بیش از ده سال است که به همت دانشگاه ادیان و مذاهب که اینک، به یکی از پیشگامان مناسبات بینالمللی در میان دانشگاههای ایران تبدیل شده، روابط علمی و فرهنگیِ دوسویهای با دانشگاه پادربورن برقرار و پایدار شده است. این تعامل که محور مذهبیاش تشیع و کاتولیک است و از پشتیبانی DAAD یا مرکز مبادلات آکادمیک آلمان برخوردار است، هم در بعد علمی، دستاوردهای بسیاری داشته و هم از لحاظ فرهنگی و اختلاطهای اجتماعی، تجربههای بدیعی را به دست داده است. از جمله برنامههای علمی فرهنگیِ موفق در این همکاریها، میتوان به برنامه سه ساله رفتوآمد، و نشستهای مشترک میان جمعی از استادان و دانشجویان ایرانی و آلمانی اشاره کرد که هر سال، گاهی در قم و گاهی در پادربورن برگزار شده است. در حال حاضر برنامه دیگری مشابه همان برنامه با هدف تدریس و تهیه متون درسی شیعه و کاتولیک در حال اجرا است.
پادربورن شهری کوچک و آرام در غرب آلمان و در نوردراین وستفالن، چهارمین ایالت این کشور از لحاظ وسعت، و بزرگترین ایالت از نظر جمعیت واقع شده است. مرکز این ایالت دوسلدورف و بزرگترین شهرش کلن است. پادربورن از لحاظ مذهبی و کاتولیک بودن، برجستگی خاصی در آلمان دارد، به طوری که مقام عالی پاپ ترجیح میدهد که در سفر به آلمان، بعد از برلین، پایتخت، از این شهر هم بازدیدی داشته باشد. این موقعیت ویژه مذهبی این جایگاه را برای این شهر به وجود آورده که طرفِ تبادل علمی با قم، مرکزیت تشیع واقع شود. طبیعی است که مرکزیت این تعامل در قم در دانشگاه ادیان و مذاهب قرار گیرد که مأموریت و رواداریاش این شایستگی را به آن میدهد و نیز کانون اصلیاش در پادربورن، مرکز مطالعات فرهنگی و الهیات تطبیقی دانشگاه پادربورن به ریاست متأله کاتولیک، فون اشتوس باشد. البته ارتباطات این مرکز و دانشگاه متبوعش به دانشگاه ادیان و مذاهب محدود نمیشود. همچنان که دانشگاه ادیان و مذاهب نیز با دانشگاههای مختلفی در آلمان از جمله در فرانکفورت، مونستر و جز آنها همکاری داشته و دارد.
سال گذشته به ابتکار جناب آقای صالحی، مدیرکل بینالملل دانشگاه ادیان و مذاهب، قرار شد نشستی با هدف بررسی راههای فائق آمدن بر اختلافات مذهبیِ دروندینی و استفاده از تجربیات مشابه کاتولیکها و پروتستانها که تجربه سهمگینی از منازعات را پشت سر گذاشتهاند، برگزار شود. بر این اساس، مقرر شد نشستی چهارجانبه با چهار ضلع شیعه، اهلسنت، کاتولیک و پروتستان تشکیل شود، قراری که در اوائل تابستان جاری جامه عمل پوشید.
انتخاب طرف شیعی بر عهده دانشگاه ادیان و مذاهب قرار گرفت و طبعاً راجح این بود که از استادان مختلفی از مراکز گوناگون دعوت شود. جمعی از کسانی که در فهرست اولیه بودند، بنا به دلائلی همراه نشدند و طبعاً افراد باصلاحیت دیگری جایگزین شدند. در نهایت، از دانشگاه ادیان و مذاهب، جناب دکتر جازاری و بنده، و از پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، حضرات آقایان محمدتقی سبحانی و دکتر عبدالمجید مبلغی و نیز دکتر علیزاده موسوی و دکتر رئیسیان، ریاست دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی اعضای تیم ایرانی و شیعی را شکل دادند.
نشست علمی پادربورن با مشارکت مرکز متبوع فون استوش، «مؤسسه پروتستانیِ پژوهشهای مسیحیت جهانی» در استراسبورگ و «مؤسسه یوهان آدام مولر برای کلیسای جامع» (که میزبان نشست بود)، از روز دوشنبه دوم جولای ۲۰۱۸ شروع شد و به مدت دو روز در سه نوبت صبح، بعدازظهر و عصر (پس از صرف شام) و یک نیمروز به طور فشرده ادامه یافت. در افتتاحیه کوتاه فوناستوش، ضمن تشکر از ابتکار دانشگاه ادیان و مذاهب برای شکلگیری این سفر و نشست، گفته شد که دانشگاه پادربورن تا کنون چند دور گفتوگوی شیعی ـ سنی را در لبنان و مصر برگزار کرده است و این اولین باری است که چنین گفتوگویی را در آلمان برگزار میکنند. نکته جالب توجهِ این نشست که پیش از این نیز تجربه کرده بودیم، این بود که به دور از هر نوع پوشش رسانهای و تبلیغاتی و صرفاً با حضور شرکتکنندگان اصلی و بدون افتتاحیه و اختتامیه و هر نوع تشریفات زائد دیگر برگزار شد و اساساً به گونهای برنامهریزی شده بود که همه حاضران در طی این دو روز و نیم (بالغ بر 24 ساعت)، درگیر مقالات و مباحثات علمی بودند و ناگزیر، یا ارائهکننده بودند یا در کار پرسش و تعلیقه.
مهمانان سنی آقایان و خانمهایی از ترکیه، افغانستان، مصر، تونس و آلمان بودند (از جمله یک آلمانی مسلمان شده). طرف مسیحی هم در قالب دو گروه کاتولیک و پروتستان سامان یافته بود، که البته (چنانکه در جمعبندی نهایی، به عنوان انتقاد عرض کردم)، از لحاظ مواضع، تمایز نظریای بین آنها دیده نمیشد. طرف شیعی هرچند وزن بیشتری نسبت به طرف سنی داشت (و این خود به مشکل آلمانیها در پیدا کردن طرفهای سنی قوی برمیگردد و اتفاقاً در این باب، دست نیازشان به ما گشوده است)، اما از لحاظ تنوع جنسیتی و قومیتی میتوانست مورد انتقاد واقع شود، هرچند با گذشت زمان معلوم شد که جمع شیعه ایرانی در درون خود در نظر یا رویکرد، اختلافهایی دارند که از دیدِ دیگر اعضا مخفی نماند و البته مورد استقبال برگزارکنندگان واقع شد.
اختلافنظرهای طرف شیعی عمدتاً معطوف به نوع تلقی از گفتوگو و محورهای آن بود. برخی طرح اختلافات کهن و دیرپای شیعه و سنی و تلاش برای اثبات موضع خویشتن و ابطال نظریه رقیب را البته به شیوهای علمی و توأم با احترام، ضروری و اساسی میدانستند و بر این باور بودند که لاپوشانی راه به جایی نمیبرد و میتوان از همان نظرگاههای خاص، برداشتها و دستاوردهایی برای حل معضلات امروزین جهان اسلام جست. اما برخی دیگر، مجادلات کهن پیرامون مسائل دیرین را امری تجربه شده، کمخاصیت و نامطبوع زمانه دانسته، گفتوگو به معنای جدیدش را، نه برای ابطال یا اقناع دیگران، بلکه برای شناخت و شناساندن دیگران و خود، و نیل به فهمها و راهکارهای نوشونده، با تمرکز بیشتر بر موضوعات و دغدغههای جدید تلقی میکردند. البته واضح است که شیوهها و موضوعات کهن هم در جای خود میتوانند دنبال شوند، اما این غیر از گفتوگو به معنای مدرن و مورد اقبالش است.
استاد سبحانی اختلاف دو مدرسه امامت و خلافت را در باب جانشینی پیامبر تبیین کرد. موضوع بحث دکتر رئیسیان بیان اختلاف شیعه و سنی در باب احادیث، همراه با اشارهای به مستندات حدیثیِ امامت بود. دکتر علیزاده موسوی بر توحید تمرکز کرده، نشان داد که مفهوم ساده و همهپذیرِ توحید، معیار اسلامیت و نجات است و مابقی اختلافات به رغم آنکه میتواند بر عمق ایمان فرد بیفزاید، در مسلمانیِ وی نقشی ندارد.
د. جازاری بر نقش مفهوم مصلحت در فقه اسلامی از منظر شیعه و سنی تأکید کرد. د. عبدالمجید مبلغی به بسط فقه سیاسی و اصول فقه شیعی در قرن چهارم، در پرتو تعامل، و داد و ستد با اهلسنت، بهویژه اعتزال که پارادایم عقلیِ حاکم بود، پرداخت و سرانجام در فرجامین روز نشست، مقاله بنده به تبیین اختصاصات مذهبی و اختلافات بینامذهبی و نحوه بیتأثیری آنها در اسلام و ایمان معطوف شد. در این مقاله، به عنوان نمونه، با اشاره به ابعاد و مؤلفههای امامت، نشان دادم که برخی از آنها مورد وفاق همه مسلمانان و برخی حتی در درون شیعه مورد اختلاف هستند و آن چه اختصاصی و اتفاقی شیعه است، نمیتواند ملاک مسلمانی و نجات باشد و باید شرط ایمان یا مراتب بالای آن تلقی شود.
اما در طرف سنی، محور ارائهها عبارت بود از: «معیاریت حدیث از منظر تاریخ فقه و حدیث» (ارائه مشترک عوف از مصر و sanseverino از توبینگن)، «عقل در فقه سنی: پرسشهایی روششناسانه در باب کارکردهای فقه «(ادریس ناصری از افغانستان و از پژوهشگران دانشگاه پادربورن)، «تفسیر و تأثیرهای عملیِ آن بر آموزههای اسلامی» (خانم عایشه لحضیری از زیتونه تونس) و تجدید علم کلام (مِستیری از زیتونه تونس). در جانب مسیحی، مقالات عمدتاً بر کوششهای صورت گرفته برای نیل به همگرایی و کلیسای جامع، جهانی و فراگیر(Ecumenism) متمرکز بودند: «گفتمانهای دینی در قرن شانزدهم (Moritz)»، «کلیسای جهانی و پیشزمینههای دینی و سیاسیاش (Teodor Dieter) در ارائه اولش به عنوان افتتاحیه و از طرف مؤسسه متبوعش از استراسبورگ)، «شروع تازه جهانی گراییِ کاتولیک»(Burkhard Neumann) ، بررسی مفاهیم وحدت کلیسا و وحدت آموزهها» ارائه دوم(Teodor Dieter)، «بررسی روششناسانه و هرمنوتیکی کارکرد اجماع(Wolfgang Thonissen) .
در اینجا جا دارد که به برخی نکات درخور توجه یا شایسته تأمل در سخنان و عمدتاً ملاحظات و مداخلات اعضا، در خصوص مباحثات شیعی ـ سنی اشاره کنم: نباید با تمرکز بر امامت به معنای شیعیاش، راه بر گفتوگو بسته شود. امامت شیعی برای اهلسنتِ امروزین چه دستاوردی دارد؟ چرا به جای امامتمحوری، از امتمحوری بحث نمیکنیم؟ نباید به تاریخ فقط از منظر شیعی نگاه کرد. با تخطئه اهلسنت در اساسها و بنیادهایش، راه را بر گفتوگو و تعامل میبندید؛ شیعه در نوسازی کلام از اهلسنت پیشگامتر و موفقتر بوده است؛ آیا با توجه به تثلیثگرایی در مسیحیت، میتوان توحید را محوری برای تقریب و اشتراک نظر اسلام و مسیحیت نیز دانست؟ امامت که شیعه آن را برتر از نبوت میداند، چگونه میتواند موضوع تعامل و تفاهم بین مسلمانان باشد (این دیدگاه را که معلوم نیست چه کسی به عنوان نظرگاه شیعه القا کرده، فون اشتوش مطرح کرد)؛ مرجع تشخیص اصل و ضروری دین کیست؟ مولی در حدیث غدیر میتواند به معنای الگو باشد؛ حدیث ثقلین نیز ناظر به این است که یکی، یعنی قرآن مرجع و متبع است و دیگری، یعنی عترت، مراقب و نگاهبان اولی است؛ مشکل اصلی در تفسیر است، نه در منابع؛ منبع اصلی را باید قرآن بدانیم؛این ملاحظات عمدتاً ناظر به مباحث طرف شیعی از سوی دیگر شرکتکنندگان سنی و مسیحی مطرح شد و طبعاً با پاسخها و توضیحات طرف شیعی روبهرو شد.
در قبال مباحث مسیحیان، بهویژه در باب منازعات بینامسیحی که به گواهی تاریخ، بهمراتب از منازعات شیعی ـ سنی، سهمگینتر و خونبارتر بوده و نیز کوشش برای جهانشمولیِ کلیسا (بهخصوص در پرتو مصوبات دومین شورای جهانی واتیکان)، پرسشها و ملاحظاتی مطرح شد، ازجمله بنده این پرسشها را مطرح کردم:
آیا منازعات پروتستانتی کاتولیکی بهواقع، مذهبی و دینی بودند یا سیاسی و قومیتی در لوای دین و مذهب؟ به رسمیت شناخته شدن مسلمانان توسط دومین شورای جهانی واتیکان و دعوت به گفتوگو با آنها به قصد فهم و تفاهم بیشتر بود یا بسط شیوههای تبشیر و مدد گرفتن از گفتوگو برای رساندن بشارت؟ در اسلام، به جز پیشوایان معصوم، هیچ نهادی به عنوان مفسر رسمی وجود ندارد و باب اجتهاد مفتوح است. در اهلسنت، به دلیل اقتضائات حکمرانی، نوعی تفسیر رسمی شکل گرفته است، شیعه تا کنون به نهاد تفسیر رسمی تن نداده است، اما مسیحیت، بهویژه کاتولیکها همواره منصب تفسیر رسمی را پاس داشتهاند. تفسیر رسمی به انسجام بیشتر و جلوگیری از انحرافات کمک میکند، اما راه را بر طرد، تکفیر و سرکوب باز میکند؛ به نظر شما، آیا در طول تاریخ، مسیحیت از این وضعیت سود برده است؟
این نشست سرانجام در ظهر چهارشنبه چهارم جولای پس از جمعبندی و ارائه ملاحظات اعضا به پایان رسید. در جمعبندی اعضا، لزوم تعیین موضوع مشخص، تأکید بر روششناسیها در معرفت دینی، تعیین هدف اصلی از گفتوگوها، محدود نشدن بحثها به موضوعات بینامذهبی و شمول آنها نسبت به مباحث بینادینی، رجحان مسائل جدید یا موضوعات کهن با تأکید بر کارکرد آنها در حل مشکلات معاصر و نمایانتر شدن حضور پروتستانها و تمایزات مذهبیشان با کاتولیکها مطرح گردید.
این تجربه نشان داد که راههای ناپیموده، اما پیمودنیِ فراوانی وجود دارد که اگر گشوده گردند، میتوانند به همدلی بیشتر عالمان و سپس عموم پیروان ادیان و مذاهب بینجامند. مهم آن است که اراده گفتوگو و حل مشکل به وجود آید و آیین دانشوری و آداب گفتوگو معمول و متبع واقع شود و نیز زبانآوری، هم به معنای زباندانی و هم به معنای توانمندی در زبان و ادبیات امروز و مهارتهای گفتوگو جدی گرفته شود.