به گزارش روابط عمومی دانشگاه، دکتر علی مهجور، استادیار فلسفه اخلاق دانشگاه ادیان و مذاهب و پژوهشگر پژوهشکده اندیشه دینی معاصر به گزارش ایکنا در ۴ فروردینماه در نشست علمی «قرآن و شهود اخلاقی» گفت: مباحث شهود اخلاقی عمدتا از قرن بیستم و از سوی برخی فیلسوفان انگلیسی شکل گرفت؛ آنها شهود اخلاقی را مبنایی برای نظام هنجار اخلاقی در نظر گرفتند؛ فلاسفهای مانند ویلیام دیوید راس از شهود اخلاقی به عنوان مبنا و زیربنایی برای اخلاق هنجاری استفاده کرده است و براین اساس نظام فرااخلاقی را پیریزی کردند.
وی با اشاره به پیشزمینههای شهود اخلاقی در فرهنگ ایران و جهان افزود: تمرکز فلاسفه شهودگرا بر مسئله شهود تاکید بر عنصر اخلاقی از اخلاق عامه بود؛ اخلاق عامه هم در حوزه فرهنگی اروپا و هم در حوزه فرهنگی ایرانیان عنصر محوری به نام وجدان داشت و دارد و وجدان در بستری به کار میرود که آن را به عنوان بستر اخلاقی میشناسیم.
مهجور تصریح کرد: بسیاری از رفتارهای روزمره که مردم انجام میدهند از سوی خود مردم به وجدان تعبیر میشود و این واژه نیاز به تعریف و تبیین ندارد و مردم از کاربرد آن با خبر هستند و شاید گویاترین شعری در این زمینه شعر حافظ است که گفته است: در اندرون من خسته دل ندانم کیست و … .
وی اضافه کرد: هنری سیجویک به عنوان جدیترین فیلسوف در زمینه شهود اخلاقی از شهود به عنوان محور هنجار اخلاقی بهره میبرد؛ ما وقتی از وجدان در زبان فارسی استفاده میکنیم، معمولاً تعریف سرراست و مشخصی به ما نمیدهد و میگویند وجدان چیزی است که انسان را به کارهای خوب وامیدارد یا اگر کار بدی بکنیم ما را سرزنش میکند. البته مراد ما از شهود اخلاقی شهود عرفانی نیست زیرا در شهود عرفانی، فردی خودش را با انجام مراقبات خاص و برخی ریاضتها، به درجاتی میرساند ولی از منظر بنده رابطه جدی میان شهود عرفانی، مکاشفه و اخلاقی وجود ندارد.
شهود محصول استدلال نیست
استادیار فلسفه اخلاق دانشگاه ادیان و مذاهب با بیان اینکه شهود اخلاقی یکی از کارکردهای عقل است، گفت: البته شهود محصول استدلال نیست، دو کارکرد عقل استدلال و تجربه است و در شهود اخلاقی ما از نه استدلال استفاده میکنیم به معنای چینش مقدمات و گرفتن نتیجه و نه از فرایند تجربه. شهود نه حاصل تجربه و نه حاصل استدلال است بلکه شهود، بنیاد استدلالهای ماست و شهودگرایان اخلاقی بر این باور بودند که ما همانطور که گزارههای ریاضی را به صورت شهودی درک میکنیم، گزارههای اخلاقی را هم به همین صورت درک میکنیم.
وی با اشاره برخی ویژگیهای شهود اخلاقی افزود: اولین ویژگی آن این است که استدلالناپذیر است و بنیاد، شهود است. تعدادی از فلاسفه شهودی میگویند ماهیت این نوع شهود، استدلالناپذیر است و برخی گفتهاند بینیاز از استدلال است نه استدلالناپذیر؛ ویژگی دیگری که برای آن ذکر شده این است که فاعل اخلاقی، شهود اخلاقی خود را محتمل نمیداند بلکه قطع و یقین به درستی آن دارد.
وی گفت: همچنین ویژگی دیگر آن است که فردی که بلوغ عقلی کافی دارد این نوع شهود را درک میکند و ممکن است برخی اصول شهود اخلاقی باشد ولی کودکان به درستی آن اذعان نکنند یا افراد بزرگسال به خاطر محرومیت از تجربه اخلاقی رایج و فقدان بهداشت روانی، توانایی درک آنها را نداشته باشند ولی عموم افراد واجد بلوغ عقل کافی به درسی آن تصدیق میکنند.
شهود اخلاقی وابسته به فرهنگ عامه است
مهجور در پاسخ به این پرسش که آیا شهود اخلاقی وابسته به فرهنگ عمومی مردم نیست، بیان کرد: در کتاب زبان اخلاق که امیر دیوانی آن را به فارسی ترجمه کرده است نویسنده آن شهود اخلاقی را زیر سؤال برده و آن را توهم میداند و آنچه شهودگرایان اخلاقی از آن نام میبرند همان تربیت کودکی است که خانواده و جامعه و رسانه و مدرسه و … در آن دخالت و نقش دارند. سخن «هر» نویسنده این کتاب درست نیست و رشتههای مختلف علوم شناختی به ما نشان میدهند بسیاری از چیزهایی که شهودگرایان اخلاقی میگفتند چندان تحت تاثیر تربیت و مدرسه و والدین و … نیست.
وی افزود: گاهی میگوییم شهود اخلاقی وجود ندارد و صرفا بحث تربیت است، ولی گاهی میگوییم شهود اخلاقی، وابسته به فرهنگ عامه است و این حرف درستی است یعنی شهودهای اخلاقی از جامعهای به جامعه دیگر تکامل مییابد و به عبارت بهتر مصادیق شهودهای اخلاقی از یک جامعه به جامعه دیگر به خاطر تغییر در بافت اجتماعی و فرهنگی، فرق میکند. ممکن است در یک جامعه ۲۰۰ سال قبل چیزی مصداق عدالت بوده باشد ولی امروز نیست یا در ایران چیزی اخلاقی است ولی در کشور همسایه ما اخلاقی نباشد.
استادیار فلسفه اخلاق دانشگاه ادیان و مذاهب تصریح کرد: راس از فلاسفه شهودگرایی اخلاقی معتقد است که چند وظیفه و عنوان اخلاقی وجود دارد که ما این عناوین را به عنوان شهود اخلاقی تلقی میکنیم؛ وفاداری یا وفای به عهد، وظیفه جبران خسارت، اینکه ما خودمان را از لحاظ جسمی و روحی در شرایط خوب نگه داریم و وظیفه آسیب نرساندن به دیگران از جمله عناوین شهود اخلاقی است.
این پژوهشگر گفت: نظام اخلاقی که توماس آکوئیناس پیریزی کرد، چارچوب اخلاقی ارسطویی دارد که با متون عهد عتیق و متون مقدس مسیحیان و یهودیان فربه شده است، یعنی امکان این وجود دارد که ما شهودگرایی اخلاقی را به عنوان استخوانبندی نظام اخلاقی در نظر بگیریم و از قرآن مؤیداتی بیاوریم و یک نظام اخلاقی عقلی مبتنی بر شهودگرایی با صبغه دینی پیریزی کنیم.
وی با اشاره رابطه قرآن کریم و شهود اخلاقی اضافه کرد: میتوانیم روایت و خوانشی از قرآن داشته باشیم که با مسئله شهود اخلاقی سازگاری داشته باشد. شهودگرایی اخلاقی یک نظام عقلی اخلاقی است و به محض اینکه پای نظام عقلی اخلاقی به میان آید این پرسش مطرح است که با وجود یک نظام عقلی اخلاقی چه نیازی به کتاب مقدس و دین و قرآن داریم. مثلا ما با بداهت عقل درمییابیم که عدل خوب است و ظلم بد است و راستگویی خوب است.
استادیار فلسفه اخلاق دانشگاه ادیان و مذاهب تاکید کرد: قرآن کریم و وحی در حوزه اخلاق برای تنبه نازل شده است؛ ادعای خود قرآن و روایات نبوی مؤید این است که اصول و باور به اصول اخلاقی در نهاد همه انسانها وجود دارد، اما جنبههایی از انسان به تبع حب ذات و منفعتجویی تلاش میکند تا به منافع آنی خودش برسد و به همین دلیل در موارد زیادی اصول اخلاقی را تحتالشعاع خود میبرد.
وی اضافه کرد: در جامعه عرب جاهلی ناهنجاریهای محور جامعه شده بود که بعثت پیامبر(ص) منجر به اصلاح آن شد، لذا قرآن، معیار و شاخص و چراغ هدایت انسانها است تا جامعه با نادیدهگرفتن اصول اخلاقی به انحراف نرود و اگر به انحراف رفت، گویی قرآن کریم و روایات نبوی، شاخص، ترازو، معیار و میزانی است که هم وضعیت جامعه سنجیده و هم اصلاح شود.
پیشفرض قرآن درباره اخلاق
پژوهشگر پژوهشکده اندیشه دینی معاصر اظهار کرد: البته قرآن میفرماید اوفوا بالعقود ولی اینها را تعریف نمیکند زیرا مفاد این موارد از طریق عقل به دست میآید و قرآن این مسئله را پیش فرض گرفته است که مخاطبانش مفاهیم اخلاقی را میفهمند و به آن آگاهی دارند و عقل انسان به آن پیمیبرد و مصادیق را تعیین میکند.
وی افزود: ممکن است کسی بپرسد که فردی مانند هیتلر همه اصول اخلاقی را از بین برد و آن وقت شما بر چه اساسی میگویید عقل انسان، اصول اخلاقی و مصادیق آن را درک میکند و به همین دلیل دین، مصادیق آن را تعیین نکرده است. اما پاسخ ما این است که این نوع افراد بلوغ کافی عقلانی ندارد، بلکه بلوغ عقلی در همین افراد عادی مد نظر است که با سلامتی زندگی میکنند و البته انبیاء و اولیاء نمونه کامل چنین عقلایی هستند.
نسبتدادن نظام اخلاقی به قرآن ناممکن است
مهجور با بیان اینکه این اصول اخلاقی از قبل در سرشت انسان وجود داشته است و خدا به انسانها عطا کرده است، گفت: نسبت دادن یک نظام اخلاقی به قرآن کار ناممکنی است زیرا تمام نظامهایی که در تمدن اسلامی ساخته و پرداخته شدند دادههای خود را از جاهای مختلف و بخشی را از قرآن و سنت گرفته است، البته میتوانیم از یک سو به آن نظام اخلاق اسلامی بگوییم زیرا در طی ۱۴۰۰سال درست شده است، ولی از طرف دیگر واقعا نسبت دادن آن به پیامبر(ص) و قرآن، دشوار است.
وی افزود: ضمن اینکه هر نظام برساخته از عقل دچار ضعف است، زیرا عقل در تاریخ زندگی میکند و تغییر جوامع سبب میشود تا نیازیهای متعدد ایجاد شود از این رو به نظامهای تغییریافته هم نیاز خواهیم داشت. قرآن کریم چون کتابی تا قیامت و جاودان است لذا یک نوع نظام اخلاقی را تعریف نمیکند، بلکه اصولی تعیین میکند که تا قیامت باقی بمانند. بنابراین اگر نظام اخلاقی به اسلام و قرآن نسبت دهیم از روی تسامح است.
استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب تصریح کرد: قرآن کریم دنبال افزایش ظرفیت اخلاقی است مثلا ممکن است فرد دینداری داشته باشیم که دروغگو باشد و بداخلاق و حرامخوار هم باشد و نماز اول وقتش را هم بخواند ولی آیا قرآن کریم دنبال پرورش چنین فردی است؟ خیر؛ اگر کسی به آموزههای قرآن به صورت منظومهای نگاه کند دنبال افزایش ظرفیت اخلاقی در افراد است که علامه طباطبایی در ذیل آیه «انا لله و انا الیه راجعون» به آن پرداخته است و اینکه چگونه میتوانیم رفتار انسانها را اخلاقی کنیم. ایشان سه راه را برشمرده است از جمله اینکه معمولا تربیت اخلاقی انسانها از طریق تکرار ایجاد شده است، لذا با ایجاد انگیزه و دادن جایزه میتوانیم ملکه اخلاقی در افراد ایجاد کنیم. همچنین اگر ما با انسانها خیرخواه باشیم و با صداقت با آنان رفتار کنیم و در سختی به کمک آنها برویم آنها هم به ما کمک خواهند کرد که این راه را فلاسفه رفتند.
وی ادامه داد: راه دیگر از نگاه وی روش انبیاء است، یعنی وعده نعمات اخروی را به مردم دادند و راه دیگر هم راهی است که قرآن با محو رذایل اخلاقی رفته است یعنی هر عملی که انسان برای غیرخدا انجام دهد منظوری دارد و آن رسیدن به عزت و احترام و منفعت است ولی اگر بفهمد که همه عزت و احترام و منفعت در دست خداست و به این نگرش توحیدی برسد دیگر چنین نگاهی نخواهد داشت.