همیشه از تو نوشتن خوب و دلنشین بوده است. همیشه نامت پر از رأفت بوده و امنیت همیشه گفتهاند. آنقدر کریمی که قبل از این که ما دلمان تنگتان شود شما دلتنگمان میشوید، بیآنکه روی سیاهمان را ببینید و قلب پرگناهمان.
چقدر خوب است درگیر تو بودن و خو دادن دل به دیدار گنبد و بارگاهت.
چقدر خوب است وقتی که از تلاطم روزگار خسته میشوم، دلم بهانه میگیرد آغوش وصلت را.
فرمودهاند: الامام اب شفیق؛ و شما پدر مهربان امت؛ چقدر خوب که دارمتان.
و این بار هم درست رأس زمان دلتنگیام مرا طلبیدی آقای رئوفم.
بعد از یک دوره امتحانات نفسگیر قرار شد خستگیمان را در حرم امن شما به در کنیم و الحق که چه قرار و وعده بهجایی.
فقط خدا خدا میکنم نتیجه امتحانات زندگیام هم نمره قبولی باشد.
چهقدر دلم پر میزند برای در آغوش گرفتن پنجره فولاد از جنس بهشت و یک دل سیر نگاه به ضریح دلربایت.
چهقدر رأفتات را دوست دارم که بیآنکه به نامهربانیهایم بنگری، اذن آمدنم دادی.
آقای رئوفم!
هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر / عمری گرفتهای ز محبت، رها مکن
شنبه 2 بهمن 95 ساعت 21 ایستگاه راه آهن قم
بالاخره انتظار به سر آمد و با دوستانمان راهی مشهد شدیم. چهره هرکدام را که نگاه می کردی پر بود از دلتنگی و انتظار به سر آمد با اعلام بلندگوی قطار. بلندگو ساعت حرکت قطار را یادآور میشد و من اما قلبم عجیب میتپید. چهقدر خوب است تپیدن برای زیارت حریم یار.
و ما به سمت شهر عشق حرکت کردیم. اوایل شب را در کوپه قطار با دوستان به شعرخوانی در مورد علی بن موسی الرضا(ع) گذراندیم و چهقدر جمعمان جمع بود با ذکر یاد اهلبیت(ع).
یکشنبه 3 بهمن ساعت 11:15 راهآهن مشهد مقدس
وارد شهر مقدس مشهد شدیم. چه ساعات خوشی بود و این بار امام رئوفمان با گلبانگ اذان استقبالمان کرد و چه استقبال گرمی.
با نرگس، به محض شنیدن اذان، در همان راهآهن نماز اول وقتمان را خواندیم؛ غافل از اینکه بقیه در اتوبوس منتظرمان هستند و چشم به راه و خدا قبول کند نماز اول وقتمان را!
بعد از یک زیارت دلچسب و یک نماز جماعت روبهروی پنجره فولاد و ضریح زیبا به هتل برگشتیم. قرار گروه بر این شد که همگی ساعت 11 شب، به زیارت دستهجمعی برویم و بهراستی که لطف عبادت به جماعت است و دعای دوستان در حق یکدیگر.
از بابالجواد راه ورودی به قلب رئوف آقای رئوف، قدم گذاشتیم و اذن دخول خواندیم. بار دوم بود اذن دخول میخواندم. این بار اما فرق داشت صوتی آن را زمزمه میکرد و ما خیره به تابلوی فراز. اشکهایمان آزادانه بر روی گونههامان جاری شد و چه حال خوشی بود کنار زائرین ضامن آهو… و نوای من که کبوتر دلم انس گرفته با رضا…
به لطف جناب آقای میثمی و همچنین آقای مفرح، به زیارت قبور بزرگان و علمای مدفون در حرم مطهر رفتیم و فاتحهای بر روان پاکشان هدیه کردیم.
چه مباهاتی میفروشند به خاک پا شدن سلطان طوس.
من هم دلیل حسرت افلاک میشوم / روزی که زیر پای شما خاک میشوم
در رواق نشستیم و روضه مادر خواندیم و بهراستی در حرم فرزند وابسته به مادر چهقدر سخت است روایت دردهای مادر…
آقا به جان مادرت آن مادر غمپرورت ما را مرانی از درت…
دوشنبه 4 بهمن ساعت 23
دانههای برف و تگرگ صورتمان را نوازش میکرد و زیارت امینالله را روبهروی گنبد خواندیم.
آقای رئوفم! آنقدر گرمای محبتات سراسر وجودمان را فرا گرفته که سرمای استخوانسوز شهر را مجالی برای خودنمایی نیست. چقدر تلاقی قشنگی است بین طلایی گنبدت و برف سپید آسمان. انگار خدا میخواهد جلالش را به رح بکشد و چشمها را مبهوت گنبد جبروتیات کند.
چقدر صفا داد زیارت جامعه کبیره در رواق امام خمینی (ره)، هرچند هم که چند صفحه جا بیفتد و انگار نه انگار… به هرحال مهم حضوری بود که تکتکمان حس بودنش قلبمان را آرام میکرد.
مخصوصاً وقتی دلت هوای ذکر مصیبت غریب بکند و ناخودآگاه بروی در خیمه فرزند غریب امام حسن(ع). بهراستی چه نعمت فاخری است داشتن اهلبیت(ع) و آرام شدن با ذکر و یادشان.
تا صبح روبهروی ضریح خلوت نشستیم و یک دل سیر راز و نیاز در صحن و سرایت چقدر میچسبد.
زائری بارانیام آقا به دادم میرسی؟ / بیپناهم خستهام آقا به دادم میرسی؟
گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگیام / ضامن چشمان آهوها به دادم میرسی؟
من دخیل التماسم را به چشمت بستهام / هشتمین دردانه زهرا به دادم میرسی؟
سهشنبه 10 صبح
برای اینکه به قطار برگشت برسیم، قرار بر این شد زیارتی کوتاه و دستهجمعی با هم به حرم برویم و این بیشتر کوتاه بودن سفرمان را جلوهدار کرد.
بعد از زیارت امینالله به رواق شیخ حر عاملی رفتیم و این بار متوسل شدیم به پنج تن آلعبا به این امید که «ما ذکر خبرنا فی محفل من محافل اهل الارض…. الا ونزلت علیهم الرحمه».
امام رضای مهربانم
رسم بر این است وقتی مهمانی بر کریمی وارد میشود، برای بدرقهاش تحفهای عطا میکند به او و چه تحفهای زیباتر از نگاه کریمانهتان. در حریم شما دعا مستجاب است و به عرش خدا نزدیک. پس آقا جونم بخواه از خدا: الهم عجل فی فرج مولانا صاحب العصر والزمان واجعلنا من انصاره واعوانه.