چکیده:
در آرای اندیشمندان اسلامی از جمله فارابی و ملاصدرا درباره زنان، عباراتی همچون ضعف عقل و نقص عقل و جایگاهی در مرتبه حیوان دیده میشود که منجر به سوءبرداشتهایی شده است. جستجو در آرای انسان-شناسی این دو اندیشمند و تطبیق نظراتشان در مورد زن، راهی برای تشخیص و برخورد منطقی با تمایزات دو جنس از نظر آنها به شمار میرود. از سوی دیگر افکار فلسفی گذشتگان درباره آن چیزی که مایه امتیاز زندگی انسان است و اولویتهایی که باید برای زندگانی شایسته و سعادتمند در نظر داشت، ایدئالهایی متناسب با منش انسانی مطرح کردهاند که محور اصلی آن عقل است. ازآنجاکه تمایزگذاری میان افراد مختلف در جهان طبق هر مکتب فلسفی بر مبنای انسانشناسی خاص آن مکتب توجیه میشود؛ برای شناخت جایگاه زن در مکاتب فلسفی اسلامی باید به انسانشناسی خاص آن مکاتب توجه جدی کرد. در مبانی انسانشناسی فارابی و ملاصدرا زن و مرد هر دو انسان هستند و انسانیتشان به معنای امکان وصول ایشان بهمراتب بالای کمالات وجودی است، و ملاک رسیدن به کمالات وجودی را هم به فعلیت رساندن مراتب عقل عملی و نظری میدانند و درعینحال از نظر آنها استعداد بهرهگیری از عقل عملی و نظری از مشترکات انسانی است که در تمام انواع و افراد انسانی و از جمله زن و مرد وجود دارد. ازآنجاکه این دو اندیشمند در مبانی فلسفی خود در صدد فهم اموری هستند که سبب تعالی و تکامل انسان است، در بحث رسیدن به سعادت، خود فرد و جامعه را دخیل میدانند و اصلاً جنسیت را وارد این مسئله نمیکنند. بنابر این خوانش از فلسفه این دو حکیم، میتوان گفت که برداشتهای زنستیزانه از سخنان آنان دقیق نیست. این پژوهش با روش تحلیل مضمون انجامگرفته و در تدوین آن علاوه بر کتب فلسفی شارحین و مقالات فلسفی مرتبط با موضوع، کتب فلسفی فارابی و ملاصدرا محور بررسی قرار گرفته است.