ریشه واژه مباهله بَهْل (بر وزن اَهْل) به معنی رها کردن است که ادیبان این واژه را به معنی هلاکت، لعن و دوری از خدا معنی کردهاند اما از نظر مفهوم متداول که در قرآن نیز به آن اشاره شده، مباهله به معنی نفرین کردن دو نفر به همدیگر است که طی آن وقتی استدلالات منطقی سودی نداشت، افرادی که با هم درباره یک مسئله مهمّ دینی گفتوگو دارند در یک جا جمع میشوند و به درگاه خدا تضرّع میکنند و از او میخواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند.
این واقعه از رویدادهای صدر اسلام است که طی آن، زمانی که مسیحیان نجران که به مدینه آمده بودند تا در مورد درستی دعوت پیامبر (ص) پژوهش کنند، با او به محاجه (دلیل آوردن) پرداختند، سرانجام بحثشان به جایی کشید که حضرت محمد (ص) خواست تا با آنها مباهله کند.
هر یک از دو طرف با افراد خود به محل مباهله رفتند اما مسیحیان وقتی دیدند که پیامبر اکرم (ص) با عزیزترین کسانش یعنی حضرت علی (ع)، حضرت فاطمه (س)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) میخواهد آنها را به چالش بکشد، مطمئن شدند که حضرت محمد (ص) اگر به خودش مطمئن نبود، جان خانوادهاش را به خطر نمیانداخت و در نتیجه کنار کشیدند.
روزی که آیه تطهیر تلاوت شد
از امسلمه نقل کردهاند که در همان روز رسول خدا (ص) همان چهار نفر همراهان خود را در زیر عبای خود گردآورد و این آیه را تلاوت کرد: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» و در این راستا، این رویداد از سوی مسلمانان بهعنوان یکی از برجستگیهای اهل بیت محسوب میشود و به عنوان دلیلی برای اثبات این امر که اصحاب کساء حضرت محمد (ص)، امیرالمومنین علی (ع)، حضرت فاطمه (س)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) هستند، استفاده میشود.
در آیه ۶۱ سوره آل عمران در خصوص این رویداد ماندگار تاریخی نقل شده است:
فَمَن حاجَّکَ فیهِ مِن بَعدِ ما جائَکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدْعُ اَبنائَنا وَ اَبنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ ئِسائَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعنَةَ اللهِ عَلی الکاذِبینَ
«هر گاه بعد از علم و دانشی که به تو رسیده، (باز) کسانی درباره مسیح با تو به ستیز برخیزند، بگو: “بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما نیز فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نمائیم، شما نیز زنان خود را، ما از نفوس خود (و کسی که همچون جان ما است) دعوت کنیم، شما نیز از نفوس خود، آنگاه مباهله (و نفرین) کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
در روایات اسلامی که مفسّران و محدّثان نقل کردهاند آمده است «هنگامی که آیه فوق نازل شد پیامبر (ص) به مسیحیان نجران پیشنهاد مباهله داد، بزرگان مسیحی از پیامبر (ص) یک روز مهلت خواستند، تا در این باره بیاندیشند و اسقف (اعظم) به آنها گفت: «نگاه کنید، اگر فردا محمد با فرزند و خانوادهاش برای مباهله آمد از مباهله با او بپرهیزید، و اگر اصحاب و یارانش را همراه آورد با او مباهله کنید که او پایه و اساسی ندارد.»
فردا که شد که پیامبر (ص) آمد، در حالی که دست حضرت علی (ع) را گرفته بود و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) پیش روی او حرکت میکردند و حضرت فاطمه (س) پشت سر او مسیحیان و در پیشاپیش آنان اسقف اعظم آنان بیرون آمدند؛ هنگامی که پیامبر (ص) را با همراهان مشاهده کرد، پرسید: «اینها چه کسانی هستند؟» و همراهان گفتند: «این یکی، پسر عمو و داماد او است و این دخترزادههای او هستند و این بانو، دختر او است که از همه نزد او گرامیتر است.» اسقف نگاهی کرد و گفت: «من مردی را میبینم که مصمّم و با جرئت در مباهله آمده است و میترسم او راستگو باشد و اگر راستگو باشد بلای عظیمی بر ما وارد خواهد شد.» سپس گفت: «ای ابوالقاسم ما با تو مباهله نخواهیم کرد، بیا با هم صلح کنیم.»
صورتهایی را مینگرم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جا برکند چنین خواهد شد
و در بعضی از روایات آمده که اسقف اعظم گفت: «من صورتهایی را مینگرم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جا برکند چنین خواهد شد! پس مباهله نکنید که هلاک خواهید شد.»