برگزاری دفاع آقای حسن صادق و عمران فالح و خانم هبه مکی در سالن شهید بهشتی

تاریخ انتشار:

عامل اصلی در فلسفه نیچه عدم تفکیک وتمایز بین اندیشه وزندگی است که میان آنها فاصله ای قرار داد که منجر به پیدایش «متافیزیک کهن» و«نظریه معرفت رایج» شد. از این رو، هدف او از طریق خوانش تاریخ اندیشه فلسفی، تولید خوانشی فلسفی انتقادی برای درهم شکستن هر فلسفه ای بود که معتقد به تفکر جدای از زندگی است، از سقراطی ها، افلاطونی ها وموسس مسیحیت تا دوران مدرن زمان او با آن تفکر منحط، که به منظور تولید آغازی جدید معتقد به فلسفه زندگی تلاش کرد تا ارزش واعتبار را به زمین وبدن وهنر وغرائز وابعاد زنده انسان بازگرداند. از این رو، این پژوهش می‌خواهد به این مسئله بپردازد که تصور مرگ خدا در فلسفه نیچه چیست وچگونه می‌توان آن را نقد کرد؟ با توجه به این موضوع، او به صحبت درباره مفهوم ابرانسان می پردازد. برای غنی‌تر کردن این اشکال وسوال، مجموعه‌ای از سؤالات فرعی را مطرح می‌کنیم: منظور از نظریه مرگ خدا چیست؟ نیچه در مورد خدا چه می اندیشید؟ از منظر فلسفه چگونه می توان دیدگاه نیچه در مورد خدا را نقد کرد؟ ما به این نتیجه رسیدیم که نیچه با گشودن مسیرهای جدیدی که قبلاً سابقه نداشت وبا پالایش فلسفه خود با هر چیزی که زندگی را اثبات می کند، تغییری در مسیر تفکر فلسفی ایجاد کرده است

مطالب مشابه