟ و چرا قاتلین را قصاص نکرد؟ و چرا اسرا از عراق به شام به عنوان دار الخلافه بردند؟ و چرا با چوب بر لب و دندان حضرت زد؟ و چراهای دیگر.
- ابن تیمیه: تنها در صورتی لعن او جایز است که در زمره فاسقانی که لعن آنها مجاز شمرده شده، قرار گیرد و ثابت شود که او تا پیش از مرگ بر گناهان خود اصرار نداشته است!!!!
این دیدگاه مبتنی بر جواز لعن معصیتکار معیّن و عدم آن است که در فقه مدرسه خلافت مطرح شده است. با این توضیح که برخی لعن کردن گناهکار را چه فاسق باشد، چه کافر ذمی و چه مرده باشد و چه زنده، به صورت مشخص و معین جایز نمیدانند، بلکه باید او را به وصف لعن کرد.(۵)
اگر یزید که طی 3 سال 3 مصیبت بزرگ و عظیم (شهادت امام حسین علیه السلام در سال ۶۱، هجوم به مدینه در سال ۶۲ و هجوم به مکه در سال ۶۳) را بر عالم اسلام و مسلمانان وارد کرد، فاسق نباشد، چه کسی را میتوان فاسق شمرد؟؟
جز قائلین به دیدگاه کفر یزید که صحت خلافت او را با این نظر خود زیر سوال میبرند، چرا که به اجماع مسلمانان امام و خلیفه نمیتواند کافر باشد، تلاشهای دیگر در مسلمان نشان دادن او و نهایتا صحبت از جواز و عدم جواز لعن او با چه هدفی صورت میگیرد؟ چرا دانشمندان این مدرسه با وجود 3 اتفاق و مصیبت بزرگ طی ۳ سال، همچنان تلاش میکنند خلافت یزید را هر چند از باب ضرورت، مشروع جلوه دهند؟
- اولین جوابی که میتوان از سخنان دانشمندان این مدرسه به دست آورد، مخالفت با پیروان مدرسه امامت است. ابن جوزی نسبت به قائلین به اشتباه بودن خروج امام حسین علیه السلام بر علیه یزید مینویسد: «من الاعتقادات العامّة التي غلبت على جماعة منتسبين إلى السنة أن يقولوا: إنّ يزيد كان على الصواب وإنّ الحسين رضي الله تعالى عنه أخطأ في الخروج عليه،ولو نظروا في السير لعلموا كيف عقدت له البيعة وألزم الناس بها ولقد فعل في ذلك كلّ قبيح، ثم لو قدّرنا صحة عقد البيعة، فقد بدت منه بواد كلّها توجب فسخ العقد ولا يميل إلى ذلك إلّا كل جاهل عامّي المذهب يظنّ أنّه يغيظ بذلك الرافضة».(۶)
- برخی چون تفتازانی بر این باورند که جهت جلوگیری از جواز لعن پیشینیان یزید، حکم به عدم جواز توسط برخی علمای این مدرسه صادر شده است: «فإن قيل: فمن علماء المذهب من لم يجوز اللعن على يزيد مع علمهم بأنه يستحق ما يربو على ذلك و يزيد!!! قلنا: تحاميا عن أن يرتقى إلى الأعلى فالأعلى، كما هو شعار الروافض على ما يروى في أدعيتهم و يجري في أنديتهم».(۷)
- دقت در جوابهای فوق ما را به نکته و جواب مهمتری میرساند و آن هم تقابل اعتقادی بین دو مدرسه است. به عنوان نمونه چنان که در ابتدای نوشتار گذشت، احادیث خلفا و یا امامان دوازدهگانه، بین دو این دو مدرسه مشترک است، و قدر جامع از این اخبار ۱۲ امام قریشی است. پیروان مدرسه امامت این روایات را بر امامان معصوم علیهم السلام تطبیق میدهند، و بر پیروان مدرسه خلافت خرده میگیرند که یا در تطبیق این روایات درماندهاند، و یا تن به خلافت چون یزید دادهاند. از طرف دیگر دانشمندان مدرسه خلافت که در باب امامت و خلافت باورهایی پسینی و مترتب بر وقایع و اتفاقات تاریخی دارند، تمام جد و جهدشان این است که منظومهای سامانمند از باورهای خود در این حوزه ارائه کنند، لذا میبینیم که نهایتا کسانی چون ابن جوزی که تقدم افضل بر مفضول را به فقها و جمهور نسبت میدهد،(۸) و امام حسین علیه السلام و حتی افرادی پایینتر از ایشان را از یزید برای خلافت شایستهتر میداند، خلافت او را از باب ضرورت تصحیح میکند.
———————————————————————————————————————————————————————————————————-
۱. صحیح مسلم، کتاب الاماره، باب الناس تبع لقریش، والخلافة فی قریش.
۲. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج ۱۳، ص ۲۱۱.
۳. همان، صص ۲۱۱-۲۱۵.
۴. آلوسی، روح المعانی، ج ۱۳، ص ۲۲۸.
۵. ابن جوزی، الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم یزید، تحقیق: دکتر هیثم عبدالسلام محمد، صص ۱۵-۱۷.
۶. آلوسی، روح المعانی، ج ۱۳، ص ۲۲۸.
۷. تفتازانی، شرح المقاصد، ج ۵، ص ۳۱۱.
۸. ابن جوزی، الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم یزید، ص ۷۸.