حضرت عیسی مسيح(ع)
مريم(سلام الله علیها) مادري پاك
او گامهايش را محكم و استوار برميداشت، كودكي را كه در آغوش داشت به نزد قومش آورد. گفتند: اي مريم، كار بسيار عجيب و بدي انجام دادي! اي خواهر هارون! نه پدرت مرد بدي بود و نه مادرت زن بدكارهاي! «مريم»(س) كه روزه سكوت داشت به كودكش اشاره كرد؛ يعني از او بپرسيد.
گفتند: چگونه با كودكي كه در گاهواره است سخن بگوييم؟! ناگهان كودك زبان به سخن گشود و گفت: «من بنده خدايم، او كتاب (آسماني) به من عطا كرده و مرا پيامبر قرار داده است و مرا هرجا كه باشم موجودي پر بركت خواسته و تا زماني كه زنده ام، مرا به نماز و زكات امر فرموده است. سلام خدا بر من، در آن روز كه متولد شدم و در آن روز كه ميميرم و آن روز كه زنده برانگيخته خواهم شد».
(مسيح)
كلمه «مسيح» كه به معناي نجات دهنده است، به زبان يوناني به «كريستوس» ترجمه شده. پيروان عيسي را مسيحي و به زبانهاي اروپايي «كريستيان» گويند. حضرت عيسي(ع) كه از پيامبران الوالعزم و صاحب كتاب انجيل است، در «بيت اللحم» در جنوب اورشليم، از مادري پاك به نام مريم(س) زاده شد.
حضرت مسيح پيامبري الوالعزم
رسالت همه پيامران جهاني و عمومي نبوده است. بسياري از پيامبران تنها براي گروه يا قوم خاصي برانگيخته شدهاند. در ميان انبيا تنها پنج پيامبر صاحب شريعت، كتاب آسماني و احكام اجتماعي بودهاند. اين پنج تن عبارتند از نوح(ع)، ابراهيم(ع)، موسي(ع)، عيسي(ع) و پيامبر عظيم الشأن اسلام(ص). اينان همان كساني هستند كه در قرآن به نام «الوالعزم» ناميده شدهاند (1) و رسالتي جهاني داشته اند.
حضرت مسيح(ع) انسان است.
همه پيامبران الهي از جنس بشر بوده، درميان مردمان ميزيسته اند. همانند آنان غذا ميخوردند، مي آشاميدند و همانند ديگران ميخفتند. اين سنت پايدار الهي است كه پيوسته از ميان انسانها، كسي به رسالت برانگيخته شود. مسيح نيز پيامبري والا با معجزات و كراماتي بينظير، امّا انساني همانند همه انسانهاست.(2)
ولادتي چون حضرت آدم ابوالبشر (ع)
گروهي از مسيحيان به شهر مدينه آمدند و به حضور پيامبر(ص) رسيدند. آنان در گفتگو با پيامبر صلی الله علیه و آله ولادت بدون پدر حضرت عيسي(ع) را نشانه الوهيت او عنوان ميكردند. در اين هنگام آيه نازل شد و جواب آنان را اينچنين بيان نمود: «ولادت و خلقت حضرت عيسي ابن مريم(ع) همانند خلقت حضرت آدم(ع) است»؛ يعني اگر دليل الوهيت ولادت بدون پدر باشد، پس درباره حضرت آدم(ع) كه خلقت وي بدون پدر و مادر بوده نيز بايد قائل به الوهيت شويم و حال آنكه كسي چنين نگفته است.(3)
نام حضرت مسيح(ع) در قرآن کریم
در قرآن کریم نام 25 نفر از پيامبران آمده است. از ميان اينان، پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله با بيشترين اشاره و با قرينه هاي بسيار مورد خطاب واقع شده است؛ اگر چه نام حضرت موسي(ع) بيش از همه انبيا برده شده است.
در قرآن، نام حضرت مسيح بيست و سه مرتبه با اسم «عيسي»، يازده بار با نام «مسيح» و دو مرتبه با وصف «ابن مريم» آمده است.
كثرت استعمال نام اين انبيا به سبب وقايع مهمي است كه در زمان آنان رخ داده و… ميبايد مورد عبرت مسلمانان قرار گيرد.
ايمان به همه پيامبران
در قرآن كريم آمده است كه خداوند متعال از همه انبيا ميثاق گرفت كه انبياي ديگر را تاييد كنند و به پيامبر قبلي ايمان داشته باشند. مؤمنان نيز بايد به انبياي گذشته و اوامري كه بر آنان وحي شده ايمان داشته باشند. اعتقاد به نبوت حضرت مسيح(ع) و ارتباط او با منشأ وحي از اعتقادات راسخ ما مسلمانان است.(4)
پيام همه پيامبران
همه پيامبران معبود را خداي يگانه، غير محسوس، نامتناهي و برتر از انديشه هاي بشري معرفي ميكرده اند و آدمي را به انتخاب كمال مطلوبي كه در واقع همان خدا و مبدأ كمال، فضيلت و سرچشمه همه اصول و ارزشهاي عالي است، فرا مي خواندند.
رد تثليث در قرآن کریم
اسلام عقيده «تثليث» (پدر، پسر و روحالقدس) را نميپذيرد و آن را مخالف روح توحيد ميداند. در قرآن و انجيل، حضرت عيسي پيامبر خدا معرفي شده، نه خدا يا فرزند خدا.
همچنين آفرينش غير طبيعي عيسي نشانه خداست. در قرآن مجيد به اين عقيده مسيحيان اعتراض شده و آمده است: «عيسي خود را بنده خدا ميداند؛ چرا شما او را فرزند خدا ميشناسيد؟».5
انجيل
«انجيل» كلمه اي يوناني به معناي بشارت و جمع آن به زبان عربي «اناجيل» است. زندگينامه حضرت عيسي مسيح و بيانات اخلاقي ايشان در اناجيل آمده است كه مجموعه آنها را «عهد جديد» ميگويند. از اين انجيلها، چهار انجيل «متي»، «مرقس»، «لوقا» و «يوحنا» در پيش همه مسيحيان جهان معتبر است و انجيلهاي ديگري را كه شمار آنها از 114 انجيل فراتر ميرود، كليسا خارج از كتب آسماني دانسته است.(6)
انجيل «برنابا»
يكي از ناجيل غير رسمي كليسا، انجيل مربوط به قديس «يوسف برنابا» است. وي از رسولان و حواريون بزرگ حضرت مسيح بودو انجيل وي حلقه گمشده مسيحيت و اسلام است. اخبار قرآن مجيد درباره حضرت مسيح و داستانهاي آن، موافقت زيادي با اين انجيل دارد.(7)
در انجيل برنابا چنين آمده: «آدم همين كه آفريده شد، جمله «لا اله الّا اللّه، محمد رسول اللّه» را ديد كه در فضا نوشته شده و روشنايي آن از آفتاب بيشتر است. از خدا خواست آنها را بر انگشتان او نقش كند و پروردگار نيز «توحيد» را بر شست راست او و «نبوت» را بر شست چپ او نگاشت».(8)
بشارت مسيح به نبوت پیامبر اسلام حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله)
پيامبران الهي اهدافي مشترك دارند و پيام الهي را به مردمان زمانه خود ابلاغ ميكنند و بعد از خويش، نويدبخش پيامبري هستند كه بعد از آنان راه توحيد را پرچمداري ميكند. اين داستان از حضرت آدم آغاز و به پيامبر خاتم صلی الله علیه و آله ختم شد. در سوره «صف» آيه شش آمده است: «به ياد آوريد هنگامي را كه عيسي بن مريم گفت: اي بني اسرائيل من فرستاده خدا به سوي شما هستم؛ و كتاب تورات را كه قبل از من فرستاده شده تصديق ميكنم و به رسولي كه بعد از من مي آيد و نام او احمد-(ص)- است، بشارت دهنده هستم».
بشارت به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله در انجيل
در قرآن مجيد در سوره «اعراف» آيه 157 آمده است: نام پيامبر امّي را يهوديان و مسيحيان در تورات و انجيل نوشته مي يابند. از اين آيه روشن ميشود كه در عصر پيامبر(ص)، نام آن حضرت در تورات و انجيل بوده والاّ يهوديان و مسيحيانِ بسياري كه در اطراف مدينه و مكّه بودند، كتاب خود را آورده و ميگفتند: اسم خود را به ما نشان بده و اگر پيامبر از چنين كاري عاجز ميماند، موضوع را آن افراد نشر ميدادند. همچنين بسياري از آنان بر وجود نام حضرت(ص) در كتب خويش اعتراف داشتند. در تورات و انجيل كنوني نيز هنوز اشارات روشني بر ظهور آن گرامي(ص) مييابيم.(9)
عقيده به موعود آخرالزمان در مسيحيت
عقيده به مهدي و مصلح بزرگ جهاني از حوزه اعتقادات مسلمين فراتر رفته، در اديان ديگر چون دين زرتشت، اديان هندي، يهود و مسيحيت، به عنوان اصل مسلم و قطعي مطرح است. مسيح نيز چون انبياي گذشته به پيروانش، آمدن مصلح غيبي و تشكيل دهنده حكومت واحد جهاني را بشارت داده و به مظلومان و ستمديدگان از سپري شدن فصل چپاولگران و ظالمین و فرا رسيدن فصل شكوفايي عدالت و برپايي قانون مقدس الهي در سراسر گيتي نويد داده است. شور و التهاب انتظار موعود آخرالزمان در تاريخ پرفراز و نشيب مسيحيت موج ميزند.
فرقه هاي مسيحيت
مسيحيت به سه فرقه بزرگ «كاتوليك»، «اُرتدكس» و «پروتستان» تقسيم شده است. مهمترين فرقه مسيحي فرقه كاتوليك است كه امروزه مهمترين و بزرگترين مذهب مسيحي جهان و «پاپ» پيشواي مذهبي آنان است. كاتوليكها خود را نماينده حقيقي كليساي مسيح ميدانند. مراسم مذهبي آنان عبارت از تعميد، قرباني، توبه، اعتراف، تناول، ازدواج و مسح بيماران در حال مرگ است، كاتوليكها خطبه، ادعيه و نماز را به زبان لاتيني ميخوانند(10).
تواضع حضرت مسيح(ع)
حضرت عيسي(ع) به حواريون گفت: «من خواهش و حاجتي دارم؛ اگر قول ميدهيد آن را برآوريد، بگويم». حواريون گفتند: «هرچه امر كني اطاعت ميكنيم.». عيسي از جا حركت كرد و پاهاي يكايك آنها را شست. حواريون در خود احساس ناراحتي ميكردند، ولي چون قول داده بودند خواهش عيسي را بپذيرند، تسليم شدند و عيسي پاي همه را شست. همينكه كار به انجام رسيد. حواريون گفتند: «تو معلم ما هستي؛ شايسته اين بود كه ما پاي تو را ميشستيم، نه تو پاي ما را».
عيسي فرمود: «اين كار را كردم براي اينكه به شما بفهمانم كه از همه مردم سزاوارتر به اينكه خدمت مردم را بر عهده بگيرد، عالم است. اين كار را كردم تا تواضع كرده باشم».(11)
حق الناس
حضرت عيسي(ع) از قبرستاني ميگذشت، صاحب قبري را صدا زد و به امر خدا او را زنده كرد. حضرت عيسي(ع) از او پرسيد: تو كيستي؟ گفت: من باركش بودم. روزي پشته هيزمي حمل ميكردم. از آن هيزم خلال چوبي جدا كرده، با آن، دندانم را پاك كردم. يا عيسي، از هنگامي كه مرده ام به سبب آن خلال چوب مرا مؤاخذه مي نمايند كه چرا به مال مردم بي اجازه دستدرازي كردي.(12)
عروج عيسي مسیح (ع)
«مسيح نه كشته و نه بر دار آويخته شد؛ بلكه خداوند او را به سوي خود بالا برد، امّا امر به آنان مشتبه گشت.»(13)
معاد از ديدگاه مسيح
عيسي مسيح(ع) نه تنها در تعاليم الهي خود به مسئله معاد و رستاخيز اشاره كرده است، بلكه در عمل با احياي مردگان سيمايي روشن از رستاخيز را براي پيروان خود به تصوير كشيده است.
در اناجيل نيز سخن از قيامت و چگونگي آن بسيار است. در انجيل متي باب 125 بنا بر روايت انصار آمده است: «وقتي كه ستم و فساد و كفر بر روي زمين گسترش يافت، آنگاه عيسي بن مريم باز خواهد گشت تا با فساد و تباهي نبرد نهايي كند و پس از آن قيامت فرا خواهد رسيد كه پايان جهان است. آنگاه نيكوكاران پس از عبور از پل صراط به بهشت در ملكوت اعلي خواهند رفت و ستمكاران در قعر جهنم جاي خواهند يافت».(14)
1. احقاف، آيه 35.
2. فرقان، آيه 20.
3. آل عمران، آيه 59؛ تفسير نور، ج 2، ص 82.
4. آل عمران، آيات 82 و 81.
5. نساء، آيه 172.
6. تاريخ اديان و مذاهب در ايران، ص 163.
7. همان، ص 164.
8. انجيل برنابا، باب 39 و 41.
9. سير تاريخى انجيل برنابا، ص 49.
10. تاريخ اديان و مذاهب در ايران، ص 167.
11. داستان راستان، ص 172.
12. رنگارنگ، ج 2، ص 154.
13. نساء، آيه 157.
14. انسان و ابديت، ص 104.
((مهدی عابدینی))