استراتژي‌هاي سگانه

تاریخ انتشار:

در خودم فرو رفته‌ام و پاهايم خود به خود پيش مي‌روند. هم خسته‌ام و هم به حالت بي‌تفاوتي رسيده‌ام. فقط بايد اين آهنگ را حفظ كنم. صداي داركوب‌هايي كه عين دريل دارند درختان را سوراخ مي‌كنند، مسحورم مي‌كند.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه؛ حجت الاسلام والمسلمین سيدحسن اسلامي اردكاني عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در یادداشتی آورده است.

يك ساعت است كه دارم داخل پارك جنگلي نور مي‌دوم. از مسير اصلي دور شده‌ام و ديگر نشاني از آدميزاد ديده نمي‌شود. تنها صداي پرندگان است كه بر محيط سايه ‌افكنده است. هوا دارد تاريك مي‌شود و ديگر چندان نشاني از نور خورشيد ديده نمي‌شود. در خودم فرو رفته‌ام و پاهايم خود به خود پيش مي‌روند. هم خسته‌ام و هم به حالت بي‌تفاوتي رسيده‌ام. فقط بايد اين آهنگ را حفظ كنم. صداي داركوب‌هايي كه عين دريل دارند درختان را سوراخ مي‌كنند، مسحورم مي‌كند.
در همين حال هستم و به صداي تبرهايي كه از دور مي‌رسد گوش مي‌كنم كه ناگهان پارس چند سگ خشمگين رشته‌هاي خيالم را پاره مي‌كند. بارها و بارها در معرض پارس سگ‌ها و گاه تاخت و تاز آنها قرار گرفته‌ام و البته تاكنون هم اتفاق خاصي نيفتاده است. با اين حال، انگار هرگز اين حادثه قرار نيست عادي شود. تا خودم را جمع و جور كنم، چهار سگ درشت اندام و تميز كه معلوم است موقعيت اجتماعي و غذايي خوبي دارند و سر سفره صاحبان‌شان نشسته‌اند به سمتم مي‌تازند. مدت‌ها است كه دارم تمرين مي‌كنم زبان سگ‌ها را ياد بگيرم. از شكل دويدن مستقيم و تيز آنها مشخص است كه هيچ شوخي ندارند و كاملا خصومت‌آميز به من نگاه مي‌كنند. قرار نيست كه در اين جنگل خلوت خبري از سگ باشد. نگاهي مي‌كنم و چند نفر را در دل جنگل مي‌بينم كه دارند تنه درخت مي‌شكنند. تا به خودم بجنبم، سگ‌ها دوره‌ام مي‌كنند. اين استراتژي خاص سگ‌ها است، به شكل دقيقي قرباني خود را محاصره و حلقه را آرام آرام تنگ مي‌كنند. من متوقف شده‌ام و سعي مي‌كنم كه هيچ حركت اضافي نكنم. خيلي آهسته عقب عقب مي‌روم. اما سگ‌ها با دقت و با هماهنگي و البته كمي تندتر حلقه را تنگ‌تر مي‌كنند.
مراقب هستم كه پشت سرم قرار نگيرند. يكي از آنها كه بعد متوجه مي‌شوم اسمش جك است، دارد پاهايم را ورانداز مي‌كند. انگار دارد فكر مي‌كند كجا را گاز بگيرد بهتر است. من هم به چشمانش و دندان‌هايش نگاه مي‌كنم و در انديشه‌ام كه اگر گاز بگيرد، چقدر آسيب مي‌زند. همه اين اتفاقات در عرض چند ثانيه رخ مي‌دهد. صدايي از آن جمع بلند مي‌شود كه «برگرد، سگ‌ها گاز مي‌گيرند!» انگار به من برخورده است، داد مي‌زنم كه من دارم مي‌دوم و مي‌خواهم ادامه بدهم. يكي از آنها داد مي‌زند: «جك، جك، برگرد!» تعجب مي‌كنم. داريم حتي بر سگ‌هاي خودمان نام‌هاي خارجي مي‌گذاريم. من هم آهسته مي‌گويم: «جك، آرام باش!» با تعجب و اندكي غرور به من نگاه مي‌كند و شايد با خودش فكر مي‌كند كه من چقدر مهم هستم كه حتي غريبه‌ها هم اسمم را مي‌دانند.
با آنكه صاحب‌شان صداي‌شان زده است، برنمي‌گردند، اما آرام شده‌اند و ديگر كمتر تهديدآميز به نظر مي‌رسند. اين جك ليدر آنها است. مديريت تعقيب و گريز به عهده او است. جلوتر از همه به سويم آمده است و الان هم از آنها جلو افتاده است. اما همين كه مقداري فاصله مي‌گيرد، مي‌ايستد تا دوستانش برسند. اين دومين استراتژي سگ‌ها است. به‌شدت به كار جمعي باور دارند. هيچ تكروي و خودنمايي ندارند. در عين حال كه كمي ترسيده‌ام و از برنامه دويدن عقب افتاده‌ام، غرق اين رفتار سنجيده سگانه هستم. خيلي دقيق و منظم، پس از اجراي اولين استراتژي و تنگ كردن حلقه محاصره، دارند مرا از قلمرو خود دور مي‌كنند. شروع كرده‌ام به دويدن، اما خيلي آرام و رو به آنها و گاه عكسي هم از آنها مي‌گيرم. آنها هم با ريتمي معين و كنترل شده دنبالم مي‌كنند. اما اين دفعه قصدشان حمله نيست، بلكه حفظ قلمرو است. تاكنون با تجربه شخصي خودم سه استراتژي سگانه را شناسايي كرده‌ام. يكي هارت و پورت و پارس كردن است. سگ‌ها به راحتي از اين استراتژي بي‌هزينه براي مرعوب كردن ديگران استفاده مي‌كنند؛ يك استراتژي غالبا كارآمد. دومين استراتژي آنها در حمله، همكاري تيمي و پرهيز از تك‌روي است. سومين استراتژي محافظت از قلمرو و دور نشدن از آن است. پس از آنكه كمي دور مي‌شوم، اول سگ‌هاي ديگر و آخر كار هم جك برمي‌گردد. بيست دقيقه بعد كه دوباره اين مسير را بازمي‌گردم، باز صداي پارس سگ‌ها را مي‌شنوم، اما اين دفعه در جاي خود هستند و ديگر نزديك نمي‌شوند. فقط دارند هشدار مي‌دهند كه ما هنوز هستيم. با آرامش و دانشي تازه و در هوايي تاريك راهم را ادامه مي‌دهم و با خود فكر مي‌كنم كه سگ‌ها چه استراتژيست‌هاي قدرتمندي هستند.