به گزارش روابط عمومی دانشگاه ادیان و مذاهب، سومین نشست از کرسیهای ترویجی سال تحصیلی 96-95 با عنوان «تحلیل گفتمان مفهوم بدن در قرآن» به کوشش پژوهشکده ادیان و مذاهب برگزار شد.
در این نشست که چهارشنبه 30 فروردین 96 در سالن امام موسی صدر دانشگاه ادیان و مذاهب برقرار بود خانم دکتر فاطمه توفیقی بهعنوان ارائهدهنده بحث و دکتر مهراب صادق نیا در جایگاه ناقد حضور داشتند.
خانم دکتر فاطمه توفیقی در ابتدای این نشست چکیدهای از موضوع موردبحث خود را ارائه داد و گفت: در چند دهه اخیر، دانشمندان جامعهشناسی و انسانشناسی تا فلسفه و دینپژوهی به بدن توجهی ویژه کردهاند. این چرخش اندیشهای بیشتر در واکنش به غفلتهای پژوهشهای پیشین از بدن و تمرکز بر فعالیتها و باورهای ذهنی بوده است. اما امروزه گفته میشود که زیست بدنی، ملَکات، مناسک و تصور ما از بدن بهشدت در ساحتهای گوناگون فکری و اجتماعی و سیاسی مؤثر است. بهطور خاص در مورد متون دینی بسیاری از نویسندگان کوشیدند که گفتمانهای بدنی موجود در متن را بازیابی کنند. دریافتن این گفتمانها هم به فهم بهتر متون کمک میکند و از تحمیل نگاه مدرن بر شرایط باستانی جلوگیری میکند و هم امکانهایی را برای ایجاد نسبتی میان فهم امروزین ما از زندگی دینی با متون مقدس فراهم میآورد.
دکتر توفیقی ادامه داد: در این سخنرانی با استفاده از روش تحلیل گفتمان میکوشم به واکاوی گفتمان (های) بدنی قرآن (بهویژه با توجه به مناسک) بپردازم. این تحلیل گفتمان در صورت وجود متون معاصر قرآن در شبهجزیره عربستان آسانتر میشد. اما درعینحال، شاید بتوان با در نظر داشتن چند نگاه خاص به بدن، آنها را در قالب قرآن آزمود و دید که قرآن تا چه حد با آنها موافق است.
وی در ادامه توضیحاتش درباره روش اتخاذشدهاش در این تحقیق گفت: من به پیروی از دیل مارتین در کتاب The Corinthian Body دو گفتمان طبی-فرهنگی بدن را در نظر میگیرم. گفتمان نخست را میتوان گفتمان «فیزیولوژیک» نامید. در این گفتمان هر چیزی نظام و تعادل خود را دارد و این نظام در همه ساختارها از خردترین تا کلانترین دیده میشود. برای نمونه همانطور که در بدن برخی اعضا تابع اعضای دیگر هستند، در خانواده و بعد در سطح سیاسی – اجتماعی و کل گیتی هم این نظام تبعیت وجود دارد. هر مشکلی در بدن یا جامعه یا جهان حاصل به هم خوردن این نظام است یعنی جابهجا شدن امور عالی و سافل یا کموزیاد شدن عناصر و طبایع است. بنابراین باید تمام کوشش خود را بهکارگیریم تا از این نظام مراقبت کنیم. بهعلاوه در این نظام هر ساختاری میتواند نماد ساختار خردتر یا کلانتر، ساختارهای پیشین یا پسین باشد. حفظ طهارت آیینی هم برای مراقبت از تعادل است، هم برای سازگار ساختن این تعادل با نظام بزرگتر گیتی یا به هر نحو نمادی است بامعنای خاص. ژانرهای الگوری (تمثیل) و توپولوژی (پیشسایهشناسی) به این نظام تعلق دارند. در الگوری فرض میشود که هر داستانی از نظامی دیگر خبر میدهد، جسم از معنا خبر میدهد. در توپولوژی تصور میشود که داستانهای پیشین از آینده چیزی میگویند، یعنی رخداد قبلی صرفاً پیشسایهای برای رخدادی دیگر در امروز است.
توفیقی ادامه داد: اما در نگاهی دیگر که آن را نگاه هستیشناسانه مینامیم، کمال یک نظام اهمیت دارد. هر نظامی به هر شکلی هست باید سعی کند کمال خود را به نحوی حفظ کند که چیزی دیگر به آن نفوذ نکند. بیماری حاصل حمله یک عامل بیرونی است. تنها راه مراقبت در مقابل این عوامل، پوشاندن رخنههای بدنی یا اجتماعی است. طهارت آیینی از این منظر راهی برای استحکام یک نظام در مقابل عوامل بیرونی است. انسان با مناسک معنایی نمادین را منتقل نمیکند، بلکه کاری انجام میدهد که به معنای تعلق وی به یک وضعیت سالم است. درحالیکه در نظام فیزیولوژیک الگوی بازنمایی حاکم است، در نظام هستیشناسانه الگوی مشارکت برقرار است.
خانم توفیقی افزود: ادعای من این است که گرچه دو گفتمان فیزیولوژیک-نمادین و هستیشناسانه-مشارکتی در کل قرآن کریم بهشدت درهمتنیده است، در سورههای بقره و مائده گفتمان دوم پررنگتر است، درحالیکه سوره حج و نور گفتمان اول را بیشتر بروز میدهند. برای اثبات این مدعا نخست، این سورهها را بررسی میکنم تا ببینم چگونه این گفتمانها در آن خود را نشان میدهند. توجه داشته باشیم که در این نگاه بهخصوص با توجه به سورههایی زیر که نسبتاً یکپارچه هستند، کل سوره را ازنظر زمانی بهصورت یک واحد میگیرم. یعنی آن را دارای تشتت تاریخی نمیدانم. یعنی در نگاه من گرچه سخن قرآن ناظر به وقایع تاریخی معاصر و در چارچوب نظام فکری آن بوده است، میتوان ساختار ادبی واحدی را در کل یک سوره در نظر گرفت که این امر یا حاصل وضعیت آن در شرایط نزول بوده یا نتایج درایت دستاندرکاران جمع.
سخنران این نشست سپس به تحلیل معنای مناسک در چند سوره قرآن پرداخت و درباره معنای مناسک در سوره بقره گفت: مناسک دینی در سوره بقره در قالب معنای کلی آن قابلفهم است. کلیدواژه اصلی سوره بقره «عهد» است، این عهد خودش را به اشکال گوناگون نشان میدهد: کلیدواژه عهد درونمایه سوره را منسجم میسازد. این «عهد» با مفهوم «حب» پیوند محکمی دارد. حتی توصیه به انفاق و احسان با توجه به حب انجام میگیرد. کارهایی که خدا برای وفای به عهدش گفته، شرح میشود: نعمت و فضل خدا. از خلق آسمان و زمین تا تاریخ نجات: داستان آدم و ابراهیم و تغییر قبله و … عهد خدا نه بهصورت قومی و نسلی (در مقابل تلقی بنیاسرائیل از «عهد»)، بلکه به اشکال دیگر توصیف میشود: مثلاً صبغه الله. در این سوره عهد با نماد هم باید هماهنگ شود، یعنی این نگاه به عهد از نگاه نمادین خالی نیست. اما اغلب بر شکست گفتمان نمادین تأکید میشود. مثلاً رتبهبندی همواره انکار میشود. از تمثیل استفاده میشود، اما خود تمثیل واسازی میشود. در میان ذکر کارهایی که خدا برای عهدش کرده است، از انسانها خواسته میشود که کارهایی انجام دهند. مناسک در این قالب معنا دارد. یعنی مناسک برای آن است که مشارکت انسان در گیتی را نمایش بدهد. ایمان قلب باید با آنچه عملاً بروز مییابد، هماهنگ شود. انجام کارهای دیگر خنثی نیست، بلکه به معنای تعلق به عهدی دیگر، مثلاً عهد شیطان است: انداد، شیطان در داستان آدم، نخوردن از طیبات بهمثابهتبعیت از گامهای شیطان. طهارت هم گرچه در چارچوب تعاملات انسانی تعریفشده است، اما هدف از آن حب خداست. قرآن بهجای تجربه و خلسه و معراج، از بدن برای اثبات حشر استفاده میکند. البته این اثبات میتواند وجه نمادین قویای داشته باشد، اما بههرحال ملموستر است.
توفیقی در تحلیل معنای مناسک در سوره مائده نیز گفت: سوره مائده نیز با ذکر وعده و میثاق آغاز میشود، این واژهها تا پایان کلیدواژههای سوره میمانند. خدا عمل خود به میثاق را با «نعمت» (یک کلیدواژه مهم سوره) نشان میدهد: «واذکروا نعمه الله علیکم و میثاقه الذی واثقکم به اذ قلتم سمعنا و اطعنا» (۷). عمل نکردن به میثاق از طریق رعایت نکردن طهارت و مناسک مساوی با اثم و فسق است (۲-۳، ۶۲-۶۳). حتی هدف از طهارت هم عمل به میثاق است. اینجا هم «میثاق» به «حب» و «ولایت» مربوط است. نقض میثاق باعث قساوت قلب میشود (۱۳) همچنین کسانی که میثاق را رعایت میکنند، تاریخ میثاق را از یاد بردهاند. میثاق در یک تاریخ نجات بروز مییابد. اقوام پیشین هم از میثاق بهره بردهاند (۱۳-۱۴ و بقیه داستانهای سوره). دربخشی از تاریخ میثاق گفته میشود که یهودیان به حب خدا افتخار میکنند (۱۸) اما حب به آنها اختصاص ندارد. دغدغه یکپارچگی و سلامت اهمیت دارد. در سوره مائده تکثر مشکلی ایجاد نمیکند، اما باید مراقب فساد باشیم. برای نمونه در داستان نزاع و هابیل نگرانی از فساد (۲۷-۳۲) وجود دارد. نقض در میثاق نیز گاهی با عنوان فساد در زمین توصیف میشود (۶۴) و نه تبعیت از شیطان. تکثر پذیرفته میشود: «لکل جعلنا منکم شرعه و منهاجا و لو شاء الله لجعلکم امه واحده و لاکن لیبلوکم فی ما آتاکم فاستبقوا الخیرات الی الله مرجعکم جمیعاً فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون» (۴۸) درعینحال باید مراقب سلامت حکم خدا باشند. این نگرانی در مورد تغییر کلمات هم وجود دارد: «و من الذین هادوا سماعون للکذب سماعون لقوم آخرین لم یأتوک یحرفون الکلم منبعد مواضعه یقولون ان اوتیتم هذا فخذوه و ان لم توءتوه فاخذروا» (۴۱). البته باید به یادداشت که سوره مائده نیز از نگاه فیزیولوژیک-نمادین خالی نیست. اما نگاه هستیشناسانه-مشارکتی در آن غالب است.
توفیقی در تحلیل معنای مناسک در سوره معنای مناسک در سوره حج نیز ابراز داشت: سوره حج آشکارا در پی پاسخ به چند سؤال است: سؤال مربوط به امکان وقوع قیامت، مسئله شر و مناسک. باید ببینیم که این سوره در چه چارچوبی این سؤالات را پاسخ میدهد. جالب است که پاسخ این سؤالات به هم در تنیده است. سوره با اشاره به زلزله قیامت آغاز میشود، زلزلهای که بناست نظام فعلی را در هم ریزد، اما فعلاً انکار میشود. شیوه استدلال قرآنی نشان میدهد که مخاطبان نظام فعلی را قبول داشتند، بهنحویکه تصور میکردند در هم ریختن آن بهجز در فنا ممکن نیست. کاری که قرآن میکند آن است که توضیح دهد چگونه این درهمریختگی با نظامی دیگر همراه است. حلقه ربط این نظام نگاه توحیدی (موردقبول مخاطبان) به خلقت است. به این معنا که همان خدایی که دنیا را آفریده و کل آفرینش برایش سجده میکنند، نظام آخرتی را هم مدیریت میکند. در اینجا خلقت کاری نیست که خدا برای عمل به عهدش انجام داده باشد، بلکه نمادی است از قدرت و سلطه او. این قدرت و سلطه بخشی از نظام طبیعی است. اطاعت از خدا و گماشتگان او کاملاً طبیعیسازی و به جهان آفرینش مستند میشود. در مقابل، اطاعت از دیگران به معنای خلق نظامی دیگر یا اصولاً بینظمی است. درعینحال ضمن پذیرفتن شیوههای مختلف، یکپارچگی جامعه از بین نمیرود.
وی درباره معنای مناسک در سوره نور نیز گفت: سوره نور مناسک و باورها را در چارچوب نظام شهری را توصیف میکند. این نظام شهری با نظام روابط جنسی و طهارت آن کاملاً مربوط است، اما با تبعیت از خدا هم سازگار میشود. سوره نور علیرغم لحاظ کردن نظام شهری نمادین، در پی واسازی بسیاری از طبقهبندیها و مقولهبندیهای آن است. گرچه کلمات «فضل» و «غنا» و «مُلک» از کلمات کلیدی این سوره هستند، خود این کلمات معنای پیشین خود در ساختار اجتماعی را از دست میدهند. در سوره نور، قرآن هنگام بررسی نظام روابط خانوادگی، پس از ذکر مجازات زنا به مجازات سنگینتر و الهی تهمت میپردازد. تهمت به زنان محصنه شهادت زبان و دستوپا بر ضد انسان را در پی دارد (۲۴-۲۵). از این آیات میتوان فهمید درهمریخته یکپارچگی جامعه (از طریق تهمت) تا حدی بزرگ است که اثر آن درهمریختگی یکپارچگی اعضای بدن است (که در روزی دیگر آشکار خواهد شد). مردان و زنان خبیث با یکدیگر و مردان و زنان طیب با یکدیگر پیوند میخورند (۲۶). گروههای اجتماعی از هم منفصل میمانند، اما گروههای اجتماعی که نه بر مبنای طبقه بلکه بر مبنای پاک یا ناپاک بودن، تنظیمشدهاند. در این نظام شهری، خانه حرمت دارد و نباید بیاجازه وارد شد (۲۷-۲۹)، اما به همین شکل بدن انسان حرمت دارد، نباید بیاجازه به آن نگاه کرد و نباید بهصورت غیرشرعی آن را در اختیار دیگران قرارداد (۳۰-۳۱). داشتن یا نداشتن روابط جنسی نه بر اساس طبقات اجتماعی بلکه بر مبنای فضل و غنای الهی صورت میگیرد: «وانکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسع علیم و لیستعفف الذین لا یجدون نکاحا حتی یغنیهم الله من فضله…» (۳۲). آیات خدا مثالی برای روشنگری است، ازجمله مثال خدایی که نور آسمان و زمین است، نوری که بر همه نورهای عالم برتری مییابد، بهگونهای که هیچ صدایی از آن فراتر نمیرود، قراردادهای اجتماعی روزانه نباید انسان را از این مقام بالاتر دور کند (۳۳-۳۸). اعمال انسان نیز به سراب و ظلمات تشبیه میشوند و نور خدا باید از لای ابرها به انسانهای درستکار برسد (۳۹-۴۳). مؤمن از میان همه قدرتهای این جهانی خدا را برای اطاعت برمیگزیند (۵۱-۵۴، ۶۲-۶۴).
در این سوره آیه بیشتر نقش نمادین دارد، یعنی بیش از آنکه کاری باشد که خدا برای انسانها انجام میدهد و در قبال آن انسان باید کاری انجام دهد (گروی عهد)، نمادی برای حضور او و قدرت اوست. اما رتبهبندیهای تکوینی هم پذیرفته میشوند، این رتبهبندی در بدن انسان وجود دارد بعد بهکل طبیعت میرسد، کل نظام اجتماعی در سایه آن شکل میگیرد و نهایتاً کلاً نظام متافیزیکی را هم در بردارد. این تصویر از نظام سیاسی-اجتماعی در سوره نور بهخوبی مشهود است. یعنی تصور میشود که نظام طبقاتی باید محفوظ بماند، اما در این سوره کوشش بر آن است که نظام طبقاتی را بهنظام پاکی و ناپاکی و فضل و ملک الهی و تبعیت از خدای متعال تبدیل کند. شاید بتوان گفت که در این مسیر گفتمان هستیشناسانه به واسازی گفتمان فیزیولوژیک کمک میکند.
پس از تحلیل معنای مناسک در چند سوره قرآن، دکتر توفیقی در بیان نتیجهگیری بحث خود گفت: در این مقاله کوشیدم که طی خواندن چهار سوره به گفتمان مناسکی آنها پی ببرم. مشاهده شد که در سوره بقره و مائده گفتمان هستیشناسانه-مشارکتی بسیار پررنگ است. این سورهها بر «عهد» و «میثاق» بین خدا و انسانها و بین انسانها تمرکز میکنند. مشارکت انسانها با یکدیگر در عهدهایشان و از آن مهمتر مشارکت خدا و انسان در برقراری عهد کل این دو سوره را تشکیل میدهد. قرآن ابتدا کارهایی را که خدا برای عهدش با انسانها انجام داده (نعمت در سوره مائده، آیات در سوره بقره، داستانهای پیامبران پیشین در هر دو سوره)، برمیشمرد. آیات خدا به سان گروی در این عهد هستند. در مقابل از انسان هم توقع هست که کارهایی را برای نشان دادن تعلقش به این عهد انجام دهد. مناسک انسانی این کارکرد را دارند. علیرغم بر تأکید بر مناسک بهعنوان بخشی اساسی از رابطه انسان و خدا و بودنِ مؤمنانه، خود قرآن رخصتهایی را در مورد عمل به مناسک ذکر میکند. اما باید مراقب بود که عمل نکردن به مناسک معینشده همان است و افتادن به راه شیطان (بقره) و به راه اثم و عدوان (مائده) همان.
اما سوره حج و نور بیشتر در چارچوب نظام فیزیولوژیک-نمادین هستند. در سوره حج برقرار بودن نظم (و نه نگرانی از اختلاط) به باورهای توحید و معاد و نیز مناسک جهت میدهد. مناسک نیز کمتر به معنای مشارکتی، بلکه نمادی برای خضوع در برابر خداست. مناسک متفاوت اقوام گوناگون یکپارچگی جامعه را بر هم نمیزند. در اینجا قرآن هیچگونه نگرانی از اختلاط رسوم بروز نمیدهد، همانطور که در نگاه فیزیولوژیک نیز اینطور است. سوره نور این نظام را به ساختار شهری برمیگرداند. اما الهیات سیاسی قرآنی در مقابل نظام سیاسی-اجتماعی بر مبنای رتبهبندی قرار میگیرد. ازیکطرف حفظ نظام از بدنی تا خانوادگی تا طبقات اجتماعی بهعنوان دغدغهای اصلی در میان مخاطبان لحاظ میشود، اما گاه به خاطر الهیات سیاسی وبرتری خدا بر همه نظامها زیر سؤال میرود و حتی واسازی میشود. سوره نور به خاطر پیوند شدید با نگاه سیاسی-اجتماعی نمادین، از مثلهای فراوانی که به پایین و بالاست و نیز اشاره به «ملک» و «فضل» الهی در مقابل همه رتبهبندیها سرشار است.
توفیقی ادامه داد: درعینحال باید توجه داشت که بازشناسی گفتمانهای هستیشناسانه و فیزیولوژیک در بیان قرآنی چندان ساده نیست، بهخصوص با توجه به اینکه قرآن دقیقاً زمانی که در یک گفتمان سخن میگوید، از گفتمانی دیگر بهره میگیرد تا آن گفتمان را واسازی کند. یعنی ازیکطرف به هر گفتمان اجازه حضور میدهد و بعد نشان میدهد که میتوان نگاه آن را هم با معیارهای خودش یا حتی معیارهایی دیگر نقد کرد. مثلاً درحالیکه همواره از تمثیل (که یکی از شاخصههای گفتمان فیزیولوژیک -نمادین است) استفاده میکند، بر این تأکید میکند که تمثیل میتواند منشأ هدایت و ضلال باشد: «ان الله الا یستحیی ان یضرب مثلاً ما بعوضه فما فوقها فاما الذین آمنوا فیعلمون انه الحق من ربهم و اما الذین کفروا فیقولون ماذا ارادالله بهذا مثلاً یضل به کثیرا و یهودی به کثیرا و ما یضل به الا الفاسقین» (بقره ۲۶). گرچه عمل به مناسک بخشی اساسی از عهد مؤمنین با خداست، قرآن بنیاسرائیل را به خاطر گرفتار شدن در جزییات مناسک کشتن مادهگاو به باد انتقاد میگیرد (بقره ۶۷-۷۱)، آنانی که بر جزییات مناسک پیامبر مانند قبله پیامبر تأکید میکردند، محکوم میشوند زیرا انسان هر جا رو کند، خدا هست (۱۱۵) و مهم رنگ خداست (۱۳۸). همچنین گفته میشود که مناسک مسلمانان یکی است از میان مجموعه مناسک (مائده ۴۸، حج ۳۴، ۶۷) یا بر این تأکید میشود که نباید بهظاهر مناسک اکتفا کرد و معنای نمادین آنها نیز اتفاقاً مهم است: «لا ینالها لحومها و لا دماوءها و لکن ینالها التقوی من قلوبکم» (حج ۳۷).
خانم توفیقی در پایان افزود: در این تحلیل فرهنگی شاید بتوان گفت دستکم هنگام بررسی مناسک، سخن قرآن در مورد زیست مؤمنانه به ایمان قلبی و زبانی منحصر نیست. اما اینکه آیا عمل را باید صرفاً نمادی بدانیم که از ایمان قلبی و زبانی خبر میدهد یا آن را چیزی بدانیم که اثری عمیق در ساخت انسان دارد؟ گویا قرآن هر دو را میپذیرد، همانطور که «آیه» الهی هم در قرآن هر دو را معنا دارد — هم نمادی است از امری فراتر که با استدلال ذهنی قابلفهم است و هم کاری است که خدا برای این جهان میکند. اگر بناست مناسک (چه به معنای مشارکتی و چه به معنای نمادین) از نو شکل بگیرند، شاید مناسب باشد که گفتمان فرهنگی متناسب با مناسک هم لحاظ شود.
در بخش دوم این نشست دکتر مهراب صادق نیا، دیگر عضو هیئتعلمی دانشگاه ادیان و مذاهب که در جایگاه ناقد حضور داشت، پس از پایان سخنرانی دکتر توفیقی بهنقد نظریات وی پرداخت.
دکتر مهراب صادق نیا در بیان نخستین نقد خود به مباحث مطرحشده از سوی خانم توفیقی گفت: مشکل اول من بامعنایی است که در این تحقیق از گفتمان و بهتبع از تحلیل گفتمان اراده شده است. در این تحقیق و مستند به فوکو، گفتمان به فهم نظاممند اطلاق شده است؛ درحالیکه نظاممندی خصلت گفتمان است ونه تعریف آن.
صادق نیا ادامه داد: در ادبیات علم، معمولاً گفتمان، رویکردی ساختاری به متن است که امکان اتصال متن به جنبههای جامعهشناختی آن را فراهم میکند. تحلیل گفتمان یعنی تحلیل یک متن بر اساس مجموع شرایط اجتماعی؛ زمینههای وقوعی، ارتباطات غیرکلامی، و رابطهٔ ساختار با واژهها. و به قول لاسول تحلیل گفتمان عبارت از تلاش برای فهم یک متن است بر اساس متغیرهای گوینده، شنونده، پیام، رسانه، و زمینههای متن.
عضو هیئتعلمی دانشگاه ادیان و مذاهب در قالب نقد دوم خود گفت: نقد دوم من به این مطالعه نقد روشی است و به امکان روشی تحقیق ناظر است و مایلم بهصورت مشخص بگویم که تحلیل گفتمان اصول و البته اهدافی دارد که محقق محترم باید به آنها ملتزم باشند.
صادق نیا افزود: برای نمونه تحلیل گفتمان بر این اصول مبتنی است که: 1. متن یا گفتار واحد توسط انسانهای مختلف معنا و نگریسته میشود. 2. خواندن یک متن همیشه نادرست خواندن است. 3. متن را باید بهعنوان یک کل نگریست و نه یک متن. 4. هیچ متنی خنثی نیست. 5. معنا همان اندازه که از متن ناشی میشود از زمینه هم ناشی میشود. افزون بر این، هدف یک محقق که از منطق تحلیل گفتمان پیروی میکند آن است که: 1. رابطه خواننده، گوینده، و نویسنده متن را نشان دهد؛ 2. تأثیر بافت و زمینه را در متن نشان دهد، 3. بیثباتی معنا را در متن نشان دهد، 4. شرایط خاص تولید این متن را نشان دهد. در یککلام معمولاً اهداف غیردینی و گاه مغایر با دین در تحلیل گفتمان نهفته است.
صادق نیا در پایان نقد دوم ابراز داشت: حال سؤال من این است که آیا محقق محترم میتواند با پذیرش اصول و اهداف تحلیل گفتمان این مطالعه را در قرآن کریم داشته باشد؟
دکتر صادق نیا در سومین بخش از نقد خود اظهار داشت: محقق محترم بدن را نمادی از جامعه میانگارند و مایلند تا بگویند نگاه قرآن کریم به بدن نمادی است از نگاه قرآن کریم به جامعه. سخن من این است که آنچه در روزگار ما امور مشابه میان بدن و جامعه تصور میشوند؛ مخصوص جوامع مدرن هستند. یعنی نظاممندی که در بدن هست اگر نمادی باشد از نظاممندی در جامعه، قاعدتاً به جوامع مدرن اشاره دارد و نه جوامع سنتی عصر نزول قرآن کریم. این موضوع هم تحمیل است و هم نادرست. چون در روزگار نزول جامعهای که چنان نظاممند باشد که نظاممندی بدن نماد آن باشد وجود نداشته است.
وی نقد چهارم و آخر خود را به روایی تحقیق خانم توفیقی معطوف دانست و اظهار داشت: محقق محترم به شماری از آیات برای اثبات ادعای خود ارجاع میدهند. درحالیکه نمیفرمایند چرا باید از آیات این برداشت را داشت؟ و یا چگونه این برداشت ادعای ما را تأیید میکند؟ و یا آیا آیاتی در مقابل این برداشت ما وجود دارد؟ محقق محترم به هیچ تفسیری از قرآن کریم رجوع نکرده است و تنها با تکیهبر فهم خود از آیات گزینش قرآن کریم به اثبات ادعای خود اقدام کردهاند. این نوع رجوع به قرآن کریم نهتنها با تحلیل گفتمان به دست نمیآید؛ بلکه با مبانی نظری آن ناسازگار است.
پس از پایان نقدهای داور، دکتر توفیقی با مفید خواندن نقدهای داور گفت: با توجه به این که این تحقیق در مراحل اولیه قرار دارد این نقدها می تواند در پیشرفت بهتر کار مفید باشد.
توفیقی ادامه داد: به نظر می رسد در تعریف مفهوم تحلیل گفتمان با ناقد اختلاف نظر دارم اما در این اصل که می توان با این روش در قرآن تحقیق کرد، معتقدم که ممکن است، هر چند که کار سختی است و من به پیروی از دیل مارتین که محقق عهد جدید است از این روش استفاده کرده ام.
در ادامه جلسه، اساتید به سؤالات حاضران نیز پاسخ گفتند.