به گزارش دانشکده علوم اجتماعی، ارتباطات و رسانه؛ دکتر حمیدرضا حسینی دانا، استاد اقتصاد رسانه دانشکده علوم اجتماعی، ارتباطات و رسانه طی یادداشتی با عنوان عارضه علم گریزی، وارونگی ارزشها و دگرگونی هویت نوشت: به عنوان مدرس مدیریت رسانه و مطلع حوزه شناختی، مشاهده میشود که برخی همکاران شاغل در رسانهها به ویژه پژوهشگران حوزۀ علوم ارتباطات نسبت به تهاجمات شناختی دشمنان واکنش نشان نمیدهند. گویی چنین پدیدهای را نمیبینند و نسبت به ماهیت تهدیدآمیز آن تردید دارند.
حتی هنگامی که شواهد و مثالهای متقن به آنها ارائه میشود، تاب نیاورده و توجیهات عجیب و غریب میآورند.
این وضعیت بیش از آنکه به تحلیل اجتماعی و تخصصی آنها مربوط باشد میتواند یک عارضه حاصل از بمباران رسانههای مهاجم تلقی گردد.
چنین وضعیتی را میتوان در جنگ اول خلیج فارس مشاهده کرد. هنگامی که رسانه نوپای CNN تأثیر برنامههای خود را بر مردم عراق نشان داد و به آنها القا کرد که در برابر یک قدرت نظامی بلامنازع به نام آمریکا نمیتوانند پایمردی کنند و محکوم به شکست هستند.
بنابراین ارتش عراق و مردم عادی پیش از آن که امریکاییها بر آنها مسلط شوند جنگ را در درون خود باختند.
در خلال جنگ دوم خلیجفارس نیز CNN مجدد به میدان آمد و چنین القا کرد که اگر عراقیها میخواهند موفق شوند بایستی رفتاری شبیه آمریکاییها از خود نشان بدهند.
به عبارت دیگر ملتی که بتواند خود را به شکل دشمنان دربیاورد، یک ملت پیروز خواهد بود!
افغانستان اشغالی هم شاهد چنین رخدادی بود. هنگامی که امریکاییها بعد از حدود ۲۰ سال به طور ناگهانی افغانستان را ترک کردند، دهها هزار نفر افغانی نمیدانستند پس از آن چگونه باید زندگی کنند. لذا به هر ترتیبی بود خود را به متجاوزان رساندند تا از کشور خارج شوند.
متاسفانه، آنهایی که موفق به خروج از کشور شدند هنوز هم در آوارگی به سر میبرند و شرایط زندگی مناسبی ندارند.
نمونه دیگر چنین شرایطی را میتوان در رفتار برخی هواداران تیم ملی فوتبال در جریان جام جهانی قطر مشاهده کرد. جایی که پیروزی تیم ملی ایران، مایه سرافکندگی آنها شد ولی در برابر شکست تیم ملی چنان خوشحالی کردند که همگان را به تعجب انداخت!
این رفتار برخی رسانهایها چنان تعجب برانگیز است که گویی تمامی قوانین حرفهای و اخلاقی علوم ارتباطات به یکباره متحول شده است.
اما حقیقت این است که این افراد، آسیبدیدگان تهاجمات شناختی آشکار هستند و احیای این بخش از سرمایه انسانی کشور، ضروری است.
وقتی افراد تحولآفرین و هدایتگر افکارعمومی از استدلال علمی و اجتماعی بگریزند و منکر وجود دشمن شوند، به عامل انتقال این بیماری شناختی تبدیل خواهند شد و مخاطبان بیپناه را مبتلا خواهند کرد.
راهحل مقابله با گسترش این عارضه، حداکثرسازی کارآمدی مدیریت اجرایی کشور، توسعۀ مهارتها و سواد شناختی مخاطبان و بازآموزی نیروهای علمی و رسانهای است.